printlogo


کد خبر: 6542تاریخ: 1393/3/29 00:00
جنجال‌آفرینی موش‌های چاق‌شده سوریه در عراق

حسین بابازاده‌مقدم: تقریبا در تمام نظام‌های سیاسی جهان از غرب تا شرق این اتحاد نظر و توافق عقیده وجود دارد که تروریسم به هر شکل و در هر لباسی از مظاهر ناامنی جهانی و یکی از معضلات خطرناکی است که ممکن است گریبانگیر امنیت منطقه‌ای و جهانی شود اما چرا آمریکایی‌ها ابتدا با مهره طالبان و سپس با سایر مهره‌ها در عرصه تروریسم شبه‌دولتی بازی می‌کنند؟ تروریسم دولتی شکلی از تروریسم است که در آن یک دولت مستقیما و با استفاده از توانایی‌های مالی و نظامی وارد کارزار شده و از شیوه‌های ترور و استفاده نامشروع از ابزارهای کشتار و سرکوب برای پیشبرد منافع نظامی خود بهره‌برداری کرده و در نهایت نتایج سیاسی را تعقیب می‌کند اما اگر دولت یا دولت‌هایی از یک تروریسم غیر دولتی حمایت کرده و آن را برای پیشبرد اهداف کوتاه‌مدتش یاری دهند، عملا صورتی از تروریسم شبه‌دولتی را به وجود آورده‌اند.

پیش از این در جریان حمایت‌های سیاسی و لجستیکی بسیار عظیم غرب از تروریست‌های سوریه و همچنین همسویی برخی دولت‌ها در خاورمیانه با اهداف تروریست‌ها، برخی تحلیلگران غربی این هشدار را داده بودند که بزودی تروریسم در کشورهای اسلامی به میزانی قدرت پیدا می‌کند که برای غربی‌ها به یک معضل تبدیل خواهد شد. البته این تمام ماجرا نیست، یعنی نمی‌شود تصور کرد غربی‌ها بدون یک برنامه راهبردی دقیق گروهی را تکثیر و در حقیقت میکروبی را به توان رسانده‌اند که از جنبه‌های مهلک و خطرآفرین آن بی‌اطلاع بوده‌اند بلکه می‌توان کمی بهتر و واقع‌بینانه‌تر بر این باور بود که رویکرد اصلی غرب درباره «چاق کردن تروریست‌های سوریه» تسری عمدی ناامنی به کشورهای خاورمیانه بوده است و تنها هدف اصلی آن مقابله با هژمونی شیعه و ایران است. فعال کردن گروهک تروریستی کوچک اما منطقه‌ای «داعش» علیه روند دموکراسی و شیعه و اسلام در عراق با رویکرد و پرچم اسلام طالبانی و سلفی‌گری در حقیقت ماحصل کادرسازی در جبهه سوریه و آماده‌سازی گروهکی ضدبشری در جریان نبردهای وحشیانه تروریسم برای موازنه قدرت با جمهوری اسلامی و حومه استراتژیک قدرت ملی ایران است.

مساله مبارزه‌های وحشیانه تروریسم داعش در عراق در حقیقت صرف‌نظر از جنبه‌های عراق‌ستیزی و اسلام‌ستیزی آن، توسعه قرائتی صهیونیستی از اسلام به شمار می‌آید و در واقع حرکتی ضدایرانی و ضدشیعی با هدایت مستقیم غربی‌ها و تحت حمایت رژیم صهیونیستی است. بدون تردید مسیر طی‌شده در سوریه که توسط عده‌ای از مزدوران دشمنان اسلام هدایت و حمایت شده و تروریست‌های اعزامی با تخیل راهیابی به بهشت با انسانیت به مبارزه برخاستند، ناظر بر وحشت غربی‌ها از تسلط گفتمان اسلام انقلابی بر کشورهای منطقه و از جمله بهانه‌های دخالت، جاسوسی، نفت‌خواری و اهدافی از این دست توسط غربی‌ها است. به‌طور‌ کلی غربی‌ها از حمایت گروهک تروریستی داعش چند هدف عمده را دنبال می‌کنند:

اول اینکه آمریکا و برخی همپیمانان اروپایی‌اش درصدد هستند همچنان نبرد با تروریسم را درگیشه افکار عمومی جهان حفظ کنند و به تفسیر و توجیه عملیات‌های خرابکارانه و نظامی سیا در جهان اسلام ادامه داده و صورت‌های تازه‌ای از آن را رونمایی کنند. دومین وجه موضوع ناظر بر این مهم است که شکست در جبهه سوریه هم برای داعش و سلفی‌ها و هم برای حامیان غربی و عربی این گروهک‌ها بسیار سنگین و گران تمام شد و جولان سلفیت در عراق می‌توانست تا حدی این شکست مهیب روانی را سبک‌تر کرده و قابل تحمل کند. سومین رویکرد غرب در پوشش‌های روانی و خبری وسیع، بهره‌برداری برای ادامه یافتن روند تروریسم در سوریه و سرپوش گذاشتن بر نقش‌آفرینی سرویس‌های جاسوسی بیگانه در ادامه ناامنی در این کشور است. بنابراین آمریکایی‌ها امیدوارند تا حدی مساله سوریه در حاشیه باقی بماند تا ادامه خرابکاری‌ها در حاشیه و سایه قرار بگیرد.

چهارمین رویکرد استمرار برنامه تقابل شیعه و سنی و تقویت آن با رویکردی عظیم است که در بعد بین‌المللی همواره صهیونیست‌ها با صرف هزینه از جیب عربستان سعودی آن را تعقیب کرده‌اند.

پنجمین صورت بسیار مهم مساله ایجاد بدلی نسبتا قابل‌ملاحظه برای گروهک طالبان است که عملا از نظر افکار عمومی با کشته شدن بن‌لادن و کاهش فعالیت‌ها در نقاطی مثل افغانستان به حاشیه رانده شده است، آمریکایی‌ها می‌دانند که دیگر نمی‌شود مثل سابق از طالبان بهره‌برداری کرد چراکه طالبان مهره سوخته‌ای بیش نیست.

موفقیت‌های تصنعی و فوق‌العاده تامل‌برانگیز داعش در عراق در کنار خیانت‌های برخی عناصر نظامی این کشور نوع ویژه‌ای از یک توافق برای ازهم پاشیدن نظم عراق با هدف به چالش کشانیدن تمام حوزه‌های مرزی جمهوری اسلامی تلقی می‌شود.

چالش‌آفرینی همواره در مرزهای جمهوری اسلامی یک بدل ژئوپلتیک برای جبران عدم حضور نظامی و رسمی نیروهای ارتش آمریکا و ناتو در منطقه تلقی می‌شود، یعنی به‌عبارتی روشن‌تر آمریکایی‌ها فقدان حضور خود در مرزهای جمهوری اسلامی را با تزریق گروه‌های تروریستی جبران می‌کنند.

طبیعتا این گروه‌ها به مثابه قربانیان بی‌ارزش غرب در برابر جمهوری اسلامی توسط نیروهای نظامی داوطلب یا سازمان‌یافته درون کشورها سرکوب شده و در عراق و افغانستان نه‌تنها نمی‌توانند فقدان حضور آمریکا را نمایندگی کرده و ناامنی‌های ژئوپلتیک پایدار در مرزهای ایران را ترتیب دهند بلکه صرفا با تاریخ مصرفی بسیار کوتاه‌مدت و فورا پایان‌پذیر تنها به تحقق اهداف کوتاه‌مدت آمریکایی‌ها برای مدتی کمک خواهند کرد.

مبارزه با سلفی‌گری از حیث محتوا و معنا از جمله گزینه‌های پیش روی منافع ملی و امنیت ملی جمهوری اسلامی است که باید هرچه سریع‌تر در دستور کار قرار گرفته و اندیشه‌های جنون‌آمیز توحش با نام و جعل عنوان جهاد خشکانده شود، این یک حرکت محتوایی و فرهنگی بین‌المللی را طلب می‌کند که مستلزم صرف هزینه‌های ضروری و البته جبران‌پذیر قابل‌ملاحظه‌ای است.


Page Generated in 0/0064 sec