حسین بابازاده مقدم: حسین فردوست، یکی از ویژهترین چهرههای امنیتی رژیم پهلوی به شمار میآید. او از جمله افرادی است که برای فراگیری آموزشهای اطلاعاتی و امنیتی در سمت یکی از نزدیکترین شخصیتهای سیاسی ایرانی به شاه به انگلیس سفر کرد و مطابق آنچه در خاطراتش نوشته است، توسط یکی از بازنشستههای MI6 مورد آموزشهای ویژهای قرار گرفت. فردوست در بخشی از خاطراتش مینویسد هیچگاه مربی انگلیسیاش به او اجازه نمیداد مخارجی که متحمل میشدند در معاشرتها و اقامت مثلا خوردن ساندویچ و قهوه و نظایر اینها را او بپردازد اما وقتی به ایران سفر کرد شاه به او میگوید این مدتی که در انگلیس بودهای فاکتوری فرستادهاند که دستور بدهید از محل بودجه سری ساواک پرداخت کنند. فردوست در خاطراتش نوشته است فاکتور را که مرور میکند میبیند آن قهوههایی را که در فضای به زعم او دوستانه و با همسر آن فرد مربی از MI6 خوردهاند را هم به حساب افزوده و برای تامینش به ایران فرستادهاند.حالا چه اتفاقی افتاده که انگلیسیها سعی دارند مجانی خدمات بدهند و سرویسهایشان را بهروی ایرانیها باز کنند.
انگلیسیها به خوبی میدانند باید طوری افراد را آموزش دهند که تا آخر عمر یادشان نرود فرهنگ انگلیسی، سیاست انگلیسی، اجتماع و اقتصاد انگلیسی یعنی چه و چه شاخصههایی را باید پیاده کنند تا همواره بر لبهای انگلیسیها لبخند را بنشانند و همواره این اشخاص در ایران به ایفای نقش پرداخته و کماکان مدافعان آن رویهها به شمار میآیند. این خیلی عجیب نیست که کسانی در روزهای اخیر سعی کردهاند با واردکردن دولت به فاز فشارهای سیاسی و رسانهای بسترهای لازم برای بازگشایی سفارت انگلیس در ایران را فراهم بیاورند، چرا که برخی از این قلمها و برخی از این قبیل اندیشهها در انگلیس آموزش دیدهاند و چه باک که منتقدان خود را به متوهمان توطئه محکوم کنند، کسانی پیشتر در تاریخ نوشتهاند و دیگرانی نیز میدانند کسانی که مدافع حضور انگلیس در ایران هستند از کدام جنسند و برای کدامین هدف فعالیت میکنند. بالاخره برخی اشخاصی که در انگلیس تحصیل کردهاند و نه لزوما همه آنان و کسانی که تصور میکنند انگلیس بهشت تحصیل فرزندانشان است و این خیرخواهیهای انگلیسی در اینکه مثلا رئیس فلان دانشگاه مهم انسانی در ایران را برای مدت چندین ماه مجانی به سفر برای بازدید از کشورشان دعوت میکنند، باید منطقا منافع انگلیس را لااقل در حد صدبرابر هزینهها تامین کند، این را تاریخ روایت میکند که انگلیسیها در هیچ پروندهای بدوا وارد نشدهاند مگر اینکه در قبال برنامهریزی و سرمایهگذاریهای انجامشده لااقل صدبرابر برداشت داشتهاند. انگلیسیها خوب میدانند هدایت نخبگان چقدر قیمت دارد و البته بهخوبی میدانند چگونه باید تا پایان مسیر با سمپاتهای تبلیغاتی، اندیشهای، سیاسی و اطلاعاتیشان همراه باشند و بهخوبی میدانند همت چندانی برای شکستن برنامههایشان در کشورهای رقیب وجود ندارد و بیشتر با برخوردهای منفعلانه روبهرو خواهند شد تا بدلهای تکنیکی و بسیار نیرومند که قادر به خنثیسازی باشد. البته انگلیسیها نه بدتر از سایر قدرتهای جهانیاند و نه از منظر سیاست خارجی و عرصه دیپلماسی بسیار متفاوت، بلکه موظفند درباره خیانتهایی که در حق و حقوق ملت ایران مرتکب شدهاند، پاسخگو بوده و نسبت به جبران خسارتهای وارده به ایران اقدام کنند، آنجاست که ایده بازگشایی سفارت میتواند مطرح شود اما مشخصا انگلیسیها وظیفه دارند به جبران و عذرخواهی خسارتهای وارده به کشور در جریان حوادث سال 1388 پرداخته و حضور ضدامنیتی خود را توضیح دهند.
این کمترین میزان مسؤولیت کشوری است که در طول تاریخ همواره به دسیسهچینی، تربیت جاسوس، کارشکنی و تبانی برای غارت منابع ملی ایران فعال بوده است. حالا اگر دوستان انگلیسیها در ایران صدهاهزار صفحه دیگر نیز قلمفرسایی کرده و زمین و زمان را برای بازگشایی سفارت به هم بدوزند، باز در کلیت ماجرا تغییری نمیکند چرا که افکار عمومی همچنان نسبت به این کشور حساس است و نمیتوان حافظه تاریخی ملتی را به این سادگیها پاکسازی کرد.