printlogo


کد خبر: 6715تاریخ: 1393/4/2 00:00
بازار کلاهبرداری رمال‌ها داغ است
آنتی‌دست‌های پنهان!

 آدم بعضی وقت‌ها دچار آنچنان تناقضی در دیده‌ها و شنیده‌ها و باور‌هایش می‌شود که زمان و مکان را گم می‌کند و نمی‌داند که در قرن بیست و یکم
زندگی می‌کند یا قرون وسطی! برای مثال همین چند روز پیش، در همین عصر ارتباطات و مطرح شدن دهکده جهانی و در همین قرن بیست و یکم،
یکی از دوستان مریض شد و این مریضی پس از یک سرماخوردگی سخت خودش را نشان داد. در ظاهر عفونت ریه بود که فرد را به بستر درد و بیماری دوخته بود، کمی که حال عمومی وی بهتر شد و توانست چند قدمی راه برود با توجه به اینکه معتقد بود در بیماری‌اش دست‌های پنهان (جادو و جمبل) موثر بوده است تصمیم گرفت به یک متخصص
جادو باطل‌کن یا «آنتی‌دست‌های پنهان» مراجعه کند. من هم که طبق معمول قربانی تجربه‌های جدید هستم! قرار گذاشتم که افتخار همراهی این دوست را داشته باشم.  به هر حال راه افتادیم تا آن سوی کرج، آخرین تابلویی را که دیدم نوشته بود سهیلیه. کلی از راه خاکی بود و دست آخر میان چندین و چند کارخانه که در ظاهر تعطیل بودند به محل کار آن آقای جادوگر و طلسم باطل‌کن رسیدیم. آنجا سه یا چهار خانواده افغان ساکن بودند و 12-10 بچه قد و نیم‌قد بازی می‌کردند. جناب رمال طبق قرار قبلی به استقبالمان آمد و ما را به اتاق کارش راهنمایی کرد و با لهجه شیرینی شروع به صحبت و بازگویی خاطرات و کرامات نداشته‌اش کرد و اینکه یکی، دو باری به خاطر خدماتش به مردم! دستگیر شده یا اینکه کتاب‌هایی دارد که هر کدام چندین میلیون قیمت دارد و به هیچ‌وجه حاضر نیست که آنها را بفروشد.
 به هر حال نشستیم و استاد رمالی مشغول به خنثی‌سازی بمب‌هایی شد که دشمنان نابکار این دوست ما در مسیر سلامتی‌اش کار گذاشته بودند. آقای رمال با ادوات و آلات عجیب و غریبی شروع به کار کرد و قیافه‌اش بس متفکر به نظر می‌رسید، از آن جالب‌تر شکل این دوست مریض ما بود؛ چشمانش داشت از حدقه درمی‌آمد، انگار که سرنوشتش به اداها و شکلک‌های این کلاهبردار وابسته بود!  اداها و صداهای عجیب و غریب رمال که تمام شد، شروع به تجویز کرد و توصیه‌هایی مبنی بر اینکه در میان به ظاهر دوستان ما دشمنانی هستند که فکرش را هم نمی‌توانید بکنید. آنها چیزخورش کرده‌اند و خواهان بدبختی‌اش هستند. نمی‌دانید در آن لحظه نگاه دوستم که این همه زحمتش را کشیده بودم چقدر سنگین شد.  البته حق هم داشت چرا که من تنها کسی بودم که او نمی‌توانست فکرش را هم بکند که بدش را بخواهم، درباره تجویز داروی پزشکان که دوست ما معتقد بود دیگر احتیاجی به ادامه‌اش ندارد هم گفت که وی جادو را باطل می‌کند اما داروهای پزشکان در بازگشت سلامتی بسیار موثر است و تبعات جسمی این جادوها با دارو و پزشک باید رفع شود. پس از این هم نوبت اجرت زحمات ارزشمند و جانبخش جناب رمال شد که رمال در کمال شکسته‌نفسی مبلغ را به اختیار خودمان گذاشت!
 البته باید سه مرتبه دیگر جهت تکمیل خنثی‌سازی جادوی حسودان به خدمت وی می‌رسیدیم، دوستم هم در کمال شرمندگی و با کلی قول جبران در مراجعت‌های بعدی یکصد هزار تومان جهت 20 دقیقه‌ای که وقت وی را گرفته بود تقدیم کرد. هر روز انواع و اقسام اخبار از رسانه‌های گوناگون از کلاهبرداری‌ها و دزدی‌ها و خیانت‌هایی که قشر رمال عامل اصلی آن بوده‌اند و دلیل اصلی آن هم فقط بی‌فکری و خرافه‌پرستی ما است به گوش می‌رسد اما هنوز رمالی درآمد قابل توجهی دارد. من تنها یک پرسش از افرادی که به رمالان و ادا و اطوارشان تکیه می‌کنند دارم؛ آیا فکر نمی‌کنید اگر به جای رمالان کمی معتقدتر به خداوند و معصومین(ع) تکیه می‌کردید به طور حتم نتیجه بهتری به دست می‌آوردید؟
 


Page Generated in 0/0053 sec