حسین قدیانی: باختیم... این بار اما واقعا، واقعا واقعا چیزی از ارزشهای بازیکنانمان کم نشد! تا پیش از این بازی، تعارف بود هر وقت میگفتیم؛ «باختیم اما چیزی از ارزشهای بازیکنانمان کم نشد!»
***
باختیم... اما حقا که ما در والیبال، برزیل، ایتالیا و... را بسی مردانهتر بردیم تا آرژانتین با همه ستارگانش، ما را در فوتبال! البته همه ستارههای آرژانتین نبودند، چرا که... چرا که دیهگوی بزرگ از روی سکوها، و نه در میدان مسابقه، به مصاف ما آمده بود! باختیم... اما مارادونا شاهد بود که مسی، جز آن گل لعنتی، چگونه در بین پسران ایرانی، به عز و جز افتاده بود!
***
«جمهوری اسلامی ایران». مدتهاست دنیا در برابر اقتدار این نام، سر تعظیم فرود آورده. دنیا بگوید؛ «ورزش؟» والیبال را نشانش میدهم، کشتی را، وزنهبرداری را، حسین رضازاده را، همین هد رویایی اشکان را در همین بازی شنبهشب اما اگر دنیا مشخصا بگوید؛ «فوتبال؟» خوشحالی بیحد و حصر مسی را نشانش میدهم بعد از گل دقیقه ۹۱، نه به برزیل و آلمان و... بلکه به ایران! آ...ه! مسی را هرگز این همه شاد ندیده بودم! و باز هم به تو نشان میدهم تحسین همه غولهای فوتبال را از بازی حماسی ایران! توی دنیا اگر بگویی؛ «علم؟» از نانو تا هستهای و از پزشکی تا ملیترین سلولهای مغز پروفسور سمیعی را دارم که برایت رو کنم! توی دنیا اگر بگویی؛ «تلاش در راه دانش؟» قطرات خون احمدیروشن را به رخت میکشم، آرمیتا را! توی دنیا اگر بگویی؛ «قربانی تروریسم؟» باز همینها را! و باز، کف پای رئیسجمهور شهید را در صحن سازمان ملل برایت نشان میدهم! توی دنیا اگر بگویی؛ «ایستادگی؟» عصای امامم را نشانت میدهم، چفیه خامنهای را، و شکوه و عظمت یک ملت را. توی دنیا اگر بگویی؛ «شهید؟» چمران را نشانت میدهم! و اگر بگویی؛ «شهادت؟» اصلا «کتیبه محتشم» را نشانت میدهم! تو میدان را معین کن؛ قهرمانش با من! و نشان دادن بچههای سیهچرده آفریقایی که هنوز نام بلند «خمینی» را برایشان میگذارند، با من! اصلا چطور است میدان سیاست یعنی میدان جنگ را نشانم دهی؟... تا من برایت بگویم داستان مردی به نام «قاسم سلیمانی» را! «اسد» ایرانی نیست اما به او مینازد، «سیدحسن» هم حتی! آهای دنیا! هر وقت حلقومت دلتنگ یک شعار اساسی شد، «مرگ بر آمریکا»ی من، تقدیم تو باد! این شعار مادران چشم به راه سرزمین من است! گیسوسپیدکردههای منتظر! منتظر یک پلاک! آهای دنیا! فریاد ملت ایران، از آن تو باد! که همین گونه هم هست! و تو همین فریاد اورژینال را سر میدهی، به تأسی از ملت ایران! ملت قهرمان ایران! آخر آخر آخر حرف همین تظاهرکنندگان برزیلی هم که با همه عشقشان به فوتبال، عدل و داد را عاشقترند، مرگ بر کسانی است که میخواهند زندگی آدمی را پای زندگی شیطان و شیطان بزرگ قربانی کنند. آهای دنیا! دیر یا زود جامجهانی تمام میشود اما آنچه باقی میماند، فریاد توست در جست و جوی عدل و داد. قهرمان واقعی را بچسب! مردی از تمام ملتها! مردی برای همه! جامجهانی بسیار بالا رفته اما این جام عدالت است که باید در دستان آدمی... آدمیزاد بدرخشد! بر گوش این همه ناداوری، عاقبت ابرمردی خواهد آمد و سیلی خواهد زد... آخر خدا شاهد است که این حق آدم است که خورده شده... دیروز در سوریه، امروز در عراق، دیروز در کجا، امروز در کجا... آهای دنیا! فردا از آن توست... و جام هم، اگر که بلندتر فریاد برآوری! اگر که بدانی در سکوت مردمک چشم پسری به نام «علیرضا» چه فریادی نهفته است!
***
خدایا! چیزی خیلی زیاد از ارزشهای آدمیزاد کم کرده است؛ نیامدن بقیه..الله را میگویم! غیبت را! تروریستها، الباقی شیطان بزرگند اما تو هنوز مابقی خودت را به ما بدهکاری... بقیه..الله را... بفرست او را... خدایا! این جامها و هزاران از این جامها، با این همه ناداوریها، کام بشریت را سیراب نمیکند. خدایا! گذشت دورهای که توپ گرد، سرگرممان کند. میبینی! ما حتی از زمین فوتبال هم دنبال آن زمینی میگردیم که تو وعدهاش را به «عدل و داد» دادهای... و آن روز بیشتر میچسبد خواندن این سرود؛ «سر زد از افق، مهر خاوران...».