رمزگشایی از گاریدو و سقوط مردی که هیچ‌کس نمی‌داند عاقبتش چه خواهد شد
بندبازی سینیور
مهدی طاهرخانی - دوحه: تمرین پرسپولیس همچنان بر همان سبک همیشگی است؛ بدنسازی و اصرار به فوتبال 7 نفره. مرغ گاریدو یک پا دارد! او دقیقا همان سبک و سیاقی را دنبال می‌کند که پیش‌تر کلنگش را بر زمین کوبیده بود. 
بی‌توجه به شرایط تیم و کوران مسابقات، فشار بدنسازی را کماکان در بالاترین سطح حفظ کرده و چنان با شلاق تمرینات بر تن بازیکنان می‌کوبد که گویی قرار است «تکاور» تحویل هواداران دهد!
در اینکه این تمرینات، قدرت هوازی بازیکنان را افزایش می‌دهد جای هیچ شک و شبهه‌ای نیست، اما باید به المان‌های دیگر هم توجه کرد؛ سبک زندگی بازیکنان ایرانی که بعضا خیلی‌های‌شان در مدار دیگری زیست می‌کنند. 
مصدومیت‌های پرتعداد شاید یکی از دلایلش همین سبک زندگی و این تمرینات باشد. اشتباه نکنید، صرفا ایراد از گاریدو نیست؛ مشکل، عدم همخوانی آن سبک تمرینی و این فرهنگ «زیست شبانه» ما است. 
قصه مصدومیت ارونوف
شاید بپرسید چرا بازیکنی مثل ارونوف نیم‌فصل قبل چندان مصدوم نشد اما این فصل بیش از آنکه باشد، کلا نیست! اوسمار می‌دانست اگر ستاره ازبک بدنی سالم و پاهایی پولادین داشت، همانند کوارتسخلیا باید در سری ‌آ
در بالاترین سطح بازی می‌کرد. 
او و این ستاره گرجی هر دو در آن برهه توسط استعدادیاب‌های روس کشف شدند اما همان تمرینات
پر‌فشار روسیه باعث شد قید او را خیلی زود بزنند و به او بگویند باید در لیگ سطح پایین‌تری بازی کنی، چرا که پاهایت توانایی این فشار را ندارند. در استعداد و تکنیک ارونوف تردیدی نیست اما او نمی‌تواند این تمرینات پرفشار را تاب بیاورد. 
اوسمار این واقعیت را زود فهمید و فصل قبل وقتی به بازیکنان استراحت و ریکاوری یک‌روزه می‌داد، برای ارونوف و گولسیانی، استراحت 2 روزه تجویز می‌کرد؛ روشی که پیش‌تر امیر قلعه‌نویی در سپاهان روی نویدکیا پیاده کرد و کمی این‌سو‌تر برای مجتبی جباری در استقلال. یعنی راه آمدن با فوق ستاره‌ها به واسطه وضعیت خاص بدنی‌شان. 
فصل قبل گل قهرمانی پرسپولیس در چه دقیقه‌ای‌ زده شد، خاطرتان هست؟ توسط چه کسی؟ در چه دقیقه‌ای؟ چند بازی به عقب‌تر برگردید. گل چهارم پرسپولیس به استقلال خوزستان در چه دقیقه‌ای ‌زده شد؟ ارونوف در آن بازی نه درگیر شد و نه چندان فیزیکی بازی کرد اما در دقیقه ۹۴ آنجایی بود که باید؛ مقابل دروازه و یک تقه و مهم‌ترین ۳ امتیاز فصل. اوسمار به ستاره ازبکش این فرصت را داد و شرایط را مهیا ساخت تا کاری را که تجربه‌اش را دارد انجام دهد. به این می‌گویند هنر مربیگری. راه آمدن با شرایط خاص بدنی یک ستاره. اینجا پادگان نظامی نیست که بگویی اگر مثل همه تمرین نکنی در میدان نبرد زود می‌میری. مربی باهوش ضعف بازیکنش را خوب تشخیص می‌دهد و به او می‌گوید دیگران جای تو‌ می‌دوند و درگیر می‌شوند، تو‌ تنها باید زهرت را در وقتش بریزی. با مهندسی انرژی و حضور ۹۸ دقیقه‌ای برای زدن گل قهرمانی. اما نگاه گاریدو متفاوت است و به همین راحتی از اوایل مهر تا اواسط آذر، 3 ماه مهم‌ترین ستاره‌اش را از دست می‌دهد. 
گاریدو هم حق دارد هم نه!
در عین اینکه او می‌توانست یا می‌تواند خط‌مشی سرمربی قبلی را درباره ارونوف رعایت کند، کاملا وارونه پیش می‌رود. هم کارهایش درست است، هم غلط. چه می‌شود گفت؟ او می‌خواهد ارونوف همانند دیگران توان بدنی بالایی داشته باشد اما از سوی دیگر، پاهای ستاره ازبک یارای مقابله با این فشار را ندارد و نتیجه مشخص است: مصدومیت. چه می‌شود گفت؟ اصلا چه می‌توان کرد؟
بازگردیم به تمرینات پرسپولیس. صبح روز پنجشنبه وزنه زدند آن هم با فشار تقریبا بالا. یا حتی متوسط. عصر هم تقریبا همان روش قبل را پیش گرفتند. او به فوتبال درون‌تیمی ۱۱ به ۱۱ اعتقاد ندارد و شاید به هر دلیلی اعتمادش را از دست داده تا دیگران ترکیب اصلی را متوجه نشوند. 
شاید بپرسید چه بر سر پرسپولیس آمده که بازیکنانش هماهنگی فصل قبل را ندارند؟ یکی از دلایل اصلی همین است؛ آنچه باید در زمین اجرا شود، پیدا کردن بازیکنان با چشم بسته است، اتفاقی که حاصل نمی‌شود جز با تمرینات پرفشار 11 به 11. اما گاریدو روش دیگری را پیش گرفته؛ هر کس در تمرینات درون‌ تیمی 7 نفره بهتر عمل کند، احتمالا فیکس بازی بعد است. 
جابه‌جایی وینگرهای غیرتخصصی
همین موضوع سبب شده هر بازی پرسپولیس چندین تغییر داشته باشد. فرشاد احمدزاده ناگهان به وینگر چپ می‌رود و علی علیپور به وینگر راست. در صورتی که علیپور دیگر آن پسر جوان بیست‌ و یکی دو‌ ساله نیست که با توسل به قدرت بدنی و سرعتش جلو برود. علیپور در تمام این بازی‌ها به‌عنوان وینگر راست حتی یک بار هم توانایی عبور از مدافعان را نداشت. وینگری که نتواند یک برابر یک را رد کند، بسان رزمنده‌ای است که تفنگش فشنگ ندارد، یا به کل تفنگی ندارد. 
مشکل هر چه هست، ریشه‌اش به همین تمرینات، آن نوع تفکر و این دست مسائل بازمی‌گردد. تیم گاریدو خوب شروع کرد. از لحاظ بدنی فراتر از فوتبال ایران بود . داربی را سزاوارانه برد و حقیقتا شخصا از انتخابش لذت بردم و احساس کردم او یکی از بهترین انتخاب‌های پرسپولیس است. 
با این وجود بارها نوشتم وقت قضاوت حالا نیست. پایان نیم‌فصل یا پایان فصل، وقت نمره دادن است. با یک جست‌وجوی ساده در فضای مجازی متوجه می‌شوید که این حرف را چند بار نوشتم. 
6 بازی تا پایان نیم‌فصل باقی مانده و نتیجه‌اش به ما می‌گوید با چه مربی‌ای طرف هستیم. آنچه در تمرینات پرسپولیس می‌گذرد، یک چرخه  معیوب و نامطلوب است. به ‌واسطه امانت‌داری از نوشتن جزئیات بیشتر معذورم اما خب! می‌دانم دقیقا موضوع از چه قرار است. 
حقیقتا صدای زنگ خطر را هواداران می‌شنوند. هراس دارند از ادامه این روند. کدام پرسپولیسی است که از پیروزی و برد تیمش ناراحت شود؟ هواداران آرزو می‌کنند همانند ابتدای لیگ محبوب‌شان موفق و پیروزمندانه ادامه دهد، همانند داربی با اقتدار ببرد و به گونه‌ای باشد که دل‌شان قرص قرص شود. 
آنها ثانیه‌شماری می‌کنند برای تاج‌گذاری گاریدو و بنویسند: «گراسیاس سینیور!» «آقای گاریدو! حلال‌مان کن که اشتباه کردیم! ما این قهرمانی را از شما و تفکرتان داریم و عذر می‌خواهیم. تحلیل اشتباه داشتیم و حرف بی‌ربط در آن مقطع زدیم».
پرسپولیس ببرد، پرسپولیس خوب بازی کند، با کمال میل و صدای بلند می‌نویسند؛ دم شما گرم و ما را حلال کنید. این موضوع کاملا کاری است و ربطی به نظر و کینه شخصی هیچ کس ندارد. بازی با الشرطه بسیار مهم است و سپس ادامه کار در لیگ خودمان. اگر گاریدو بتواند بخشی از آب رفته را به جوی بازگرداند، 2 دستش را می‌بوسند و اعتراف می‌کنند اشتباه کردیم. او ببرد، زیبا ببرد، چشم‌نواز بازی کند، قدرتمندانه کار را پیش ببرد؛ لعنت بر هر کسی که غرولند کند و ایراد بگیرد. 
نمی‌دانم! حقیقتا نمی‌دانم ادامه این روند به کجا ختم می‌شود. فوتبال قابل پیش‌بینی نیست. شاید اگر علی علیپور در آخرین دقیقه آن توپ را گل می‌کرد، اینک قلمم جور دیگری روی کاغذ فرود می‌آمد، جوهر نوشته‌ام رنگ و بوی دیگری داشت و... . فقط نظر 2 گروه تا ابد عوض نمی‌شود؛ مردان و زنان مرده و مجسمه‌های در یکجا خفته.