هادی رجب: در بازی برگشت لیورپول مقابل یونایتد گزارشگر بازی از بینظمی لیورپولیها میگفت. شاید خیلی از لیورپولیها هم فکر میکردند راجرز هم نمیتواند از این آشوب نظمی خلق کند. درست در همان بازی در دقایقی به طرز شگفتآوری خوب بودند اما آنهایی که فوتبال را از بالا میبینند و خیلی وقت بازی انرژیشان را روی طرفداری نمیگذارند از بازگشت دوران لیورپول پس از بازنشستگی فرگوسن میگفتند. یک جور انتقال قدرت که در نظر خیلیها مضحک بود. آن بال زدنهای کوچک امروز توفانی را پدید آورده.
سازگاری پویا
هولیه، دالگلیش و بنیتس هیچگاه نتوانستند سبکی را عرضه کنند که هم شبیه بقیه نباشند هم در تقابل با بیگانگان متضرر نشوند. تطبیقپذیری کمی داشتند. هولیه مثل همه فرانسویها بدون زیدان جام بزرگی نمیتوانست ببرد و بازیکنی پیدا نکرد که بقیه حول آن فرم پیدا کنند. بنیتس برای اینکه بازی فیزیکی لیگ انگلیس را هضم کند گاهی از انگلیسیها انگلیسیتر بود. خرید کراوچ و سوار کردن بازی روی تواناییهای او از این دست فوتبالی بود که نشان میداد و با تورس منچستر را دبل میکرد اما در مقابل تیمهای متوسط انگلیس به خاطر افت شرایط فیزیکی امتیاز میداد. والنسیای بنیتس یا اتلتیکوی سیمئونه میتوانند در اسپانیا قهرمان شوند اما در انگلیس نمیتوانند. در انگلیس توازن حرف اول را میزند. نمیشود 20 گل کمتر از بهترین خط حمله زد یا 20 گل از بهترین خط دفاع بیشتر دریافت کرد و قهرمان شد. دالگلیش. داونینگ را آورد تا برای کارول، انگلیسی سانتر کند و این نتایج برای تیمهای وسط جدول خوب بود.راجرز اما نه در شکل بازی و نه در حرفی که فوتبالش دارد انگلیسی نیست. و این را میتواند و میداند که باید از ضربات ایستگاهی استفاده کند. دفاعش روی هوا کم نیاورد و در میانه زمین بجنگد و توپ بگیرد. در عین انتقال سریع و صرف کمترین وقت در حملات.
جاذبههای ناشناس
بیست دقیقه ابتدایی بازیهای لیورپول معمولا برای تیمها سورپرایز است. حتی برای تیمی با تجربه منچسترسیتی. راجرز با تیزهوشی تیم حریف را درگیر شکل و سیستم بازیاش میکند. ثبات چندانی توی عددهایی که میچیند وجود ندارد و تیم حریف سردرگم میشود. گاهی در حین بازی و بدون تعویض این کار را میکند. یک بینظمی که در درون منظم است و به ارتباط جرارد و استوریج و سوآرز بر میگردد و در میان این مثلث استرلینگ جسم لغزانی است که سریع حرکت میکند و نمیگذارد این ارتباط دورریز داشته باشد.بدون شک لیورپول این روزها فقط برابر دو تیم میتواند شکست بخورد. اول چلسی به خاطر اینکه مورینیو توجهش به جزئیات تشویقش میکند رو دست بزند و دیگری گوآردیولا که تیم حاکم مطلق به زمین میفرستد.
پیوستگی و خودنگهداری
اجزای یک مجموعه تک به تک ذهن و اندیشه دارند. این ذهنهای پراکنده اگر برای تحقق هدفی که متولی مجموعه برایشان تعریف میکند پیروی کنند انگار دارای ذهنی واحد شدهاند و در ارتباط با هم ناکوک نخواهند بود.