printlogo


کد خبر: 35863تاریخ: 1389/1/14 00:00
دزدان نقابدار مجتمع تجاري «پرنس» در كمتر از 15 روز بازداشت شدند
محاصره مافيا درمخفيگاه طلايي

 

 

 

 

گفت‌وگو با سردسته باند

سر دسته باند و برادرش کنار هم ایستاده‌اند، آرزوهای زیادی داشتند که بر باد رفتند، ابتدا عبدالله پیش رویمان قرار می‌گیرد:

 

باور می‌کردید در کمتر از 15 روز بازداشت شوید؟

 

 

نمی‌دانم چرا وقتی در فردیس سرقت کردیم برخلاف دفعات قبلی احساس می‌کردم سایه پلیس بالای سر ما است، نگران بودم و مدام می‌ترسیدم بازداشت شویم.

 

 

قبلا زندان افتاده‌ای؟

 

 

بله، به‌خاطر سرقت پژو 206، 3 بار زندان افتادم و بعد از آن یک دزد حرفه‌ای شدم.

 

 

چرا؟

 

 

وقتی از زندان آزاد شدم بیکار بودم و وضع مالی بدی داشتم، به‌خاطر همین تصمیم گرفتم وارد دنیای تبهکاران شوم و به کارهای بزرگ دست بزنم.

 

 

از اینکه یک دزد ماهر شده بودی، راضی به نظر می‌رسیدی؟

 

 

اصلا راضی نبودم، همیشه پشیمان بودم، ای‌کاش سراغ این کارها نرفته بودم.

 

 

یعنی سازماندهی یک باند و استفاده خونسردانه از اسلحه می‌تواند با پشیمانی‌ات در یک مسیر باشد؟

 

 

 

 

چاره‌ای نداشتم بی پولی من‌را به این مسیر کشاند بعد حریص شدم، می‌خواستم به اندازه‌ای پولدار شوم که دیگر نیاز مالی باعث بغض‌های تنهایی‌ام نشود.

 

 

 

چند بار سرقت كرده‌اي؟

 

 

 

7 بار.

 

 

 

همگی مسلحانه؟

 

 

 

بله، من همیشه ترس داشتم بازداشت شوم به‌خاطر همین دست به اسلحه بردم، سلاح به ما اعتماد به نفس می‌داد.

 

 

 

از آخرین سرقت در فردیس بگو؟

 

 

 

طلافروشی را شناسایی کرده بودیم، ساعت شلوغ را انتخاب کردیم تا پلیس به‌خاطر مسلح بودن ما برای دستگیری‌مان ریسک نکند، می‌دانستیم جان مردم اهمیت دارد می‌خواستیم وحشت به راه اندازیم و بتوانیم بعد از سرقت فرار کنیم.

نقشه‌مان این بود كه وقتی از خودرو پیاده شدیم تیراندازی کنیم، همین کار را نیز کردیم و در 4 دقیقه توانستیم طلاها را سرقت کنیم.

 

 

 

خیلی خونسرد بودید؟

 

 

 

اتفاقا خودمان ترسیده بودیم اما باید طوری رفتار می‌کردیم تا کسی جرات نزدیک شدن به ما را نداشته باشد.

 

 

 

نقشه بعدی‌تان چه بود؟

 

 

 

بعد از سرقت فردیس به اعضای باندم گفتم که دیگر دست به اسلحه نخواهیم برد همگی می‌خواستیم ایران را ترک کنیم.

 

 

 

پس چرا به شمال رفتید؟

 

 

 

تعطیلات نوروز بود و می‌دانستیم مرزهای زمینی و هوایی تحت کنترل شدید هستند به‌خاطر همین تصمیم گرفتیم در شمال بمانیم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد سپس دور از هیاهو ایران را ترک کنیم.

 

 

 

نحوه عضو‌گیری‌ات چگونه بود؟

 

 

 

خسرو و دانیال بچه محل‌هایمان بودند و از دوران بچگی با هم دوست بودیم، سعید و برادرش و داوود هم‌باشگاهی محمد بودند که به پیشنهاد وی عضو گروهم شدند.

 

 

 

به این روز که بازداشت شوی، فکر می‌کردی؟

 

 

 

اصلا، اما بعد از سرقت فردیس بود که شماره‌های معکوس را احساس می‌کردم، هر لحظه فکر می‌کردم پلیس پشت سرم است.

بعد از عبدالله، برادرش آرام پیش رویمان نشست:

 

 

 

تو حرف خاصی داری؟

 

 

 

همان حرف‌های برادرم، پیش از سرقت فردیس تصور نمی‌کردم بتوانیم به این راحتی دزدی کنیم، خودم فیلم را که دیدم حیرت‌زده شدم در کمتر از 4 دقیقه 16 کیلو طلا سرقت کردیم، برخلاف تصور همه که ما حرفه‌ای بودیم، آماتور رفتار کردیم اما شانس آوردیم.

 

 

 

15 روز بعد از سرقت را چگونه گذراندید؟

 

 

 

می‌دانستیم پلیس در تعقیب ما است زندگی‌مان جهنم شده بود، عبدالله قسم خورد تا 2 روز دیگر بازداشت می‌شویم. بنا به گزارش خبرنگار «وطن امروز»، سردار رادان جانشین رئیس پلیس ایران، دستگیری این مردان خطرناک را بهترین دستاورد پلیس در طرح نوروزی سال 89 اعلام کرد.


Page Generated in 0/0060 sec