آقای هاشمی چه بخواهند چه نه؛ چه خوشایندشان باشد چه نه؛ بهدلیل رفتار مقامات دولتی در ماجرای مستند «من روحانی هستم» در مظان اتهام قرار گرفته است. طی هفتههای اخیر بارها موضوع مخدوششدن صداقت آقای هاشمی در خاطرهگویی مطرح و ضرورت موضعگیری وی در قبال این موضوع گوشزد شد. با این حال هم آقای هاشمی در قبال این اتهام بزرگ سکوت کرده و هم فرزندانش در مواجهه با خبرنگاران از توضیح درباره این موضوع استنکاف کردهاند. نکتهای که باعث شده این موضوع اهمیت بیشتری یابد اظهارات دیروز رفسنجانی در دیدار جمعی از مدیران، سفرا و کارداران سابق جمهوری اسلامی ایران در کشورهای مختلف بود. وی سرانجام بعد از هفتهها اشارهای به موضوع مک فارلین کرد اما درباره این موضوع به طرح مباحثی حاشیهای اکتفا کرد و هیچ توضیحی مبنی بر دروغ خواندن خاطراتش نداد. این موضوع برای فردی مانند آقای هاشمیرفسنجانی عجیب بهنظر میرسد چراکه آقای هاشمی میداند با شائبهای که درباره صحت و صداقت خاطرات او ایجاد شده، قاعدتا وجهه او زیر سوال است. آقای هاشمی دیروز درحالی درباره برخی حواشی ماجرای مک فارلین اظهارنظر کرده که به نظر میرسد افکار عمومی تا واقعیت را درباره ادعای وی مبنی بر حضور روحانی در ماجرای مک فارلین از زبان وی نشنود؛ سایر اظهارات و خاطرات او را چه در باره این موضوع و چه درباره سایر موضوعات نخواهد پذیرفت. به عبارت دیگر تا زمانی که تکلیف شائبه دروغبودن نقش روحانی در ماجرای مک فارلین مشخص نشود؛ نهتنها هیچ خاطره و نقل قول جدیدی از آقای هاشمی قابل پذیرش نیست؛ بلکه روز به روز تبعات و هزینههای هنگفتی نیز به اعتبار او وارد میشود.به هر حال آقای هاشمی باید شفافسازی درباره ادعایش مبنی بر نقش روحانی در ماجرای مکفارلین را در اولویت برنامههای خود قرار دهد چراکه این مطالبه افکار عمومی از کسی است که سالها خاطراتی منحصر به فرد از خود عرضه کرده و جامعه را با این خاطرات مواجه کرده است. حداقل احترام به افکار عمومی این است که تردیدهای آنان درباره صحت و سلامت مخدوش شده این خاطرات باید برطرف شود آنگاه وی میتواند با خیالی آسوده از صندوقچه خاطرات خود، مطالبی علیه منتقدانش بیاورد. فردی مانند هاشمی میداند که دفاعنکردن از خاطراتش باعث چه پیامدهای اجتماعی برای وی خواهد شد.