حجتالاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی: انسان همواره به دنبال کمال است اما چهبسا که در شناخت کمال دچار اشتباه میشود و آنچه را که تصور و خیال میکند کمال است، به جای کمال حقیقی میگیرد. به تعبیر دیگر نفس و شیطان کمال خیالی را به جای کمال حقیقی به او جلوه میدهند. کمال حقیقی، قرب به خداست زیرا حقیقت کمال فقط خداست و انسان در قرب به خدا به کمال میرسد. پس انسان هرچه در دنیا به هدف رسیدن به خدا انجام دهد، در راستای کمال حرکت میکند اما متأسفانه چه بسیار افراد که زندگی خود را تباه میکنند و به دنبال کمال خیالی روان میشوند. «شهرتطلبی» یکی از مصادیق بارز حرکت در جهت کمالپنداری و دورغین است که نهایت آن هلاکت و دوری از خداست. بهرغم اینکه آیات و روایات در ذم «شهرتطلبی» زیاد است اما معالاسف این بیماری گریبان اکثریت مسلمانان را گرفته است. از آن تأسفبارتر آنکه بیشتر آنان به این مطلب توجه ندارند یعنی به امری که در انحراف فرد و جامعه اسلامی سهم نخست را دارد و در هلاکت و نابودی فرد، جامعه، فساد دولت و ملت نقش اول را ایفا میکند، کاملا بیتوجه هستند زیرا «شهرتطلبی» ریشه بیشتر انحرافات و فسادهاست و تا ریشه خشکانده نشود، رذایل دیگر درمان نمیشود.
مناسب است که در این مجال به یک آیه اشاره کنم: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَه نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَه لِلْمُتَّقین» [قصص: 83] «آن [بهشت] خانه آخرت است که آن را ویژه کسانى قرار مىدهیم که خواهان برتری در زمین خدا نباشند و نخواهند فسادانگیزى کنند. و فرجام نیکو از آن تقواپیشگان است.» لازم است که در آیه شریفه تأمل کنیم. «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَه» «آن خانه آخرت است.» منظور از «تِلْکَ» همه منازل، مقامات و عوالم علو است که قرآن از آن به «الدَّارُ الْآخِرَه» تعبیر میکند. این مقام والا را خدا تنها به کسانی میدهد که دارای دو ویژگی باشند. به «نَجْعَلُهَا» «ما قرار میدهیم» توجه شود، خداوند این منزل والا را ویژه چه کسانی قرار میدهد: «لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ» کسانی که در زمین اراده برتریطلبی ندارند و خواهان برتری در زمین نیستند. وقتی میفرماید: «لَا یُرِیدُونَ» یعنی خواهان شهرت و جاه نیستند. فرق است بین برتریجویی و اراده برتری کردن. آیه میفرماید که ما خانه آخرت را به کسانی میدهیم که اراده برتری در زمین ندارند، یعنی شهرتطلب نیستند. «وَلَا فَسَاداً» فساد هم نمینکنند. اگر اراده برتری در زمین و شهرتطلبی نباشد، به همان میزان فسادانگیزی هم نیست. پس فسادانگیزی نتیجه و معلول شهرتطلبی است. «وَ الْعاقِبَه لِلْمُتَّقین» «فرجام کار برای اهل تقواست.» یعنی تنها تقواپیشگان هستند که در خانه آخرت مقام میگیرند. زیرا تقوا مانع است که آنان گرفتار بیماری مهلک «شهرتطلبی» شوند. یکبار دیگر آیه را بخوانید، آیا از آن درنمییابیم کسانی که در دنیا اراده برتریطلبی دارند، از خانه آخرت محروم هستند؟ آیا آیه در این زمینه صراحت ندارد حتی کسانی که خواهان برتری در زمین هستند و قلبشان گرفتار بیماری شهرتطلبی است، از خانه آخرت و مقامات والای آن محروم هستند؟
یک نکته را هم عرض کنم. آیه از آیات پایانی سوره مبارکه قصص است و در حقیقت به منزله نتیجه و هدف سوره است. در این سوره از دو نفر برتریطلب یاد شده است. نخست فرعون که درباره او فرمود: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْض» «همانا فرعون در زمین برتری جست» [قصص: 4] دوم: قارون که درباره او فرمود: «إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَیْهِمْ» «قارون از قوم موسی بود که بر آنان شورید.» [قصص: 76] اولی یعنی فرعون بیرون از جامعه موسوی بود که جامعه اسلامی آن روز بود. و دومی یعنی قارون از جامعه موسوی بود. هر دو نیز علیه حضرت موسی(ع) و دین و فرهنگ موسوی طغیان کردند. بنابراین روشن میشود که این صفت مذموم هم در مسلمان و هم غیرمسلمان رخنه دارد و مسلمانان و افرادی که در جامعه اسلامی زندگی میکنند هم دارای ویژگی برتریطلبی و شهرتطلبی هستند. این نکته را هم فراموش نکنیم که اکثریت ما مسلمانان- به کم یا زیاد- گرفتار این بیماری هستند. آیا با این حال از خدا، توقع مقام رفیع خانه آخرت را داریم؟ پیامبر اکرم(ص) خطاب به امیرالمومنین(ع) میفرمایند: «إنّما هلک الناس باتّباع الهوى و حبّ الثناء» «همانا مردم با پیروى از هواى نفس و دوستى ستایش، هلاک مىشوند». [المحجه البیضاء: 6: 112] باز از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمودند: «ما ذئبان ضاریان ارسلا فی زریبه غنم بأکثر فساداً من حبّ الجاه و المال و الشرف فی دین الرّجل المسلم» [همان] «دو گرگ درندهاى که به آغل گوسفندان حمله کنند فسادشان بیشتر از شهرتطلبی و مالدوستی در دین مرد مسلمان نیست». خلاصه کلام اینکه شهرتطلبی حجاب ضخیمی است که مانع دیدن حق میشود و فسادهای بسیاری را موجب میشود. و فرد، جامعه، دولت و ملت را تباه میکند.