printlogo


کد خبر: 3618تاریخ: 1393/2/7 00:00
نگاهی متفاوت به فیلم معراجی‌ها آخرین ساخته ده‌نمکی
نقد نق‌زن‌ها و عافیت‌طلبان

محمدرضا پورصباغ: هر بار که یکی از آثار ده‌نمکی در سینماهای کشور اکران می‌شود در میان ناسزاهای رسانه‌ای  که متن آثارش را انکار می‌کنند برخی خودی‌هایی که به لقلقه فرم دچارند و گرایشات محتواگرایانه خود را از دست داده‌اند فرصت  تحلیل آثار ده‌نمکی در میان غبار فضای رسانه‌ای را منتقدان می‌ستایند. فارغ از تمام این بحث‌های محفلی که می‌توان راجع به مخالفان و مخالفان نوشت در میان مخالفت‌ها تحلیل جزئی آثار وی امر واجبی است.
پس‌زمینه صوتی تیتراژ فیلم معراجی‌ها  ممزوج شده است با صدای آژیر. این صدا ممزوج شده با آرکادئون و صدای موسیقی زندگی‌بخش که موتیف آثار ده‌نمکی به شمار می‌رود. در واقع سازنده سعی می‌کند آثار پیشین خود را در ذهن مخاطب احیا کند. آکاردئون سازی است که به صورت غیر رسمی به گروه‌های  کولی منتسب است. موسیقی که با مضمون اغلب آثار ده‌نمکی ترکیبی تمثیلی از مضمون را در ذهن متبادر می‌کند که با این همه شلوغی و جنگ، سازنده سعی می‌کند تعمدا به مخاطب بگوید می‌خواهم مشتی کولی را به شما نشان بدهم که از جنس آدم‌هایی که خانمان این جهانی دارند، نیستند. همان تیتراژ تکلیف مخاطب را با جماعت کولی از همان جنسی که منظور ده‌نمکی است، روشن می‌کند.
در ابتدای فیلم می‌بینیم روی دیوارهای اطراف خانه محمد  شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» هک شده و برای نسل‌هایی که آن دوره توفان صدامیان را تجربه کرده‌اند یا تصویری از آن دوران به یاد دارند شعارنوشت جنگ جنگ... و دیدن چرخ و فلکی که می‌چرخد و فضای دهه شصتی که به خوبی تصویر شده است نشانگر این است که در آن دوران، یک عده می‌جنگیدند و عده کثیری زندگی می‌کردند. روایت معراجی‌ها داستان آدم‌هایی نظیر محمد است که قبولی کنکور و رتبه یک دانشگاه در مقابل سودا و رویای شهادت، ذره‌ای برایشان ارزش ندارد. دیالوگ‌های فیلم به مثابه سایر آثار ده‌نمکی به زندگی نزدیک است. پدر محمد می‌گوید رتبه اول دانشگاه از زو کشیدن سخت‌تر است. محمد، قهرمان قصه نه قرار است آرنولد باشد نه عشق دخترکی مثل مجید سوزوکی، او شیفته دفاع از انقلاب و کشورش است، از رتبه نخست کنکور می‌گذرد و می‌خواهد به جبهه برود. پدر و مادرش تصور می‌کنند با زن گرفتن محمد را زمینی‌تر می‌کنند و می‌توانند او را از رفتن به جبهه منصرف کنند. پدر و مادر محمد اعتقاد دارند زن به مثابه تومور می‌ماند و آدمی را زمینگیر می‌کند اما محمد فارغ از اینها عاشقانه تصمیم گرفته برای کشور و انقلاب پای در میدان نبرد بگذارد. تومور دنیاپرستی کنکور و ازدواج هیچ کدام سبب نمی‌شود از کسب رتبه نخست عاشورایی سر باز زند. محمد نمادی از کسانی است که از دالانی زیبا چشم به نور حسین(ع) دوخته‌اند و در کنکور نانوشته میهن‌پرستی رتبه آورده‌اند. نقد دنیاپرستی این عده توسط ده‌نمکی در این فیلم با  ظرافت‌هایی اجرایی و فانتزی به مثابه سایر آثارش هویدا می‌شود. معراجی‌ها پیچیدگی خاصی  ندارد چون برای گفتن مفاهیم عمیقی مثل کنکورالحسین(ع) نباید غرق شعار و شعارپراکنی شد. باید با زبان همین جایی، از جنس دهه شصتی، انقلابی، برای نسل جدید حقیقت را گفت. راستی باید اشاره کنم در ۲ مرتبه که به سینما رفتم هیچ‌کدام از مخاطبان معراجی‌ها مسن و میانسال نبودند. در دو سانس مورد اشاره همه جوان بودند و ده‌نمکی با همین زبان مسرت‌بخش توده‌ها را شیرفهم کنکورالحسین می‌کند. کدام مدعی می‌تواند چنین گزینشی را در عصر کنونی با مدیوم دشوار سینما ادا کند. اگر مسؤولان دلسوز واقعی انقلاب درمی‌یافتند که فیلم ایدئولوژیک عامه‌پسندانه ساختن چه امر دشواری است کمتر ده‌نمکی را می‌کوبیدند. منتقدان باید  دست بردارند از توهین‌هایی که نثار فیلم می‌کنند، چرا که حقیقت‌طلبی ده‌نمکی در آثارش طلیعه‌ تازه‌ای را از انقلاب برای مردم عیان می‌کند.
فیلم در همان ابتدا تفکر ضدجنگی که برون‌ریزی دراماتیکش در رفتار و کنش‌های  پدر محمد متجلی است را  مورد هدف قرار می‌دهد و با بروز نگرش  آنتاگونیستی ضدجنگ پدر محمد در مقابل پرتاگونیست قهرمانی و دلاوری قرار می‌گیرد و بدین صورت شعائر دفاع مقدس با همین شیوه احیا می‌شود. حالا دو دسته مخالفان چپ و راست اخراجی‌ها باید هر آنچه در  قلم دارند  را  صرف آثار ضدجنگ کنند تا فیلمی که مصادیق مقدس دفاع را ستایش می‌کند. اما ده‌نمکی‌ها ترفندباز است و با همین ترفندها شعائر مقدس را احیا می‌کند، از گویش تا پوشش، نشانه‌شناسی دفاع مقدس به خوبی در فیلم نمود پیدا می‌کند و کلیت اثر بدل می‌شود به نقد دوران جنگ. نقد دوران جنگ؟! آری! نقد دوران جنگ اما نه با لحنی که از مقدس دفاع قداست‌زدایی شود. نقدی انسانی براساس نگرش متکثری که در آن دوران در مقابل ایستادگی و خمودگی وجود داشت و معراجی‌ها با زبان طنز کنایه‌های صریحی به جامعه آن روز می‌زند.
در آن بخشی از فیلم که پدر محمد اصرار دارد در دانشگاه ثبت‌نام کند و بعدا به فکر حضور در میدان جنگ باشد، پرسوناژ محمد اشاره می‌کند تا آن زمان دشمن از تهران به نمک‌آبرود رسیده است. مهران رجبی اشاره می‌کند خب! زمین داده‌ایم، زمان گرفته‌ایم؛ پدر محمد به نوعی استراتژی بنی‌صدر را در ابتدای دوران دفاع مقدس یادآور می‌شود  و حتی فیلم صراحتا به نقد تماشاگران دفاع مقدس می‌پردازد؛ در سکانس بمباران شهر و در پناهگاه پدر محمد حین حمله هوایی می‌گوید نصف این مردمی که در پناهگاه هستند اگر به جبهه می‌رفتند، جنگ تمام می‌شد.
اما حضور محمد در جبهه به بخشی از گوشه‌های دفاع اشاره می‌کند که رسانه‌ها و مسؤولان ما در مقابلش کم‌کاری کرده‌اند. سال‌هاست رسانه‌های معارض ضد انقلاب اصرار دارند بخش اعظمی از مدافعان جنگ 8 ساله ایران و عراق کسانی بودند که تحت تاثیر فضای دهه شصت و بنگاه‌های مغزشویی (منظورشان همان مسجدهای مقدس دهه شصتی است) پای در نبرد گذاشته‌اند اما ده‌نمکی با همین فیلم و دستمایه روایی جوابیه‌ای سینمایی به مفهوم مغزشویی که رسانه‌های معارض آن را مطرح کرده‌اند، می‌دهد. ده‌نمکی که خودش جزو کم‌سالان فعال در جبهه‌های بوده است نشان می‌دهد عشاق‌الحسین برای اعزام به جبهه باید از موانع متعددی عبور می‌کردند و این خرده‌روایت رضایتنامه والدین تا توجیهات شرعی پدران و مادران آن زمان که رضایت ولی را مقدم بر تکلیف جبهه می‌دانستند پاسخ سینمایی موثری است. تاثیر منفی رسانه‌های معارض و اصرار بی‌دلیلشان بر مغزشویی است اما ده‌نمکی حقیقت را با مردم در میان می‌گذارد که مغزشویی در میان نبود و برای شتافتن به جبهه‌ها همیشه پای عشق به میهن و انقلاب در میان بود. واقعا باید با همه وجود دهه شصت را درک کرده باشید که از فیلم لذت ببرید. باید مصدایقی که معارضان و معاندان برای نقد انقلاب مطرح می‌کنند دغدغه‌تان باشد تا معراجی‌ها برایتان دلچسب باشد. در سکانس اعزام محمد به جبهه، ده‌نمکی هر آنچه را در دهه شصت از زبان فرماندهان جنگ شنیده است، در فیلم پیاده می‌کند. آنجا که فرمانده (سیدجواد هاشمی) به عنوان یکی از مسؤولان اعزام جوانان و نوجوانان به جبهه نقد اساسی خود را در قالب یک دیالوگ تند ادا می‌کند و از این پرسوناژ می‌شنویم صف‌های کنکور طولانی‌تر از صف‌های اعزام به جبهه است. در کربلا هم چنین بود، عده‌ای بهانه می‌آوردند بدهکاریم و طلبکاریم... خدا آنها را یاری کند...  اینجاست اگر ده‌نمکی و نگرش او را به دهه شصت رصد کرده باشیم درخواهیم یافت این فیلم حدیث نفس کارگردان است و فریاد‌های دوران پرتلاطم روزنامه‌نگاری‌اش در این فیلم با شوخی و خنده بیان می‌شود و دیگر آن تندی خشک نوشته بر کاغذ را ندارد بلکه زیبا، شیرین و فوق‌العاده جذاب است. این جملات و چنین نقدهایی برای نگارنده بسیار آشناست و نقدهایی است که دیروز در بسیاری از مقالات شلمچه و جبهه منتشر می‌کرد  و حالا صورت تصویری به خود گرفته است.  محمد با وجود محدودیت‌های پدرش چاره‌ای جز فرار از خانه نمی‌یابد، کنشی که بسیاری که از نوجوانان آن زمان انجام دادند و پدر محمد بدبینانه به پازوکی و حاج آقا حسینی پیش نماز مسجد می‌تازد که مغز جوانان را شست‌وشو می‌دهند و خود کنج عافیت می‌نشینند.  همانطور که اشاره شد در 8 سال گذشته برنامه‌های محوری بی‌بی‌سی و رادیو فردا و تولید 300 ساعت برنامه تلویزیونی توسط این رسانه‌ها درباره ۸ سال دفاع مقدس تاکید روی مفهوم مغزشویی در آن دوران دارد اما ده‌نمکی با چینش دراماتیک، بر این موضوع تاکید می‌کند که امثال محمد که رتبه نخست کنکور را کسب می‌کنند چگونه نمی‌توانند تحت تاثیر جریان مغزشویی باشند؟! ضمن اینکه آن عده‌ای که تن به گلوله دشمن سپردند برای دفاع؛ نخبگان، دانش‌آموزان، دانشجویان و طلبه‌ها، دست‌چین‌های حسین(ع) بودند.
پدر محمد برای نجات پسرش عازم جبهه می‌شود. او براساس خواب شهادت محمد عازم می‌شود برای نجات سرباز محمد. اما در میان کشاکش حوادث قبل از جبهه می‌بینیم که عمده شخصیت‌های مونث ده‌نمکی چادر به سر دارند. شاید به این موارد کسی توجه کند که غیر از شعار‌نویسی، چرخ و فلک و المان‌های کاملا آن زمانی، چادر سمبل زندگی دهه شصت بوده و تاکید ده‌نمکی بر پوشش بانوان نوعی تاکید بر این مساله است که استاندارد حجاب در آن دوران فراگیری کنونی را ندارد و این نقدی است که در عمده آثار جنگی ده‌نمکی متجلی است.  پدر محمد عازم جبهه شده و در منطقه متوجه می‌شود که پازوکی فرمانده (سیدجواد هاشمی) و حاج‌آقا‌حسینی که به آنان اتهام  شست‌وشوی مغزی جوانان می‌زد به عنوان فرماندهان گردان در  متن جنگ حضور دارند.
قصه معراجی‌ها قصه پر غصه محمد است به عنوان نماد نوجوانان و جوانان دهه شصت که از دنیای خود بریده‌اند تا به معرکه عاشورای زمان برسند و شهادت و شهید شیرین آنکه فتح بابش از اخراجی‌ها آغاز شد که از فهم نگارنده و امثالهم خارج است. فقط حماسه‌اش مثل روایت‌های کهن حماسی جذابیت دارد.
تلاش پدر محمد برای بر هم زدن رویای صادقه شهادت محمد آغاز می‌شود و با سماجت فراوان از فرماندهان گردان قول می‌گیرد به هر ترتیب شده محمد به خط مقدم نرود و فرماندهان هم غفلتا دست قول به مهران رجبی داده‌ و خیال او را راحت می‌کنند. در سنگر فرماندهی با دیالوگ‌های طنز، جامعه و شرایط دهه 60 را به چالش می‌کشد و عافیت‌نشینان و بخش اعظمی از جامعه‌ مورد نقد واقع می‌شوند. حاج‌آقاحسینی می‌گوید مردم در شرایط کنونی چند دسته‌اند. عده‌ای هستند که کاری به وقایع کنونی ندارند، کناری نشسته‌اند و تماشاچی هستند. عده‌ای دیگر جنگ جنگ تا پیروزی می‌گویند اما کناری نشسته‌اند و شعار می‌دهند. مثل شرایط کنونی که در جدال نابرابر جنگ نرم عده‌ای شعار می‌دهند، در مناظره‌های مختلف شرکت می‌کنند، نق می‌زنند، نقد می‌کنند اما هیچ عملگرایی راهبردی ماندگاری ندارند و فقط تابلوی نقد و نق‌زدن هستند. نقد معراجی‌ها با این جملات حاج‌حسینی به مرور تند‌تر می‌شود و معتقدان به انقلاب را هم دربر می‌گیرد آنانی که شعار جنگ جنگ تا پیروزی را می‌دادند و به جبهه نمی‌آمدند و حلقه نقد ده‌نمکی طیف وسیع‌تری را دربرمی‌گیرد. بسیاری از عافیت‌طلبان دهه شصتی که امروز با همین ژست گلوگاه‌های  مدیریتی را غصب کرده‌اند، به خط مقدم می‌رفتند و عکسی برای سوءاستفاده می‌گرفتند و بازمی‌گشتند. اما تمام این نقدها با عطف درماتیک زیبایی ممزوج می‌شود. مهران رجبی به‌رغم مخالفتش با حضور محمد درجبهه در جایی از فیلم اشاره می‌کند که به حال این جوانان و نماز شب خواندن‌های آنان حسرت می‌خورد. حالا تعریف زیبا و عمیق و نه چندان شعاری در جان مخاطب می‌نشیند. از منظر ده‌نمکی در دوگانه اخراجی‌ها و فیلم معراجی‌ها اینجا جایی است که بوی دنیاطلبی کمتر به مشام می‌رسد. چرا که همین جوانان رزمجو در نبرد با باطل، قبل از جنگ و انقلاب در کاباره‌ها و عشرتکده‌های پهلوی بودند و این تعبیر ظریفی سینما شده‌ای از امام است که بر زبان هنرپیشه فیلم جاری می‌شود. پدر محمد با گرفتن وعده از فرماندهان به شهر بازمی‌گردد و70 دقیقه  فیلم با طنز کلامی و موقعیت‌های ویژه مخاطب را پای فیلم می‌نشاند. از این لحظه به بعد پرده سوم فیلم آغاز می‌شود و لحن فیلم بشدت جدی می‌شود.
با سکانس اعزام و به نوعی رجزخوانی حاجی‌حسینی برای شرکت رزمندگان در یک عملیات ایذایی و به تعبیر خودش جنگ عاشورایی، فیلم وارد صحنه‌های جنگی ناب می‌شود. از سکانس بمباران اردوگاه با جلوه‌های ویژه و حمله هواپیماها که کاملا  با تکنیک‌های رایانه‌ای ساخته شده است  و برای اولین بار در سینمای دفاع مقدس پلان‌های هلی‌شات وارد دکوپاژ صحنه‌های جنگی می‌شود و معراجی‌ها در نیمه دوم  فرم جدیدی از سینمای جنگی برای مخاطب تداعی می‌کند. شیرجه‌های هواپیمای دشمن برای لحظات بمباران و جلوه‌های ویژه میدانی که آخرین انفجارها- آخرین یادگارها - ی جواد شریفی در سینمای ایران بود و قارچ‌های انفجاری 30 متری را بر پرده سینما تصویر می‌کنند و از اینجای فیلم همه کسانی که به نوعی وعده داده بودند محمد شهید نشود، به مرور از روایت حذف شده و شهید می‌شوند. جالب این است که در سنگر فرماندهی وقتی درباره خواب دیدن از آنها سوال می‌شود هر کدام از این کاراکتر‌ها خواب شهادت خود را دیده‌اند و  به همان شکل شهید می‌شوند. سکانس آماده شدن نیروها در اسکله، نوع لباس و تجهیزات و هنروران فیلم چنان نزدیک به واقعیت است که مخاطب در نگاه اول گمان می‌کند فیلم ترکیبی از مستندهای دفاع مقدسی است که با فیلم تلفیق شده است. چهره نوجوان معصومی را می‌بینیم  که در سرمای زمستان برای بازی در این فیلم داوطلبانه و عاشقانه لباس رزم پوشیده است. نحوه شهادت حاجی حسینی و سکانس حمله هلیکوپتر به اسکله و جلوه‌های بصری ویژه، لحظات چشم‌نواز فرمی فیلم به شمار می‌رود و تعریف تازه‌ای از نبردهای تن به تن در میادین جنگ را ارائه می‌دهد.
 معراجی‌ها به حاج‌بخشی‌ها ادای دین می‌کند
یکی از کاراکترهایی که در فیلم وجود دارد اما تاکید دراماتیکی بر وی نمی‌شود پرسوناژی شبیه حاج‌بخشی است؛ پیران سلحشوری که حضورشان در جبهه‌ها روحیه‌بخش بود. نحوه انهدام ماشین حاج‌بخشی یکی از دلپذیرترین لحظات فیلم است. حالا تمام خنده‌های مخاطبان به گریه و رقیق‌الحالی بدل می‌شود. مردم در سکانس‌های نبرد در عمده سینماها رزمندگان را تشویق می‌کردند و فیلم ده‌نمکی با اینکه اثری دهه شصتی است اما در سینماهای ورشکسته ما کارکردی دهه شصتی پیدا می‌کند و واکنش تشویق‌های مخاطبان تمثیلی دهه شصتی از اکران اخیر فیلم ده‌نمکی است.
یکی از مهم‌ترین سکانس‌های فیلم صحنه عملیات گروهان تاجیک در اسکله است که با موزیک‌ سنج و دمام حماسی و عاشورایی همراه می‌شود. پلان‌هایی که از لحظات تیر خوردن تا پرت شدن پوکه‌ها از جان لوله که با دوربین خاص red با اسلومشون گرفته شده و در تدوین به صورت اسلوفست درآمده، تکنیک خاصی است که در سینمای ایران به کار گرفته نشده است و تاکنون سینمای دفاع مقدس چنین قالب فرمی را به خود ندیده است. معراجی‌ها مخاطب را غافلگیر می‌کرد فرم جدیدی از تدوین که با یک حساب سرانگشتی وجود حداقل ۲ هزار پلان در این فیلم را نوید می‌دهد. معراجی‌ها مسلما تدوین بسیار زیبایی دارد که از چشم داوران فجر دور ماند اگرنه تدوینی که از زوایای مختلفی ثبت بصری را به صورت هارمونیکی درمی‌آورد شایسته هزاران بار تقدیر است. در سینمای ایران متداول نیست که بعضی از صحنه‌ها با ۸ تا 10 دوربین فیلمبرداری شود و این حرکت ده‌نمکی تقریبا یادآور حساسیت‌های هاوارد هیوز، تهیه‌کننده معروف هالیوودی است که صحنه‌های نبرد فیلم‌هایش را با بیش از 10 دوربین فیلمبرداری می‌کرد.
اما در نیمه پایانی محمد نزد فرمانده می‌رود و هلیکوپتر آخرین امید نجات آنها برای حمل تعدادی از مجروحان وارد منطقه می‌شود. فرمانده (سیدجواد هاشمی) پلاک‌های مجروحان و شهدا را به محمد می‌دهد و از او می‌خواهد به عقب بازگردد و این پلاک‌ها را به تعاون بدهد و خبر شهادت نیروها را اعلام کند. محمد تا پای هلیکوپتر می‌رود ولی آخرین لحظه عافیت و رفتن را انتخاب نمی‌کند و پلاک‌ها را به دست مجروحان می‌دهد و به یاری سایر رزمندگان می‌شتابد. وقتی هلیکوپتر حامل مجروحان برمی‌خیزد مخاطب نفس راحتی می‌کشد که از این جهنم آتش عده‌ای نجات پیدا کردند ولی در آخرین لحظات و برخلاف تصور مخاطب کارگردان همه را غافلگیر کرده و همین هلیکوپتر منهدم می‌شود و محمد در کنار فرمانده‌اش پازوکی در نبردی نابرابر در مقابل تانک‌های دشمن به شهادت می‌رسد. آخرین کلام محمد از در پرسش نمایان می‌شود، وی از پازوکی فلسفه این همه شهید را در این عملیات می‌پرسد و جوابش در دیالوگ حاج آقا حسینی مستتر است؛ این جنگی عاشورایی است و همه آماده‌ایم ثابت کنیم فرزند امام حسین هستیم و این عملیات آغازگر عملیات بزرگ‌تری خواهد بود. آخرین سکانس فیلم فرمانده بعثی که بی‌شباهت به صدام نیست، سیگار خود را با فندکی روشن می‌کند که منقوش به پرچم آمریکاست و همین فندک را روی پیکر‌های آغشته به بنزین شهدا پرتاب می‌کند. با همین صحنه است که می‌فهمیم شعله این جنگ را عموسام افروخته است  و مخاطبان فیلم ده‌نمکی با فرم یعنی همان تصویر خوش‌نقش فیلم می‌فهمند همه آتش‌ها از گور عمو سام برمی‌خیزد. آنچه به نگارش در آمد بخشی از استنباط‌هایی است که با دوبار دیدن فیلم می‌توان برداشت کرد اگرنه برای هر دفعه دیدن معراجی‌ها می‌توان نقدی تازه نوشت. تجعب می‌کنم از کسانی که دم از ارزش‌ها، اصول و آرمان‌ها می‌زنند و در اثری که فرم از محتوا پیشی می‌گیرد و به بطن جنگ می‌پردازد و با زبان تصویر و درام پیامش را می‌رساند، در نقدش می‌نویسند فرم ندارد. بدانید و آگاه باشید کسانی که این مطالب را در نقد معراجی‌ها می‌نویسند خودشان، رفتارشان و قلمشان فرم ندارد و همانطور که اشاره کردم اگر ده‌نمکی تمام جوایز سینمایی جهان را در تقدیر آثارش به دست بیاورد باز هم نقد می‌کنند و نق می‌زنند. واقعا رفتار این جماعت فاقد فرم است جماعتی که برای بچه حزب‌اللهی صورت آشنایی دارند و نقد و نق بخشی از کاراکترشان است در صورتی که از اداره یک مجله چند صفحه‌ای به صورت ماهانه بر نمی‌آیند و نق زدنشان با حضور در یک برنامه تلویزیونی تمام می‌شود اما همین ده‌نمکی بود که هفته‌نامه‌اش یک تنه موجی از عدالتخواهی و انقلابگری را در دوران اصلاحات زنده می‌کرد و حالا فیلم ساخته و اقتصاد سینما را نجات داده اما همدوشانش او را نمی‌بینند و هر چه بسازد نق می‌زنند فارغ از اینکه خودشان نمی‌توانند ۲ دقیقه فیلم بسازند.
 


Page Generated in 0/0068 sec