printlogo


کد خبر: 3682تاریخ: 1393/2/8 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با «عباس رنجبر» کارگردان سریال «خط»
تلخی را از کام مخاطب بگیریم

زهرا قزیلی: «عباس رنجبر» تجربه ساخت 3 سریال را در کارنامه خود به ثبت رسانده است. او در سریال «خط» که هم اینک از شبکه 3 سیما در حال پخش است تلاش کرده  اخلاق فردی و اجتماعی آدم‌ها را به  نمایش بگذارد.  این مجموعه  مسیر سیر و  سلوک فردی به نام سیاوش سالار را روایت می‌کند که در اثر برخورد با دختری به نام سوگند و تحت پوشش مکتب حاج رئوف دچار تغییر و تحول می‌شود. رنجبر تلاش کرده است  معضلات و مشکلات خانواده‌ای را به تصویر بکشد که پسری عصیانگر دارد که با حضور حاج رئوف مسیر تحول را آرام طی می‌کند. با  وی درباره چگونگی نگارش فیلمنامه‌ای درباره اخلاق شهروندی، به تصویر کشیدن معضلات اجتماعی و ارائه راهکار صحبت کردیم که از نظرتان می‌گذرد.
هنرمند باید چند گام جلوتر از جامعه باشد
 اخلاق شهروندی دغدغه شما در سریال «خط» است چطور به سراغ رفتارهای اجتماعی  در جامعه رفتید؟
هرگاه معضل اجتماعی را مشاهده می‌کنیم باید آن ‌را آسیب‌شناسی کنیم اما در برخی موارد شاهد نمایش و ثبت و ضبط این معضل هستیم و به سراغ آسیب‌شناسی درست آن نمی‌رویم. رسانه و در راس آن رسانه ملی می‌تواند به نمایش و رفع معضل کمک بسزایی کند. هنرمند باید چند گام جلوتر از جامعه باشد و معضلات جامعه را زیر ذره‌بین بگذارد و در یک فضای کاملا پژوهشی، کارشناسی و  تحقیقی معضل را به تصویر بکشد. به دلیل مشکلات اقتصادی مردم دچار یک رخوت شدند و نیازمند شادی و نشاط اجتماعی بیشتری هستند که باید در مجموعه‌ها به آن توجه کرد.  در این مجموعه تلاش کردیم علاوه بر به تصویر کشیدن مشکل از فضای معنوی هم بهره برده و تغییر و تحولی در شخصیت کاراکتر سیاوش به وجود بیاوریم. برای تغییر، بن‌مایه اصلی درام را عشق در نظر گرفتم.  عشق  مشمول مرور زمان و کهنگی نمی‌شود و با فطرت انسان عجین است. «خط» قصه انسان شدن و انسان ماندن سیاوش است. تلاش دارد «سیا» را به «سیاوش» تبدیل کند. پاسداشت صفت‌های نیکو است. خداوند در قرآن می‌فرماید ما جهان را با اسوه خلق کردیم. برای این جهان خاکی الگو فرستادیم که این مهم را  در یکی از دیالوگ‌های حاج رئوف  قرار دادم. پیامبر ما  پیامبر مهربانی، اخلاق و نیکویی است. پیامبر آمده اخلاق را کامل کند.
 بن‌مایه اصلی اکثر سریال‌های تلویزیونی «عشق» است، از این واهمه نداشتید که به ورطه تکرار بیفتید؟
 عشق از آدم و حوا و از ازل تا ابد بوده است و هیچ وقت تکراری نمی‌شود و به جذابیت داستان  و درام قصه کمک می‌کند.  مهم این است که به درستی به آن پرداخته شود و مخاطب را به خوبی با قصه همراه کند. تلاش کردم این عشق و علاقه در مجموعه به نوعی روایت شود که مخاطب آن را ندیده یا کمتر دیده باشد.
«سیا» منطقش در بازو و چماقش است
  نقش حاج رئوف و دستگیری او از یک فرد عاصی در اکثر سریال‌ها دیده می‌شود، چگونه تلاش کردید از کلیشه‌ها در امان بمانید؟
به عقیده من فردی که قرار است از یک عصیانگر دستگیری کند باید خودش به خوبی با مسائل پیرامون یک فرد عاصی آشنا باشد. زمانی می‌توانی پیر سالک باشی که خودت مدارج سلوک را طی کرده باشی. حاج رئوف  خودش درد کشیده است و همین امر باعث می‌شود برای مخاطب قابل باور باشد. او به خوبی  پیچ و خم رفتارهای «سیا» را می‌شناسد. «سیا» منطق در گفتار و رفتارش نیست، منطقش در بازو و چماقش است. من در طراحی این شخصیت‌ها تلاش کردم هم قابل باور باشند و هم درام را به گونه‌ای شکل دهم که قابل باور باشد. در دیالوگ‌های شخصیت‌ها از جمله سیاوش، حاج رئوف و حشمت (مرد روستایی) تامل کردم. «سیاوش» از  هفت‌خان می‌گذرد تا  رذیله اخلاقی‌اش از وجودش پاک شود.  او منزل به منزل  به گوهر وجودی خود نزدیک شده و به کمال می‌رسد و مراحل بلوغ را طی می‌کند.  در فرهنگ ما پهلوانی، ولایتمداری، مراتب استادی و شاگردی نهادینه شده است و در ادبیات ما به وضوح دیده می‌شود و من هم تلاش کردم این مراتب را در سریال رعایت کنم و از فرهنگ جامعه بهره ببرم. برای اینکه شخصیت‌ها باورپذیر باشند نمی‌توان صبح تا غروب را در کتابخانه گذراند، مطالعه بخشی از کار است اما باید در میان مردم زندگی کرد و کاراکترهای مختلف را از نزدیک دید و دیالوگ‌های مناسب برای آنها طراحی کرد و موقعیت‌های نمایشی مناسب در نظر گرفت. شخصیت حاج رئوف  تنها پند و اندرز نمی‌دهد، او  از این گذر عبور کرده و رفتارهای سیاوش را به خوبی می‌شناسد. خود او در دیالوگی اشاره دارد که از «ذبیح» رئوف متولد شد.  بخشی از صحبت‌های حاج رئوف باعث می‌شود انگیزه سیا قوی‌تر شود. یا شخصیت «حشمت» با بازی متفاوت آقای طهمورث، فیلسوف کارتنخوابی است که در مقطعی برای احساس همدردی با این افراد و لمس کردن شرایط جامعه خانه و زندگی خود را رها می‌کند و در پارک‌ کارتنخوابی می‌کند با این انگیزه که تا  درد نداشته باشی مفهوم درمان درد را نمی‌فهمی.
طنز، تلخی سریال را می‌گیرد
 استفاده از طنز کلامی در بخش‌هایی از سریال  توانسته در ارائه داستانی اجتماعی و تلخ  کمک کند.
در 5 یا 6 قسمت ابتدایی، طنز کلامی و فضای شادی را برای سریال در نظر گرفتیم که بتوانیم مخاطب را به خوبی با خود همراه سازیم. این طنز کلامی را بیشتر در «بزرگ» می‌بینیم که  کودک درونش بزرگ نشده  و به او «بزی» می‌گویند. بارها «سیا» او  را ترد می‌کند اما او در کنارش می‌ماند، با این کار تلاش کردم  تلخی را از کام مخاطب بگیرم مانند دارو که تلخ است اما پس از استفاده شفابخش خواهد بود. در ابتدا شیرینی  و طنز را به سریال اضافه کردیم که مخاطب رفته رفته با قصه همراه شود و با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کند  البته این نکته را باید متذکر شوم یک گروه بیننده با این قصه «همدردی» می‌کنند، برخی با شخصیت‌های داستان  «من دردی» می‌کنند  و گاها می‌بینیم افرادی را که می‌گویند ما هم این مشکل را در زندگی خودمان یا اطرافیان داریم. در رفتارهای شخصیت مادر افراط و تفریط دیده می‌شود؛ اینقدر به «سیا» اهمیت می‌دهد که «پری»  دچار مشکل شده است.
اعتماد و مسؤولیت‌پذیری کم شده است
 حضور «سوگند» برای انسان شدن و انسان ماندن سیاوش پررنگ است اما گاها بر اساس اتفاق این حضور شکل می‌گیرد.
 حضور سوگند در داستان منطق درستی دارد؛ ابتدا از سیا متنفر بود، به دلیل اذیت کردن خواهرش او را  بیرون کرد یا در بخشی به او  رنگ پاشید بعد اما وقتی  قرار شد خواهرش صدف ازدواج کند، به سفارش اطرافیان خواستگاری را پذیرفت. او این مراسم را جدی نمی‌گیرد اما رفته‌رفته به او علاقه‌مند می‌شود. در عصر حاضر، اعتماد و مسؤولیت‌پذیری کمتر دیده می‌شود  اما وقتی تحول سیاوش را می‌بیند آرام آرام برایش جدی می‌شود.
ریتم باید در قصه دیده شود
 در اکثر سریال‌های خانوادگی ریتم کند برای روایت انتخاب می‌شود اما ریتم در این سریال مناسب است چگونه به این ریتم رسیدید، با توجه به حضور سیاوش این ریتم را انتخاب کردید؟
ریتم به عقیده من در نطفه داستان شکل می‌گیرد. وقتی با مخاطبان سریال صحبت می‌کنم اکثرا می‌گویند احساس می‌کنیم 15 دقیقه گذشته است،  این هنر نویسنده است. متاسفانه  نویسنده  در کشور ما مظلوم واقع شده علی‌الخصوص در  سیما. نویسنده نسبت به بقیه عوامل دستمزد کمتری می‌گیرد. نویسنده باید بتواند فراز و نشیب زیادی در داستان بگنجاند که مخاطب احساس نکند این قصه چه زمانی تمام یا شروع شد، به نوعی مسخ در جهان داستان شود و بیهوش در جهان قصه باشد. داستان‌های ما ماجرامحور یا شخصیت‌محور یا مفهوم‌محور است. معمولا شرقی‌ها و ایرانی‌ها عاشق درام‌های  شخصیت‌محور هستند. اگر سریال‌های شخصیت‌محور به درستی نوشته  و به تصویر درآیند به خوبی جای خود را در میان مخاطبان باز می‌کنند.
 «بزرگ» خلافکار است اما تاثیرات آن کمتر در وجود سیاوش دیده می‌شود درحالی که در اجتماع تاثیرات افراد منفی بیشتر است.
«بزرگ» کارکردش ایجاد فضای شیرین برای داستان و هم‌آوری شوخی‌های قصه است. یک تیپ است. شخصیت  منفی  داستان نیست. او ساده است،  از فرید اطلاعات می‌گیرد و از روی سادگی اطلاعات  می‌دهد. به زبان ریاضی چند هدف را در یک هدف  نمی‌توان دنبال کرد، هدف اصلی قصه ما قصه آدم شدن و آدم ماندن سیاوش است. کاراکترها هر کدام در کنار هم قرار گرفتند تا سیاوش محور قصه باشد و آدم بماند.
 چقدر روی داستان کار کردید؟
15 شب داستان را  نوشتم اما یک‌سال روی آن کار کردم و آن را بازنویسی کردم تا فراز و فرودهایش به درستی درآید. یکی از ویژگی  این سریال که در تیتراژ پایانی  عنوان شده گروه مشاوران نگارش است. قصه را به دوستان می‌دادم و می‌گفتم چرایی‌اش را گوشزد کنید. چگونگی  روابط و علت و معلول را می‌نویسم. برخی از دوستان کارگردان و نویسنده یک اشکال از فیلمنامه گرفتند و تعدادی از دوستانم صدها اشکال. من روی تک‌تک اشکالات عمیق شدم تا بتوانم به خوبی قصه را برای مخاطب روایت کنم، زیرا معتقدم تنها نوشته‌ای  که نقد بر آن وارد نیست کلام خداوند است.
 چقدر زمان تولید مجموعه به طول انجامید؟
یک ماه پیش‌تولید و  3 ماه پروداکشن و تولید به طول انجامید که  حدود 90 جلسه بود. 120 روز کار فنی سریال انجام شد و سریال در  19 قسمت آماده شد. برای اینکه پخش سریال با جام جهانی همزمان نشود تایم قسمت‌ها را افزایش دادیم و به  15 قسمت  60 دقیقه‌ای رسیدیم.
 سریال مخاطب خوبی را با خود همراه کرده است، آماری از بینندگان مجموعه دارید؟
آمار دقیقی در اختیار ما قرار داده نشده اما  تاکنون 83 درصد بیننده را به ما اعلام کرده‌اند.


Page Generated in 0/0252 sec