printlogo


کد خبر: 4826تاریخ: 1393/2/29 00:00
دراتاق عملیات فرماندهی کل ارتش اسرائیل چه می‌گذرد؟
در دخمه تاریک تل‌آویو

در اتاق عملیات مقر فرماندهی کل ارتش اسرائیل در تل‌آویو چه می‌گذرد؟ این سوالی است که عاموس هرئیل، تحلیلگر نظامی روزنامه صهیونیستی هاآرتص در جریان بازدید از این اتاق عملیات و ملاقات با سه فرمانده نظامی تلاش می‌کند پاسخی برای آن بیابد. این سه فرمانده از کسانی هستند که در این اتاق عملیات در مدیریت جنگ‌های رژیم اسرائیل شرکت می‌کنند.
سایت افشاگر پانوراما الشرق‌الاوسط  در  مقاله مستندی به آنچه درون این اتاق رخ می‌دهد پرداخته است. به نظر می‌رسد این گزارش که خبرگزاری تسنیم دیروز آن را منتشر کرد، سعی دارد این موضوع را القا کند که رژیم صهیونیستی در عین اشراف داشتن بر منطقه به‌دنبال صلح و آشتی است، نه جنگ که پیام اخیر با ذات این رژیم منافات دارد. بنا بر این گزارش، عاموس هرئیل، اتاق عملیات را به‌گونه‌ای بسیار متفاوت از آنچه تصور می‌شود، توصیف می‌کند و می‌گوید این اتاقی است که مرکز اعصاب فرماندهی کل به شمار می‌رود و تصمیمات سرنوشت‌ساز در اکثر لحظاتی که رژیم اسرائیل در بوته آزمون امنیتی قرار می‌گیرد، در آن اتخاذ شده است. این تحلیل‌گر می‌گوید: «اشتباه می‌کند کسی که تصور می‌کند این اتاق عملیات نظیر یک آزمایشگاه ‌های‌تک (فناوری پیشرفته) است زیرا باوجود سیستم‌های تماس و ارتباطاتی پیشرفته و مانیتور و دستگاه‌های رایانه‌ای مملو از اطلاعات، یک اتاق بسیار تاریک شبیه به یک بیمارستان قدیمی یا کارخانه رنگ و رو رفته است». کارشناس نظامی اسرائیلی همچنین درباره زمینه تشکیل چنین مرکزی نیز صحبت کرده است: «این اتاق عملیات قلب فعالیت نظامی و موتور محرک فرماندهی کل ارتش برای به حرکت درآوردن همه نیروهایش از طریق یک گروه کوچک از افسران است. اتاق عملیات مقر گردان عملیات در فرماندهی کل را تشکیل می‌دهد که اسحاق رابین در سال 1950 میلادی آن را بنا نهاد و اتاق عملیات در مقر فرماندهی ارتش ساخته شد و بعد از جنگ شش روزه اسرائیل و اعراب ترمیم شد. بعد از انتقال فرماندهی نیروی هوایی در اواخر دهه 50 و نیروی دریایی در اوایل دهه هفتاد به مقر وزارت امنیت در تل‌آویو که فرماندهی کل ارتش در آنجا قرار دارد، اتاق عملیات به محلی تبدیل شد که روسای دولت و وزیران امنیتی در ساعت‌های اضطراری امنیتی به آنجا وارد می‌شوند». هرئیل در این اتاق عملیات با سه مسؤول  نظامی صحبت و در گزارش خود به حرف اول اسامی آنها اشاره کرده است زیرا ارتش اسامی صاحب‌منصبان در بخش عملیات نظامی را فاش نمی‌کند. هرئیل گفت: تغییر مرکزی در وضعیت عملیات در سال‌های اخیر به خاطر بی‌ثباتی در مرزها [ی فلسطین اشغالی] است که توجه و تمرکز را تا حد زیادی از رویدادهای کرانه باختری منحرف کرده است. به گفته هرئیل، بهار عربی (بیداری اسلامی)  با خود تهدیدهای جدیدی در مرز [فلسطین اشغالی] با لبنان و مصر در کنار به زعم وی فروپاشی ارتش سوریه و همچنین کاهش محسوس تهدید سلاح‌های کلاسیک ارتش اسرائیل به همراه آورده است. ژنرال «ش» گفت: «همه نقشه‌های عملیاتی ما در تمام جبهه‌ها شاهد تغییرات محسوسی به علت ناآرامی در سطح منطقه بوده است». ژنرال «ع» نیز گفت: «این تغییرات همه نوع تهدیدات و میزان و وسعت آن را شامل شده است. مناطقی در مرزهای ما از کنترل برخوردار نیست و سازمان‌های وابسته به تروریسم جهانی می‌توانند در تلاش برای اجرای عملیات در نزدیک حصار مرزی شرکت کنند؛ همانطور که دوبار در مرز مصر روی داد که بارزترین آن کشته‌شدن هشت اسرائیلی در خیابان دوازده در ماه اوت سال 2011 میلادی بود.» همچنین ژنرال «ش» درباره اهمیت غزه تاکید کرد: «احتمال وقوع جنگی فراگیر و همه‌جانبه کاهش یافته است اما ترکیبات انفجاری که می‌تواند به وخامت موضعی در چند جبهه منجر شود، افزایش یافته است. درباره شمال و نوار غزه، این منطقه همچنان در صدر جدول اولویت‌هاست زیرا محرک‌های تهدید در آنجا بزرگ و بسیار محسوس است. اما سناریوها احتمال وقوع همزمان جنگ در دو جبهه را مدنظر قرار می‌دهند. در مرکز آن عملیات هوایی و اطلاعاتی از طریق مرزها است که به اسرائیل نسبت داده می‌شود. در بسیاری از موارد، اسرائیل از برعهده گرفتن رسمی آنها خودداری می‌کند. هدف از این عملیات‌ها تضعیف‌کردن گروه‌های تروریستی و دشمن است؛ بدون اینکه اوضاع به سمت وقوع یک جنگ فراگیر و همه‌جانبه سوق داده شود. هر چند سال نظیر عملیات «سرب گداخته» در سال 2008 میلادی و «ستون ابر» در سال 2012 میلادی، رویارویی بزرگی روی می‌دهد که در جریان آن تلاش می‌شود ضربه‌ای بزرگ به دشمن در مسیر به تاخیر انداختن هرچه طولانی‌تر رویارویی آینده وارد شود.» فرمانده سوم یعنی ژنرال «ت» نیز گفت: «فرماندهی سیاسی بیانیه‌ روشنی دارد که می‌گوید اگر جنگ درگرفت؛ باید نبرد و درگیری کوتاه باشد. این امر به قدرت پایداری جبهه داخلی و تحولات جامعه جهانی مربوط می‌شود.» هرئیل درباره جنگ 33 روزه علیه لبنان حقیقت را آنگونه که این افسر می‌داند، نقل می‌کند. این افسر گفت: «این جنگ بسیار دور از دستیابی به موفقیت اسرائیل بود. اشکالات و نواقص زیادی روشن شد که باید اصلاح می‌شد. درپی این جنگ، نقش بخش عملیات تغییر کرد». در ادامه ژنرال «ش» گفت: «جنگ در آن زمان بدون وجود نقشه‌های آماده یا عاقلانه، ما را غافلگیر کرد. بعد از جنگ به یک بخش ویژه برای تهیه نقشه‌ها و طرح‌های راهبردی و اجرایی نیاز بود. یکی از نقاط ضعف بزرگی که این جنگ آن را روشن کرد، رابطه بین دو فرماندهی سیاسی و نظامی بود. بعدا روشن شد که حتی برنامه‌ریزی درباره اهداف و تفاهم درباره آن نیز نبوده است. از همه اسناد داخلی مشهود است که ارتش رویارویی با حزب‌الله را نوعی بازی تنیس روی میز تصور کرده است اما اولمرت و وزیرانش درباره یک ضربه سنگین بحث کرده‌اند».


Page Generated in 0/0082 sec