حرکت جریان انقلابی در فضای سینمای این روزهای کشور نویدبخش روزهای خوشی برای سینمای ایران است چرا که پس از گذشت سالها دوباره سینمای متعهد و سینماگران متعهد در حال بیدار شدن هستند. دولت یازدهم بدون پایگاه اجتماعی ثابتی وارد عرصه سیاسی کشور شد و همین نکته باعث شد از هر دستاویزی برای جمعآوری پایگاه اجتماعی استفاده کند. حسن روحانی پیش از جشنواره فیلم فجر به جمع هنرمندان رفت و در این نشست با نفی کردن تفاوت هنرمند ارزشی و غیرارزشی اعلام کرد: «تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیرارزشی بیمعناست؛ هنر یعنی ارزش و هنرمند ارزشمندی است که با کار خلاقانه به تعالی میرسد». روحانی اضافه کرد: «خلقت بزرگترین مظهر قدرت خدای لایزال است که فقط در این زمینه است که فتبارکالله احسنالخالقین». رئیسجمهوری تصریح کرد: «هنرمند، جهان را بازآفرینی میکند و کار او در مسیر ارزشهای الهی است؛ هنرمند البته در مسیر هنر باید با مردم، ذوق مردم و خواست مردم خود را نزدیک کند». در این زمینه امام خمینی(ره) در پیام معروف خود به هنرمندان در شهریور 1367 به تفاوتهای دو مدل هنر اشاره کرده و مینویسند: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقلدهنده اسلام ناب محمدی(ص)، اسلام ائمه هدی(ع)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگان تاریخ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد». ایشان در بخش دیگری از این پیام میفرمایند: «هنرمندان ما تنها زمانی میتوانند بیدغدغه کولهبار مسؤولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیدهاند. و هنرمندان ما در جبهههای دفاعمقدسمان اینگونه بودند، تا به ملأ اعلا شتافتند. برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بیدرد را رسوا نمودند. خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.» (جلد 21، صص 145) جملات روحانی باعث شد حسن رحیمپورازغدی که از جمله تئوریسینهای حال حاضر انقلاب اسلامی است در جشنواره فیلم عمار بگوید: «من معنی این جمله را نمیفهمم که هنر ارزشی و ضدارزشی وجود ندارد! یعنی سینمایی که مروج شرک و خرافه است با سینمایی که مروج توحید و عبادت است، مساوی است؟
بعضیها اصلا به این چیزها فکر نمیکنند، به دنبال چیزی هستند که برایش کف بزنند، اینها دغدغه حقیقت ندارند، دغدغه ریاست دارند اما انبیا دغدغه حق و باطل داشتند. میگویند هنر به ارزشی و ضدارزشی تقسیم نمیشود و هنرمند ارزشی و غیرارزشی هم نداریم. یا این حرف بیمعناست یا شرک و توحید با هم مساوی هستند. یکی کردن اینها کاسبی است». نوع نگاه روحانی و همطیفانش در حوزه فرهنگی در جشنواره فیلم فجر نیز با حالتی افراطی ظهور و بروز داشت و فیلمهایی که چه به لحاظ محتوایی و چه ساخت در حوزه فیلمهای ارزشی انقلاب اسلامی بودند کنار گذاشته شدند تا آنجا که ابراهیم حاتمیکیا به دفاع از فیلم «شیار 143» که ماجرای یک مادر شهید را روایت میکند برخاست. جریان روشنفکری در این موقعیت با توهین به حاتمیکیا او را قیم سینمای ایران خواندند و حاتمیکیا که میدانست جریان روشنفکری دغدغهای برای تقدیر از فیلمهای ارزشی ندارد و «چ» قرار نیست مورد توجه قرار گیرد در مراسم اختتامیه فیلم فجر حضور پیدا نکرد. ابراهیم حاتمیکیا اما در دانشگاه تهران در بین هزاران نفر از دانشجویان که بهطور ممتد او را برای ساخت فیلم «چ» تشویق میکردند؛ از پشت پرده سینمای ایران زبان به واقعگویی گشود و گفت: «من به اختتامیه نرفتم چون احساس کردم که آرایشی چیده شده است، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه که به نظر برسد من مقبول جریان سینما نیستم، به تعبیر کسانی که قبلا در جشنواره هم گفته بودند». حاتمیکیا درباره نوع نگرش به هنر ارزشی و غیرارزشی نیز نظرات خود را اینگونه بیان کرد: «وقتی میبینم از طرف جریان خود جشنواره به این اعتنا نمیشود، چیزی که برمیگردد به شیوه مدیریت جشنواره فجر، ترجیح میدهم گوشهای بایستم. وقتی این دوستان الگوهایشان را از آنور آب میگیرند، الگویشان را از زمین میگیرند و از ردکارپت، دیگر چکار میشود کرد. من فکر میکنم به جای اینکه به زیر کفشها و رنگی که زیر کفشها قرار میگیرد، دقت شود باید به افکار و تفکر دنیای شرق توجه کنند». حاتمیکیا درباره قیممآب خوانده شدنش توسط جریان روشنفکری سینما، میگوید: «پس از اظهارنظر من درباره «شیار 143» آقای معلم در نامهای اشاره میکند که من به گونهای قیممآب هستم. من فقط یک حرف درباره این فیلم زدم. این عزیزی که هر دولتی میآید سرجای خود هست و کارش را انجام میدهد، در دوره آقای احمدینژاد حضور دارد و در دوره آقای روحانی هم حضور دارد و به هر شکلی در همه محافل با پاپیون و با کراوات حضور دارد، من از ایشان میپرسم که من قیممآب هستم یا ایشان که مرا متهم به قیممـآبی میکند. من فقط یک اعتراض کردم که ایهاالناس به داد این جریان فرهنگی برسید که در کشور میگذرد». در پایان حاتمیکیا روحانی را نیز مورد خطاب قرار داد و گفت: «جناب آقای روحانی جریان فرهنگی مردان بزرگ میطلبد نه کسانی که نمیتوانند 24 ساعت پای حرفهای خود بایستند». کمتر از 24 ساعت بعد از سخنرانی حاتمیکیا در دانشگاه تهران، هجمههای جریان روشنفکری سینما به وی آغاز شد و کافهسینما، رسانه علی معلم که محمل سینماگران جریان روشنفکری است با حمله به حاتمیکیا میگوید: «آقای حاتمیکیا! آن 8 سال کجا بودید؟» این سایت با کوچک خواندن مسؤولان فرهنگی دولت نهم و دهم، حاتمیکیا را فرصتطلب میداند که برای دیده شدن شروع به حرف زدن کرده است. این رسانه در چند مطلب به حاتمیکیا حمله کرده است و رسانههای اصلاحطلب دیگر نیز شروع به حمله کردهاند. اگر چه در چند سال گذشته جریان سینمای دینی با تکفیلمها ظهور و بروز داشت اما آنچه در این چند روز اتفاق افتاده است نوید شکلگیری یک جبهه از سینماگران ارزشی در مقابل جریان روشنفکرنمای موجود در سینما را دارد. کنار هم قرار گرفتن ابوالقاسم طالبی، ابراهیم حاتمیکیا، پرویز شیخطادی، جمشید مشایخی، بهروز شیعبی، احسان عبدیپور، مریلا زارعی و... در مقابل جریانی که سینما را متعلق به خود میداند و قیممآبانه در مقابل سینماگران ارزشی میایستد، میتواند اولین جرقههای حضور مجدد و فعالانه سینماگران ارزشی در صحنه سینمای ایران باشد.