جاناتان ویلسون: مردم فوتبال بایرنمونیخ را دوست ندارند. آنها از پاسهای متوالی و گردش پیاپی توپ در پشت محوطه جریمه حریف خسته شدهاند. از طرفی آنها فوتبال چلسی را نیز نمیپسندند. دفاع مطلق و جمع شدن در زمین خودی با تعداد نفرات زیاد هم برای آنها ملالآور شده است. ما در عصر
«افراط تاکتیکی» به سر میبریم و این برای طرفداران فوتبال به هیچ عنوان قابل قبول نیست. «توتال فوتبال» معروف هلندی در دهه 70 آغازگر فلسفهای شد که امروزه تیکیتاکا بسیار نزدیک به آن توصیف میشود. توتال فوتبال ریشه در فرهنگ مردم هلند داشت بویژه معماری. معماران هلندی تاکید زیادی بر خلاقیت فردی در طراحی داشتند اما در عین حال معتقد بودند طراحی آنها باید همگون با محیطزیست اطراف باشد. توتال فوتبال نیز در واقع همین فلسفه را دنبال میکرد. توتال فوتبال بسیار انعطافپذیر بود؛ مدافعان میتوانستند حمله کنند و مهاجمان نیز در دفاع شرکت میکردند. تیکیتاکا در پیروی از توتال فوتبال بهوجود آمد اما با شرایطی خاص. مالکیت توپ در این سبک حرف اول و آخر را میزند، همه چیز به کیفیت و سطح پاسکاری بازیکنان بستگی دارد. مهاجم نوک کلاسیک در این سبک تبدیل به «9 کاذب» شده است که همین امر نیز در راستای مالکیت توپ بیشتر و گردش بهتر توپ است. فوتبال اما رفتهرفته پادزهر تیکیتاکا را کشف کرد. زمانی که چلسی در سال 2009 در آستانه شکست دادن بارسلونا قرار گرفت همه فهمیدند با یک بازی فیزیکی و درگیرانه میتوان مقابل تیکیتاکا قد علم کرد. پیروزی ژوزه مورینیو همراه با اینتر، خیلی واضح سناریویی را نوشت که دیگر تیمها میتوانستند برای شکست تیکیتاکا آن را سرلوحه خود قرار دهند. ژوزه مورینیو مقابل اتلتیکومادرید در ویسنته کالدرون و لیورپول در آنفیلد نیز همین استراتژی را به کار برد و موفق شد. کارلو آنچلوتی رفت و برگشت مقابل گوآردیولا عقب نشست و در انتظار ضدحملات بود. چلسی مورینیو این فصل در برابر تیمهایی همچون آرسنال و لیورپول موفق ظاهر شد اما مقابل تیمهایی که استراتژی مشابه آنها را انتخاب میکردند دچار مشکلات اساسی شد. شکست یک برصفر این تیم مقابل ساندرلند در ماه دسامبر، نمونه بارز همین مساله است. چلسی در برابر تیمهایی مشابه خودش بسیار آسیبپذیر نشان داده است. گوآردیولا فلسفه خودش را دارد، مورینیو نیز سبک خودش را میپسندد. یکی عاشق به گردش درآوردن توپ است و دیگری هیچ علاقهای به در اختیار داشتن طولانی توپ ندارد. به همین علت است که اعداد نجومی 80 درصد مالکیت توپ برای تیمهای گوآردیولا ثبت میشود. گوآردیولا در دوران مربیگریاش 4 بار قهرمان لیگ شده است. 2 بار قهرمانی جام حذفی را در کارنامه دارد و در آستانه کسب سومین عنوان نیز قرار دارد. 2 بار فانح لیگ قهرمانان و 3 بار نیز فاتح جام باشگاههای جهان شده است. چنین افتخاراتی کمنظیر است اما در هر صورت شکست فصل گذشته بارسا مقابل بایرن و شکست بایرن در فصل جاری مقابل رئال، ماهیت فلسفه او را زیر سوال برده است. امروز دیگر دنیا به تیکیتاکا به چشم یک سوءتفاهم نگاه میکند. تیکیتاکا در بارسلونا به علت شرایط خاص بازیکنان این تیم به خوبی جواب داده بود. تیکیتاکا ابزاری منحصر به فرد میخواهد که گوآردیولا در بارسا تمام و کمال آنها را در اختیار داشت. بارسا فصل گذشته بیشترین درصد مالکیت توپ را در 5 لیگ برتر اروپا و همچنین لیگ قهرمانان در اختیار داشت. در دیدار نیمه نهایی یوپ هاینکس به خوبی این مساله را میدانست، او میدانست که بارسلونا تیم بهتری برای به گردش درآوردن توپ است به همین علت تصمیم گرفت سیستمی «واکنشی» را در پیش گیرد و بسیار هم موفق بود. این دقیقا همان مسالهای بود که رئال مادرید این فصل در برابر بایرن گوآردیولا انجام داد. با این حال هیچ کدام از دلایل گفته شده نمیتواند به طور مطلق پایان عصر تیکیتاکا را اعلام کند. تیمها همچنان میتوانند با در اختیار داشتن توپ، بازی را در کنترل خود داشته باشند و از آن به خوبی استفاده کنند اما موردهایی همچون اینتر 2010، چلسی 2012 و همچنین رئال 2012 به خوبی نشان داد پادزهر تیکیتاکا رسما روانه بازار شده است. بسیار بعید خواهد بود که پپ گوآردیولا با این سبک بتواند مشابه آنچه در بارسلونا انجام داد را در تیم دیگری تکرار کند؛ همانطور که توتال فوتبال هلندی بعد از اواسط دهه 1970 دیگر نتوانست موفقیتهای قبل را تکرار کند. آن شیوه، یک شیوه خاص بازی، با گروهی ویژه از بازیکنان و در یک برهه خاصی از زمان و حاصل مجموعهای از اتفاقات بود. اینکه تیمی بتوانند بار دیگر تیکیتاکا را در سطح بارسای 2008 تا 2012 به اجرا بگذارد و موفقیتهایی مانند آن به دست بیاورد، بحث دیگری است اما این تاکتیک به هر حال تاثیر عمیقش را بر فوتبال مدرن گذاشته است.