امیرعلی جهاندار: انتخابات 24 خرداد یک نقطه عطف در تاریخ سیاسی کشور بود چرا که در آن تشتت آرا و کاندیداها بهوضوح وجود داشت هیچ گفتمان کلی در جامعه شکل نگرفت؛ جدال در این انتخابات بین خردهگفتمانها بود و انتخابات نیز پیروز گفتمانی نداشت. اگرچه روحانی پیروز انتخابات شد و اطرافیانش او را دارای مقبولیت عمومی میدانستند اما جامعهشناسان سیاسی از ابتدا روحانی را با بحران عدموجود پایگاه اجتماعی درگیر میدانستند.
رفتارهای دولت یازدهم و حامیانش بعد از آن نشان داد در بین دولتمردان نیز اگرچه به زبان اعلام نشود ولی خطر این بحران جدی است و در نتیجه استراتژی عکسبرداری در سیاست رسانهای دولت در دستور کار قرار گرفت. همه تلاش نزدیکان رسانهای روحانی در سال اول دولت بدین موضوع خلاصه شد که یک روحانی غیرواقعی را به مردم معرفی کنند. همین موضوع باعث شد روحانیای که در همه سوابق کاریاش در پستهای اطلاعاتی و امنیتی بوده است، تبدیل به مدافع آزادی شود و چهرهای همچون محمد خاتمی برای جمعآوری پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان بهدست آورد. صحبت از عدم تفاوت هنرمند ارزشی و غیرارزشی، آزادی روزنامههای هتاک و... از این دست گفتارها بود تا چهره محمد خاتمی در سیمای حسن روحانی بازنمایی شود.
از سوی دیگر روحانی تلاش کرد خود را همچون هاشمی یک سیاستمدار مقتدر و اهل اقتصاد نشان دهد و هاشمی را نیز در خود داشته باشد. در این مسیر روحانی حتی دستاویز رفتارهای احمدینژادگونه نیز شد و هر از چند گاهی با رفتن در جمع معلولان آسایشگاهی یا شعارهایی همچون «حل کردن یک هفتهای مشکل آب خوزستان» تلاش کرد آن پایگاه اجتماعی را نیز به دست آورد.
همچنان که دولت به پیش میرفت نقد توافقنامه ژنو نیز بهعنوان یک دستاورد سیاستخارجه دولت افزایش یافت و هیچیک از طرفداران دولت حاضر به دفاع از آن نمیشدند تا آنجا که روحانی در جمع اساتید دانشگاه شهید بهشتی که بیشترین پایگاه دانشگاهی خود را دارد به نشانه اعتراض میگوید: «چرا یک عده کمسواد که از بخشهایی خاص پول میگیرند باید حرف بزنند اما بزرگان، دانشگاهیان و اساتید ما سکوت میکنند؟» مهمترین پیام این عصبانیت روحانی که ناشی از واقعیت روحانی بود نداشتن پایگاه نخبگانی وی بود.
از طرف دیگر اصلاحطلبان که معتقدند روحانی بهواسطه پایگاه اجتماعی آنها سر کار آمده است، بدین نتیجه رسیدهاند که وی نمیتواند نماینده این جریان باشد و از همین سال اول نسبت به باقی جریانها نقدهای تندتری را به روحانی آغاز کردهاند تا آنجا که از هر فرصتی برای منتقد نشان دادن خود نسبت به دولت و روحانی استفاده میکند. سعید شریعتی، عضو شورای مرکزی حزب منحله مشارکت پس از سخنان رئیسجمهور درباره منتقدان توافقنامه در فیسبوک خود نوشت: «به نظر من «کمسواد» خواندن منتقدان و «استاد دانشگاه» خواندن اعضای تیم مذاکرهکننده یک خطای بیانی فاحش از سوی آقای روحانی است.» یا احمد کارگرنجاتی که درباره روحانی گفت: «درست است که روحانی با تابلوی اعتدال و نوعی دولت فراجناحی به میدان رقابتها آمد اما بیهیچ تردیدی او به عنوان شخص خودش از هیچ پایگاه اجتماعی و بدنه سیاسی اختصاصی برخوردار نبود.» یا حتی عارف که در مصاحبه با روزنامه اعتماد گفت: «قبول نداشتم به نفع روحانی کنار بروم و بعد از انتخابات انتظار داشتم روحانی از من مشورت بگیرد!»
همین تلاش روحانی برای بازنمود خود در شخصیتهای مختلف و گاه متعارض باعث شد هیچ یک از پایگاههای اجتماعی و نخبگانی به وی اعتماد نکنند و ثبتنام هدفمندی یارانهها برای تحلیلگران اجتماعی شاخصی قرار گرفت در صحت این موضوع که دولت تا چه مقدار دارای پایگاه اجتماعی است. نتیجه ثبتنام یارانهها که ابتدا تلاش شد آمارش منتشر نشود در نهایت توسط نوبخت، سخنگوی دولت اعلام شد که 73 میلیون نفر ثبتنامکنندگان دریافت یارانهها بودند و تنها 2 میلیون 400 هزار نفر از یارانه انصراف دادهاند. این یعنی دولت به نسبت ابتدای انتخابات نیز دچار افت شدید محبوبیت در جامعه شده است.
برخی طرفداران دولت پس از شکست سیاستهای تبلیغاتی دولت درباره هدفمندی یارانهها مردم را مورد توهین قرار دادند. شمساردکانی ضمن بیاساس خواندن بیاعتمادی به دولت گفت: «مردم پول مفت را دوست دارند، وقتی از آنها سوال میشود که پول مفت میخواهید یا نه، میگویند میخواهیم. پس به اعتماد یا عدم اعتماد به دولت ربطی ندارد چون پول مفت از عسل هم شیرینتر است».
اما بیاعتمادی به دولت و نداشتن پایگاه اجتماعی روحانی باعث شد صادق زیباکلام که از طرفداران دولت یازدهم است، اعلام کند: « اگر دولت از محبوبیت بالایی برخوردار بود و اگر کسر قابلتوجهی از مردم برای آن وزن و اعتباری قائل میشدند در آن صورت میلیونها نفر برای یارانه نباید ثبتنام میکردند».
سیدمحمد غرضی نیز که از جمله رقبای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم بوده، حضور 73میلیونی مردم برای دریافت یارانهها را به علت بیاعتمادی مردم به دولت میداند و میگوید: «احساس مردم این است که خودشان داراییهایشان را بهتر مدیریت و هزینه میکنند به همین دلیل 73 میلیون نفر برای گرفتن یارانهها ثبتنام کردند».
امروز دیگر همه از جمله خود دولتمردان نیز متوجه شدهاند که روحانی فاقد پایگاه اجتماعی است و این روند کمکم به ضرر جریان اصلاحات نیز تمام خواهد شد. بدین خاطر است که محمدرضا تاجیک، مشاور رئیسجمهوری و رئیس «مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری» در دولتهای هفتم و هشتم که از جمله تئوریسینهای این جریان است در مصاحبهای راهبردی با شرق مبتنی بر شرایط موجود دولت و استفادههایش برای جریان اصلاحات، اعلام میکند: «اگرچه معتقدم از شدت و گستره حمایت [اصلاحطلبان] کاسته شده اما جریان اصلاحات با نگرشی عقلایی و با تحلیلی ناظر به شرایط حال و آینده کشور و نیز با حفظ فاصله انتقادی خود، کماکان از دولت حمایت میکند». رفتارهای متعارض و عکسبرداریهای متعدد دولت باعث شده تاجیک به صراحت بگوید: «در این شرایط، دولت «اعتدال» که به نظر میرسد در حال تبدیلشدن به دولت «اختلاط» است، باید سریعتر خود را جمعوجور و گرایشهای متفاوت و گاه متضاد درونی خود را تعدیل کند و تا دیر نشده کلید تدبیر خود را بهکار گیرد».