printlogo


کد خبر: 5701تاریخ: 1393/3/13 00:00
سکولاریسم و خط امام؟!

علی صدرایی: مباحث پیرامون «دین‌دولتی» و «دولت‌دینی»   نه متناظر به کشفیات دوره پست‌مدرن است و نه در ایران از ذهنی خلاق برآمده است! این ماجرا زیرمجموعه‌ای از کشفیات فلاسفه سکولار غربی است که پس از شکست طرح حذف دین از زندگی بشر به واسطه تعمد بر سکولاریسم ذهنی به سمت انشقاقات جدید و عملیاتی‌تر سکولاریسم عینی روی آوردند.
سکولاریسم ذهنی به معنای حذف دین و مظاهر آن از فکر و زندگی بشر به صورت تواما است. اما ابداع‌کنندگان«سکولاریسم عینی» با اندکی تخفیف به بشر افسرده و دورمانده از فطرت خداجو اجازه داده‌اند در بخش خصوصی زندگی خویش، «مذهب» را به صورت مسافری قاچاق و پنهانی بدون مظاهر اجتماعی، نگاه دارد.
بر اساس یکی از تعاریف موجود که از لندن برای جهان اسلام نسخه‌نویسی شده «دولت‌دینی» شکلی از حاکمیت است که برای جوامعی مثل ایران مناسب ارزیابی شده است! در این شکل از سکولاریسم عینی، به‌رغم اینکه حکمرانان به دینداران و مناسک دینی احترام می‌گذارند، طرح «خصوصی‌سازی دین» تواما توسط حاکمیت ترویج می‌شود. واضح است که پس از شکست طرح دین‌زدایی از تفکر و زندگی مردم، برای یک جامعه با اکثریت مسلمان دینمدار، عملیاتی کردن طرحی که به واسطه آن دینداران از حضور در عرصه مدیریت سیاسی جامعه به جهت «حمایت از قداست دین» منع می‌شوند، نقشه هوشمندانه‌ای به شمار می‌رود. دلسوزی برای از دست رفتن تقدس دین در میانه کوشش برای اجرای قوانین شرع توسط حکومت، حقیقتا برازنده انگلیسی‌هاست که به قول حضرت امام «دلسوز اسلام و مسلمین می‌شوند و اگر رهایشان کنی بر عروه..‌الوثقی هم حاشیه می‌زنند!»
احتمالا با همین پیش‌فرض، با تمسک به عباراتی ضمن انتقاد از حساسیت‌ورزی پاسداران و نگاهبانان دین در جامعه، گفته شده است: «دولت ‌دینی خوب است، اما درباره دین‌ دولتی باید بحث کنیم، دین را نباید به دست دولت داد، چون دین در دست کارشناسان،‌ علما، صاحبنظران و دلسوزان است و آنها باید دین را تبلیغ کنند و دولت باید حمایت کند».
مفهوم این صحبت چنین است که دینداران کار خودشان را بکنند و دولتمردان نیز به کار سیاست برسند! البته در ساحت عالمان و دینمداران و صاحبان غیرت ‌دینی از تکرار عبارات به دور از ادب ایشان در این باره پرهیز می‌کنیم و به خدا پناه می‌بریم.
برخی باید بدانند با تکیه زدن بر مفهوم آشکار «خصوصی‌سازی دین در جامعه» در اندازه «دولت دینی» عملا به تقابل با «خط امام» برخاسته‌اند چرا که بزرگ‌ترین مخالف این تفکر  شخص بنیانگذار جمهوری اسلامی است که پیش از این به صراحت علیه طرح انزوای مذهبیون در عرصه سیاست سخن گفته‌اند.
حضرت امام خمینی سیاست را اینگونه تعریف می‌کند: «سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است، مصالح ملت است، صلاح افراد است و این مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمی‌توانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آنها به علمای بیدار اسلام [تعلق دارد].»
حضرت امام خمینی تعریف دین را هم همان سیاستی می‌داند که «مردم را از اینجا حرکت می‌دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملت است.  به صلاح مردم است و آنها را از آن راه می‌برد که به صلاح مردم است که همان صراط‌المستقیم است.»
پس برخلاف آنچه برخی فکر می‌کنند، مقصود از هدایت مردم به سمت بهشت و رستگاری دنیا و آخرت توسط حاکمیت دینی، استفاده از زور و شلاق نیست! اینجا ملاک هدایت‌گری، قانون‌گذاری، مصلحت‌اندیشی و تبیین ساز و کارهای سیاسی زندگی اجتماعی بر طبق قوانین شریعت است. از بانکداری بدون ربا، تامین معیشت مردم و جهاد با کافران بگیرید تا پاکسازی فضای فرهنگی کشور از آلودگی‌ها برای فراهم شدن رشد حداکثری عقلانیت اجتماعی مردم در بستری که دولت اسلامی فراهم ساخته است.
البته رهبر انقلاب نیز در جلسه 19/9/1392 همین موضوع را به صراحت با خطاب قرار دادن «حسن روحانی» در حضور اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی کشور تذکر دادند: «می‌بینیم در بعضی از مطبوعات، نوشته‌ها، گفته‌ها، بعضی‌ها با عنوان[کردن‌] «دین‌دولتی» و «فرهنگ‌دولتی» می‌خواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و به ‌اصطلاح یک اَنگ غلطی و مخالفتی به آن بزنند که آقا، اینها می‌خواهند دین را دولتی کنند، فرهنگ را دولتی کنند! این حرف‌ها یعنی چه؟ دولت‌دینی با دین‌دولتی هیچ فرقی ندارد. دولت جزو مردم است؛ دین‌دولتی یعنی دین‌مردمی؛ همان دینی که مردم دارند، دولت هم همان دین را دارد. دولت، وظیفه برای ترویج بیشتر [دین] دارد. هر کسی هر توانی که دارد، باید خرج کند؛ یک روحانی باید توانش را خرج کند؛ یک دانشگاهی باید توان خودش را صرف کند؛ یک انسانی که دارای یک منبری است، دارای یک حوزه‌ نفوذی است در تأثیرگذاری روی مردم، باید توان خودش را خرج کند. از همه‌ اینها پرتوان‌تر هم دستگاه حکومت یک کشور است، خب! طبعا باید توان خودش را صرف کند در راه ترویج فضائل و جلوگیری از آنچه مزاحم رشد فضائل است. پس بنابراین فرهنگ جامعه متولی می‌خواهد؛ مثل اقتصاد.» امام خمینی نیز با تاکید در همین رابطه فرموده‌اند: «حکومت فلسفه عملی تمام فقه، در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان‌دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی است. فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.»
حال در این میانه مغشوش سؤال ما این است که چطور می‌شود «دولت‌دینی» را «خوب» ارزیابی کرد اما دین را از بطن آن به انزوا راند و همچنان مدعی خط امام خمینی باقی ماند؟! امام به صراحت شعار جدایی دین از سیاست را استعماری خوانده‌اند و در تبیین جایگاه حکومت‌دینی می‌فرمایند: «اسلام همان طور که جعل قوانین کرده است، قوه مجریه هم قرار داده است و ولی‌امر متصدی اجرای قوانین می‌باشد.» خمینی بزرگ حتی برخلاف برخی مدعیان طرح سکولاریستی «اسلام‌رحمانی» که در دفتر رئیس‌جمهور نیز رفت و آمد دارند، قائل به تفکیک اخلاق از دین هم نیستند و برخلاف تئوری‌های ماکیاولیستی می‌فرمایند: «اسلام احکام اخلاقی‌اش هم سیاسی است.»
دعا می‌کنیم تجربه تلخ جریان منحرف «مکتب‌ایرانی» بار دیگر با شعارهایی متفاوت اما مضامین سکولاریستی یکسان ظهور نکند که اگر چنین شود عبرت‌ها یکسان خواهند بود و تجربه اندوزان رستگار!

 


Page Generated in 0/0053 sec