آزاده صالحی:
وقتی آلبا دسس پدس، بانوی نویسنده ایتالیایی، «دفترچه ممنوع» را نوشت، برداشتهای متفاوتی نسبت به رمان او شد.
هرچند هر کسی که کتابهای او را از قبیل «یک دستهگل بنفشه»، «هیچکس به گذشته برنمیگردد»، «درخت تلخ» و... پیش از رمان «دفترچه ممنوع» خوانده باشد، متوجه میشود که نویسنده در تمام آثار خود نهتنها به مدافعه یکسویه زنانه نرفته که کوشیده در عین بیطرفی به واقعیتهای زندگی وفادار باشد و عینا آنها را به رشته تحریر درآورد. پدس در رمان «دفترچه ممنوع» به ترسیم کاراکتر زنی خانهدار میپردازد؛ زنی که یک روز دور از چشم همسر و 2 فرزندش به قصد نوشتن روزمرگیهایش یک دفترچه خریداری میکند و البته بلافاصله از خرید آن پشیمان میشود. در واقع شروع داستان از جایی نشأت میگیرد که «والریا» دفترچه براق و سیاهی را که شباهت به بچه زالو دارد زیر پالتویش میگیرد و به خانه میآورد. «دفترچه ممنوع» به تعبیری در ردیف معدود رمانهایی است که میتواند هر مخاطب ایرانی را برای دنبال کردن ماجراهای خود سر ذوق بیاورد. شاید به این خاطر که وقایعی که نویسنده در رمان به شرح و تفصیل آنها میپردازد، به نوعی عکسبرگردان نثر و حال و هوای رمانهای ایرانی است. دغدغه مشترکی که میان پدس و دیگر نویسندگان زن ایرانی در آثار او ردپا به جای میگذارند، این است که او میکوشد تنهاییها، روزمرگیها و حتی روزمرگیهای خود را در پس و پشت آماده کردن وعدههای ناهار و شام پنهان کند، اهالی خانه را درک کند، با مشکلات آنها همدرد شود اما خود از طبیعیترین حق یعنی مورد درک اطرافیان قرار گرفتن تا پایان داستان محروم میماند. پس دفترچه ممنوع را تنها یار امین خود در این مسیر میداند. کلنجار رفتن شخصیت زن داستان با دخترش و زیر بار نرفتن انتخاب او از همسر آینده، رویارویی او با پسر نوجوانش برای منصرف کردن او از رفتن به پارتیهای شبانه و بگومگوهایی که زن جا به جا در خلال داستان با مرد زندگیاش ارائه میدهد، ما را به این نتیجه میرساند که به جای خواندن یک داستان ایتالیایی با یک اثر کاملا ایرانی مواجه هستیم. از این جهت است که قرابت بیشتری با داستان پیدا میکنیم و تا آخر آن را بیآنکه خود بدانیم، میخوانیم. پدس هم مثل هزاران زن دیگر بر این باور است که تقابل زنان در هر نقطه از کره زمین با پیرامونشان دستخوش فراز و فرودهایی است. پرسوناژهای داستان هر یک به فراخور سن و سال و عقایدی که دارند در موقعیتهای مختلف ظاهر میشوند. بچهها، همسر، زن همسایه، معلم مدرسه، نامزد تازهوارد و حتی فروشنده دفترچه اگرچه در داستان نقشهایی کوتاه و مقطعی را بازی میکنند و چندان پررنگ نیستند اما از صافی نگاه پلیسی زن داستان عبور میکنند، موشکافی میشوند و نامشان جایی در دفترچه ثبت میشود. نقب زدن به گذشته و انعکاس آن در دفترچه کار را به جایی میکشاند که زن حتی نسبت به پیش پا افتادهترین وقایعی که 20 سال پیش در اوایل زندگی مشترک خود با آنها روبه رو شده حساس میشود، زیر ذرهبین میگذارد و تحلیلشان میکند. اما دفترچه ممنوع دست آخر به ایجاد شکافی عمیق میان «والریا» و دیگر اعضای خانواده میانجامد تا جایی که زن تصمیم میگیرد دیگر چیزی از عشقهای فراموش شده و رنگ باخته، تنهایی در آشپزخانهای ساکت، کشمکش مادر علیه دختر و دختر علیه مادر، مرموز بودن پسر و فاصله گرفتن همسر از دنیایی که با هم دست به ساختن آن زده بودند، ننویسد.