پریسا پیمانی: سریال «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» این بار داستانی با نام «همیشه داماد» را به تصویر کشید که قضیه به طور خلاصه از این قرار است: «زن و شوهری به نامهای آزاده و سعید برای پول درآوردن از مثلا خلأهای قانونی سوءاستفاده میکنند؛ به صورتی که آزاده دختر جوانی را انتخاب و سعید او را به عقد خود درمیآورد. پس از مدتی آزاده به ظاهر راز سعید مبنی بر داشتن زنی دیگر را افشا میکند و در پایان، دختر بیچاره برای طلاق اقدام میکند. دادگاه تنها راه قانونی برای طلاق را «رضایت سعید به عنوان شوهر» میداند، چرا که زن حق طلاق ندارد. در این حین خانواده دختر به خواهر کذایی سعید متوسل میشوند و او رضایتش را مشروط به دریافت مقداری پول میداند و خانواده ناچار این پول را به سعید میپردازد و بدون مهریه طلاق دخترش را میگیرد. این جریان به همین منوال ادامه مییابد تا اینکه سعید برای چندمین بار ازدواج کرده ولی این بار علف به دهنش شیرین میآید و تصمیم میگیرد که همسر اولش را طلاق دهد. در این جا برای خالی نبودن عریضه و ایجاد شباهتی مضحک به «کلید اسرار» همسر اول سعید به صورت اتفاقی و ناخواسته، با پرت کردن تکهای گوشت منجمد به سمت سر سعید باعث مرگش میشود. قبل از بررسی دیدگاههای این سریال، ابتدا باید به این سؤال پاسخ داد که آیا این داستان امکان وقوع در عالم خارج را دارد یا به علت تناقضات واضح سنخیتی با واقعیت ندارد؟
از منظر احساسی
احساسات زنانه نقطه حساس و کانونی شخصیت یک زن است و حس مالکیت از خصوصیات برجسته زنان به شمار میرود. حس تملک انحصاری که زن بر همسر خود دارد را به هیچ قیمتی نمیتوان از او گرفت. هیچ زن ایرانی در هیچ صورتی حاضر نیست مدتی همسرش با دختری عقد کند و برای مدتی با یکدیگر در ارتباط باشند، حتی اگر پیشنهاد ارائه شده فوقالعاده وسوسهانگیز باشد چه برسد به آنکه مبلغ عنوان شده در فیلم ناچیز بود. یقینا زنان متاهل ایرانی بر صدق این مطلب شهادت خواهند داد و البته اگر از یک پیرزن 60 ساله ایرانی هم بخواهید نقش همسر اول سعید را در عالم واقعیت ایفا کند، به احتمال قریب به یقین آخرین جملاتی است که در زندگی خود بر زبان آوردهاید. با این تفاسیر آیا میتوان پذیرفت که خود همسر اول از بین دختران مجرد دختری را برگزیند تا با همسرش به خوشگذرانی بروند و بعد از مدتها به زندگی عادی بازگردد؟! اوج عدم تطابق با حقیقت وجودی زنان در این قسمت سریال متجلی است، همسر اول سعید قادر به تحلیل و فهم این نکته بدیهی نیست که مردی با روحیه تنوعطلبی بعد از رابطه با یک دختر امکان بازگشت به زندگی معمولی برای او غیرممکن است.
از منظر حقوقی
در حقیقت این توهم داستانگونه در پی زیر سؤال بردن قوانین اسلامی ازدواج، کاه را کوه میکند و از زاویه ذهنیات خویش واقعیات جامعه را به تصویر میکشد تا برای آن اصلاحی صورت بگیرد و میخواهد بیان کند خلأهای قانونی! و ظلم بزرگ «انحصار حق طلاق در دست مردان» باعث سوءاستفادههای زیاد شده است و شاید برای شما هم اتفاق بیفتد. در صورتی که این جریان پایه و اساس ندارد و این انحرافات فقط میتواند در تصورات فمنیستها شکل بگیرد، زیرا بر فرض تحقق چنین اتفاقی و رضایت زنی بر این کار، اسلام با قرار دادن شروط ضمن عقد فرصت چنین سوءاستفادهای را از افراد فرصتطلب گرفته است. حقوقدانهای فقیه در سند ازدواج شروط ضمن عقد را گنجاندهاند که در شرط 12 آن چنین آمده است: «اگر زوج بدون رضایت زوجه همسر دیگری اختیار کند دادگاه حق طلاق را به زوجه میدهد». طبق این شرط در زمانی که مردی زن دوم بگیرد در صورتی که زن دوم خبر از زن اول شوهر خود نداشته باشد و بعد از ازدواج به آن پی ببرد، به اعتبار سندی که طرفین امضا میکنند زن دوم حق طلاق دارد. با این تفاسیر نویسنده بدون هیچ اطلاعی از قوانین ازدواج دست به قلم شده این خرده داستان را به نگارش درآورده است.
دیگر آنکه در این فیلم، دادگاه با اقرار به کلاهبردار بودن سعید فقط خانواده دختر را مقصر میداند که در امر تحقیقات پیش از ازدواج کوتاهی کردهاند و قاضی هیچگاه سعید را به علت پاک کردن اسم همسر اولش و جعل سند مجازات نمیکند. چنین داستانهایی فقط به منظور مورد ظلم نشان دادن شخصیت زن در اسلام ساخته میشود و در ناخودآگاه بیننده این نکته را القا کند که زن به جهت زن بودن در زیر پا لگدمال میشود و هیچگاه حق فریاد زدن ندارد. محض اطلاع عوامل فیلم و مروری بر دیدگاههای اسلام در این باره باید بیان داشت که در بین همه ادیان الهی و بشری! فقط اسلام مصون از تحریف است که زن را ارزش نهاده و جمهوری اسلامی این افتخار را داشته است تا جنبههایی از شرافت و عزت زن در اسلام را به نمایش بگذارد تا زنان بتوانند در عین داشتن حق حجاب و زندگی مومنانه، مدارج علمی و سیاسی را نیز به دست بیاورند. البته امیدواریم عوامل فیلم واقعا از علت تفاوت در راه خروج زن و مرد از زندگی خبر نداشته باشند و از این جهت دیدگاه شهید مطهری را مرور میکنیم تا ببینیم چقدر در اشاعه افکار ایشان کوتاهی کردهایم و امروز حرفهایی به زبان زن ایرانی میآید که 40 سال پیش پاسخهای عقلانی آن از زبان علمای این مرز و بوم بیان شده بود. شهید مطهری در ریشهیابی اینگونه سخنان میفرماید: «متأسفانه کلمه «تساوى» به واسطه تکرار و تلقین زیاد خاصیت اصلى خودش را از دست داده است. کمتر فکر مىکنند که مقصود از تساوى، تساوى در حقوق است؛ خیال مىکنند همین قدر که مفهوم «تساوى» در یک موردى صدق کرد کار تمام است. به عقیده این بىخبران، در گذشته مردها به زنها زور مىگفتند اما امروز چون آنها نیز به مردها زور مىگویند پس همه چیز درست شد زیرا تساوى در زورگویى برقرار شده است. در گذشته در حدود 10 درصد ازدواجها از ناحیه مردها منجر به طلاق و جدایى مىشد اما حالا در بعضى نقاط جهان 40 درصد ازدواجها منجر به طلاق مىشود و نیمى از این طلاقها را زنها به وجود مىآورند، پس جشن بگیریم و شادى کنیم زیرا «تساوى» کامل حکمفرماست. در گذشته فقط مردها بودند که به زنها خیانت مىکردند، مردها بودند که پابند عفت و تقوا نبودند؛ امروز بحمدالله زنها نیز خیانت مىکنند، پابند عفت و تقوا نیستند، چه از این بهتر؟! زنده باد تساوى، مرگ بر تفاوت! در گذشته مردها مظهر بیرحمى و قساوت بودند؛ مردها بودند که با داشتن چند کودک دلبند، زن و فرزند را رها کرده به دنبال معشوقه نو مىرفتند. امروز زنان دیرینه پیوند نیز پس از سالها زناشویى و داشتن چند کودک در اثر یک آشنایى در مجلس رقص با یک مرد دیگر، با کمال قساوت و بیرحمى خانه و آشیانه را رها مىکنند و به دنبال هوس دل خود مىروند. بهبه، چه از این بالاتر؟ زن و مرد در یک پایه قرار گرفتند و «تساوى» برقرار شد!» (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج19، ص: 268)
شهید بزرگوار پیرو نقد نظریه تشابه به تبیین نظریه اسلام در رابطه با طلاق و نسبت آن با حقوق زن و مرد میپردازد و میفرماید: «فمنیستها و مدعیان تشابه حقوق زن و مرد در حقوق خانوادگى که به غلط از آن به «تساوى حقوق» تعبیر مىکنند، معتقدند همان شرایط و قیود و حدودى که براى زن وجود دارد باید براى مرد وجود داشته باشد و همان راهها که براى خروج مرد از این بنبست باز مىشود عیناً باید براى زن باز باشد و اگر غیر از این باشد ظلم و تبعیض و نارواست... اما از نظر اسلام ازدواج، مقدس و کانون خانوادگى محترم و طلاق امر منفور و مبغوضى است و اجتماع موظف است که علل وقوع طلاق را از بین ببرد. همچنین راه خروج از قید و بند ازدواج هم براى مرد باید باز باشد و هم براى زن اما راهى که براى خروج مرد از این بنبست تعیین مىشود با راهى که براى خروج زن تعیین مىشود دوتاست». ایشان علت اینکه اسلام حق طلاق را به مرد میدهد، به این صورت توضیح میدهد: «طبیعت، علایق زوجین را به این صورت قرار داده است که زن را پاسخ دهنده به مرد قرار داده است. علاقه و محبت اصیل و پایدار زن همان است که به صورت عکسالعمل به علاقه و احترام یک مرد نسبت به او به وجود مىآید. از این رو علاقه زن به مرد معلول علاقه مرد به زن وابسته به او است. طبیعت، کلید محبت طرفین را در اختیار مرد قرار داده است؛ مرد است که اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نیز او را دوست مىدارد و نسبت به او وفادار مىماند. بهطور قطع زن طبعا از مرد وفادارتر است و بىوفایى زن عکسالعمل بىوفایى مرد است. طبیعت، کلید فسخ طبیعى ازدواج را به دست مرد داده است؛ یعنى این مرد است که با بىعلاقگى و بىوفایى خود نسبت به زن او را نیز سرد و بىعلاقه مىکند، برخلاف زن که بىعلاقگى اگر از او شروع شود تأثیرى در علاقه مرد ندارد بلکه احیاناً آن را تیزتر مىکند. از این رو بىعلاقگى مرد منجر به بىعلاقگى طرفین مىشود ولى بىعلاقگى زن منجر به بىعلاقگى طرفین نمىشود. سردى و خاموشى علاقه مرد، مرگ ازدواج و پایان حیات خانوادگى است اما سردى و خاموشى علاقه زن به مرد آن را به صورت مریضى نیمهجان در مىآورد که امید بهبود و شفا دارد». (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج19، ص: 263)
به طور خلاصه علت اینکه از نظر اسلام زن به جز در مواردی که به او ظلم میشود حق طلاق ندارد، این است که حس زن به زندگی تابعی از حس شوهرش به او است، بنابراین وقتی زن به زندگی بیعلاقه شد نباید راهکار پایان زندگی را برگزیند بلکه شوهر باید به محض دریافت اولین پالسهای بیعلاقگی زن در اینجا وارد عمل شده و دز احساسات را در روح و روان زن بالا ببرد که زن با توانی به مراتب بیشتر به زندگی بازمیگردد. آیا بهتر نیست در اداره جامعه به خدواندی اعتماد کنیم که کل نظام تکوین را شکل داده است؟