عبدالله شهبازی: به بحثی که این روزها آقای علی یونسی، دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی در باب نقش شیر و خورشید مطرح کردهاند، کاری ندارم. فقط ارجاع میدهم به مقاله مرحوم مجتبی مینوی و توصیه میکنم آقای یونسی آن را بخوانند و سپس کمی در حوزههای اسطورهشناسی و مردمشناسی مطالعه کنند، آنگاه درمییابند که بحث درباره اینگونه نمادها بیش از آن تخصصی و جدالبرانگیز است که به موضوع دعوای روز بدل شود.(1) با آقای مصطفی فقیهی همنظرم که رفتارها و گفتارهای آقای یونسی در جایگاه اخیر ایشان بشدت «بحرانآفرین» شده. آقای یونسی در حوزه تاریخ و مردمشناسی اقوام و فرهنگهای ایرانی که لازمه مسؤولیت کنونی ایشان است، تخصصی ندارند و آنچه میگویند معلوم نیست چه پیامدهایی برای جامعه ایران خواهد داشت؛ آن هم در فضای بینالمللی بسیار خاص و بحرانی و تاریخساز کنونی که خونینترین جلوههای دامن زدن به خصومتهای دیرین قومی و فرهنگی در اوکراین فراروی ما است. مقاله فوق در اصل گزارشی است که مینوی به درخواست سفارت ایران در لندن در سال 1308ش تهیه کرد و به ضمیمه نامه 878 آن سفارت مورخ 25 بهمن 1308 به وزارت معارف ارسال کرد. این گزارش بعداً در «یادنامه دینشاه ایرانی» منتشر شد. بهنوشته مینوی، تردیدی نیست که علامت شیروخورشید فقط در زمان پادشاهان قاجار رسمیت یافت و در سال 1252 محمدشاه در این باره دستورالعملی صادر کرد که در سالنامه سال 1332 وزارت امور خارجه چاپ شده است و بعضی میگویند این نقش را فتحعلی شاه رسمیت داد.
مینوی مینویسد: «در باب اصل منشأ شیروخورشید آنچه بر اینجانب معلوم شده این است که نمیتوان آن را به عهد ماقبل اسلام منسوب کرد، سهل است در اوایل عهد اسلامی نیز متداول نبوده و از زمانی هم که باب شده استعمال آن عام نبوده است و در زمان واحد از شکل و رنگ پارچه بیرق و نقش آن و رنگ علامت منقوش به اختلاف وصف کردهاند. ولی تنها قول صریحی که در باب ابتدای استعمال شیروخورشید با یکدیگر قبل از زمان صفویه بهدست آوردهام روایت ابنالعبری [ابنعبری] صاحب تاریخ مختصرالدول است که میگوید چون سلطان غیاثالدین کیخسرو از سلاجقه روم (قونیه) دختر پادشاه گرجیان را به زنی گرفت (بین 635 و 641 هجری) و مردی عیاش و هوسران بود، میخواست صورت زن خویش را که بسیار دوست داشت بر روی دراهم نقش کند.
به او اینطور راهنمایی کردند که صورت شیر را که بر بالای آن نقش خورشید باشد بر دراهم بسازد تا مقصود حاصل شده باشد ولی هر کس آن صورت را بیند گمان کند که این نقش طالع ولادت شاه بوده است. او نیز، چنان کرد. اگر داستان سابقالذکر با تمام جزئیاتش حقیقی باشد، شکل خورشید معرف صورت یک دختر گرجی و این ترکیب نقش بیرق از بقایای آلسلجوق میشود...».
مینوی مینویسد بر درفش کاویانی نقش هیچ حیوانی، از جمله شیر منقوش نبود. مینوی نقش شیر روی پرچم را نیز بازمانده از سنت پرستش حیوانات در میان قبایل دیگر میداند.
برای تکمیل و تصحیح نظر مرحوم مینوی باید اضافه کنم که خاستگاه نقوش شیر و خورشید به نجوم باستان میرسد که به 7 کوکب سیار و 12 صور فلکی باور داشتند. هر کوکب در یک یا 2 صورت فلکی جای میگرفت و خانه خورشید در صور فلکی اسد بود. هر یک از این کواکب آسمانی مقولاتی کلان بودند که ذیل آن مقولات کوچکتر جای میگرفتند.
خورشید نماد کمال و سروری بود و شیر «حیوان خورشیدی» یا «پادشاه حیوانات» شناخته میشد همانگونه که طلا «خورشید فلزات» بود. در تمدنهای کهن خاورمیانه، نقش شیر و خورشید با الهه انانه (سومر) یا ایشتر (بابل) یا آناهیتا (ایران) دیده میشود مانند مهر هخامنشی که الهه آناهیتا را سوار بر شیر نشان میدهد و خورشید بر فراز اوست. بلاد و اقوام و اشخاص نیز ذیل این صور فلکی تقسیمبندی میشدند. یهودیان سبط خود (یهودا) را و مسیحیان، عیسی(ع) را «شیر» میخواندند و شیعیان همین تعبیر را برای علی(ع) به کار بردند. در کتب نجوم ایرانی، طالع ایرانشهر «اسد» (شیر) بود. ترکان و مغولان به نجوم بسیار علاقهمند بودند و در ایران رصدخانهها بهپا کردند و استفاده از نقوش شیر و خورشید را در پرچمهای خود گسترش دادند.(2)
پینوشت:
1- مجتبی مینوی، «منشأ نقش شیروخورشید علامت رسمی ایران»، تاریخ و فرهنگ، تهران: خوارزمی، چاپ اول، 1352، صص 352-379.
2- مرحوم مینوی فقط به پیشینه استفاده از نقوش شیر و خورشید در پرچم ایران اشاره کرده بودند، ولی من به سابقه پیدایش نقوش شیر و خورشید در نجوم باستان و کاربرد آن در نمادهای مربوط به اساطیر انانه و ایشتر و آناهیتا (الهههای باروری در تمدنهای سومر و بابل و ایران باستان) پرداختم تا خاستگاه آن را بیان کنم و روشن کنم که این نقوش فقط «ایرانی» نیست و در همه جا کاربردهای گوناگون داشته است. به همین اکتفا کردم و وارد خود مسأله، یعنی همان «دام شیر و خورشید»، نشدم.