printlogo


کد خبر: 3702تاریخ: 1393/2/8 00:00
زبان پارسی عامل وحدت‌بخش

مونا امیرمحمدی: استاد زبان و ادبیات فارسی و معاون پیشین مؤسسه لغت‌نامه دهخدا می‌گوید عقب‌ماندگی‌های تمدنی امروز جامعه، با توجه و تقویت زبان پارسی از بین می‌رود، گویش‌ها و لهجه‌های محلی بااهمیت هستند اما آنچه دغدغه است، زبان پارسی با صبغه و جغرافیای فرامرزی است.
بحث آموزش زبان‌های قومی و محلی در مدارس طرحی است که از دوران اصلاحات و ریاست‌جمهوری محمد خاتمی در کشور مطرح شد؛ منتها در آن دوره به سرانجامی جز دو واحد درسی زبان و ادبیات قومی به عنوان درس اختیاری در مدارس مقطع دبیرستان نرسید و البته این دو واحد هم از سوی شورایعالی انقلاب فرهنگی متوقف شد. این طرح مبنی بر این بود که علاوه بر زبان پارسی، آموزش زبان‌های قومی نیز در کنار زبان ملی در سیستم آموزشی کشور گنجانده شود. در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، حسن روحانی در تبلیغات خود، از آموزش زبان‌های قومی و محلی خبر داد. وی در جمع مردم کردستان، این وعده را تکرار کرد.
بحث زبان قومیت‌ها و تألیف کتاب مستقل برای نظام آموزشی استان‌ها، از چند سال پیش در دست وزرای آموزش و پرورش قرار داشت و بحث‌های بسیاری را برانگیخت که البته هیچ زمان به نتیجه واحدی نرسید و حتی مورد مخالفت اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز قرار گرفت. اخیراَ «علی‌اصغر فانی» وزیر آموزش و پرورش، تدریس زبان قومیت‌ها در مدارس را از اولویت‌های اصلی خود برشمرده و «علی یونسی» دستیار رئیس‌جمهور نیز بارها آن را تکرار کرده است. این موضوع، در حالی است که عده‌ای حتی از بین نمایندگان مجلس شورای اسلامی به مخالفت با خط‌کشی قومی و از بین بردن وحدت ملی پرداختند و این طرح را ناپخته و بی‌منطق دانستند.
«وطن امروز» درباره اهمیت حفظ زبان فارسی به عنوان زبان وحدت‌بخش فرهنگ ایرانی- اسلامی و طرح تدریس زبان قومیت‌ها در مدارس با پروفسور غلامرضا ستوده، استاد زبان و ادبیات فارسی و معاون پیشین لغتنامه دهخدا، مؤلف فرهنگ فارسی به چینی و چینی به فارسی، متخصص آموزش زبان فارسی به خارجیان و آثاری از جمله «سیمای رستم در شاهنامه»، کتاب دانشگاهی «مرجع‌شناسی و روش تحقیق در ادبیات فارسی و... به گفت‌وگو نشست.
***
 استاد! مقدمتاَ طرح تدریس زبان قومیت‌ها در نظام آموزشی کشور را چطور ارزیابی می‌کنید؟
به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد.
به همه مشتاقان و علاقه‌مندان به زبان فارسی و مخاطبان این بحث درود می‌فرستم. در ابتدا بگویم هر مطلبی که من اینجا مطرح می‌کنم به دلیل این نیست که حرفه من زبان فارسی است و می‌خواهم از این زبان دفاع کنم بلکه در طی تحقیقات و تلاش‌های مختلفی از گذشته تاکنون به این نتیجه رسیده‌ام که بی‌خود نگفتند رسیدن به مفاهیم قرآنی با زبان عربی و ساختن صحیح آن با زبان فارسی بهترین روش است؛ بنابراین بنده احساس می‌کنم این طرح یک مقداری بار سیاسی دارد تا اینکه رنگ و بوی زبانی و ادبی داشته باشد. گام نخست برای درک این امر این است که زبان فارسی را بشناسیم؛ سپس متوجه شویم کجا باید از آن استفاده کنیم. البته در کنار این زبان، زبان‌های دیگر هم باید شناخته شوند و مورد استفاده قرار گیرند.
 خب! از نظر شما اولویت زبان فارسی نسبت به سایر زبان‌ها در ایران‌زمین به چه دلیل است؟چرا نمی‌توان از زبان قومیت‌ها و گویش‌های محلی برای هر مرز  و بوم به تنهایی استفاده کرد؟
برای پاسخ به این سوال به دوران پذیرش اسلام توسط ایرانیان بازمی‌گردم؛ چرا که در آن دوره چندین زبان در سرزمین ایران برقرار بود از جمله «فارسی دری» که امروز ما بدان صحبت می‌کنیم و زبان پهلوی که زبان رأس و زبان موبدان و اشراف و شاهان بود با این حال زبان فارسی میانه و دیگر زبان‌ها کمرنگ شد و از بین رفت. امروز هم وضعیت کشور همینطور است در کنار زبان فارسی، زبان‌های دیگری چون کردی، لری، ترکی، عربی و بلوچی و... در جریان است حتی من چندی پیش که مشهد بودم به عده‌ای برخوردم که زبانشان نه مشهدی بود نه نیشابوری و سبزواری، بعد مشخص شد گویشی در یک منطقه 5 هزار نفری مشخص دارند بنابراین، این تعداد نباید انتظار داشته باشند به خاطر این گویش، کتاب و فرهنگ و مدرسه مستقل داشته باشند. این زبان‌ها به جای خود محترم است چرا که با هم صحبت می‌کنند حتی می‌توانند رمزی از آن استفاده کنند اما کو این زبان‌ها و زبان فارسی با این قابلیت تعلیم و شعر و نقد و بحث؟ بنابراین به کسانی که این طرح‌ها را ارائه می‌دهند ابتدا باید گفت نخست زبان‌های مختلف در پهنه ایران‌زمین را بشناسیم و سپس تصمیم بگیریم چه کار کنیم. البته من شخصاً معتقد به این نیستم که زبان‌های محلی باید از بین برود؛ خیر! اتفاقاً این زبان‌ها باید تقویت شود اما نه به قصد تبلیغ، اغراض سیاسی و... نمونه این اغراض را ما در ترجمه «حیدربابا»ی شهریار به فارسی می‌بینیم که چطور ترجمه متفاوتی از آن صورت گرفته که بسیار با اصل آن متفاوت است، باید این جنبه‌های سیاسی کنار گذاشته شود تا حقیقت زبانی به دست بیاید.
بزرگان ادب‌شناس و زبانشناس در دنیا علنا اعلام کردند اگر جهان در فکر این است که یک زبان واحد برای ما و تمام مردم ابداع کند، این باید از بین زبان‌های موجود، زبان فارسی یا چیزی شبیه زبان فارسی باشد. زبان فارسی زبان زنده، پویا، ساده و با سابقه ادبی قوی برای هر حنجره‌ای است، این را یک زبانشناس بزرگ گفته و این حرف را براساس مطالعه زبان‌های مختلف دنیا زده است.  ما هنوز محتاج خارجی‌ها در زبان هستیم. این را دهخدا یکی از اهدافی می‌داند که به همین دلیل به جمع‌آوری لغت برای لغتنامه اقدام کرد، چرا که به اعتقاد او، ما از قافله تمدن عقب هستیم و باید به دانش‌های زبان دست پیدا کنیم و این با شناخت زبان‌های انگلیسی، فارسی، عربی، روسی و... میسر می‌شود البته ما نمی‌توانیم به همه زبان‌ها دانشجو آموزش دهیم منتها برای دسترسی به زبان‌ها باید مترجم داشته باشیم؛ مترجمی که به زبان مبدأ و مقصد مسلط باشد، دانش‌ها را ترجمه کند و در اختیار مردم قرار دهد و این همان کوشش دهخدا از بین متون نظم و نثر فارسی، گفتار مردم و تحقیق و تفحص در این رابطه است. امروز هم باید لغت‌های دیگری از این کتاب بیرون کشیده شود. اکنون لغتنامه فارسی به فارسی هم در مؤسسه لغتنامه دهخدا در دست تألیف است.
پس در گام نخست باید به شناخت زبان برسیم و به مقایسه بین خصوصیات زبان فارسی با دیگر زبان‌ها بپردازیم. این زبان توانسته شاعران، متفکران، مولوی‌ها، فردوسی‌ها، سعدی‌ها و... را تربیت کند. اینها هر کدام با یک اندیشه و سبک تازه روبه‌رو هستند. یک بار یادم می‌آید در دانشگاه کلمبیا یا بریستون آمریکا دانشمندی مطرح کرد که در چند سال اخیر دوران انقلاب اسلامی ایران تیراژ آثار مولوی که به زبان‌های مختلف ترجمه شده در رتبه دوم پس از آثار شکسپیر قرار گرفته است:
ای برادر تو همه اندیشه‌ای/ مابقی خود استخوان و ریشه‌ای.
کوچک‌ترین حرکات اجتماعی تا بالاترین اندیشه علمی در آثار مولوی موجود است. همه گلستان و بوستان سعدی از مور تا سگ و همینطور انسان‌ها را پرداخته است.
البته ادبیات جهان هم بسیار دل‌انگیز است. من خود ادبیات فرانسه را بسیار دوست دارم چرا که سیکل اولم را در دبیرستان فرانسه خواندم و برخی اشعارش را هم به یاد می‌آورم. داستان پرنده و انسان دیگر حداکثر ادبیات فرانسه است. ادبیات انگلستان هم شکسپیر را دارد ولی از این نوع مطالب در ادبیات فارسی در آن نمی‌بینیم. حال کدام زبان به این غناست؟
«مایکل هیلمن» استاد مطالعات ایران و ایرانشناسی گروه زبان‌ها و فرهنگ‌های خاورمیانه در دانشگاه تگزاس، دانشمندی است که سال‌ها به زبان فارسی مسلط بود. وی در مقدمه کتاب خود که به فارسی برای انگلیسی‌زبان‌ها تألیف شده می‌گوید اگر از مردم دنیا یک سوال شود که افتخارشان به چه چیزی است، یک فرانسوی آزادی، آلمانی کوشش علمی، ایتالیایی مجسمه‌سازی، اتریشی موسیقی و ژاپنی کوشش خستگی‌ناپذیرش را افتخار می‌داند اما یک ایرانی به ادبیات خود افتخار می‌کند. اینجا متوجه می‌شویم ادبیات ایران در سطح جهان از نظر دیگران در حد تلاش‌های صنعتی جهان قرار می‌گیرد و سپس باز هیلمن می‌گوید این میراث نه خریدنی است نه آموختنی و نه به دست‌آوردنی.
 استاد! چند نمونه در سطح جهان داشتیم که زبان فارسی دستخوش اوضاع سیاسی شده است؛ به طور مثال در هند. آیا این نگرانی در ایران هم می‌تواند باشد؟
بله! همینطور است. البته مسیر ناصرخسرو قبادیانی را توجه کنیم که از بلخ راه می‌افتد و به حجاز و دیگر مناطق می‌رود و زبان فارسی را در این مناطق گسترش می‌دهد بنابراین همین زبان فارسی را تا 150 سال پیش «فرانسه مشرق‌زمین» می‌گفتند یعنی در اروپا با فرانسه می‌توانستی صحبت کنی و در مشرق‌زمین با زبان فارسی، حتی آثار لغت فارسی در اروپا هم دیده می‌شود به طور مثال در آتن که رفته بودم سنگ قبری در خرابه‌های آکروپولیس پیدا کردم که نام یک شهید مسلمان ایرانی بود. این نشان می‌دهد سپاه اسلام تا آنجا هم رفته است.
در هندوستان پس از آنکه همایون هندی  به
شاه طهماسب پناهنده شد و شاه ایرانی به او کمک کرد و نیرویی در اختیارش قرار داد تا دوباره پادشاهی را بگیرد، می‌گویند حدود 400 کارگر، آشپز و خدم و حشم فقط همراه او به هند رفته و عده‌ای از آنها هم شاعر و دانشمند بودند. این فارسی‌زبانان در هند در دربار رسمی حضور یافتند و شعرایی که آنجا پدید آمد یا شاعرانی که آنجا رفتند سبک هندی را پدید آوردند، البته متأسفانه این زبان در هندوستان به دلیل سلطه استعمار بسیار کمرنگ شد. حال باید گفت کدام ادبیاتی است که تاکنون 5 دوره سبک مقتدر از خراسانی و عراقی تا هندی و بازگشت را پدید آورده است؟ آیا کسانی که این پیشنهادات را برای تدریس زبان قومی می‌دهند، نسبت به زبان اصلی  و گنجینه آن به عنوان میراث بشر شناخت کافی دارند؟ آیا ممکن نیست صبغه سیاسی  و روحیه خاص استقلال‌طلبی به همراه تدریس زبان قومی عامل از بین رفتن یا کمرنگ شدن زبان فارسی در ایران شود؟
 پس شما اعتقاد به این امر دارید که تصویب چنین طرحی ممکن است برآیند منفی بیش از مثبت در سطح ملی داشته باشد؟
ضرب‌المثلی داریم که می‌گوید به در می‌گویم؛ دیوار تو بشنو! متوجه حرف شما هستم ولی چیزهای دیگری هم هست. احیانا در پشت این مساله نکند مساله دیگری باشد؟ چند سال است ما در مدرسه عربی و انگلیسی تدریس می‌کنیم؟ چقدر هزینه کرده‌ایم چرا این هزینه را به شمالی، جنوبی و غربی و شرقی تحمیل کنیم؟ اگر یک ابزار کاملی در دست ماست چرا به یک ابزار فرسوده و ناکارآمدتر متوسل شویم؟ باز هم تأکید می‌کنم هیچ اشکالی ندارد که زبان‌ها، لهجه‌ها و گویش‌ها حفظ شود منتها اول در نظام آموزشی آموزش دهیم که اگر می‌خواهیم به علم و دانش و تمدن جهانی برسیم، زبان فارسی برای‌مان لازم است.
خوشحالم که سهم کوچکی در این 50 مجلد لغتنامه دهخدا برعهده دارم و می‌توانم به نسل‌های آتی بگویم شما که دارید زبان خارجی فرامی‌گیرید، چنین گنجینه‌ای هم در زبان فارسی موجود است هیج ایرادی نیست که بیاییم برنامه‌ریزی کنیم که هنرها و زبان و گویش قومیت‌ها حفظ شود و نباید از قومیت‌ها تنها رقص و موسیقی محلی بماند. هیچ اشکالی ندارد که در یک جنگ، به زبان محلی رجز خوانده شود اما اگر مدرسه ای زبان اولش غیرفارسی شود، به بچه‌ها ظلم شده است و ممکن است بهره‌های سیاسی از آن برده شود. کودکانی که اسیر این برنامه شوند از موهبت و امتیاز زبان فارسی بی‌بهره می‌شوند اما اگر یاد بگیرند در کنار زبان فارسی‌، زبان خود را هم حفظ کنند این نکته مثبتی است. ما دانشجویانی داریم که چندین زبان بلد هستند. این خیلی خوب است.
یک مشکل دیگر ما این است که ما با دانش‌های زبان‌ها پیش نرفتیم یعنی تعداد کسانی که در دانش زبان ابزاری را اختراع یا ابداع کردند کمتر است. ما کار با رایانه را بدون لغات آن بلدیم و این به دلیل این است که ما خودمان رایانه را ابداع نکردیم مردم ما هم برای زبان خودشان کاری نکردند نمی‌خواهم وارد بحث امتیازات زبان فارسی شوم ولی این نکات را بگویم که زبان فارسی امتیاز لغت‌سازی و زایایی دارد. بسیاری لغات را مردم خودشان ساختند و هیچ فرهنگستانی آنها را ابداع نکرده است و هیچ نویسنده‌ای مدعی آنها نیست به طور مثال لغت بلندگو، گلگیر، خودنویس و... سپس زبانشناس آنها را مطالعه می‌کند این طبیعت زبان ماست که ساخته می‌شود و ما در زمان با آن آشنا می‌شویم.
  اتفاقا چون اشاره کردید بگویم که فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم با تدریس زبان قومیت‌ها مخالفت کرده است.
رد کردن این امر توسط فرهنگستان زمینه استدلالی دارد؛ چرا که چندین زبانشناس با خصوصیات بزرگان زبان و ادب ایرانی می‌شناسم در این فرهنگستان که حرفشان قابل اعتناست پس در نهایت بگویم مبادا عرق محلی بخواهد بر روحیه ملی ما غلبه کند و این متأسفانه باید پشت قضیه دیده شود ابتدا هم گفتم یک مقدار این امر رنگ و بوی سیاسی دارد. بسیاری از اساتید بزرگ مثل رسول شایسته، انوری، استاد دبیری سیاق و برخی از دست‌رفتگان چون علامه سیدجعفر شهیدی و حسن رحمتی‌نیلی لغت‌شناسان بزرگ بودند.
 از مرحوم دکتر شهیدی گفتید. تلاش‌های ایشان در لغتنامه دهخدا بر کسی پوشیده نیست منتها آیا مبحث خاصی از ایشان به یاد می‌آورید که عرق ایشان به زبان فارسی را نشان دهد؟
خدا ایشان را رحمت کند. حق بزرگ و غیرقابل تردیدی در زبان فارسی و فرهنگ ایرانی داشتند. من یک جا شعری گفتم که غم هر جا خانه می‌گیرد، زمان برای نابود کردنش کنارش می‌نشیند، یعنی به دنبال این که زمان غم را از بین می‌برد یک غمی است که از یاد نمی‌رود و آن غم دکتر شهیدی برای من است. هر روز که می‌گذرد بیشتر به اثر وجودی او پی می‌برم فرهنگ‌هایی که اکنون رفع نیاز جامعه را می‌کنند مرهون کوشش و دانش دکتر شهیدی است.
اما به سوال شما که برگردم، زمانی که دکتر معین سکته کردند، یک جلد و نیم از آن باقی بود. استاد شهیدی با همکاری چند نفر دیگر آن را به اتمام رساند. لغتنامه دهخدا در 26 هزار صفحه به همت دکتر شهیدی و جمعی از ادبا و فضلا به پایان رسید. زمانی که دکتر شهیدی به من پیشنهاد معاونت مؤسسه لغتنامه را دادند من استادیار زبان و ادب فارسی گروه ادبیات دانشگاه تهران بودم و مدیریت مجله دانشکده ادبیات را هم داشتم. خب! بنده شاگرد ایشان در دوره دکتری بودم بنابراین ایشان به من پیشنهاد دادند به مؤسسه لغتنامه بروم. آن زمان سمت مدیریت مجله برای من از معاونت مؤسسه لغتنامه بالاتر بود ولی به دلیل ارادتم به دکتر شهیدی قبول کردم بنابراین مشغول جمع‌آوری لغتنامه دهخدا شدیم و یک گوشه کار را هم من گرفتم و امروز هم لغتنامه فارسی در جریان کار این مؤسسه است.
راجع به دکتر شهیدی باید بگویم ایشان حق بزرگی گردن ما دارند. در پیامی که از سوی رهبر معظم انقلاب برای بزرگداشت ایشان ارسال شد، رهبر انقلاب لقب علامه را به ایشان دادند و من بسیار خوشحال هستم که این لقب به ایشان داده شد البته این را بگویم که کار کردن با دکتر شهیدی یک مقدار گذشت هم لازم داشت در دوره کار با ایشان به من پیشنهادات زیادی برای پست‌های بالاتر داده می‌شد از معاونت دانشکده ادبیات تا پست ریاست دانشگاه و مدیرکلی وزارتخانه و... همه جا من اختیار را به دکتر شهیدی دادم ایشان به دلیل اهتمامی که در کار لغتنامه داشتند اجازه رفتن از اینجا را به من نمی‌دادند بنابراین هیچ جا نرفتم و همین‌جا ماندم چرا که اینجا خدمتم بسیار مفید بود حال که بازنشسته شدم هم هنوز دستم در کار علمی است.
  جز دکتر شهیدی، با خود دهخدا ارتباطی داشتید یا خاطره خاصی از او به یاد دارید؟
مجاورت که خیر! زمان فوتشان من هنوز معاون موسسه لغتنامه نشده بودم ولی جسته و گریخته از اوضاعشان اطلاع داشتم. زمانی که به لغتنامه آمدم این لغتنامه را دو بار خواندم. یادداشت‌های ایشان برایم جالب بود که شخصیت‌شان را عیان می‌کرد. دکتر محمد دبیر سیاقی این یادداشت‌ها را جمع  کردند. در مقدمه لغتنامه آوردند که ایشان خیلی کار مهمی در این لغتنامه انجام دادند که بسیار هم سخت بود و نزدیک به 30 سال شب و روز در این کار بودند چه شب‌ها که نیمه‌شبی چیزی به خاطر می‌آوردند از خواب بیدار شده و فتیله چراغ را بالا می‌دادند و مطالب را می‌نوشتند بنابراین تمام ایام سال را به کار مشغول بودند مگر دو، سه روزی مثل روزهای عاشورا و... حتی تفریحشان این بود که در سکوی جلوی منزلشان بنشینند و به صحبت‌های عابران برای یادآوری لغات جدید توجه کنند بنابراین ایشان تمام ثروت خود را بدون هیچ دیناری از کسی برای پایه‌گذاری این لغتنامه خرج کرد بعد هم خودشان علت این کار را تحت ستم قرار گرفتن ملل شرق توسط اروپاییان دانستند؛ ایشان معتقد بود باید به سلاح زمان مسلط شویم سلاح زمان هم دانش امروز ماست و نمی‌توان آن را بدون مترجمان قوی و تسلط به زبان مبدأ و مأخذ به‌دست آورد. مترجم خوب هم لغات کامل می‌خواهد و من تلاش کردم لغات خوب پدید بیاورم.
  رهبر حکیم انقلاب از چند سال پیش درباره اهمیت زبان فارسی و در خطر قرار نگرفتن آن تذکر دادند کمااینکه در برخی کشورها این اتفاق افتاده. این اهتمام معظم‌له چه چیز را نشان می‌دهد؟ آیا نکته خاصی از ایشان درباره اهمیت زبان فارسی دیده یا شنیده اید؟
بله! ایشان به زبان فارسی و توسعه آن بسیار توجه دارند. حتی زمانی که رئیس‌جمهور بودند. آن وقت من شخصا در کار تشکیل این مجامع زبان فارسی بین‌المللی در کشورهای خارجی بودم کوشش‌هایی کردیم که به عرضشان می‌رساندیم ایشان من و دکتر شهیدی و چند نفر دیگر را به نهاد ریاست جمهوری دعوت کردند و دستور تأسیس کمیسیونی در وزارتخانه برای تدریس و ایجاد کرسی زبان فارسی که تقریبا تعطیل شده بود را دادند. همچنین اعزام دانشجو به خارج، از برنامه‌های ایشان بود. اخیراً هم اطلاع یافتم این کمیسیون دوباره فعال شده و به من هم حکمی برای فعالیت در آنجا دادند.
من در یک سخنرانی بیان کردم این لغتنامه فارسی که می‌بینید منتشر شده، در حقیقت احیا شده مقام معظم رهبری است؛ چرا که 10 میلیون تومان- که پول خیلی زیادی بود- در دوره ریاست‌جمهوری ایشان برای لغتنامه پرداختند تا آثاری که در حقیقت از بین رفته بود در دانشگاه تهران و جاهای دیگر دوباره احیا و منتشر شود. در یک دوره دیگر زمانی در پله‌های لغتنامه بودم که جناب دکتر عارفی با ناراحتی به دفتر دکتر شهیدی آمدند و از روند کار گله کردند و گفتند که این 40 میلیون تومان بودجه موسسه لغتنامه کجا خرج می‌شود؟ دکتر شهیدی گفتند بودجه مؤسسه 40 میلیون ریال است نه 40 میلیون تومان! بعد هم ما یک گزارش آماده کردیم که از بدو تأسیس تا آن زمان کجاها هزینه شده است و این بودجه نه تنها به خزانه بازگشته بلکه سود هم داشته است.
در نهایت این نکته را به شما بگویم که این زبان فارسی ماندنی است اگر بنا بود نماند در همان چند قرن اولیه باید از بین رفته باشد زمانی که خلفای عباسی تصمیم گرفتند همه چیز را از فارسی به عربی بازگردانند این زبان که پشتوانه غنی فرهنگی دارد، تاکنون باقی ماند.
یک زمان به خاطر می‌آورم برای چاپ لغتنامه کامپیوتری دهخدا به اتفاق دکتر شهیدی خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم و موضوع مشکل کاغذ را برای چاپ کامپیوتری به ایشان گفتیم. ایشان اعتبار لازم را به صورت ارز در اختیار ما قرار دادند این هم یک توجه دیگر رهبری به اهمیت زبان فارسی. پذیرش شعرا به مجالس و شنیدن اشعار آنها و قضاوت و اظهارنظر درباره آنها از اهتمام‌های مقام معظم رهبری است. ایشان خود هم دستی در شعر و شاعری دارند.
در طول تاریخ از سوی ائمه‌اطهار (علیهم‌السلام) هم در کتاب‌ها و تذکره‌ها توجه به شعر فارسی مشهود است مثال آن بابافغانی شیرازی و انتخاب مصرعی از شعر او به عنوان سجع مهر بارگاه حضرت علی بن موسی‌الرضا(ع) و صله فراوان حضرت علی(ع) به آن شمع‌ساز و اشعار عرفی شیرازی و سایر شاعران که سرگذشتشان نشان می‌دهد مورد توجه ائمه بوده‌اند. شعر مرحوم شهریار درباره حضرت علی با مطلع «علی ای همای رحمت» و تماس از دفتر مرحوم آیت‌الله العظمی مرعشی‌نجفی با  ایشان درباره این شعر نشان از اهمیت شعر فارسی دارد بنابراین مجموعه ادب فارسی بویژه عرفانی مورد حمایت مراجع، علما و روحانیون بزرگ بوده و هست.
  با همه این تفاسیر آیا صیانت از زبان فارسی را آن اندازه که باید می‌بینید؟
خیر! متأسفانه افراد بیشتر توجهشان به پول است. ما می‌گوییم این زبان هم پول و هم فرهنگ می‌آورد اما گوش کسی بدهکار نیست الان ساختمان انتشارات دانشکده ادبیات درآمدهایی دارد اما به چشم نمی‌آید آن جایی که باید سرمایه‌گذاری کنیم، نمی‌کنیم. الان خیلی افراد هستند که لیاقت حضور در فرهنگستان زبان و ادب فارسی را دارند ولی به دلیل مسائل معیشتی حضور نمی‌یابند بهرحال اینها باید تأمین شوند. حتی درباره موسسه لغتنامه گاهی می‌گویند اینها در مؤسسه چه‌کار می‌کنند. من از کسانی این حرف را می‌زنند می‌خواهم یکبار در جلسات شرکت کنند، ببینند برای یک کلمه افراد صبح تا عصرشان درگیر هستند. این کار وقتگیر است. من در این زمینه به پهنای فلک حرف دارم. سی و پنج - شش سال کار مداوم بدون اشتغال در کار دیگر به بنده اجازه این حرف‌ها را می‌دهد.
در نهایت مطرح کنم که نخستین گام ما امروز شناخت و معرفی همین زبان فارسی در میان تمام اقوام و قومیت‌هاست تا همه عرق خود را ابتدا ملی و سپس گویش و لهجه محلی بدانند برای طرح‌ها و برنامه‌ها در این زمینه زمینه استدلالی قوی ایجاد کنیم و سپس درصدد اجرایی کردن چنین طرح‌هایی بربیاییم و سخن پایانی نگرانی من برای زبان فارسی است که باید آن را پاس بداریم.
 


Page Generated in 0/0063 sec