printlogo


کد خبر: 9178تاریخ: 1393/5/18 00:00
گزارش «وطن امروز» از ویروس پرخاشگری در فوتبال
شیشه شکسته

آبی که بریزد دیگر جمع کردنی نیست، ‌شیشه‌ای که بشکند دیگر وصله کردنش امکان ندارد و تیمی که در فوتبال به بحران روحی پا بگذارد به آرامش رسیدنش سهل نیست. پنجشنبه بعدازظهر در ورزشگاه اهواز غده‌ای چرکین برای پرسپولیس سر باز کرد که تاریخ فوتبال این باشگاه کمتر به خودش دیده بود. حتی آن دعوای داربی دهه 70 و زد و خورد‌های مشمئزکننده و ستاره‌های یاغی آن روزها آنقدر برای هواداران پرسپولیس سخت نبود و نیست  که حرکت پیام صادقیان بود. کمر تیم شکست و مسببش بازیکن جوانی است که اگر درست هدایت می‌شد حالا تصویر شکسته شدن شیشه ورزشگاه تختی روی خروجی سایت‌ها نمی‌رفت،‌ اگر پیام از لحاظ روحی ـ روانی مشاوره می‌شد هرگز مشت به سینه داور نمی‌کوبید. هفته پیش در جریان تساوی کسل‌کننده پرسپولیس و نفت نوشتیم علی دایی تیمش را نمی‌تواند به لحاظ روحی در آستانه جنگندگی هدایت کند و تنها یک هفته بعد تیم او چنان در گرداب بحران عصبی فرو رفت که خیلی‌ها برایش تاسف خوردند. چقدر سخت است وقتی شما می‌توانید از پتانسیل‌های جوان در فوتبال به نحو احسن استفاده کنید ولی برخلاف تئوری‌ها چنان بلایی به سرشان می‌آورید که دیگر نای بلند شدن نخواهند داشت. واقعا اگر این صحنه‌ها که امروز در تیم پرسپولیس از سوی بازیکنان جوان این تیم مشاهده می‌شود در فوتبال اروپا رخ داده بود رسانه‌های غربی چه عناوینی را انتخاب می‌کردند؟ آیا نسل یاغی‌ها را می‌توان با نسل بازیکنان پرخاشگر مقاسیه کرد؟ آیا فوتبال ما بعد از بازیکن‌سالاری حالا به سوی بازیکنان پرخاشگر سوق پیدا کرده است؟ بلایی که این روزها بر سر پرسپولیس آمده علت و  معلولش یکی است و او کسی نیست جز علی دایی، ‌مربی‌ای که نمی‌تواند تیمش را به آرامش برساند؛ این عدم آرامش ریشه‌اش در کجا نهفته است؟ کاملا واضح و روشن است، وقتی مربی کنار خط خودش را به آب و آتش می‌زند تا داور را سیبل کند و کم‌کاری‌های تاکتیکی‌اش را بر گردن قاضی میدان می‌اندازد، بازیکنانش چه درسی از متد‌های او می‌گیرند؟ خروجی این فتار چیزی نیست جز کوفتن مشت بر سینه داور. هر انسانی جایزالخطاست و این هجمه همیشه در فوتبال به سوی داوران است و این امر را نمی‌توان کتمان کرد که بعضی از تصمیم‌های اشتباه در داوری سرنوشت خیلی از بازی‌های بزرگ را تغییر داده و تیمی را به ورطه نابودی کشانده است ولی آیا این نوع رفتار از لحاظ روانشناسی که در پرسپولیس رخ داده را می‌توان به اینگونه پرخاشگری‌ها توجیه کرد؟ حالا می‌توان فهمید که چرا بعضی از بازیکنان جوان در حد و اندازه‌های پوشیدن پیراهن تیم ملی نیستند، ‌حالا می‌توان به این موضوع پی برد که چرا کی‌روش بر روی نام تعدادی از این جوانک‌های عصبی‌مزاج فوتبال در سفر به جام‌جهانی قلم قرمز کشید. کالبدشکافی رفتار صادقیان و توهین او در صحنه‌هایی به کاپیتان تیم و بعد مشت کوبیدن به سینه داور و سرانجام خالی کردن عقده‌های عصبی بر سر شیشه‌های رختکن تنها یک دلیل دارد و آن این است که این تیم بزرگ‌تر ندارد و هر بازیکنی که به هر دلیلی پیراهن تیم بزرگی چون پرسپولیس را به تن می‌کند می‌تواند هر رفتار ناخوشایندی را از خود بروز دهد. پرسپولیس در هفته دوم چنان دچار بحران درون اردویی شده که شاید گزاف نباشد اگر بگوییم دایی و تیم کادر فنی‌اش پاییز این تیم را نخواهند دید. آخرین باری که حافظه تاریخی فوتبال تیمی از پایتخت را با چنین اوضاع و احوالی به یاد دارد به کدام سال شمسی باز می‌گردد؟ پیراهن استقلال و پرسپولیس الیافی نیست که هر بازیکنی بتواند آن را به تن کند،‌ پیراهنی که سرنوشت یک بازیکن را در دوران حرفه‌ای تعیین می‌کند چه بر سرش آمده؟ آن جانبازی که کنار ورزشگاه می‌نشیند و با عشق پیراهن سرخ را به تن می‌کند حرمتش به مراتب بالاتر از بازیکنی است که اخلاق در فوتبال را به سخره می‌گیرد. اگر صادقیان پرونده انضباطی‌اش پر بود از صد آفرین رنگی، جامعه فوتبال می‌توانست او را ببخشد ولی بازیکنی که سابقه استعمال دخانیات را با پیراهن تیم ملی دارد،‌ سابقه درگیری با بازیکنان داخلی را دارد، سابقه کوبیدن آرنج دست آن هم نه یک بار بلکه چند بار بر صورت و بینی حریف را در نبردهای تن به تن دارد، در پرسپولیس چرا باید ثابت بازی کند؟ اگر قرار باشد صادقیان را با محرومیت و جریمه متنبه کنند ابتدا باید به سراغ مربی بروند که نتوانسته جوان تکنیکی تیمش را به مرز آرامش برساند. هنوز در ابتدای راه و هفته دوم لیگ بازیکنان پرسپولیس اینگونه عصبی می‌شوند و عنان را از دست می‌دهند وای بر روزی که لیگ به انتهای خود برسد بازی‌ها حس و حال کورس قهرمانی را بگیرند. پرسپولیس در اهواز هم اخلاق را واگذار کرد و هم نتیجه را. به گفته حمید درخشان ستاره کلاسیک دهه 60 سرخ‌ها، هیچ کس تا امروز پرسپولیس را اینگونه ذلیل و ضعیف ندیده است. شیشه‌ای که شکست انگشتانی را خواهد برید که اخلاق را مانند تکه کاغذی مچاله می‌کنند.
 


Page Generated in 0/0073 sec