حجتالاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی: ما ناچار هستیم در دنیا زندگی کنیم اما زندگی در دنیا دو گونه است: یا به منزله کشتزاری است که در آن میکاریم تا در سرای آخرت برداشت کنیم یا خواست زندگی دنیوی است. شاید ظاهر این دو نوع زندگی شبیه هم باشد اما حقیقت آن دو کاملاً متفاوت است. قرآن در آیه 15 سوره مبارکه هود حال کسانی را که خواست زندگی دنیا را دارند، تشریح میفرماید: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاه الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ.» «هرکس زندگی دنیا و زینتهای آن را خواست» یعنی هرکس به دنبال تثبیت خود در حیات پست دنیوی شد و زندگی جاوید و ابدی اخروی را فدای زندگی چندروزه دنیا کرد. این خواستن همراه با تلاش و کوشش برای کسب آن است، به این دلیل در ادامه میفرماید: «نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لاَ یُبْخَسُونَ.» «ما نتیجه تلاش و کارهایشان را در همین دنیا به آنان میدهیم و به آنان در دنیا کم نمیگذاریم.» اینگونه نیست که تلاش آنان را بیثمر بگذاریم، بلکه به آنچه از دنیا بخواهند، ما آنان را میرسانیم. به دنبال شهرت و برتریطلبی هستند، ما آنان را به آن میرسانیم اما چون حقیقت دنیا سراب است و زندگی دنیا چیزی نیست، هرچه کسب میکنند، چیزی جز تیرهروزی نیست. به آیه 16 همین سوره توجه کنیم: «أُوْلَئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ
فِی الآخِرَه إِلاَّ النَّارُ» این گروه دنیاطلب در آخرت که حقیقت همه امور ظهور میکند، برایشان تنها آتش جهنم مهیاست. «وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا» هرآنچه در دنیا کردهاند، نابود میشود. «حبط» به معنای باطلشدن عمل و از تأثیرافتادن آن است. در مثال همانند حیوانی که چنان میخورد که شکمش باد میکند و به هلاکت میافتد. [المیزان: 2/168] «وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُون» و هر آنچه انجام دادهاند، باطل میشود. پس حقیقت همه تلاش آنان جز زیان چیزی نیست و هرچه کِشتهاند، از بین رفته است. کارها و تلاشهای آنان هم در دنیا بیثمر است و هم در آخرت نابود زیرا تنها عملی کارساز و موثر است که براساس ایمان به خدا باشد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ، فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاه طَیِّبَه وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» [نمل: 97] ظاهر کار این است که در دنیا به نتیجه رسیدهاند، اما قلبی که از ایمان به خدا تهی باشد و به فکر برتری خود باشد، هیچ ثباتی ندارد و همواره در اضطراب و نگرانی است. چنین قلبی از بصیرت و نور خالی است و طبعاً در آخرت هم کور محشور میشود: «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَه أَعْمى» [طه: 127] در نتیجه هرچه برای بهروزی و سعادت خود انجام میدهد، نابود و باطل میشود. هم عبادات آنان بیارزش میشود، و هرچه در راه عبادت تلاش کنند، به هیچ خریداری نمیشود و هم کارهایی که برای زندگی دنیوی خود میکنند، بیثمر میشود و هرگز چنین افرادی به نتیجه مطلوب نمیرسند.
شهرتطلبی مصداق بارز چنین اعمالی است که دین انسان را از بین میبرد و همه کارهای او را نابود و بیاثر میکند. انسان با مقام بندگی به کمال و سعادت میرسد و در دنیا در آسایش و بهروزی است و آخرت در سعادت ابدی و چنین افرادی چقدر از بهروزی و سعادت دورند! بنابراین باید از جاهطلبی و شهرتطلبی و برتریجویی دوری کرد، و دل را فقط به بندگی خدا آراست و از هرچه غیردوست است، رها کرد. این یعنی خلوتگزینی واقعی. خلوتگزینی آن نیست که به گوشه غاری پناه ببریم بلکه خلوتگزینی آن است که دل ما از هرچه غیر حق است، خالی شود.
خلوتگزینی و گمنامی حالتی درونی است که فردی که به این صفت آراسته باشد، حتی اگر در بطن و متن اجتماعی باشد و در رأس حکومت هم مورد توجه همه مردم باشد، باز درونش از غیرخدا خالی است، اگرچه بدنش در میان مردم است اما وجودش در کنار روضه رضوان قرار دارد. چنان خود را بیقدر میداند که گویی هیچ است. و این ویژگیای است که باید ما در خود تقویت کنیم. یعنی در کنار اینکه شهرتطلبی را از دل خود بیرون میکنیم، خود را به خلوتگزینی مزین کنیم. این صفت بویژه برای کارگزاران نظام بسیار مهم است زیرا خدمتگزاری در نظام اسلامی در هر سطحی که باشد، دو امر متضاد را با خود دارد: از سویی در چشم مردم هستند و از سوی دیگر اگر خدمت صادقانه نکنند، موجب هلاکت خودشان میشوند. راه برونرفت از این مشکل، تنها خلوتگزینی درونی است. بله باید به مردم خدمت کرد و خدمات را هم به مردم گفت اما باید مراقب بود که خود را عرضه نکنیم که این اول بدبختی و فساد درون و هلاکت و نابودی است. اگر درون را چنان آراستیم که واقعاً خود را بیقدر دیدیم، یقینا از جاهطلبی نجات پیدا میکنیم. پس باید مراقب خود باشیم که شیطان در کمین است و نفس هم دشمنی درونی است که لحظهای آرام نمینشیند تا ما را نابود کند.