محسن اقبالدوست*: اندک اندک ماه مبارک رمضان به نیمه میرسد و سیمای جمهوری اسلامی ایران با تراکم بالای برنامههای خود که مقارن با بازیهای جامجهانی نیز شده است، در تلاش است مردم را با هر سلیقهای در هر ساعت از شبانهروز پای برنامههای خود بنشاند. اینکه تا چه حد توانسته است به این مهم دست پیدا کند، مجالی دیگر میطلبد که خارج از این گفتار است. اگرچه، توفیق رسانه ملی در جذب مخاطبان علاقهمند به فیلم و سریال در رمضان 93 نسبت به سالهای اخیر کمرنگتر شده است اما موفقیت رسانه ملی در جذب مخاطبان در 2 موقعیت زمانی ماه رمضان ستودنی است.
اولین بخش زمانی موفق در رسانه ملی، پخش قرائت جزءخوانی از اماکن متبرکه که تقریبا همه ساعات روز را شامل میشود و به نوعی یک شبکه مجازی قرائت قرآن در کنار شبکههای 26گانه
صدا و سیما به کار خود ادامه میدهد و توانسته مخاطبان را بسته به نوع مشغلهشان حداقل برای یک جزء قرآن در روز با خود همراه کند. این ابتکار نشان از ایده و خلاقیتی است که به دور از تقلید صرف، توانسته است مخاطبان زیادی را با خود همراه کند.
و اما دومین بخش در جدول پخش برنامههای رسانه ملی که بدون شک توانسته است مخاطبان میلیونی را با خود همراه کند و منشأ اثر شود، برنامه پیش از افطار شبکه سه سیما یعنی «ماه عسل» است. برنامهای که حدود 8 سالی است مردم را در ساعات افطار همراهی میکند. اگر چه این برنامه با فراز و نشیبهای فراوانی از قبیل تغییر مجری و عوامل سازنده همراه بوده است اما اکنون توانسته به یک قوام و پختگی نسبت به سالهای اولیه شروع پخش آن دست پیدا کند.
سوژههای بکر این برنامه برای کسی قابل کتمان نیست. سوژههایی که به عقیده نگارنده توانسته است مخاطبان را با خود درگیر کرده و به تعمق وادارد. این برنامه به واقع توانسته است در بخشهای گوناگون منشأ اثر واقع شود.
اما سخن اصلی این گفتار که در راستای سوژههای بکر و ارزشمند این برنامه میتوان به آن اشاره کرد، استفاده هنرمندان فیلمساز از این سوژههاست. مدت مدیدی است که با احترام به اکثر فیلمسازان ایرانی، متأسفانه شاهد آن هستیم که برخی فیلمسازان(کارگردانان و فیلمنامه نویسان) در اثر خود از مخاطبان و مردم زمانه خود فاصله گرفته و در یک خلأ خودساخته اسیر و محبوس شدهاند!
اگر چه با فروش چند میلیاردی سینما در ماههای اخیر خوشحال شدیم اما دیری نخواهد پایید که در اکران نیمهدوم سال با خلوتی صندلیهای سینما مواجه خواهیم شد! این پیشگویی نیست بلکه یک پیشبینی است برمبنای آنچه از تولیدات سینمای ما در جشنواره فجر اخیر دیده شد. ما همه فیلمهای پرفروشمان را در اکران اول و دوم عید، روی پرده سینما برده و به قولی همه بلیتهای اکران خود را سوزاندهایم.
اما غرض اصلی این است که اگر سینماگران ما میخواهند بیشتر با مخاطبان ارتباط برقرار کنند، باید از سوژههای اینچنینی که مشخصه اصلی آن واقعی بودن و تخیلی نبودن آن است، بهرهمند شوند. چرا که مردم مجذوب آن میشوند و هستند و علاقهمندند خود را در قاب آینه سینما و البته تلویزیون مشاهده کنند.
این امر البته مختص سینما نیست. رسانه ملی نیز باید با استفاده از سوژههایی که به واقع این برنامه توانسته آنها را روی میز قرار دهد، مخاطبان علاقهمند به فیلم و سریال را پای تلویزیون بکشاند و به اشکالی که امسال در ریزش مخاطبان سریالی مواجه شد، دچار نشود. یک سؤال از مدیران گروههای فیلم و سریال شبکههای سیما! چرا تا زمانی که سوژههای اینچنینی داریم، باید برای ساختن فیلم و سریال دست به دامن آثار دستچندم شبکههای خارجی شویم و پلان به پلان از آنها تقلید کنیم؟ از احسانی که عاشقانه از همسر روی صندلی چرخدار نشسته خود، پرستاری میکند گرفته، تا مادر شهید مفقودالاثری که سالها برای فرزندی که به واقع فرزندش نبود گریه میکرد. از سرملوان کشتی که 4 سال اسیر دزدان دریایی بوده و اشکهای مادرش گرفته تا جوانی که برای معافیت دست به هر کاری میزد اما سرآخر تا آخرین روز جنگ تحمیلی از کشورش دفاع کرد.
اینکه داستان و قصه به آخر رسیده است و راهی جز پرداختن به موضوعات دستچندم با تم خیانت و روابط ضربدری برای جذب مخاطبان باقی نمانده است با احترام به هنرمندان و عزیزان دغدغهمند و خوشقریحه کشورم، به واقع حرف بیهودهای است!
و سخن آخر! با کمال تشکر از همه عوامل برنامه «ماه عسل» که توانستهاند مخاطبانشان را به تأمل و تعمق وادارند، روی سخن با عزیزان هنرمند فعال در عرصه سینما و تلویزیون است و آن اینکه با وجود سوژههای بکر ایرانی اینچنینی، حجت بر ما و شما تمام است!
*دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت رسانه