نوبرانه مدیریتی تاجرنیا و رفقا!
شما بگویید چه کسی مربی باشد؟!
علیرضا دارابی: وقتی محمد شریعتمداری، رئیس هلدینگ خلیجفارس،علی تاجرنیا را به عنوان نماینده تامالاختیار و دستیارش در باشگاه استقلال برگزید، در حکم انتصاب وی مواردی را به عنوان منشور مسؤولیتی مطرح کرد که از آن جمله تشکیل اتاق فکری بود که باید اعضایش با تایید و هماهنگی شریعتمداری انتخاب شوند. اینک پس از چند ماه از انتصاب تاجرنیا و هیات مدیره جدید، خبری که از شکلگیری آن اتاق فکر نشده است هیچ، اتفاقا شاهد ابداع روش نوبرانهای(!) در انتخاب سرمربی آتی استقلال توسط این دوستان هستیم! البته شاید هم منظور غایی از اتاق فکر همین هیات مدیره باشد.
تاجرنیا به عنوان نفر اول تصمیمگیری در باشگاه استقلال، از منظر سیاسی عضو جناحی است که چنین رفتارهایی (همه پرسی برای انتخاب سرمربی) را پوپولیستی میدانند و حالا چرا خود در عمل بدان متوسل شدهاند، شاید به تفاوت دیدگاه و عملشان در بحرانها یا استیصال در انتخاب، یا نوعی جلب رضایت عمومی، جذب همراهی و کاهش انتقادها به عملکردشان یا سردرگمی مدیریتیشان برگردد که از قضا محل ابهام، تعجب و سوال نیز هست! آیا میخواهند برای باری که به دوش دارند، شریک پیدا کنند یا در صورت عدم توفیق احتمالی گزینه انتخابی، توپ را به زمین نظرسنجی بیندازند؟
تاجرنیا اوایل دهه ۸۰ نیز که عضو هیات مدیره استقلال بود چنین نظرات پوپولیستیای را ارائه میداد، منتها آن زمان زور این روزها را برای تحمیل نظراتش نداشت. در آن زمان (اگر حافظهام درست یاری کند سال ۸۲ بود) استقلال موفق به کسب قهرمانی نشده بود و کادر فنی مورد انتقاد شدید هواداران قرار گرفت و طیف وسیعی از هواداران خواهان حضور مجدد مرحوم ناصر حجازی در استقلال شدند و مدام نام وی را روی سکوها صدا میزدند، حال آنکه مرحوم حجازی نیز در آن دوران و در تیمهایی که مربی بود نتایج قابل قبولی کسب نکرده بود اما شخص تاجرنیا در مصاحبه با روزنامه ایران ورزشی مدعی شد چون هواداران، ناصر حجازی را میخواهند باید به خواستهشان تن داد. او در مقابل مخالفت هیات مدیره و مدیرعامل وقت با انتخاب ناصر حجازی (به دلیل نتایج ضعیفش)، معتقد بود باید نظر جامعه هواداری را اعمال کرد، چون نظر اکثریت است ولو اینکه غلط باشد و به کسب قهرمانی نیز منتج نشود! وی اکنون در مقام تصمیمگیر اول باشگاه، به دنبال همان نظریه سابق رفته است که از قضا نه نظریهای علمی است، نه راهکاری متقن و منطبق بر اصول مدیریتی! اینکه وی را بازیگر اصلی روش نظرخواهی از هواداران برای انتخاب سرمربی میدانیم به این سبب است که اگر وی شخصا چنین فرمانی را هم صار نکرده باشد قطعا چراغ سبزش، نقش مهم و اصلی را در صدور اینگونه نظرسنجی دارد!
آنچه روشن است، این شیوه ابداعی حضرات برای انتخاب سرمربی باشگاهی چون استقلال، اصلا شیوه درستی نیست. علاوه بر اشکال علمی و مدیریتی بر این راهکار، باید اشاره کرد چه بسا بسیاری از هواداران استقلال در این نظرسنجی اصلا شرکت نکنند، احتمال زیاد دارد هواداران تیمهای رقیب با شرکت در این پروژه، نظرات تخریبی و خلاف مصالح این باشگاه بدهند و ممکن است نظرسنجی با چربش نظرات آنها نیز مواجه شود و از آن مهمتر اینکه میزان علم، آگاهی، شناخت، درستاندیشی، صداقت نظر و قدرت تحلیل کافی شرکتکنندگان، محل اشکال و ایراد جدی است!
حال آنکه شیوه درست، مرسوم و مقبول این بود که آقایان برای بهره بردن از نظرات مشورتی و راهکارهای صائب، با تشکیل کمیته یا کارگروهی متشکل از صاحبنظران این حیطه اعم از کارشناسان، پیشکسوتان، اصحاب رسانه مطلع و افراد فنی خبره، با لحاظ کردن جوانب اساسی کار، اقدام به گزینش یک سرمربی توانمند، کارآمد و کاردان کنند. نیاز کنونی استقلال در بعد فنی مشخص است و نوع گزینه مورد نیاز نیز چندان مبهم نیست و چنین بازیهایی نیز نه پسندیده و مقبول است و نه مقرون به حزم و درستاندیشی.
آیا مدیران استقلال حاضرند چنین شیوهای را برای بررسی عملکرد خود اعمال کنند و در قبال هر نوع نتیجه برآمده از نظرسنجی هواداران درباره خویش، تمکین عملی کنند؟! به هر حال اگر چنین روشی در انتخاب سرمربی باشگاه صحیح و قابل استناد است درباره مدیران باشگاه نیز قطعا باید چنین باشد.