printlogo


کد خبر: 47465تاریخ: 1389/4/2 00:00
رونده متهمان فتنه
بازشناسی چریک پیر از زبان خود!

 

 

 

متعاقبا یک هفته بعد طیف نبوی با اتکا به نامه بی‌پاسخ یاد شده و طبق برنامه از پیش سازماندهی شده نامه‌ای خطاب به آقای راستی می‌نویسند:«... باتوجه به بیانات حضرت امام خطاب به برادر نبوی که فرمودند آقای راستی بر سازمان نظارت کنند و من به ایشان می‌گویم در عزل و نصب دخالت نکنند. ما امضاکنندگان زیر که حدود 70درصد اعضا را تشکیل می‌دهیم خواهان انتخابات آزاد توام با تفاهم برای رفع مشکلات موجود سازمان و از میان رفتن اختلافات و ادامه کار سازمان تحت نظارت شما می‌باشیم». در ادامه نامه‌پراکنی‌های باند نبوی، مجلس مشورتی سازمان که نماینده امام(ره) آن را منحل اعلام کرده بود مجددا در 21تیر 61 منافقانه تشکیل جلسه می‌دهد تا به تقابل تشکیلاتی با نماینده ویژه امام (ره) داشته باشند... به هر حال در سال 1361 به مانند انتخابات مجلس شورای اسلامی دور هفتم و همچنین انتخابات دور دهم ریاست‌جمهوری جریان نبوی تلاش فراگیری می‌کند تا با جوسازی‌های متعدد و ایجاد تشکیک در نتیجه انتخابات وقت، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انتخابات آزاد یعنی«بدون نظارت نماینده ویژه امام (ره)» برگزار کنند. حضرت امام ضمن اطلاع از اتفاقات مذکور با ناراحتی خطاب به آقای راستی می‌فرمایند:« اینکه نظارت نمی‌شود. نظارت آن است که نظر ناظر دخیل باشد. شما محکم بگیرید. هر کس خواست می‌ماند و هر کس نخواست دنبال کار دیگری می‌رود.» و شاید حضرت امام (ره) در آینه حکمت و عرفان، فردای این هوچی‌گران بی‌هویت را در سال 1388 می‌دیدند که با طرح شایعه بی‌اساس تقلب در انتخابات ریاست‌جمهوری دور دهم و همنوا با آمریکا و انگلیس طرح انقلاب مخملی را با شعار عوام‌فریبانه برگزاری انتخابات آزاد در ایران سرداده و فتنه سبز را با بیانیه‌های رنگارنگ بی‌سر و ته رقم زدند. بالاخره به دنبال آشکار شدن نظر صریح امام(ره) درباره نظارت و کیفیت آن و حدود و اختیارات نماینده ایشان، بهزاد نبوی به همراه مجموع یاران 36 نفره خویش در دی‌ماه 1361 از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی رسما استعفا می‌دهند. در این بخش باید اشاره کرد بهزاد نبوی مارکسیست که به گفته خودش تا سال 57 از الفبای اسلام بی‌خبر بوده و حتی برخی از مسائل مکتبی مانند نجاست کفار برایش جانیفتاده بود در فضای احساسی- انقلابی آن دوران که مخلصان جام «عند ربهم یرزقون» را عاشقانه در کردستان و جنوب کشور سرمی‌کشیدند پله‌های ترقی را به سرعت طی می‌کند. عضویت در نخستین شورای مرکزی کمیته انقلاب اسلامی و گرفتن مسؤولیت کلیدی گزینش کمیته! و عضویت در شورای سرپرستی صدا و سیما از مسؤولیت‌های مهم وی تا فروردین 1359 است که نهایتا نبوی به دلیل مخالفت‌های شدید بنی‌صدر! مجبور به ترک شورای سرپرستی صدا و سیما می‌شود. در حقیقت موضوع مخالفت‌های مشکوک بنی‌صدر از نکات بسیار بحث‌انگیز پرونده سربسته نبوی با بنی‌صدری است که با پدرش دوستی‌های عمیق داشته و تصفیه وی را از دانشگاه«غلط جمهوری اسلامی» می‌داند. به هر ترتیب بعدها با علم شدن داستان مخالفت‌های بی‌مبنای این دو، مسیر حرکت نبوی در جاده انقلاب اسلامی بسیار هموار می‌شود. تقریبا همزمان با تشکیل دولت شهید رجایی، بهزاد نبوی سرپرستی ستاد بسیج اقتصادی، سخنگویی دولت و ریاست هیات نمایندگی ایران در بیانیه معروف به الجزایر که برای حل مشکل جاسوسان مستقر در لانه جاسوسی آمریکا شکل گرفته بود را برعهده می‌گیرد. در خاتمه این بخش گفتنی است که بازبینی ارتباطات تشکیلاتی نبوی در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با جبهه ملی، دکتر مصدق، ماتریالیست‌ها و مارکسیست‌ها، چریک‌های فدایی، منافقین و افراد معلوم‌الحالی مانند شعاعیان، خیابانی، یعقوبی و... ترکیب تحلیلی موارد مذکور با موضوعات بسیار مهمی مانند داشتن مسؤولیت وزارت مشاور نخست‌وزیر در امور اجرایی شهید رجایی، مهدوی‌کنی و موسوی، وزارت صنایع موسوی، مشاور محمد خاتمی در وزارت ارشاد، حضور موثر در مرکز مطالعات استراتژیک نهاد ریاست‌جمهوری، نایب رئیسی مجلس ششم و هیات مدیره شرکت مس کرمان و بالاتر از همه ریاست هیات مدیره شرکت پراتهام پتروپارس و نقش‌آفرینی بحرانی در مقاطع خاص از تاریخ انقلاب اسلامی و ده‌ها مورد مشابه دیگر از نبوی چهره‌ای پررمز و راز می‌سازد که نیاز به بررسی موشکافانه و دقیق دارد.

بهزاد نبوی که در تاریخ انقلاب اسلامی از چهره‌های مشکوک و دارای عملکرد مبهم و غیرقابل دفاعی است، از جمله کسانی است که با وجود متهم کردن علنی رقبای سیاسی به ضدیت با اصل ولایت فقیه و اندیشه‌های امام خمینی(ره)، نگاه و باورهایش به اصل ولایت فقیه در قیاس با اندیشه‌های حضرت امام (ره) از تضاد ماهیتی برخوردار است. اگر چه برخی تلاش دارند این دوگانگی را محصول تحول فکری نامبرده در دوران پس از رحلت امام(ره) برشمارند اما نیم‌نگاهی به سوابق خانوادگی و مبارزاتی و تدبر در وابستگی شدید فکری ایشان در گذشته‌ای نه‌چندان دور به مارکسیست‌ها و منافقین بسیار قابل هضم می‌نماید که اساسا او از ابتدا هم هیچ اعتقادی به اصل ولایت فقیه نداشته و اظهار تقید و پایبندی به تفکرات امام (ره) نیز از سوی وی تظاهر و ریایی بیش نبوده است. کاملا هویداست که از روز‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل رویکرد اسلامی عامه مردم و با توجه به تاکیدات موکد حضرت امام خمینی(ره) به اصل بنیادین ولایت فقیه كه به‌عنوان مبنایی دینی- عقلی برای تشکیل حکومت اسلامی محسوب می‌شد، موضوع ولایت فقیه از حالت یک نظریه صرف فقهی بیرون آمده و در واقع«اعتقاد یا بی‌اعتقادی به اصل ولایت فقیه، التزام یا عدم التزام به آن» به‌عنوان یک الگوی سیاسی- اعتقادی و معیار متقنی برای شناخت افراد و جریانات سیاسی کشور است.


Page Generated in 0/0065 sec