69 سال پس از کودتای 28 مرداد، چرا هنوز آزادی‌‌خواهی مردم ایران نسبتی مستقیم با استکبار‌ستیزی دارد؟
نفی استقلال ملی، هویت ثابت آمریکا
محمد سلحشور: فردا شصت‌ونهمین سالگرد کودتای آمریکایی 28مرداد است؛ کودتایی که نقطه اتصال استبداد و استعمار در یکی از فصول مهم تاریخ سیاسی ایران است. 69 سال پس از این کودتا کماکان نسبت میان استقلال و آزادی ملت ایران در نسبت با زیاده‌‌خواهی استکبار آمریکا تعریف می‌شود. 
به گزارش «وطن‌امروز»، غروب 28مرداد 32 و همزمان با فتح پایتخت توسط دسته‌های کوچک اوباش اجیرشده طلوع عصری جدید برای تاریخ ایران بود؛ لحظه تلخی که آرمان‌های ملت ایران در مبارزه برای تقویت استقلال ملی و تضعیف پایه‌های سلطنت استبدادی با سرنوشتی شوم مواجه شد. نقطه عطفی که ملت‌های آزادی‌خواه جهان پس از آن نیز بارها در مواجهه با ابرقدرتی آمریکا پس از جنگ دوم جهانی به اشکال مختلف آن را تجربه کردند. با این حال تاریخ و گذشته تجربه شده هر ملت در نسبتی جدایی‌ناپذیر با مسیر و آینده آن ملت قرار دارد. از همین رو حمله به تاریخ هر ملت را باید زنگ خطری برای آینده‌شان به حساب آورد؛ آنچنان که تلاش دهه‌های اخیر استعمار فرهنگی بیش از هر چیز بر فراموش شدن رد دخالت‌های خارجی بر مصائب ملل آزادی‌خواه معطوف بوده است؛ مساله‌ای که به شکل جدی درباره ایران اسلامی نیز پی گرفته می‌شود و تلاش دارد از طریق به فراموشی سپردن این گذشته، مسیر آینده ملت را گرفتار تجربه‌های پرهزینه پیشین کند. 
نسبت کودتای 28 مرداد با تاریخ معاصر ایران بیش از همه با جنبه استبدادی آن تعریف و بازنمایی شده است؛ آنچنان که عمده آثار مکتوب و هنری تولیدشده نیز سعی داشته‌اند از این تراژدی به عنوان نقطه بازگشت نهاد سلطنت و سرکوب جامعه بیدارشده ایران یاد کنند. با این حال این استبداد داخلی نسبت جدایی‌ناپذیری با استعمار خارجی داشته است؛ استعماری که از قضا این بار با جامه و پرچمی جدید و مدیریت ایالات متحده آمریکا سیاست مهار ایران قوی و مستقل را در پیش گرفت. 
 
* موازنه مثبت با مداخله نیروی سوم
 کودتای مستبدانه 28 مرداد با سردمداری استعمار خارجی بیش از هر متغیری در نسبت با مسیر استقلال‌طلبانه‌ای که ملت ایران در جریان ملی کردن صنعت نفت در پیش گرفته بود جرقه خورد. در این میان گذار از «موازنه منفی» به عنوان رویکرد اولیه تبلیغ شده از سوی مصدق به سمت مداخله «نیروی سوم» یکی از تراژیک‌ترین شکست‌ها را برای نهضت ضداستعماری ملت ایران به ارمغان آورد. اگر در جریان «موازنه مثبت» همه تلاش‌ها معطوف به آن بود تا با پرداخت کردن میزان یکسانی از امتیازات و انحصارات به 2 قدرت رقیب حاضر در ایران (انگلیس و روسیه)، آنان را برای حفظ تمامیت ارضی و ثبات سیاسی به یک رضایت نسبی برسانند، در «موازنه منفی» رویکرد بر آن بود که با نپرداختن هیچ‌گونه امتیازی به این دو قدرت آنان را به سطحی از اقناع در این جهت برسانند که کشور مورد رقابت تبدیل به پایگاه هیچ‌کدام از رقبا نمی‌شود؛ آنچنان که خود مصدق نیز در یکی از سخنان خود اشاره می‌کند: «مقصود از موازنه (مثبت) سیاسی این است که حساب دیرینه خود را با دول مجاور تسویه کنیم و به هر یک کم داده‌ایم مابقی آن را بدهیم و به هر یک زیاد داده‌ایم مازاد آن را دریافت کنیم و توازن منفی چنین اقتضا می‌کند که از این به بعد به هیچ دولتی برخلاف مصالح خود چیزی ندهیم». با این حال در سایه فشارهای خارجی انگلیس به دولت ایران و همچنین سیاست‌های غلط مصدق در مواجهه با نیروهای حامی نهضت که در منحل کردن مجلس شورای ملی بیشترین نمود را پیدا کرد فضا به سمتی رفت که عملا مصدق برای مهار فشار انگلیس به دنبال «نیروی سوم» یعنی آمریکا چرخید؛ چرخشی که از قضا نه‌تنها دندان‌های تیز شده لندن را نکشید که فضا را برای مقدمه‌چینی واشنگتن در این کودتا مهیا کرد. بدین ترتیب آمریکا که تلاشش برای خارج کردن نیروهای نظامی شوروی در میانه دهه 20 از کشورمان باعث شده بود چهره‌ای مثبت و قابل اعتماد از آن ساخته شود، به‌ عنوان بهترین «نیروی سوم» از جانب مصدق انتخاب شد. این اقدام مصدق اما در نهایت ۲ نتیجه به همراه داشت؛ اول آنکه عملا در سایه ائتلاف پشت پرده آمریکا و انگلیس، دیگر مصدق توانایی مهار نیروی خارجی را از دست داد و از سوی دیگر بسیاری از جریانات سیاسی وقت که گرایش به ایده‌های چپ و ضدامپریالیستی داشتند، مصدق را به عنوان نماینده آمریکا در مناسبات سیاسی ایران شناسایی کردند. در عمل نیز آمریکا با پیدا کردن موضعی بالادستی در مواجهه با مصدق، فضای داخلی ایران را بیش از پیش برای اجرایی کردن کودتا هدایت کرد. 
 
* عبرت تاریخی از مداخله آمریکا
در شرایطی که طرف حساب ایران در جریان نهضت ملی کردن صنعت نفت نه آمریکا که انگلیس بود اما واشنگتن مسیر کودتا را برای ایران در پیش گرفت. به زبان ساده‌تر آمریکا فرصت پشتیبانی از ایران با امتیاز ورود و نفوذ جدی در شاهراه ایران را با تضعیف انگلیس و شوروی رد کرد و به گواه تاریخ ننگ رهبری کودتا را به جان خرید اما اجازه نداد ایران تبدیل به الگویی رهایی‌بخش برای دیگر مللی شود که در موقعیتی نسبتا مشابه با ایران قرار داشتند. 
فهم این مهم پس از 69 سال کماکان می‌تواند روشن‌کننده نسبت استکبار آمریکا با ملت‌های قدرتمندی همچون ایران باشد که سعی بر حفظ استقلال ملی خود و الهام‌بخشی برای دیگر ملل دارند. با چنین عینکی نزاع آمریکا با ایران به روایت‌های سطحی‌نگرانه‌ای که تنش‌زدایی را شرط مهار نزاع می‌پندارند محدود نمی‌شود. بر همین اساس تلاش برای مهار الهام‌بخش الگوی استقلال ملت‌های آزاد مهم‌ترین انگیزه آمریکا برای پیگیری این خصومت دیرینه است.