حجتالاسلام والمسلمین سیدسعید لواسانی: بحث در مقام «مُخلَصین» بود، اجازه دهید در این یادداشت روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل کنیم. این روایت در «بحارالانوار؛ ج 67؛ ص 25» نقل شده است. امام صادق سلامالله علیه میفرمایند: «إِنَّ أُولِی الْأَلْبَابِ الَّذِینَ عَمِلُوا بِالْفِکْرَه حَتَّى وَرِثُوا مِنْهُ حُبَّ الله. صاحبان خرد و صاحبدلان با فکرت عمل میکنند تا اینکه از آن حب خدا را به ارث میبرند.» فکرت، اندیشه ناب است که از عقل قدسی برخاسته و به دنبال حقیقت هستی و ملکوت اشیاء است. منظور از اینکه حب خدا را به ارث میبرند، آن است که حب خدا قلب آنان را پر میکند. «فَإِنَّ حُبَّ الله إِذَا وَرِثَهُ الْقَلْبُ وَ اسْتَضَاءَ بِهِ أَسْرَعَ إِلَیْهِ اللُّطْفُ» «آنگاه که حب خدا، ارث دل سالک شد و آن را روشن کرد، لطف در آن سرعت میگیرد.» آنکه در مقام اخلاص پیش رفت و قلبش پر از محبت خدا شد، لطف خدا وجود او را پر میکند و به مقام «مُخلَصین» بارش میدهد. «فَإِذَا نَزَلَ اللُّطْفُ صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَائِدِ» «هنگامیکه به مقام لطف بار داده شد، اهل فایدهها میشود» وجودش فایده پیدا میکند و از هستیاش بهرهها میبرند. «فَإِذَا صَارَ مِنْ أَهْلِ الْفَوَائِدِ تَکَلَّمَ بِالْحِکْمَه..» «چون از اهل فایدهها و بهرهها شد، حکیمانه سخن میگوید.» یعنی حکمت به زبان و قلبش جاری میشود. در تعبیر بلندی از رسول خدا صلیالله علیهوآلهوسلم وارد شده است: «مَنْ
أَخْلَصَ لله أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَه.. مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ» [جامع الاخبار: 94] «کسی که 40 روز برای خدا خالص شود، چشمههای حکمت از قلبش به زبانش جاری میشود.» یا در روایت دیگری وارد شده است که آن حضرت فرمودند: «مَنْ أَخْلَصَ لله أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَه.. مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه» [عده الداعی: 232] «کسیکه 40 روز برای خدا خالص شود، خدا چشمههای حکمت را از قلب او بر زبانش میجوشاند» که در این روایت بیان میفرماید که جوشاندن چشمههای حکمت- مستقیماً و بدون واسطه فرد- کار خداست، یعنی بنده به مقام «مُخلَصین» رسیده است. «وَ إِذَا تَکَلَّمَ بِالْحِکْمَه.. صَارَ صَاحِبَ فِطْنَه» «چون با حکمت سخن گفت، دارای فطنت میشود.» فطنت، هوشیاری و دانایی الهی است. به تعبیر روایت فراست و درک باطنی و شهودی مومنانه است، که او با نور خدا همه امور را میبیند: «قَالَ رَسُولُ الله صلیالله علیه و آله و سلم: اتَّقُوا فِرَاسَه الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِالله عَزَّوجَل» [الکافی: 1/218]
«فَإِذَا نَزَلَ مَنْزِلَه.. الْفِطْنَه عَمِلَ فِی الْقُدْرَه» «چون به مقام فطنت راه یافت، با قدرت عمل میکند.» خواننده محترم به سیره حضرت امام مراجعه کند، معنای این بخش را بهخوبی میفهمد. «فَإِذَا عَمِلَ فِی الْقُدْرَه.. عَرَفَ الْأَطْبَاقَ السَّبْعَه» «هنگامیکه به مقام توانمندی الهی رسید، طبقات و حالات هفتگانه را میشناسد و به ملکوت آسمانها و زمین بار مییابد» «فَإِذَا بَلَغَ هَذِهِ الْمَنْزِلَه.. صَارَ یَتَقَلَّبُ فِی فِکْرٍ بِلُطْفٍ وَ حِکْمَه.. وَ بَیَانٍ» «چون به منزلت والای مذکور راه یافت، با لطف و حکمت و بیان الهی به مقام فکر منتقل میشود» لطف و حکمت و فکر در این مقام به مراتب بالاتر از حکمت و لطف و فکر در عبارات گذشته است. «فَإِذَا بَلَغَ هَذِهِ الْمَنْزِلَه.. جَعَلَ شَهْوَتَهُ وَ مَحَبَّتَهُ فِی خَالِقِهِ» «چون به این منزلت رفیع الهی راه یافت، همه شهوت و محبتش- صرفاً و بدون هیچگونه شرکی خفی و اخفایی- در آفرینندهاش خلاصه میشود. «فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ نَزَلَ الْمَنْزِلَه.. الْکُبْرَى فَعَایَنَ رَبَّهُ فِی قَلْبِهِ وَ وَرِثَ الْحِکْمَه.. بِغَیْرِ مَا وَرِثَهُ الْحُکَمَاءُ وَ وَرِثَ الْعِلْمَ بِغَیْرِ مَا وَرِثَهُ الْعُلَمَاءُ وَ وَرِثَ الصِّدْقَ بِغَیْرِ مَا وَرِثَهُ الصِّدِّیقُونَ» «چون چنین کرد، به منزلت بزرگی فرود میآید. پس در قلبش خدا را میبیند و حکمت را غیر آنچه حکیمان به ارث بردهاند، به ارث میبرد و علم را جز از راهی که دانشمندان کسب کردهاند- از خدا - به ارث میبرد و صدق را از غیر راهی که به صدیقون داده شده است، دارا میشود» یعنی راه «مُخلَصین» راهی مخصوص خودشان است که دیگران در آن با ایشان شریک نیستند. «إِنَّ الْحُکَمَاءَ وَرِثُوا الْحِکْمَه.. بِالصَّمْتِ وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرِثُوا الْعِلْمَ بِالطَّلَبِ وَ إِنَّ الصِّدِّیقِینَ وَرِثُوا الصِّدْقَ بِالْخُشُوعِ وَ طُولِ الْعِبَادَه فَمَنْ أَخَذَهُ بِهَذِهِ الْمَسِیرَه إِمَّا أَنْ یَسْفُلَ وَ إِمَّا أَنْ یُرْفَعَ وَ أَکْثَرُهُمُ الَّذِی یَسْفُلُ وَ لَا یُرْفَعُ إِذَا لَمْ یَرْعَ حَقَّ الله وَ لَمْ یَعْمَلْ بِمَا أُمِرَ بِهِ فَهَذِهِ صِفَه.. مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الله حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَ لَمْ یُحِبَّهُ حَقَّ مَحَبَّتِهِ فَلَا یَغُرَّنَّکَ صَلَاتُهُمْ وَ صِیَامُهُمْ وَ رِوَایَاتُهُمْ وَ عُلُومُهُمْ فَإِنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَه» «زیرا حکیمان، حکمت را با سکوت، دانشمندان، دانش را با خواست و اراده، صدیقین، صدق را با خشوع و عبادتهای طولانی به ارث بردهاند اما کسی که این سه را از این راه دریافت کند، معلوم نیست به مقصد برسد زیرا روندگان این راه یا سقوط میکنند یا بالا میروند و بیشتر آنان هم سقوط میکنند و بالا نمیروند. چون حق خدا را- چنانچه شایسته است- رعایت نمیکنند و به آنچه خدا فرمان داده است، رفتار نمیکنند. بنابراین با این ویژگیها چنانچه حق معرفت الهی است، خدا را نمیشناسند و چنانچه شایسته عشق به خداست، محبت به او پیدا نمیکنند و نمازها و روزهها و روایات و دانشهایش آنان را به غرور میاندازد. آنان «گورخران رمیدهای بیش نیستند.» ملاحظه میفرمایید که امام علیهالسلام چگونه حقیقت را برای ما روشن فرمودند که جز راه اخلاص که سالک را از مقام «مُخلِص» به مقام و منزلت «مُخلَص» میرساند و معرفت و محبت خدا را در قلب و جان او نهادینه میکند، چه خطرهایی در پیش رو دارد که کسانی که راه دیگری را میروند چونان گورخرانی رمیده هستند که از حق میگریزند و این استناد به آیه 50 سوره مبارکه مدثر است که رویبرگردانندگان از حق را به آن تشبیه کرده است و به جان خودم سوگند، تشبیهی شگرف و گویاست که چنین افرادی چون گورخرانی هستند که شیر به آنان حمله میکند و آنان از ترس چنان فرار میکنند که اصلاً به هیچچیزی توجه ندارند و در نهایت به دام میافتند.