printlogo


کد خبر: 89951تاریخ: 1393/6/23 00:00
چرا رحیم استرلینگ ستاره اصلی تیم ملی انگلیس است؟

مایکل کاکس: همیشه گفته می‌شود جوانان نیاز به تمرین‌های بیشتری دارند تا کلاس فوتبالی خودشان را ارتقا دهند اما این برای رحیم استرلینگ که رشد فوتبالی‌اش در کشور انگلستان فوق‌العاده بوده، کاملا بی‌معنی است. استرلینگ زودتر از آنچه انتظار می‌رفت و البته تقریبا تصادفی به تیم اصلی لیورپول راه پیدا کرد. نقل و انتقالات ضعیف تابستان 2012 با آمدن برندان راجرز و البته بدون مهاجمان راضی‌کننده برای هواداران، استرلینگ را به طور اتفاقی در کنار سوارز و سوسو بازیکن اسپانیایی این تیم،در ترکیب اصلی قرار داد. او اولین بازی کاملش برای لیورپول را از دومین بازی فصل این تیم در فصل 13-2012 شروع کرد، بازی‌ای که برابر منچسترسیتی انجام شد و با نتیجه 2-2 خاتمه یافت. وی در 15 بازی پی‌درپی برای تیمش به میدان رفت و در 13 تای آنها، 90 دقیقه بازی کرد اما با شروع کریسمس از ترکیب اصلی تیم خارج شد. بازیکنان 17 ساله هر باشگاه بزرگی، معمولا بعد از شکست‌های بزرگ، خیلی زود ناامید می‌شوند اما استرلینگ به شکست احتیاج داشت تا فرم متفاوتی بگیرد. با انجام 15 بازی متوالی در یک نیم‌فصل اما او بعد از 2 بازی از کریسمس دوباره شروع کرد. این بار در کنار کوتینیو و دنیل استوریج که حالا به تیم اضافه شده بودند. درست وقتی که در هفته‌های پایانی لیگ به خاطر مصدومیت از ترکیب تیم کنار گذاشته شد، هرچند این یک حرکت سنجیده از طرف برندان راجرز به نظر می‌آمد. راجرز در فوریه 2013 گفت: ما نیاز داریم یک مرحله به عقب بازگردیم. اگر او در این فصل این تعداد بازی نمی‌کرد، الان بهترین بازیکن تیم بود. این لیگ به صورت ذهنی به بازیکنان باتجربه و حرفه‌ای هم آسیب می‌رساند. درست مثل یک تخلیه ذهنی و فیزیکی است. این پسر تازه از آکادمی به تیم اضافه شده و با باشگاه قرارداد امضا کرده. شما خستگی را در ساق‌هایش می‌دیدید اما الان این فشردگی بازی‌ها و خستگی‌اش از بین رفته، چیزی که ما می‌خواهیم. بنابراین به‌رغم اینکه او خود را در حد یک بازیکن ثابت نشان داد اما برای 9 ماه در لیگ برتر در ترکیب اصلی لیورپول قرار نگرفت. فصل بعد هم شرایط به همین ترتیب بود. در 12 دیدار ابتدایی، تنها یک بار در ترکیب اصلی قرار گرفت و در 11 بازی بعدی هم روی نیمکت بود.
آینده قرمزها
تکرار سیستم لیورپول؛ این موضوعی بود که در ذهن روی هاجسون در بازی دوستانه برابر دانمارک قرار داشت، دیداری که در مارس گذشته انجام شد و با پیروزی یک برصفر سه‌شیرها به پایان رسید. چیزی که واضح بود تغییر سیستم تیم به 4-3-3 بود که در چینش بازیکنان، استیوی جرارد، جوردن هندرسون و رحیم استرلینگ حضور داشتند و وین رونی درست در نقش لوئیس سوارز در لیورپول و جک ویلشر دقیقا مثل کوتینیو، به بازی گرفته شدند. درست شبیه سبک بازی لیورپول که البته این شیوه دوام نداشت و هاجسون به سیستم
4-2-3-1 برگشت. با این حال هنوز چیزهای مشابهی در ذهن هاجسون وجود دارد. استوریج هنوز گل می‌زند، هندرسون یک هافبک فوق‌العاده است و استرلینگ هم هیجان‌انگیزتر از همیشه است. این درست که جرارد از تیم ملی خداحافظی کرده ولی این سبک، همچنان با حضورش در لیورپول، یک الگوی جالب به نظر می‌رسد. موضوعی که خیلی بدیهی است، تغییر سیستم بازی لیورپول نسبت به بازی قبلی توسط برندان راجرز است. تیم او با سیستم‌های متنوعی بازی می‌کند و استرلینگ در 3 بازی اول فصل در سمت چپ، سمت راست و همچنین در برابر تاتنهام در راس خط هافبک الماسی قرمزها قرار گرفت که شاید این آخری بهترین نقش ممکن برایش باشد و یقینا در آن جا موثرتر است؛ موقعیت‌های زیاد در این پست و البته هوش بالای او، تمایل به حرکت در کناره‌ها و همچنین استفاده از فضایی که مهاجمین تیم برایش آماده کرده‌اند. و اما در انتها در پیروزی یک بر صفر سه‌شیرها در برابر نروژ، روی هاجسون کار جالبی انجام داد، او پس از خروج رونی از بازی، سیستمش را تغییر داد و استرلینگ را در راس خط هافبک الماسی امتحان کرد، نقشی که استرلینگ در برابر تاتنهام در آن درخشیده بود. او از دریافت توپ در انتهای زمین راضی به نظر می‌رسید و شانس‌های گلزنی زیادی را در محوطه جریمه حریف ایجاد می‌کرد. با حضور استرلینگ در پست 10، اوضاع از این هم بهتر می‌شود. بعد از بازی، هاجسون اشاره کرد که او را به عنوان گزینه جدی برای قراردادنش در مرکز خط میانی و در اطراف خط حمله،در بازی‌های آینده تیم ملی، در نظر دارد؛ چیزی که با گذاشتن او در وسط و وین رونی در کناره، در بازی برابر ایتالیا در جام‌جهانی دیده شد. هاجسون باور داشت که او می‌تواند در میانه میدان آندره پیرلو را متوقف کند. او جناح راست لاجوردی‌پوشان را تحت فشار قرار می‌داد و تا حدودی عملکرد درخشانی داشت بویژه با شوت سرکشش که با اختلاف اندکی به بیرون زده شد.  البته درخشش استرلینگ ابتدا در جناح چپ بوده. او ترکیب زیبایی را با استوریج در سمت چپ تشکیل می‌داد و این نکته جالب توجه بود که آنها چطور بسیار سریع همدیگر را پیدا می‌کردند.
 


Page Generated in 0/0113 sec