حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی: انسان همواره گرفتار نفس و ظهورات و جلوههای آن است و تنها راه رهایی از این خطر بزرگ، مراقبت ویژه از خود است تا اجازه جلوهگری به نفس ندهد اما یکی از مراقبتهای ویژه «اخلاص» است، یعنی تلاش کنیم همه کارهای خود را برای خدا انجام دهیم و به نفس در هیچکاری اجازه جلوهگری ندهیم. آری! چنانچه به امام صادق علیهالسلام منسوب است، یکی از اصول معامله با نفس «اخلاص» است. [مصباح الشریعه:6] و آن به فرموده امام باقر علیهالسلام برترین عبادت است: «أَفْضَلُ الْعِبَادَهِ الْإِخْلَاص» [تفسیر امام حسن عسکری علیهالسلام: 329] اما اخلاص درجه نهایت اخلاق الهی نیست، بلکه گامی محکم است برای رسیدن به درجات والای بندگی، زیرا کسی که اخلاص را در درون خود نهادینه کرده و درجات آن را پیموده، کمکم متوجه میشود اخلاص رنگی به او زده است که چهره او را عوض کرده است. به این معنی که پیشروی در درجات اخلاص، او را به مقامی از بندگی رسانده که میبیند که خودش گم شده است و دیگر نشانی از خود ندارد، یعنی وارد مقام فنا شده و سیر جدیدی را آغاز کرده که آن حرکت در مراحل فناست، تا جایی که به مقام «مخلَصین» میرسد. یا بگوییم خداوند او را در مقام بندگی خاص خودش برمیگزیند که شیطان در این مرحله راهی به او ندارد. «إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطان» [اسراء: 65] و شیطان هم به این امر تأکید کرده است: «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین» [حجر: 39 ـ 40] «شیطان گفت: پروردگارا چون مرا از مقام قدس بیرون راندی، آنچه در زمین است، برای انسانها زینت میدهم و همه آنان را گمراه میکنم؛ مگر از میان آنان بندگان تو که مخلَص هستند که من راهی به آنان ندارم.» ملاحظه میفرماید خداوند از بندگان خاص خود سخن میگوید و شیطان هم این بندگان حقیقی را «مخلَصین» مینامد. این افراد چه کسانی هستند؟ آنها کسانی هستند که خداوند برای خودش برگزیده و خالصشان کرده است: «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَه ذِکْرَى الدَّار» [ص: 46] آنان چون خود را برای خدا خالص کردند، ما هم آنان را خالص کردیم: «أَخْلَصْنَاهُم». معلوم است، نوعی آمیختگی در ما انسانهاست که تنها خدا میتواند آن را برطرف و ما را پاک و خالص کند. بهنظر میرسد اما آمیختگیای که انسان از آن گریزی ندارد، آمیختگی با خود است. خدا آنان را از خود خالص کرد. اما نکته ظریفی در اینجا وجود دارد، این آیه در وصف پیامبران الهی علیهمالسلام آمده است، آنان که از هواهای نفسانی رستهاند، وگرنه پیامبر نمیشدند. پس نباید تصور کرد، خودی که آنان از آن پاک شدهاند، همین خودی است که در ما جلوهگری میکند و هر لحظه ما را به سمت جلوهای از هواهای نفسانی میکشاند. آنچه آنان از آن خالص شدهاند، جنبه یلی الخلقی آنان بود که دیگر هیچ توجهی به خود و غیرخود نداشتند و آنان به مقام وجهالله نائل آمدند. به تعبیر دیگر همه وجود آنان فانی شد و فقط وجهالله ماند: «کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَه» ]قصص: 88] آنان دیگر جزخدا را نمیدیدند و حقیقت را آنچنان که هست، مشاهده کردند.
قرآن میفرماید خدا منزه است که وصف شود: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُون» [صافات: 160] دلیلش روشن است. زیرا مردم راهی به خدا ندارند و به این دلیل توان شناخت حق سبحانه را ندارند. اما بلافاصله استثنا میفرماید که بندگان من که «مخلَص» هستند، آنان میتوانند خدا را وصف کنند: «إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِین» [صافات: 161] زیرا آنان در مقام فنا به جایی رسیدند که خود وجهالله شدند. چون خدا برای خود خالصشان گردانید، دیگر جز خدا را نمیشناسند. [تفسیر المیزان: 17/174] وقتی ما به این مقام برسیم، همواره در «برهان رب» غرق هستیم و گناه و بدی هم در ساحت ما راه ندارد. قرآن درباره مقام حضرت یوسف نقل میکند که او از بندگان مخلَص ما بود و وقتی همسر عزیز مصر به او پیشنهاد سفاهت داد، او از آن سرباز زد، چرا؟ زیرا «برهان پروردگارش» را میدید، یعنی او در شهود محض بود و اگر در این مقام نبود، حتماً پایش میلغزید. اما چون به مقام شهود تام رسیده بود و خودی نمیدید که گرفتار گناه شود، ما هم اجازه ندادیم که بدی و فحشا به ساحت او راه پیدا کند: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ» [یوسف: 26] روشن است که این راه به سادگی پیموده نمیشود، راهی است سخت اما شدنی. اول باید مخلِص شویم و همه کارهایمان را از بند نفسانیت نجات بدهیم، تا کمکم خدا ما را به مقام مخلَصین راه دهد. مقدمه همه این امور «علم» است، دانشی که عمل خالصانه تنها با آن امکان دارد و آن علم اخلاق الهی است که علم توحید ناب در مقام عمل است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «عَلَیْکَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا یَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاص» [مصباح الشریعه: 13] «برتو باد دانشی که عمل به غیر از آن درست نشود، و آن علم اخلاص است».