سیدعابدین نورالدینی:آقای حسین مرعشی اگرچه از اعضای تصمیمگیر حزب مدعی تکنوکراسی است اما بیان فنسالارانه ندارد. ولی با این حال اظهارات چندی پیش او درباره نسبت کارگزاران و اصلاحات را باید واقعیتی دانست که البته به مذاق عناصر جریان اصلاحطلبی خوشایند نیست. او کارگزاران را محور و نماینده اصلاحات در شرایط فعلی دانسته است اما اصلاحطلبان به این موضع او معترض و معتقدند کارگزاران در تلاش است عبای پدرخواندگی اصلاحات به تن کند و این درحالی است که اصل موضوع اصلاحطلبی آنها همچنان محل بحث است. اینکه چرا اصلاحطلبان نمیخواهند در شرایط فعلی محوریت کارگزاران را بپذیرند، موضوعی است که باید بعدها به آن پرداخت اما نکتهای که باید به آن توجه کرد، دلایل این موضع و اظهارنظر آقای مرعشی است. به نظر میرسد حسین مرعشی درباره نقش و کارکرد فعلی کارگزاران حرف بیربطی نگفته باشد. به عبارتی این گزاره که کارگزاران محوریت جریان اصلاحات را بر عهده دارد، ناشی از مشاهده واقعیات موجود در فضای سیاسی کشور است.
چرا؟
1ـکارگزاران مولود دولت و تفکر مدیریتی هاشمی رفسنجانی است. دبیرکل آنها غلامحسین کرباسچی در تازهترین دیدار این تشکل سیاسی با آقای هاشمی رفسنجانی، صراحتا گفت کارگزاران فرزندان فکر، توسعه و راه هاشمی هستند. در فضای سیاسی نیز همین واقعیت تثبیت شده است. کارگزاران تقریبا تشکیلات حزبی خاصه آقای هاشمی است. اگرچه هاشمی به سیاق سیاستمداران هوشمند، هرگز خود را محدود به تشکیلات و تشکلها نمیکند اما کیست نداند کارگزاران اصطلاحا بدون هاشمی آب نمیخورند.
2ـ
پس از دولت هاشمی، کارگزاران نبض اقتصادی دولت اصلاحات را در دست داشتند و تقریبا همه شاهراههای اقتصادی دولت اقتصاد را فرزندان آقای هاشمیرفسنجانی مدیریت میکردند. پس از چرخش بیشتر هاشمی به سمت اصلاحطلبان نیز کارگزاران همواره نقش ویژهای در مناسبات و تصمیمگیریهای اصلاحطلبان داشتند. آنها در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نیز میان 2 نامزد اصلاحطلب تقسیم شدند تا هر 2 نماینده این جریان را یاری کنند. در جریان فتنه 88 نیز آنان نقشآفرین بودند و برخی عناصر اصلی آنان نیز به جرم نقشآفرینی در فتنه، بازداشت و محکوم شدند. اگرچه تصمیمگیران اصلاحات هر از گاه نسبت به عدمچسبندگی اصلاحات و کارگزاران تلنگرهایی زدهاند و حتی سعید حجاریان نیز با تمسخر از کارکردهای حزبی کارگزاران یاد کرده و میکند اما کارگزاران را کسی نمیتواند از جریان اصلاحطلبی منفک کند. به هر حال اشکهای کرباسچی در ستاد مهدی کروبی ریخته شد.
3ـ
اصلاحطلبان قیمومیت آقای هاشمیرفسنجانی را پذیرفتهاند. این موضوع در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم تثبیت شد. محمد خاتمی درحالی که محمدرضا عارف، کاندیدای بالقوه اصلاحطلبان در این انتخابات بود، انگشت اشاره خود را به سوی هاشمی گرفت و بارها از وی درخواست کرد تا این روحانی 80 ساله بازهم در انتخابات ریاستجمهوری بختآزمایی کند. اصلاحطلبان از همان ابتدا پشت سر آقای هاشمی قرار گرفتند و از وی اعلام حمایت کردند. میزان ارادت اصلاحطلبان به هاشمی به اندازهای بود که بهرغم عدمصلاحیت هاشمیرفسنجانی، بازهم به کاندیدای نشاندار خود یعنی محمدرضا عارف اتکا و اعتماد نکردند و این بار همه پشت سر آقای هاشمی به حسن روحانی، روحانی نزدیک به هاشمی رفسنجانی رأی دادند. گلایه پاکنشدنی عارف از امثال خاتمی بیدلیل نیست. خاتمی اصلاحات را زیر عبای هاشمی برد. این تنها جایی بود که امثال خاتمی برای بقای خود در فضای سیاسی یافته بودند. اصلاحطلبان چه بخواهند و چه نه، چه خوشایندشان باشد و چه به مذاقشان خوش نیاید تا اطلاع ثانوی ظرفیت استقلال سیاسی ندارند. این هاشمیرفسنجانی است که ظرفیت اصلاحات را در کنترل خود آورده است. امثال محمدرضا عارف نیز که با تشکیل حزب به دنبال رهایی اصلاحات از وابستگی به هاشمیرفسنجانی هستند، توان این کار را ندارند. شاید یکی از دلایلی که محمد خاتمی ولو در ظاهر، نسبت به بازگشت به قدرت ابراز ناامیدی میکند، ناشی از همین واقعیات باشد.
***
هاشمیرفسنجانی قدرت را به اصلاحطلبان بازنمیگرداند. او همان «عالیجنابی» است که اصلاحطلبان در انتخابات مجلس ششم با تمسخر او را «آقاسی» خطاب میکردند. او سوار بر کالسکهای است که بر چشمان اسبهای آن نقاب زده و به هر سو که میتواند، خواهد برد. اصلاحطلبان در شرایطی نیستند که برای دولت حسن روحانی شرط تعیین کنند. تنها میتوانند نسبت به موضوعی ابراز تمایل کنند. درست همان تمایل خاتمی برای حضور مسجدجامعی در وزارت ارشاد! او زمانی که دولت اصلاحات را آغاز کرد، وزارت ارشادش را به عطاءالله مهاجرانی از علاقهمندان هاشمی در کارگزاران داد. ارشاد اما در دولت روحانی به فردی همانند علی جنتی میرسد.