شروین طاهری: سرانجام «نوریکاملمحمدحسن المالکی» پس از 8 سال، از سریر قدرت دست کشید تا هم خود عزیزتر شود و هم عراق متحدتر. با این حال بعید است رئیسالوزرای فعلی عراق، هفته آینده پس از معرفی کابینه جدید توسط «حیدر عبادی» دوست و- آن طور که خود خطاب کرده - «همکار عزیزش»، از سیاست هم دست بشوید. شاید در ابتدا کمی بیش از حد برای ماندن اصرار ورزید اما شامگاه پنجشنبه که بیانیه استعفایش را در جمع یاران شیعهاش در حزب الدعوه قرائت و مسؤولیت رئیسالوزرایی را به حیدر عبادی که شانه به شانهاش ایستاده بود تسلیم میکرد، عقبنشینی مقتدرانهاش یک پیروزی بزرگ را برای همه عراق، ائتلاف بزرگ شیعیان در همپیمانی ملی و حتی همسایگان دوست عراق رقم زد. سبیل مالکی برخلاف سبیل صدام، عراق را بر سبیل مردمسالاری نگه داشت به طوری که حتی میتوانیم با اطمینان از آینده یکپارچگی این کشور به رغم فتنهها و خیانتها سخن بگوییم. سیاست عرصه تدبیر شرایط است و عراق زخمخورده امروز به تبسم همیشگی عبادی بیش از چهره همیشه عبوس مالکی روی خوش نشان میدهد.
ضمنا مالکی بهخاطر 2 دوره ماندن در کرسی اصلی قدرت بغداد، دستگاه دیوانیاش بیش از اندازه بزرگ شده.او مجبور بود بهخاطر شرایط کشور منافع طرفهای متضاد را تامین کند و حالا آمدن یک مبارز قدیمی و خوشنام مثل عبادی به نیت بازسازی دولت و دستگاه دیوانی، میتواند ائتلاف سیاسی بزرگ شیعیان را که حتی در مقاطعی سه پاره شده بود (3 جریان قانون، صدر و حکیم) دوباره در پارلمان و پشت سر دولت منسجم کند. بدین ترتیب عراق درست زمانی که تهدید فتنه داعش و خیانت و عهدشکنی داخلی به حداکثر رسیده است، عامل وحدت را باز مییابد.
در حقیقت مالکی بزرگترین درس دوران زندگیاش را با استعفایش داد.او رفت تا بماند.حال فارغالتحصیل دانشگاه امامصادق(ع) و استاد سابق دانشگاه علامه تهران، اگر هم بخواهد دوباره بر کرسی تدریس بنشیند، کماکان بر جایگاه ارزشمندش به عنوان یکی از ستونهای اتحاد عراق پا برجا میماند. او میتواند در آینده عراق همان جایی بایستد که در جلسه صدور حکم تشکیل کابینه برای عبادی، «ابراهیم جعفری» ایستاده بود، بدون سمت رسمی اما در کنار رئیسجمهور، رئیس مجلس و نخستوزیر آینده. او رئیسجمهور دوران انتقالی پس از 3دهه دیکتاتوری و معاون سابق رئیسجمهور، همچنین نخستوزیر اسبق و معاون نخستوزیر سابق و در یک کلام مردی سرنوشتساز در حفظ نظام مردمسالاری نوین بینالنهرین بوده است. وزن جعفری در معادلات قدرت بهخاطر جایگاه اجتماعیاش است نه سمتهای سیاسیاش. همپیمانی ملی(ائتلاف تحالف ملی عراق) ابتکار او بود تا طیفهای سیاسی شیعیان در پارلمان را که به رقیب یکدیگر بدل شده بودند زیر یک سقف گرد آورد و آنها را در عین به دست آوردن اکثریت مطلق، صاحب موضع و رهبری مشترک برای توافق با سنیها،کردها و قدرتهای خارجی و حتی دشمنان عراق کند. حتی بسیاری معتقدند گره اختلاف اخیر مالکی با رئیسجمهور کرد عراق را هم جعفری گشود و او بود که گزینهای جامعالطرفین مثل «حیدر عبادی» را مطرح کرد و اعتبار بخشید.جعفری الگویی مناسب برای ادامه حیات سیاسی مالکی است. اگرچه میراث دوران متضاد 2 دوره نخستوزیری نوری مالکی باعث میشود نقدهای جدی به او وارد شود مبنی بر اینکه او عراق را در اوج ثبات تحویل گرفت و در شرایط جنگ داخلی تحویل داد اما نباید فراموش کرد که آمریکا پس از خروج نظامی از این کشور خود زمینه جنگ نیابتی را بهواسطه داعش فراهم کرده بود تا بماند. مهم این بود که مالکی در آغاز حمله چنگیزی لشکر مزدوران تکفیری کاخ سفید بهرغم همه فشارهای داخلی و خارجی تسلیم نشد و به قول خودش سنگر سربازی را در ساختمان نخستوزیری حفظ کرد تا عراق یکپارچه را حفظ کند.
حالا به قول «نیکولای ملادنوف» سفیر بلغار
ویژه سازمان ملل در عراق، مالکی با کنار کشیدنش در برههای چنین حساس ثابت میکند «مرد سیاست» است، اگرچه شاید این اواخر نه این مرد سیاست و نه دولت مرکزی عراق اقتدار دولت نخست مالکی را نداشتند. «نفت» که طلای سیاهش میخوانند شاید بزرگترین آفت این دولت بود. گویی نفت اکسیر تفرقه است و مادام که از دل زمین میجوشد کارتل و مافیا و تضاد منافع میزاید. طی سالهای پس از صدام و در سایه اشغال، اقتصاد نفتی عراق مانند بسیاری از کشورهای منطقه سیاست و جامعه را هم آلوده کرده بود. چنانکه یک تحلیلگر ارشد روس زمستان گذشته پس از امواج پیاپی سقوط و بحران در کشورهای همپیمان مسکو به پوتین توصیه کرده بود اگر واقعا به دنبال پیادهسازی یک هژمونی جهانی است، هر چه زودتر وابستگی آینده خود و کشورش را به نفت بکاهد. به گفته وی، جوشش ظاهرا بیپایان نفت و گاز از زیر زمین بود که صدام و قذافی و مبارک را مجنون قدرت و بعد زیرپایشان را خالی کرد، جلوتر از آن پای اشغالگران غربی را به منطقه باز کرد،باعث پدید آمدن ادعای خلافت عثمانی و بعد اموی شد و دولت نفتی عراق و شام را در مناطق نفتخیز عراق و سوریه علم کرد و حتی در مسیر خط انتقالش در اوکراین 2 دولت متوالی غربگرا و شرقگرا را به سقوط کشاند. دولت دوران مالکی هم از این آفت نفتی مستثنا نبود و او که بیشتر سالهای دیکتاتوری صدام را در کردستان بسر برده بود و روابط خانوادگی با سران کرد داشت و حتی مدرکش در ادبیات عربی را از دانشگاه اربیل گرفته بود، این اواخر بر سر منافع نفتی کرکوک با کردها دچار اختلافاتی چنان عمیق شده بود که به باند بارزانی بهانه داد تا ساز جداییطلبی کوک کند.