کارلوس کیروش برای انتقال دانستههایش به فوتبال ما زمان زیادی صرف کرد. شاید یک بدشانسی در 3 بازی آخر پرونده او را در فوتبال ایران میبست اما کیروش این فرصت را داشت که از همه پیچ و خمها بگذرد و برای جامجهانی ایدههایش را عملی کند. او اعتبار برند کارلوس کیروش را در خطر میدید اما برای حفط این اعتبار میدان را خالی نکرد. کیروش 2 بار آسیبشناسی کرد: اول (کوتاهمدت) پیش از بازیهای باقیمانده دور مقدماتی که ترکیبش متحول شد. دوم (بلندمدت) که در هفتههای منتهی به جامجهانی تیمی تصحیح شده را مهیای بازیها کرد. برخی امروز میگویند «ترسو بودیم و میتوانستیم نیجریه را ببریم و...!» اما بعید به نظر میرسد این منتقدان حتی حالا که بازی انجام شده بتوانند یک راهکار عملی برای بسته نگه داشتن دروازه ایران و در عین حال گل زدن نشان بدهند. ما در 10 دقیقه پایانی حمله کردیم و اگر قدری به برنامههای کیروش دقیقتر عمل میشد، شاید گل هم میزدیم اما اینکه زودتر از دقیقه 80 دستور حمله صادر میشد. آن هم در برابر حریفی که نفراتش در 3 فاکتور فیزیک، تجربه و تکنیک فردی به مراتب از ما جلوترند، خیلی بلندپروازانه است. واقعگرایی در کیفیت فوتبال ما نکتهای است که از سوی منتقدان امروز تیم ملی مورد غفلت واقع شده. اینکه تیمت را همزمان به این دو باور برسانی که هم میتوانند 90 دقیقه گل نخورند و هم به تیمی مثل نیجریه گل بزنند در یک بازی نمیگنجد. یادمان باشد که ما با هیچکدام از 31 تیم حاضر در جام بازی دوستانه نکردیم. خوشتان بیاید یا نیاید اعتبار فوتبال ما، سرمربی ما و بازیکنانمان را حمله کورکورانه و کیسه گل شدن بالا نخواهد برد و شنیدن انتقادها از تساوی بدون گل به مراتب بهتر از سرافکندگی بعد از یک شکست 4 - صفر یا 5 - 1 است!