حس ششم در گونه فیلمهای ترسناک قرار میگیرد، ولی حقیقتا داستانی درباره روابط انسانی در یک پیشزمینه ماوراءالطبیعی است. به طوری که حتی مردگان تا اواسط فیلم به مخاطبان نشان داده نمیشوند و هنگامی که آنها در لحظاتی کوتاه ولی تاثیرگذار دیده میشوند فیلم نگاه خود را تغییر داده و تماشاگر کول را میبیند که با تسلط یافتن بر خود، بدون ترس با ارواحی که به صورت ناعادلانه و خشونتبار مردهاند ارتباط برقرار میکند و به صحبت مینشیند. فیلم داستان دکتر مالکوم کرو روانشناسی است که از طرف شهردار تقدیر شده و در ابتدای فیلم توسط یکی از بیمارانش مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. در ادامه او برای کمک به پسری به نام کول سیرز که ارواح را میبیند تلاش میکند. در این میان خودش نیز مشکلاتی با همسر و زندگی شخصیاش دارد که نهایتاً به پسر کمک میکند تا با این توانایی کنار بیاید. در انتهای داستان مشخص میشود که او در همان تیراندازی ابتدایی مرده و روحش با پسر نوجوان مرتبط بوده است. در خلال فیلم ارتباط بین انسانها مخدوش است که در این سیر به شکل بهتری میرسند. در ساخته سوم شیامالان هنر در به هم بافتن موضوعات پیچیده روانشناسی، دینی و ماوراءالطبیعی به صورت یک داستان قوی و مافوق انتظار دیده میشود. شروربچه فیلم حس ششم کاملا معصوم است و هیچ گناهی به گردن ندارد و تفاوت عمده با سایر شروربچههای جنگیر، کری و طالع نحس دارد. تفاوت عمدهاش این است که شروربچه حس ششم هیچگاه مرتکب عمل شیطانی نمیشود اما تبدیل به مدیومی میشود که ارواح شیطانی را بهخوبی درک کند و با آنها ارتباط برقرار کند.