انقلاب اسلامی چگونه هویت و آینده ما را متحول کرد
به افق انقلاب
مهرداد احمدی، روزنامهنگار: انقلاب اسلامی ایران، به عنوان یک واقعه تاریخی ژرف و تعیینکننده، هنوز در هالهای از مفاهیم و عواقبش زندگی اجتماعی و فرهنگی ایرانیان را تحت تأثیر خود قرار داده است. این انقلاب که از لحاظ زمانی به بیش از ۴ دهه پیش بازمیگردد، از آن دست اتفاقاتی است که نه تنها نمیتوان آن را بسادگی به گذشته سپرد، بلکه به طور غیرمستقیم و مستقیم به افقهای زمانی و معنایی زیستجهان ایرانی همچنان معنا میدهد. اگر بخواهیم به طور ژرفتر به این پدیده نگاه کنیم، میتوان گفت انقلاب اسلامی ایران نه فقط به لحاظ سیاسی و اجتماعی، بلکه در سطح بنیادینتری به تعیین معنی زیستجهان ایرانی ادامه میدهد. در این راستا، به نظر میرسد فهمی که در آن انقلاب به عنوان «آغاز» یا نقطه عطف تاریخی شناخته میشود، همچنان به طور عمیقتری بر ساحتهای معنایی و تاریخی ما تاثیر میگذارد و ما هنوز در افق آن قرار داریم. در هر مقطع تاریخی، یک آغاز وجود دارد که به شکلی در خود زمان اتفاق میافتد اما در عین حال به آن تعلق ندارد. این آغاز نمیتواند به عنوان نقطهای ثابت یا برساختهای که تنها به گذشته تعلق دارد تعریف شود. در واقع، آن چیزی که در آغاز قرار دارد، تنها به عنوان یک بازنمایی از زمان، معنای خاص خود را مییابد و در این روند، زمان از حالت خطی خود خارج میشود و به جای آن، نگاهی دوباره به آنچه که همواره وجود دارد، آغاز میشود. انقلاب اسلامی ایران، بویژه به دلیل ویژگیهای خود و تحولی که در آن به وقوع پیوست، میتواند به عنوان نوعی آغاز در تاریخ ایرانیان در نظر گرفته شود که برخلاف گذشته، نه تنها به گذشته اشاره ندارد، بلکه به طور ویژهای در زمان خود بازتاب مییابد. آغاز، به عنوان یک لحظه گذرا از تاریخ که همزمان با گشودن افقهای جدید، گذشته را نیز بازخوانی میکند، به طور کامل در ارتباط با پرسش از هویت تاریخی قرار دارد. انقلاب اسلامی ایران نیز در این چارچوب میتواند همچون یک آغاز که از نظر معنایی و مفهومی بلافاصله در درون خود، آنچه را که پیش از خود بوده به چالش میکشد، مورد توجه قرار گیرد. ما هنوز در این آغاز قرار داریم، زیرا هر نگاه به این انقلاب به عنوان نقطه آغاز یک دوره جدید در تاریخ ایران، همچنان در دل خود مسائل و پرسشهایی را درباره آنچه که هست و آنچه که میتواند باشد، حمل میکند. در واقع، انقلاب اسلامی نه تنها به بازتعریف مفاهیم و ارکان اجتماعی و سیاسی پرداخت، بلکه به طور بنیادین به بحران هویت و نحوه زیستجهان ایرانیان نیز منتهی شد. آنچه در انقلاب اسلامی ایران تجلی یافت، نه تنها یک تغییر رژیم سیاسی بود، بلکه به معنای پدیدار شدن امکانها و پرسشهایی جدید در باب تاریخ، زمان و هستی بود.
این آغاز، در واقع به نوعی تلاشی برای دست یافتن به آن معنای نهایی است که در آن مفاهیم و ارزشها به صورتی نهادینه شده و پایدار قرار گیرند. انقلاب اسلامی ایران، بویژه در نقطه آغازین خود، این امکان را فراهم آورد که ایرانیان خود را از آنچه به عنوان گذشته تلقی میشد، رها کنند و به آن مفاهیم جدید و برآمده از انقلاب دست یابند. با این حال، همچنان این آغاز ادامه دارد، چرا که این انقلاب، از همان ابتدا نتوانست به طور قطعی به یک پایان برسد، بلکه همواره در جریان تغییرات و تحولات قرار دارد و همچنان در افق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران قابل مشاهده است.
در این وضعیت، آنچه از آن به عنوان آغاز سخن گفته میشود، نه تنها به عنوان نقطهای خاص در زمان، بلکه به عنوان بازتابی از آنچه در خود وجود دارد، قابل فهم است. در تاریخ انقلاب اسلامی ایران، هر لحظه از آن به طور معناداری در ارتباط با آغاز آن قرار دارد، چرا که هر تلاشی برای فهم تاریخ انقلاب و تحولات آن باید از دل آن آغاز جدید به دست آید. ما همچنان در افق این آغاز زندگی میکنیم، زیرا هر روز و هر رویداد در تاریخ ایران همچنان با پرسش از آغاز انقلاب درگیر است و در پی یافتن معنایی عمیقتر و ماندگارتر آن است. این رابطه با آغاز، در واقع به طور مستقیم با تاریخنگاری و نحوه بازخوانی تاریخ در ارتباط است. تاریخنگاری نمیتواند تنها یک بازگویی بیطرفانه از گذشته باشد، بلکه باید به عنوان یک فعالیت معنادار و پرسشگرانه از تاریخ در نظر گرفته شود که همزمان با بازخوانی گذشته، در جستوجوی معنا در حال و آینده است. انقلاب اسلامی ایران در این زمینه، همچون نقطهای آغازین، همواره به طور غیرمستقیم و مستقیم با پرسش از تاریخ در ارتباط بوده، بویژه از آنجا که در دل خود مفاهیم جدیدی از تاریخنگاری و بازنگری در تاریخ ایران را به همراه داشته است، همچنان در حال بازتولید معناست. زیستجهان ایرانی در این میان، به طور پیوسته در پی کشف و تعریف مجدد معنا و هویت خود است. انقلاب اسلامی ایران، نه تنها به عنوان یک نقطه عطف سیاسی، بلکه به عنوان یک واقعه معنایی، به طور دائم بر سرنوشت زیستجهان ایرانی تاثیر گذاشته است، بویژه در عرصه فرهنگی و اجتماعی، مفاهیم و نمادهایی که در انقلاب به وجود آمدند، همچنان بر جامعه ایرانی سایه میافکنند و بسیاری از مسائل و مشکلات موجود در ایران، همچنان در افق پرسشهای این آغاز نهفته است. بنابراین میتوان گفت انقلاب اسلامی ایران همچنان در قلب زیستجهان ایرانی جای دارد و به طور غیرمستقیم و مستقیم به تعریف آنچه ایران است و میتواند باشد ادامه میدهد. با این دیدگاه، انقلاب اسلامی ایران نه تنها یک واقعه تاریخی است، بلکه به عنوان یک حرکت تاریخی که در درون خود بار معنایی و پرسشی اساسی دارد، همواره در دل تاریخ ایران حضور دارد. ما در هر لحظه از زیستجهان خود در حال مواجهه با آن پرسشها و معناهایی هستیم که انقلاب اسلامی ایران آنها را به وجود آورده است. از این رو، نمیتوان انقلاب اسلامی ایران را تنها به عنوان یک واقعه به گذشته سپرده شده، تلقی کرد. این انقلاب همچنان ادامه دارد و ما هنوز در افق آن قرار داریم.
در ادامه تحلیلی که ارائه شد، باید گفت انقلاب اسلامی ایران همچنان نه فقط به عنوان یک آغاز که در محدوده زمان گذشته محصور است، بلکه به عنوان یک لحظه برانگیزاننده و جهشی از تاریخ، امکانات زیادی برای تعین دادن به آینده ایرانیان فراهم کرده است. این انقلاب، بویژه زمانی که به وقوع پیوست، به نوعی گشودن افقهای جدید برای تعریف و بازتعریف تاریخ و فرهنگ ایرانی بود. در اینجا پرسشی به میان میآید: آیا انقلاب اسلامی ایران صرفا یک رخداد ناتمام و متوقف شده است یا همچنان به عنوان یک نیروی محوری در معنای آینده جامعه ایرانی عمل میکند؟ در نگاه اول، انقلاب اسلامی به عنوان یک نقطه آغازین در تاریخ معاصر ایران، قدرت خود را از بازخوانی گذشته و چالشبرانگیزی با آن به دست آورد. این گذشتهای که از آن سخن میگوییم، هم شامل تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران است و هم میراثهای فرهنگی و مذهبی که در دل آن شکل گرفتهاند. به همین دلیل، انقلاب اسلامی نمیتواند بسادگی به عنوان یک حادثه تمامشده قلمداد شود، بلکه این آغاز همچنان به طور بیپایان در حال تحول است. انقلاب اسلامی ایران در عین حال که به طور موقت راه را برای یک نوع بازسازی هویتی در ایران هموار کرد، همچنان در حال تاثیرگذاری بر آنچه ممکن است در آینده رخ دهد و تعینهای تازهای که در نتیجه آن به وجود میآید است. این انقلاب میتواند همچنان به عنوان یک نیروی شکلدهنده، نه تنها تاریخ گذشته، بلکه آینده را نیز به خود اختصاص دهد. در واقع، انقلاب اسلامی به طور ذاتی به دنبال گشایش امکانهای جدید برای تحققپذیری یک آینده نوین بود. در دوران پیش از انقلاب، جامعه ایرانی از نظر اجتماعی و فرهنگی تحت سلطه و فشار روایتهایی قرار داشت که به نوعی از غربگرایی و تحولات سیاسی و اقتصادی مدلهای غربی پیروی میکرد. انقلاب اسلامی با طرح هویتی متفاوت و برگرفته از ریشههای فرهنگی و دینی ایرانیان، قصد داشت ایران را از آن تنگنای تاریخی خارج کند. این تلاش برای برساختن آیندهای متفاوت با بهرهگیری از منابع معنایی و هویتی خود، هنوز در ابعاد مختلف جامعه ایرانی ادامه دارد.
از طرفی، انقلاب اسلامی این امکان را ایجاد کرد که ایرانیان به طور مداوم درگیر پرسشهای بنیادینی چون هویت ملی، معنای دینی و رابطه میان گذشته و آینده خود باشند. اینها پرسشهایی است که همچنان ادامه دارد و در بستر آن، جامعه ایران هنوز در حال بازسازی و جستوجو برای یافتن راههای جدیدی برای رسیدن به یک آینده متفاوت است. در این بستر، انقلاب اسلامی نه تنها یک حرکت انقلابی بود، بلکه به نوعی راه را برای مواجهه و تعامل ایرانیان با خود و با جهانی که در آن زندگی میکنند، گشود. این امر بویژه در حوزه فرهنگی و سیاسی ایران مشهود است. انقلاب اسلامی با شکل دادن به یک فرهنگ سیاسی خاص، توانست مفاهیم و واژگان جدیدی را وارد ادبیات سیاسی ایران کند که به نوعی ساختارهای ذهنی و اجتماعی جدیدی را برای ایرانیان به وجود آورد. این امکانات تعینی برای آینده، بویژه در سطح معنایی، هنوز در حال شکلگیری است. در واقع، انقلاب اسلامی ایران به هیچوجه یک پایان تاریخی یا سیاسی نبوده است. آنچه در انقلاب رخ داد، صرفا آغاز فرآیندی بلندمدت از تحولات در سطح اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود. در این راستا، هرچند ممکن است به نظر برسد انقلاب اسلامی در برخی زمینهها به پایان یا به بنبست رسیده اما حقیقت این است که انقلاب اسلامی همچنان در دل تحولات روزمره اجتماعی و سیاسی ایران وجود دارد و به همین دلیل همچنان در حال شکلدهی به معنای آینده ایرانیان است. یکی از امکانات بنیادین انقلاب اسلامی برای تعین دادن به آینده، مفهومی است که میتوان آن را «بازگشت به خود» نامید. این بازگشت به خود، به معنای بازسازی مفاهیم و هویتهای فرهنگی و اجتماعی است که پیش از انقلاب، بویژه در دوران پهلوی، به فراموشی سپرده شده بود. انقلاب اسلامی به طور مشخصی تلاش کرد این هویتهای گمشده و تحریفشده را بازسازی کند و ایرانیان را در مسیر بازشناسی و احیای خود قرار دهد. این پروژه که در بسیاری از زمینهها هنوز در حال تحقق است، میتواند به عنوان یکی از مهمترین امکانات انقلاب برای تعین دادن به آینده جامعه ایرانی در نظر گرفته شود. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی با طرح مفاهیمی چون «عدالت»، «مستضعفین» و «دولت اسلامی»، نه تنها گذشته ایران، بلکه آنچه را در سطح جهانی و در اذهان بشری نسبت به سیاست و دولت وجود داشت نیز به چالش کشیده است. انقلاب اسلامی ایران با طرح این مفاهیم جدید، در حقیقت خود را به عنوان یک نیروی معنایی نو در تاریخ جهانی معرفی کرد که در عین حال میتواند به آیندههایی غیر از آنچه در غرب تجربه شده است، اشاره داشته باشد. در این راستا، انقلاب اسلامی بویژه در سطوح فرهنگی و معنایی این امکان را فراهم کرده است که ایرانیان به بازنگری در مفاهیم مدرنیته، دموکراسی و غرب و در عین حال به بازتعریف رابطه خود با سنتهای فرهنگی و دینی بپردازند. چنین روندی، همچنان در بطن انقلاب اسلامی ایران باقی مانده است. این انقلاب نه تنها به تاریخ گذشته ایرانیان تعلق دارد، بلکه در هر لحظه از زندگی روزمره مردم ایران، همچنان در حال ارائه امکاناتی است که میتواند آیندهای متفاوت را به نمایش بگذارد. این وضعیت نشان میدهد ما همچنان در افق آن قرار داریم و نمیتوانیم از آن جدا شویم، زیرا انقلاب اسلامی همچنان به عنوان یک عامل تعیندهنده در شکلدهی به معنا و ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران عمل میکند.
در نهایت، باید گفت انقلاب اسلامی ایران نه تنها یک آغاز تاریخی بود، بلکه به طور مستمر در حال ایجاد امکاناتی برای تعین دادن به آینده است؛ آیندهای که همچنان در افق این آغاز قرار دارد و نمیتواند از آن جدا شود. این انقلاب به عنوان یک نیروی معنایی و اجتماعی، همچنان به طور دائم به تاریخ و فرهنگ ایران معنا میدهد و ایرانیان را در پی یافتن پاسخ پرسشهای بنیادینی میبرد که انقلاب به وجود آورده است. به همین دلیل، نمیتوان انقلاب اسلامی را به عنوان یک اتفاق تمامشده تلقی کرد، بلکه این انقلاب، همچنان ادامه دارد و در قلب زیستجهان ایرانی قرار دارد.