ایران و جبهه مقاومت باید چگونه به ترور اسماعیل هنیه واکنش نشان دهند
بازسازی بازدارندگی
چرا می‌گوییم آمریکا مجوز ترورهای جدید را به رژیم صهیونیستی داد؟
1- رژیم صهیونیستی در جنگ مستقیم با ایران و کل جبهه مقاومت است. پادگان غرب در غرب آسیا، به مدرن‌ترین تجهیزات و سلاح‌های روز دنیا مجهز است، بنابراین آنها در جنگ با مقاومت از این سلاح‌ها استفاده خواهند کرد. جنگ برای نابودی چنین رژیمی که مهم‌ترین حمایت‌ها و پوشش‌های سیاسی و حقوقی را در دنیا دارد، کار آسانی نیست و چه ‌بسا کار بسیار دشواری هم هست، لذا در کنار ذکاوت و هنر میدان نبرد، باید یک دیپلماسی هوشمندانه و زیرکانه را نیز دنبال کرد. همزمان با میدان و دیپلماسی، باید در حوزه اطلاعاتی و امنیتی نیز پنجه در پنجه رژیم اشغالگر کشید؛ رژیمی که سرویس امنیتی‌اش مورد حمایت سرویس‌های امنیتی مهم‌ترین کشورهای غربی قرار دارد. در کنار این اضلاع سه‌گانه، باید در میدان ادراک‌سازی و رسانه نیز یک مقابله ذهنی و جنگ ادراکی تمام‌قد را با صهیونیست‌ها به پیش برد. صهیونیست‌ها در این حوزه نیز از حمایت‌ها و پوشش‌های رسانه‌های بزرگ و گسترده دنیا برخوردارند، بنابراین جنگ با رژیم صهیونیستی، جنگ با یک قدرت دست‌ساز اما بشدت مجهز است. جبهه مقاومت در نبرد با رژیمی است که همه دستاوردهای نظامی و تکنولوژیکی غرب در یک سده اخیر را در اختیار دارد. پس ما دست کم در حوزه سخت‌افزاری، در جنگ دشواری به سر می‌بریم، بویژه که هدف اصلی این جنگ، نابودی اشغالگر و برچیدن رژیم غیرانسانی است. آنچه اما عزم جبهه مقاومت برای غلبه بر این حریف مجهز را جزم و نسبت به تحقق آن امیدوار کرده، حقانیت مقاومت و بی‌ریشه بودن اشغالگر است. وقتی گفته می‌شود اسرائیل خانه عنکبوت است، در واقع سست بودن بنیان‌های رژیم صهیونیستی و جعلی بودن آن یادآوری می‌شود. جبهه مقاومت سال‌هاست استراتژی خود در مقابله با رژیم اشغالگر قدس را بر تصویر‌سازی از همین سست بودن بنیان‌های این رژیم قرار داده است.
2- عملیات 7 اکتبر موثرترین و قدرتمندترین تصویر از سست بودن بنیان‌های رژیم صهیونیستی در 80 سال گذشته را به نمایش گذاشت. پس از آن، عملیات «وعده صادق» ایران نیز به مردم مسلمان منطقه این اعتماد به نفس را داد که اسرائیل سست‌تر از خانه عنکبوت است. در میدان نیز همین واقعیت نمودار شد. 10 ماه از حمله دیوانه‌وار و وحشی‌گری بی‌سابقه در غزه گذشته است. ارتش صهیونیستی با حمایت مستقیم آمریکا بی‌سابقه‌ترین جنایات را در غزه انجام داده است. در غزه هیچ جای امنی وجود ندارد. منازل مسکونی، بیمارستان‌ها، مدارس، مساجد، کلیساها، آمبولانس‌ها و... مطلقا هیچ‌کدام از بمب‌ها و موشک‌های ارتش اشغالگر صهیونیست در امان نبوده و نیستند. ده‌ها هزار زن، مرد و کودک بی‌گناه فلسطینی در غزه به شهادت رسیده‌اند اما حماس همچنان دارد ویدئوهای به هلاکت رساندن نظامیان صهیونیست در محله‌های غزه را منتشر می‌کند. حماس، این گروه پارتیزانی که از مردان، جوانان و حتی نوجوانان غزه تشکیل شده است، همچنان در مقابل این قوی‌ترین ارتش منطقه غرب آسیا ایستاده است. این تصویر شکست‌پذیری اسرائیل است که در مقابل دیدگان همه فرزندان فلسطین قرار گرفته است. در عملیات «وعده صادق» نیز مردم منطقه، از مردم ایران گرفته تا مردم عراق و اردن و فلسطین شاهد روشن شدن آسمان سرزمین‌های اشغالی توسط موشک‌ها و پهپادهای ایرانی بودند. ایران تنها در چند ساعت آسمان سرزمین‌های اشغالی را آزاد کرد تا مردمان مسلمان منطقه به این فکر فرو روند که آزادسازی زمین‌های اشغالی نیز امری ممکن و هدفی در دسترس است. حزب‌الله لبنان اما بارزترین نمونه برای بررسی وضعیت متزلزل رژیم صهیونیستی در برابر مقاومت است. مرور تاریخ جنگ‌های اسرائیل علیه لبنان، از 1948 که ارتش اسرائیل براحتی وارد جنوب لبنان شد تا 1978 تا 4 سال بعد یعنی 1982 که ارتش متجاوز به سرعت تا بیروت پیش رفت، تا همین جنگ 33 روزه، پر از عبرت‌ها و مصادیق فراوانی است که نشان می‌دهد درگیری‌های مرزی حزب‌الله با رژیم اشغالگر قدس پس از عملیات توفان الاقصی، معادله جدیدی با پیام ظهور قدرت بزرگ حزب‌الله در شمال سرزمین‌های اشغالی ایجاد کرده است. حزب‌الله 10 ماه است بخش بزرگی از انرژی ارتش و سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی را در شمال درگیر کرده است. این روزها حزب‌الله پهپادهای پیشرفته و رادارگریز خود را در آسمان سرزمین‌های اشغالی به پرواز درمی‌آورد. از موشک‌های برکان تا الماس، تنها بخش بسیار کوچکی از توانمندی موشکی حزب‌الله را به سران تل‌آویو یادآوری می‌کند. در مقابل نیز رژیم اشغالگر قدس که همیشه عادت به تجاوز و ورود به خاک لبنان داشت، تنها و تنها رو به ترور آورده است. کشتن زنان، مردان و کودکان بی‌گناه در لبنان، حاکی از ضعف رژیم صهیونیستی در مقابله و بازگرداندن موازنه به قبل از توفان الاقصی است. در 1982 میلادی ارتش صهیونیستی به خاطر حضور سازمان آزادی‌بخش فلسطین در خاک لبنان، رسما خاک این کشور را اشغال کرد! حالا اما همه گروه‌های مقاومت فلسطینی در لبنان دفتر و تشکیلات دارند و اسرائیل در مواجهه با آنها صرفا رو به ترور آورده است. در جنگ تموز، ارتش تل‌آویو به بهانه اسارت 2 سرباز صهیونیست توسط حزب‌الله، جنگی تمام‌عیار علیه لبنان به راه انداخت و وارد جنوب این کشور نیز شد اما حالا 10 ماه است حزب‌الله انواع تجهیزات دفاعی خود را بر سر اشغالگران می‌ریزد و طرف مقابل در بدترین شرایط نیز حاضر به ورود به خاک لبنان نیست و صرفا روی اشراف اطلاعاتی و عملیاتی خود برای ترور رهبران و فرماند‌هان مقاومت تمرکز کرده است. بنابراین در جبهه لبنان، تصویر اضمحلال و شکست‌پذیری اسرائیل نیز کاملا ایجاد شده است. یمن نیز جبهه جذاب مقاومت برای اثبات متزلزل بودن بنیان رژیم اشغالگر قدس است. 10 ماه است رژیم صهیونیستی در مقابل یمن درمانده شده است. یمنی‌ها نیز همواره مراکز مهمی در سرزمین‌های اشغالی را مورد هدف قرار داده‌اند. از موشک‌های بالستیک تا پهپادهای رادارگریز خود را در سرزمین‌های اشغالی آزمایش و قلق‌گیری کرده‌اند. یمن قهرمان به تنهایی بندر ایلات در جنوب سرزمین‌های اشغالی را تعطیل کرده است و ائتلاف آمریکا و انگلیس برای مقابله با این اقدام یمن نیز با شکست مفتضحانه‌ای همراه شد. پهپاد رادارگریز یمنی‌ها که اخیرا به قلب تل‌آویو اصابت کرد نیز یک هراس جمعی بزرگ را بین اشغالگران سرزمین‌های اشغالی ایجاد کرد. هراسی که می‌گوید «یمنی‌ها هر وقت بخواهند می‌آیند و کسی نمی‌تواند جلوی آنها را بگیرد». ورود یمن به معادلات نبرد با دشمن صهیونیستی این پیام مهم را به همه مردم مسلمان منطقه رساند که اگر ظرفیت‌های جهان اسلام تجمیع شود؛ رژیم صهیونیستی و حامیان آن توانایی مقابله با این ظرفیت را نخواهند داشت. همان‌گونه که حملات حزب‌الله عراق به مراکز صهیونیستی در سرزمین‌های اشغالی نیز با واکنش جدی و قابل توجهی از سوی رژیم صهیونیستی و آمریکا مواجه نشده است. روزنامه هاآرتص نیز چندی پیش همین واقعیت را نوشت. این روزنامه درباره مقابله رژیم اشغالگر با یمنی‌ها نوشت: «گزینه‌های تل‌آویو در برابر نیروهای مسلح یمن و انصارالله صفر است». 
بنابراین جبهه مقاومت در دفاع از سرزمین‌ها و آرمان‌های خود از شر و خطر رژیم صهیونیستی، یک شبکه هوشمند و هماهنگ را به منصه ظهور رسانده است که توانسته پیام مهم شکست‌پذیری و شکستنی بودن رژیم اشغالگر قدس را برای همه مسلمانان به تصویر بکشد.
3- ترور اسماعیل هنیه در تهران باز هم نشان داد رژیم صهیونیستی راهی جز ترور ندارد. آنها یک روز قبل، در ضاحیه بیروت، طی یک حمله تروریستی، «فواد شکر» از فرماندهان حزب‌الله را به شهادت رساندند و کمی بعد از ترور تاکید کردند واکنش آنها به ماجرای مجدل شمس، همین ترور بوده است و برنامه دیگری ندارند. در حالی ‌که قبل از این ترور از اعزام تانک‌ها و نفربرهای زرهی خود برای ورود به خاک لبنان خبر داده بودند. صهیونیست‌ها در میدان جنگ در مقابل گروه حماس قافیه را باخته‌اند اما تلاش می‌کنند در حوزه‌های امنیتی و اطلاعاتی، با ترور رهبران و فرماندهان مقاومت، اعتبار از دست رفته خود را بازیابی کنند. این ترورها اما باید پاسخ داده شود. به عبارتی باید معادله بازدارندگی، بازسازی شود.
پس از عملیات «وعده صادق»، ایران توانست قدرت بازدارندگی خود را بر رژیم صهیونیستی تحمیل کند. صهیونیست‌ها نیز نتوانستند پاسخ معادلی به عملیات «وعده صادق» بدهند. از همین رو در ماه‌های اخیر، حتما همه فرماندهان نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی به دنبال آن بودند راهی برای تغییر موازنه قدرت میان تل‌آویو و تهران بیابند. از این رو، یکی از اهداف عملیات ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران، تلاش برای ترمیم وجهه بازدارندگی رژیم تل‌آویو در برابر جمهوری اسلامی ایران بوده است. 
اما این ترور، اهداف دیگری نیز در پی داشته است. چند ساعت قبل از ترور هنیه، او در مجلس شورای اسلامی در حلقه نمایندگان و مقامات ایران قرار گرفته بود. همه دنیا تصاویر در آغوش کشیدن او توسط مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری اسلامی ایران را دیدند. این تصاویر نمادین، پاسخی به حضور نتانیاهوی جنایتکار در کنگره آمریکا و تشویق مداوم این جنایتکار توسط نمایندگان کنگره بود. از همین رو، ترور اسماعیل هنیه می‌تواند نتیجه خشم نتانیاهو از مراسم روز سه‌شنبه در مجلس شورای اسلامی باشد. البته قطعا یکی از اهداف این ترور، ضربه به اعتبار و حیثیت رئیس‌جمهور جدید ایران است. رژیم صهیونیستی یک روز پس از تحلیف پزشکیان، بی‌سابقه‌ترین عملیات ترور خود در یک دهه اخیر را انجام داد. قطعا یکی از اهداف این ترور، منفعل کردن پزشکیان در مجامع منطقه‌ای و بین‌المللی است. 
یکی دیگر از نکاتی که درباره این ترور باید به آن اشاره کرد، نقش آمریکا در این ترور است. اگرچه آنتونی بلینکن، وزیر خارجه دولت بایدن گفته است آنها از این عملیات ترور بی‌اطلاع بوده‌اند اما تحلیلگران زیادی معتقدند نتانیاهو در سفر اخیر خود به آمریکا توانسته است مجوز این عملیات ترور در تهران را از مقامات کاخ سفید بگیرد. بنابراین رد‌پای آمریکا در این ترور نیز مشاهده می‌شود کما اینکه 10 ماه جنایت رژیم صهیونیستی در غزه، همه با حمایت‌های مالی، تسلیحاتی، سیاسی و اطلاعاتی آمریکا انجام شده است، لذا هر نوع تلاش در ایران برای تبرئه آمریکا و بار کردن همه تقصیر این ترور روی دوش نتانیاهو، یا ناشی از کج‌فهمی است یا خدمات‌دهی به دولت بایدن.
4- ایران و جبهه مقاومت باید به این ترور چگونه پاسخ دهند؟ به نظر می‌رسد ایران و جبهه مقاومت 2 پاسخ مجزا و متفاوت به ترور هنیه در تهران نشان خواهند داد. ترور هنیه، در حریم جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاده است و ایران برای دفاع از تمامیت ارضی خود، حتما واکنش نشان خواهد داد؛ واکنشی که با توجه به عملیات «وعده صادق»، احتمالا به صورت رسمی و با شدت فراوان باشد. از سوی دیگر جبهه مقاومت یکی از سران و رهبران خود را از دست داده است، بنابراین حتما همه اضلاع جبهه مقاومت برای گرفتن انتقام شهید هنیه و برای خونخواهی او، عملیات‌هایی را علیه رژیم اشغالگر انجام خواهند داد. به نظر می‌رسد مهم‌ترین رکن و محور این عملیات‌ها، تاثیرگذاری میدانی روی جنگ در غزه، تضعیف بیشتر رژیم صهیونیستی و از همه مهم‌تر، بازگرداندن معادله بازدارندگی به پیش از ترور هنیه باشد. رژیم صهیونیستی در بدترین وضعیت خود پس از شکل‌گیری است. آنها الان نسبت به موجودیت خود احساس خطر می‌کنند. آرایش جبهه مقاومت علیه این رژیم پس از عملیات توفان الاقصی نیز به گونه‌ای بوده که این روند اضمحلال و ضعف، تداوم یابد. به عنوان نمونه پس از حمله جنگنده‌های رژیم اشغالگر به ساختمان کنسولی سفارت ایران در دمشق و شهادت تعدادی از فرماندهان و مستشاران ایرانی، عملیات «وعده صادق» با در نظر گرفتن همین ویژگی‌های موازنه جنگ انجام شد. هم جبهه مقاومت برتری برجسته‌ای نسبت به رژیم صهیونیستی پیدا کرد، هم اعتماد به نفس رزمندگان مقاومت در همه جبهه‌ها بویژه در فلسطین اشغالی و غزه بیشتر شد و هم تصویری واضح از شکست‌پذیری رژیم صهیونیستی به همه مسلمانان هدیه شد. نتیجه عملیات «وعده صادق»، تشدید تضعیف رژیم صهیونیستی در مقابله با جبهه مقاومت بود. اکنون در راستای راهبرد خونخواهی به خاطر ترور هنیه، باید معادله و موازنه نبرد به صورت محسوس و ملموسی به سود مقاومت و علیه نتانیاهو و رژیم صهیونیستی تغییر یابد، بویژه اینکه مردم مظلوم غزه باید بیشتر از سایرین آثار این خونخواهی را مشاهده و لمس کنند.
5- آمریکا بی‌شک در این جنایت بزرگ نقش داشته است. متاسفانه این روزها همانند دوران روحانی بویژه پس از ترور شهید سلیمانی، صداهایی به سود آمریکا در اطراف دولت شنیده می‌شود؛ صداهایی که تلاش می‌کند با تمرکز بر نتانیاهو و رژیم صهیونیستی، کاخ سفید را از این جنایت بزرگ تبرئه کند. همین صداهای ظریف در زمان ترور شهید سلیمانی هم شنیده می‌شد و تلاش‌های زیادی شد ایران را نسبت به گرفتن انتقام سخت منصرف کنند. حالا همان‌ها دوباره فعال شده‌اند تا همه تقصیرها را گردن نتانیاهو بیندازند. چه در زمان شهادت حاج‌قاسم به دست آمریکا و چه در زمان شهادت هنیه توسط نتانیاهو، این عده تلاش می‌کنند تیغ تیز مقاومت را علیه دشمن کند کنند. همین رفتار باعث می‌شود برخی مواضع آنها در حمایت از مردم مظلوم فلسطین، شائبه‌دار شده و نیت‌های دیگر برای این اظهارات قابل تصور شود، اگرنه چنین مواضعی آن هم در شرایطی که بیشتر تحلیلگران معتقدند آمریکا نقش حمایتی در ترور هنیه داشته، بسیار عجیب به نظر می‌رسد. کما اینکه بسیاری از متخصصان امنیتی معتقدند رژیم صهیونیستی توانایی انجام این ترور را به تنهایی نداشته است و حتما چه در حوزه لجستیک و چه در حوزه اطلاعاتی و امنیتی نیازمند حمایت و همکاری آمریکایی‌ها بوده است. از سوی دیگر انفعال تل‌آویو در مقابل عملیات «وعده صادق» با جسارت این رژیم در ترور شهید هنیه در تهران همخوانی ندارد و نشان می‌دهد این رژیم برای این ترور حتما از سوی آمریکا چراغ سبز دریافت کرده است. به هر حال، در ایران حتما آمریکا به عنوان شریک جرم ترور شهید هنیه حساب خواهد شد.
***
دیپلماسی فعال در کنار  پاسخ قاطع
عابد اکبری: حمله به بیروت و ساعاتی پس از آن انجام حمله تروریستی در تهران و به شهادت رساندن اسماعیل هنیه در قلمرو سرزمینی ایران که یک «فعل تجاوزکارانه/act of aggression» و نقض تمامیت ارضی و حاکمیت ملی و استقلال سیاسی ایران به شمار می‌رود و رفتاری مغایر منشور ملل متحد و به نوعی رفتاری در آستانه جنایت تجاوز/crime of aggression به شمار می‌رود، رفتاری حاکی از ناکامی ‌و شکست‌های نتانیاهو و رژیم صهیونیستی در عدم دستیابی به اهدافش پس از شکست بزرگ 10 ماه پیش در 7 اکتبر ۲۰۲۳ است. از آنجا که این رژیم نمی‌تواند بحران‌های داخلی و بیرونی خود را حل کند با گسترده‌تر کردن فضای درگیری در منطقه تلاش‌ می‌کند بر ناکامی‌های خود سرپوش بگذارد. در روزهای گذشته کابینه جنگ رژیم صهیونیستی در هماهنگی با آمریکا این اقدامات را مصوب کرد؛ برنامه‌هایی که هرچند با واکنش‌هایی حتی از سوی حامیان غربی این رژیم مواجه شد‌ه و حتی برخی کشورهای غربی و شرقی که این روزها بارها به اسرائیل نسبت به افزایش سطح تنش هشدار داده‌ و پیامدهای این آتش‌افروزی رژیم را مساله‌ای بسیار جدی برآورد کرده بودند اما به نظر می‌رسد با اقدامات هماهنگ و همزمان آمریکا در عراق، در نهایت این رژیم صهیونیستی بود که همپیمانان غربی خود را مجاب به همراهی کرد.
به نظر می‌رسد تحولات ماه‌های اخیر در  منطقه غرب آسیا ۲ روند متعارض را نمایان کرده است. روند اول که با توافق ایران و عربستان به نوعی آغاز شد؛ روندی که با محوریت شرق و بین بازیگران غیرغربی شکل گرفته و می‌توانست و البته هنوز هم می‌تواند منطقه را به سوی صلح، ثبات و توسعه بیشتر سوق دهد اما روند دوم با تحولات پس از توفان الاقصی بویژه پس از حملات وحشیانه رژیم اسرائیل به غزه شروع شد که می‌تواند منطقه را به سمت جنگ و بی‌ثباتی بیشتر سوق دهد. اکنون منطقه در میان این ۲ روند متعارض قرار دارد.
 تجربه چند دهه مبارزه و مذاکره درباره مساله فلسطین نشان می‌دهد ملت فلسطین قابل نادیده گرفتن نیست و نیازمند راه‌حلی پایدار است که از اجماع فلسطینی بیرون آمده باشد. با توجه به نقش محوری که این مساله در شکل‌دهی به تحولات امنیتی غرب آسیا داشته، بدون حل آن نمی‌توان این منطقه را به سمت ثبات و توسعه بیشتر سوق داد. مدیریت منازعه نیز چیزی بیش از محدود‌سازی و کنترل خسارت نیست و این چیزی نیست که به تقویت روند صلح، ثبات و توسعه که لازمه حل مشکلات انباشته شده اقتصادی، محیط زیستی و اجتماعی است، کمک کند. طبیعی است که انباشته شدن معضلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی در منطقه صرفا زمینه‌ساز انفجارهای بیشتر و بزرگ‌تر در آینده خواهد بود و با حرکت نظم جهانی به سمت چندقطبی شدن، زمینه برای مداخله بیشتر قطب‌های مختلف قدرت در غرب آسیا و تبدیل این منطقه به عرصه بازی‌های ژئوپلیتیکی جهانی فراهم‌تر خواهد شد و مداخله بیشتر نتیجه‌ای جز خسران برای ملت‌های منطقه به دنبال نخواهد داشت.
* بازدارندگی تهدید از منطقه
بازدارندگی یکی از سازوکار‌های راهبردی -  تاکتیکی دولت‌ها برای کاهش تهدید و افزایش ضریب امنیت کشور در برابر اقدامات تهاجمی دیگر دولت‌هاست. ایران از جمله کشور‌هایی است که همواره در معرض تهدید از سوی محیط پیرامونی خود قرار دارد از این رو دولت‌های مختلف تلاش کرده‌اند با افزایش قدرت دفاعی و گسترش محیط امنیتی و افزایش ضریب بازدارندگی به واسطه ابزار‌هایی همچون نفوذ سیاسی - امنیتی، دیپلماسی دفاعی و افزایش توان و ظرفیت ضربه نخست و ضربه دوم، فرآیند‌ها و ابزار‌های بازدارندگی خود را بازتولید کنند.
 طی سال‌های اخیر به دلیل وضعیت ویژه خاورمیانه به عنوان محیط امنیتی ایران، شکل‌دهی به سازوکار‌های بازدارندگی از سوی جمهوری اسلامی ایران اهمیت گسترده‌ای یافت. خاورمیانه به دلیل افزایش بی‌ثباتی، بحران، تحرک بالای گروه‌های تروریستی، حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای و شکل‌گیری دولت‌های ضعیف اکنون در وضعیت آشوب‌زده قرار دارد و چنین وضعیت و روندی سبب‌ساز افزایش تهدیدهای امنیتی در محیط پیرامونی ایران شده است. در این قالب، جمهوری اسلامی ایران تلاش کرده از طریق سازوکار‌های ترکیبی ضریب بازدارندگی خود را افزایش دهد.
* الزامات سیاست خارجی دولت چهاردهم
جمهوری اسلامی ایران اکنون بیشتر از هر زمانی نیازمند تداوم گفت‌وگو و همکاری صادقانه و سازنده برای نیل به درک مشترک از فرصت‌ها و ظرفیت‌های ملل منطقه برای ارتقای همکاری‌ها بین یکدیگر و همزمان شناخت چالش‌ها و موانع چنین هدفی است. مشترکات ما با کشورهای منطقه بی‌تردید فراوان است و می‌توان ادعا کرد وزن و قوت مشترکات‌مان بیشتر از نقطه‌های افتراق واقعی، ساختگی و تحمیل‌شده از بیرون است و بر این باوریم که امروز از مرحله گفت‌وگو‌های ایرانی - عربی عبور کرده و به گفت‌وگو‌های منطقه‌ای وارد شده‌ایم و فراتر از آن، امروز در مرحله همکاری‌های منطقه‌ای قرار داریم؛ پروژه‌ای که ضروری است دستگاه سیاست خارجی دولت چهاردهم در 4 سطح دنبال کند:
۱- روابط دوجانبه؛ در این سطح باید به دنبال بازگرداندن روابط به ریل مناسبی با بازگشایی سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌ها، تشدید رفت و آمد‌های دیپلماتیک، توسعه روابط اقتصادی و تقویت بُعد گردشگری باشیم.
۲- تقویت روابط منطقه‌ای؛ باید با تقویت روابط در سطح دوجانبه فضای مساعدتری برای همکاری و همفکری در سطح منطقه ایجاد شود. حل سیاسی بحران‌های غرب آسیا از جمله در سوریه و یمن و ضرورت داشتن یک منطقه قوی برای مقابله با چالش‌های نوپدید اصلی است که می‌تواند مورد توافق سایر بازیگران قرار گیرد. 
۳- نهادسازی در منطقه؛ از یک نشست مشترک تا شکل‌گیری مجمع گفت‌وگو و در نهایت تبدیل شدن به یک سازمان منطقه‌ای که بتواند مسائل و معضلات منطقه را دریک سطح بالاتر موردگفت‌وگو قرار دهد و ضمن راه‌حل‌بخشی به موضوعات بتواند ضمانت اجرایی هم ایجاد کند.
۴- تکوین امنیت دسته‌جمعی با اتخاذ تصمیمات منطقه‌ای؛ باید یک عزم عمومی برای دفع تهدیداتی نظیر بی‌ثباتی و ناامنی، رشد تروریسم، تمایل ائتلاف ‌غرب برای گسترش سلاح‌های کشتار جمعی در غرب آسیا و... شکل بگیرد تا این منطقه به جولانگاه تروریست‌ها تبدیل نشود.