حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی: ما در این سلسلهیادداشتها کوشیدهایم- به فضل الهی- برخی از ظهورات آشکار نفس را بیان کنیم تا بلکه بتوانیم- با یاری خداوند متعال و رحمت بیکرانش- از آنها رهایی یابیم و راه نفس را سد کنیم و آن را از صحنه وجود خودمان بیرون بیندازیم تا نه توان تصویرگری داشته باشد و نه حکمرانی کند. یکی از جلوهگریهای نفس که بسیار هم خطرناک است و نباید از آن غافل بود، ظهور نفاق در صحنه جان آدمی است. این مرتبه نفسانیت به راحتی قابل تشخیص نیست و طبعاً نجاتیابی از آن بسیار مشکلتر است زیرا بهرغم اینکه همگی با نفاق آشنا هستیم اما تصور اینکه ما به این رذیله موصوف شده باشیم، برایمان مشکل است. به تعبیر دیگر نفاق لایههای پنهانی دارد که چه بسا بیشتر ما به آنها مبتلا باشیم و از آن خبر نداشته باشیم که همین امر باعث میشود تشخیص برای ما بسیار مشکل شود. بویژه برای ما که در نظام اسلامی زندگی میکنیم و بنا داریم دولت اسلامی و جامعه اسلامی تشکیل دهیم و کشور را اسلامی کنیم. نفاق در ما و کارگزاران و وابستگان به نظام بیشتر جلوهگری میکند و باید این افراد بیشتر مراقب لایههای پنهان نفاق در درون خود باشند که خدای ناکرده هم خودشان را به هلاکت نیندازند، همچنین سد نظام اسلامی از رسیدن به اهداف بلندش نشوند. این هشدار را هم بدهم که نفس آرامآرام و گام به گام جلو میآید، از نفاق بسیار پنهان شروع میکند و گام به گام عمق آن را در جان انسان بیشتر میکند، بهگونهای که انسان اصلاً هیچ درکی از آن ندارد، تا جایی که او را به نفاق نیمهآشکار و در نهایت به نفاق آشکار میکشاند که همگی آن را میفهمند اما باز خودش نسبت به آن یا جاهل است یا جهالت دارد. و این امری است که ما در بیش از 36 سال عمر انقلاب و نظام اسلامی به صورت مکرر دیدهایم.
اما حقیقت نفاق کفر به خداست زیرا انسان منافق دارای دو چهره است که چهره اصلی او در پس نقاب چهره ظاهریاش پنهان شده است. [معجم مقاییس اللغه: 5/ 454 ـ 455] و چنانکه عرض کردیم لایهها و مراتب فراوانی دارد. حضرت امام خمینی در یک تقسیمبندی کلی نفاق را به دو مرتبه نفاق اکبر و نفاق اصغر تقسیم میکنند. نفاق اکبر نفاق اعتقادی است که فرد حقیقتاً به خدا و اسلام کافر است اما به دلیل ترس یا منافع زودگذر یا طولانی خود را به ظاهر مسلمان نشان میدهد اما نفاق اصغر نفاق عملی است که فرد از نظر اعتقادی مسلمان است اما چون بنا دارد که به منزلتها و موقعیتهای اجتماعی و سیاسی برسد، و رسیدن به آنها را جز از طریق دوچهرگی میسر نمیداند، رو به نفاق عملی میآورد تا اعتماد عمومی را جلب کند و به اهداف خود برسد. ریا در این نوع نفاق جای دارد. [چهل حدیث: 155] در این معنی هم حقیقت نفاق شرک است زیرا فرد رضای مخلوق را جای کسب رضای خالق نشانده است. یعنی بهرغم اینکه از نظر کلامی و اعتقادی مسلمان محسوب میشود، اما در عمل مشرک است و دچار بلیه دوچهرگی شده است. بحث ما هم درباره نفاق اصغر یا عملی است که دارای مراتب و لایههای پنهان فراوانی است که هرچه عمق آن بیشتر شود، شناختش سختتر میشود.
اما قرآن میزان عام شناخت نفاق را تبین فرموده است: «إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللهَ» [نساء: 142] «یُخادِعُونَ اللهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا» [بقره: 9] منافق اهل خدعه است، با خدا و با مومنان. «خدعه» یعنی فریب و نیرنگ. قرآن میفرماید که آنان در پی نیرنگ مداوم و مستمر هستند. [تفسیر تسنیم: 2/252] مصداق بارز و آشکار آن منافقان به نفاق اکبر هستند که به اسلام تظاهر میکنند اما باطنشان کفر است و در حقیقت ایمان ندارند اما این معنی شامل نفاق عملی هم میشود که لایههای پنهانتر نفاق است. روایات نیز آیات را بر نفاق عملی تطبیق دادهاند. [بحارالانوار: 69/300] حقیقت مطلب را در جستوجو در جان و قلب خود میتوانیم بیابیم. اگر در مقام بندگی خدا، زبانمان با قلبمان همراه نبود، و در مقام رفتار اجتماعی ظاهرمان و باطنمان دو چهره داشتند، یعنی خود را بهگونهای جلوه میدهیم که آن نیستیم، گرفتار نفاق یعنی خدعه با خدا و مومنان هستیم. پس توجه کنیم که مبادا ما «مومن منافق» باشیم یا دقیقتر بگویم «مومن مجازی» باشیم که اگرچه گرفتار کفر اعتقادی نبوده و بحمد الهی از رذیله کفر و شرک پاک هستیم اما در عمل منافق باشیم. یعنی در عین حال که مسلمان و مومن هستیم و به آداب دینی هم مودب هستیم اما گرفتار مراتب و لایههایی از نفاق باشیم. این نفاق از ظهورات و جلوههای نفسانیت و مهلکات است که ما را آرامآرام به لایههای آشکار نفاق میکشاند. بنابراین باید مراقب باشیم که قلب ما جمع بین ایمان و نفاق و در مرحله بالاتر قلبی که بر آن مهر نهاده شده است، [الکافی: 2/422] نباشد.