کابوس درویش این روزها تنها یک چیز است
پایان کار بدون جام
بهراد رشوند: رضا درویش حالا دیگر از آن مدیرانی نیست که با خیال راحت روی صندلیاش تکیه بزند و قهوهاش را مزهمزه کند. صندلیاش، درست مثل تیمش، زیر پایش لرزان شده و هر صدای اعتراض، یک زلزله کوچک است. فصل را که بالا و پایین کنیم، میبینیم خطر یک پایان تلخ، نزدیکتر از همیشه شده؛ پرسپولیس قهرمان، حالا در مسیر یک سال بدون جام قدم میزند و «آقای مدیر» نفسهای سنگین هواداران را پشت سرش حس میکند.
* ۳ کاپیتان روی نیمکت؛ کشتی بدون سکان
آنها که فوتبال را خوب میشناسند، میدانند تغییر سرمربی وسط فصل، یعنی چرخیدن وسط توفان. پرسپولیس این فصل ۳ ناخدا روی عرشه دیده؛ اول گاریدو، بعد کریم باقری و حالا اسماعیل کارتال. این رفتوآمدها، هم ثبات تاکتیکی را از تیم گرفت و هم تمرکز بازیکنان را. تیمی که در سالهای قبل مثل یک ساعت سوییسی دقیق کار میکرد، حالا هر دقیقه یک ایراد جدید پیدا میکند. درویش، در این تئاتر مربیبازی، خودش را در نقش کارگردان دید اما حالا تماشاگران راضی نیستند و سوتهای اعتراضی بلندتر از همیشه شده است.
* جامی که رفت، کابوسی که ماند
پرسپولیس در سوپرجام، نخستین ضربه را خورد؛ باخت به سپاهان، یعنی شروع یک مسیر ناهموار. تیمی که تا دیروز همه را میبرد، حالا یکییکی جامها را دودستی تقدیم میکند. بعدش نوبت لیگ نخبگان آسیا شد؛ جایی که سرخها، به جای صعود مقتدرانه، حالا در مرز حذف قرار دارند. آنها که روزی برای قهرمانی در آسیا نقشه میکشیدند، حالا در حسرت یک بلیت صعود ماندهاند.
* لیگ برتر؛ سقوط از قله به دره
جدول را که نگاه میکنی، پرسپولیس را آن بالاها نمیبینی. تیمی که همیشه یا اول بود یا دوم، حالا در رتبه چهارم ایستاده و مدعیان قهرمانی را با فاصله تماشا میکند. سپاهان و تراکتور، یک قدم جلوتر از تیمی هستند که همیشه به بردن عادت داشت. از آن طرف، در جام حذفی هم قرعه بدی نصیبشان شده؛ یک نبرد دیگر با همان سپاهانی که ۲ بار شکستشان داده. اگر این یکی هم از دست برود، دیگر چیزی از صبر هواداران باقی نمیماند.
* پلن B دارید؟
درویش، ۲ فصل پیش، سلطان جامها بود؛ مدیرعاملی که زیر پرچمش، پرسپولیس همه چیز را فتح کرد اما فوتبال، صبر ندارد. باختهای این فصل، جامهای ازدسترفته و امیدهای در حال فروپاشی، همه انگشت اتهام را به سمت او گرفتهاند. پایان این فصل، برای او یا یک بازگشت باشکوه است، یا وقت خداحافظی. آیا رضا درویش راهی برای فرار از این کابوس پیدا میکند، یا سرنوشتش هم مثل جامها، از دست خواهد رفت؟