|
نگاهی به فیلم «مست عشق» که سقوط آزاد حسن فتحی در فیلمسازی به حساب میآید
مست گیشه، مشق ترکیه
صادق فرامرزی: 1- «هیاهوی فراوان برای هیچ»، این میتوانست تیتر مناسبی برای یک یادداشت درباره فیلم «مست عشق» باشد به شرط آنکه آخرین اثر سینمایی حسن فتحی تنها در پرداختن به سوژه مهم خود یعنی ماجرای شمس و مولانا ناکام میماند اما واقعیت آن است که این اثر عقبتر از یک اثر الکن ایستاده و مسیر اشتباهی را جلوی پای دیگر فیلمسازان برای تجارت با یکی از گنجینههای ادب پارسی گذاشته است. مسیری که در آن نه تنها شخصیت چندوجهی مولانا بیصورت مانده که این میراث غنی کمابیش در روایت مورد علاقه کشور همسایه یعنی ترکیه دفن میشود.
نخستین ایرادی که به «مست عشق» و روایت عقیمش از حکایت شمس و مولانا وارد است، نداشتن هیچ جای پای سفتی برای قصهگویی است. مخاطب میتواند به تماشای اثر بنشیند و سکانسهای متعددی را در پی همدیگر ببیند که هیچ منطق روایی روشنی در پس آنها وجود نداشته باشد. داستان ظاهرا از جای درستی آغاز میشود، لحظه ناپدید شدن شمس و حیرانی مولانا میتواند تعلیق خوبی برای ورود به داستانی درباره سرگذشت این دو و آشناییشان با یکدیگر باشد اما ورود به این رفت و برگشتهای روایی عملا بیننده را میان موج انبوهی از خردهروایتهای غیرموثر که متاثر از صنعت سریالسازی ترکیه است سرگردان میکند. این سرگردانی تا جایی پیش میرود که غیبت مولانا در کسر بزرگی از فیلم نه تنها عادی میشود که کسی نیز به دنبال آن نمیگردد، چرا که «جلالالدین محمد بلخی» اساسا موضوعیتی در میان عمده خردهروایتهای شلخته فیلم ندارد. این بلاموضوعی البته ریشهای عمیقتر دارد و آن هم به فقدان شخصیت مولانا در این «مست عشق» میگردد. مولانایی که در مقابل دیدگان مخاطب قرار گرفته است به ظاهر شخصیتی مهم دارد اما در عمل یک هیچ بزرگ است. او نه در قامت یک شاعر وزانت پیدا میکند (آنچنان که جز خواندن چند بیت در ابتدای فیلم هیچ ردی از شخصیت شاعر او به چشم نمیآید) نه یک فقیه است، نه یک عارف و نه حتی یک راز که تقلا برای فاش کردنش ما را در پی او بکشد. مولانای حسن فتحی حتی با یک قرارداد ادراکی پیشینی میان مخاطبان درباره اهمیت و جایگاه والایش هیچ نمود روشنی از یک شخصیت مهم ندارد. ممکن است این ایراد وارد شود که ماجرای «مست عشق» صرفا یک برش از نقطه عطف زندگی او در آشنایی با شمس تبریزی است. وصالی که او را بدان جا رساند که اقرار کرد: «شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم». با این فرض هم بنا به زاویه دید داستان، «مست عشق» قرار بوده تا شمس را آینهای برای شناسایی مولانا در خود نشان دهد و سرانجام پس از هویدا شدن راز مگوی خود به شکل پنهانی تبدیل به راز آتی زندگی «جلالالدین محمد بلخی» شود اما باید اقرار کرد که در این مزرعه عرفانی نیز فتحی بذری نکاشته است؛ آنچنان که مولانا در هیچ سیری تعریف نمیشود. او به ظاهر لنگان لنگان و حیرتزده در پی شمسی میرود که او را به کمال میرساند اما مولانای این چلهنشینی، آنقدر دکوری است که نه پیش و نه پس از آشنایی با شمس هیچ نشانی از تغییر در او پدیدار نشود. رندی فیلمساز در وارد کردن کرامات شبه اعجازی برای بالا کشیدن شمس از روی زمین و گنجاندن چند «ملت عشق» در گفتوگوهای مولانا با اطرافیان نیز به هیچ سرانجامی نمیرسد. «مست عشق» داستانی پراکنده است که در آن شمس و مولانایی نیز حضور دارند اما در این حضور سوژگی آنها بسیار عقبتر از آن است که بتوان از قِبَل تماشای اثر به شناسایی آنها پرداخت.
2- اگر نمایشنامه ظرف اندیشه یونانیها بوده و رمان ظرف اندیشه روسها، شعر چنین جایگاهی در تاریخ ایران زمین داشته است. اندیشه، معرفت و اخلاق ایرانی همواره در پیوند با شعر تقویت شده است. به همین خاطر بیشه شاعری در ایران تنها به قریحه و ذوق ادبی محدود نشده و فلسفه، عرفان، سیاست، حماسه، اخلاق و... همواره در ظرف شعر به دست جویندگان خویش رسیده است. تا جایی که بیراه نیست اگر ایران را با حذف شعرش سرزمینی بیمیراث معرفی کنیم. در این فضا مولانا در کنار نظامی گنجوی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، حافظ و سعدی یکی از 5 نفر ادبیات فارسی به حساب میآید. سهم تقریبا هیچ ادبیات در سینمای ایران باعث یک ضعف معنایی در آثار تاریخی کشورمان شده است. «مست عشق» اما در این مسیر نه تنها یک فتح باب به حساب نمیآید که حتی میتواند با توجه به موفقیت تجاریاش تبدیل به بدعتی خطرناک برای معرفتزدایی از روایت ادبیات فارسی در سینمای ایران شود. مولانای «مست عشق» هر چند از ابتدا از زبان شعرش طرد میشود اما هیچ ردی از ادبیات فارسی را نیز در حاشیه فیلم حمل نمیکند. از این نظر این نگاه بدبینانه که اثر مشترک سینمای ایران و ترکیه بیشتر برای کشور غیرفارسیزبان دستاورد به حساب میآید، نگاهی دور از واقعیت نیست. «مست عشق» هم در فرم روایی و داستانی در قاعده حرمسرایی سریالهای ترکی ذوب شده و هم مولانا را در متن یک جامعه ترکی تثبیت میکند که بیش از زبان فارسی با رقص سماع به یاد آورده میشود. مولانایی که در قاب دوربین حسن فتحی نمایش داده میشود، نه تنها خرد تجسمیافته ایران در شعر را نمایندگی نمیکند که حتی گاه شخصیتی خردستیز نیز به چشم میآید که عرفانش عبور از کلمه است و کتابش حجابی برای چشم بصیر. اما در همین فقدان خرد، مولانا وجود و حضورش در داستان در پیوند با چند عشق ضربدری پررنگ میشود. کنار هم گذاشتن آن فقدان و این حضور اما استعارهای از خاستگاه اثر است. خاستگاه «مست عشق» نه شعر و خرد ایرانی که اقتضائات بازار و گیشه است. فیلمسازی که نمیتواند (یا شراکت با ترکیه به او اجازه نمیدهد) روایت خود را در نسبت با شعر مولانا یا عرفان او جلو ببرد، داستان خود را با آنچه در بازار عامهپسند خریدار دارد، میآمیزد و اثری را تحویل میدهد که جز برند و کاور شمس و مولانا، چیزی را از آنها نمیتوان روی پرده سینما یافت.
3- احتمالا بزرگترین نویسندگان تاریخ هم جایی بالاخره داستانی ضعیف مینویسند که همه خوانندگان خود را غافلگیر کنند اما به سختی میتوان پذیرفت که آن اثر ضعیف مملو از غلط املایی هم باشد! تخیل و ذوق یک نویسنده ممکن است روزی ضعیف شود اما هیچ نویسندهای حق ندارد از دستور زبان عبور کند. مثال حسن فتحی در آثار اخیرش حکایت نویسندهای بود که داستانی ضعیف و ناامیدکننده مینویسند اما در «مست عشق» آنچه به چشم میآید غلط املایی و ایرادهای دستوری بزرگ است.
عمده سابقه فیلمسازی حسن فتحی به تولید سریالهای تاریخی در تلویزیون بازمیگردد. او در این فضا تبدیل به یک مولف معتبر شد که بسیاری سعی در رونویسی از آثار و سبک روایتش را داشتند. ورود او به صنعت نمایش خانگی از اواسط دهه90 اما آغاز عصری بود که در آن بیش از مولف بودن باید به دنبال تضمین فروش آثارش میرفت. تا جایی که در نمونه آخر یکی از گرانترین سریالهای ایران را با پرداختی بسیار ضعیف، بدون ارزش تاریخی و در تقلید از سریالهای ترکیهای جلوی دوربین برد. «جیران» نزدیک به 50 قسمت به زندگی ناصرالدین شاه قاجار پرداخت و نهایتا جز ابداعات و اضافات تاریخی، ترویج خرافه و جادو و تقلیل 5 دهه سلطنت ناصرالدینشاه به چند عشق بازی، هیچ چیزی ارائه نکرد. «مست عشق» در امتداد «جیران» قدم برداشته و کارگردان موفق دهه80 را به جایی کشانده که حل شدن در مناسبات بازاری هنر به آنجا ختم میشود. حالا حسن فتحی آثاری تولید میکند که در تاریخ جریان دارند اما نه ارتباطی به تاریخ دارند و نه برای آن ارزشی بیش از یک ویترین فریبنده قائلند.
ارسال به دوستان
در نشست فیلمتئاتر «شهر آفتاب مهتاب» به کارگردانی عباس جوانمرد مطرح شد
پایهگذار شکل تازهای از تئاتر
محمد محمدی: عباس جوانمرد را باید یکی از موثرترین هنرمندان در حوزه تئاتر ایران دانست؛ هنرمندی که مهمترین آثار تئاتری در هنرهای نمایشی را خلق کرد؛ «افعی طلایی»، «بلبل سرگشته» و «پهلوان اکبر نمیمیرد» از جمله آثار شاخص این هنرمند به شمار میرود. در این بین اما جوانمرد تلهتئاتری با عنوان «شهر آفتاب مهتاب» را به نویسندگی علی حاتمی تولید کرد که هرگز روی صحنه نرفت و تنها از آن ضبط تلویزیونی باقی مانده است؛ تلهتئاتری که در قالب جلسات نمایش فیلم تئاترهای شاخص به همت انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر در سینما تک خانه هنرمندان برای علاقهمندان و مخاطبان به نمایش گذاشته شد. در این جلسه که با حضور محسن حسنزاده کارگردان، منتقد و نویسنده تئاتر و عباس غفاری مجری و کارشناس تئاتر برگزار شد، به بررسی ابعاد و شخصیت عباس جوانمرد با تمرکز بر تلهتئاتر «شهر آفتاب مهتاب» پرداخته شد. در این جلسه عباس غفاری، کارشناس و مجری با اشاره به تجربیات علی حاتمی در ادبیات فارسی و شعر کهن ایرانی اظهار داشت: این نمایش جزو نخستین تجربیات علی حاتمی در ادبیات فارسی و شعر کهن است. او در ادامه نیز در آثار دیگر چنین تلاشی را پی میگیرد و آثار مهمی را خلق میکند. «شهر آفتاب مهتاب» از جمله آثاری است که فقط برای ضبط تلویزیونی آماده شده و روی صحنه نرفته است.
در ادامه محسن حسنزاده نیز با توجه به تاثیرگذاری این نمایش در تئاتر ایران افزود: اگر بخواهیم درباره این نمایش صحبت کنیم باید در ۲ سطر بگویم که این اثر اتفاق بزرگ و سترگی در تاریخ نمایش ما است، زیرا پیشنهاد جدیدی در متن و کار گروهی در آن اتفاق میافتاد، البته اگر بخواهیم تنها با دیدن این نمایش، گروه هنر ملی را قضاوت کنیم، کملطفی کردهایم، زیرا این اثر تنها یکی از تجربیات گروه هنر ملی و از پیشنهادات آقای جوانمرد در آن زمان بوده است. در حقیقت پیشینه تشکیل گروه هنر ملی که به میانه دهه 30 برمیگردد، اهمیت بیشتری دارد، زیرا اگر به این اتفاق از منظر تاریخی نگاه کنیم، باید بگوییم آنها در آن زمان پیشنهاد جدید، بدیع و حتی آوانگاردی را ارائه کردهاند و از همین رو باید مورد توجه قرار گیرند.
کارگردان نمایش «فرجام سفر طولانی طوبی» همچنین با اشاره به وضعیت تئاتر ایران در دهه 30 و رواج استفاده از متون غربی در آن سالها افزود: لازم است بگویم شرایط هنرهای نمایشی ما تا پیش از سال ۳۲، خیلی نمود و گستردگی نداشته است. به هر حال همه این شکل فعالیتها در خیابان لالهزار و در تئاتر فردوسی، تئاتر دهقان و تماشاخانههای کوچکی چون تئاتر نصر با متون غربی و ترجمه شدهای که معمولا خود مرحوم نوشین (به عنوان چهره شاخص آن عصر که تئاتر فردوسی را پایهگذاری میکند)، آنها را آماده میکرده، جریان داشته است، بنابراین تمام آنچه از آن زمان به ما ارث رسیده است، متون غربی ترجمهشدهای است که پیشنهاد اجرایی به آن صورت نداشته است. شاید بتوان گفت متون ادبیای هستند که انگار برای اجرا رفتن ترجمه نشدهاند. آقای جوانمرد در مصاحبهای میگوید: «نوشین خودش واژهها را کمی صیقل میداد و با توجه به تجربه و آگاهیای که داشت آماده میکرد که در زبان بازیگر بگردد تا بتواند واژگان را به صورتی ادا کند که آن طمطراق و عصا قورتدادگی که آن زمان روی صحنه در بازی بازیگران نمود داشته، کمتر شود. البته او نیز به اینکه متون غربی مرجع اصلی فعالیت هنرهای نمایشی ما است، اعتقاد داشته است». با این همه این اتفاق تا بعد از کودتای ۲۸ مرداد ادامه مییابد.
کارگردان برگزیده سیودومین جشنواره تئاتر فجر همچنین با اشاره به استفاده از واژه تئاتر ملی و مردمی در ادوار مختلف بیان کرد: آنچه از عباس جوانمرد نقل میشود و ما به استناد آن میتوانیم به واژگانی چون تئاتر مردمی و ملی برسیم، سالهاست بر سر زبانها بوده و از سوی دولتهای مختلف با آن بازی میشود تا به تعریفی برسند ولی اساسا شاید رسیدن به یک تعریف بزرگترین اشتباهی است که در این زمینه در حال رخ دادن است. در واقع این واژگان ماحصل تلاشی است که در این چند سال در منزل شاهین سرکیسیان اتفاق میافتد. البته شاهین سرکیسیان هم بسیار به متون غربی اعتقاد داشته است و از همین رو شروع به کار کردن این متون میکند اما آنها جایی برای ارائه آنچه تجربه کردهاند ندارند، بنابراین همان منزل کوچکی را که در خیابان رشت با مادر خود زندگی میکند، تبدیل به محفل تمرین، گعده و گفتوگو و صحبت میکند اما این تجربیات بینتیجه بوده و به صحنه ختم نمیشود.
مدیر اسبق روابط عمومی مرکز هنرهای نمایشی در پایان صحبتهایش نیز گفت: آنها در موقعیتی این کار را انجام میدهند که هیچ پیشنهاد جدید و زبان متفاوتی غیر از آن زبان ترجمهای روی صحنه نرفته بود. به این ترتیب روشنفکران آن زمان ناگهان با شکل تازهای از اجرا و زبان مواجه میشوند. در واقع این نقطه شروعی بود که علی نصیریان و عباس جوانمرد تصمیم میگیرند فاز خود را از گروهی که سرکیسیان دور خود جمع کرده بود، جدا کنند و روی نمایشهایی کار کنند که قرار است تصویری از جامعه و مردمان خودشان ارائه دهد. این جسارت در آن مقطع زمانی به قدری اهمیت داشته است که باید بگویم شاید همین اتفاق سبب شده ما به مرور زمان با نمایشنامهنویسان و گروههایی مواجه شویم که از دل این تجربه اعتقاد پیدا کردند که میشود اتفاق دیگری را رقم زد.
ارسال به دوستان
روایت تسخیر لانه جاسوسی در راه نمایشگاه کتاب
مشاور وزیری که جاسوس آمریکاییها بود
گروه فرهنگ و هنر: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در تازهترین اثر خود، کتابی با عنوان «ایستگاه خیابان روزولت؛ روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران» را به چاپ رسانده است. این کتاب با اشاره به فعالیتهای اطلاعاتی و عملیاتی آمریکا در ایران پس از انقلاب، شرح جامعی از روابط ایران و آمریکا از روز تسخیر سفارت در آبان 1358 تا آزادی گروگانها در دی 1359 ارائه میدهد.
یکی از مزایای برجسته کتاب حاضر آن است که شماری از اسناد منتشرنشده سرویس اطلاعاتی آمریکا را برای نخستینبار انتشار داده است. در این اسناد، هویت تعدادی از منابع سیآیای در بدنه اداری و نظامی کشور افشا شده است.
طبق ادعای این کتاب، برجستهترین منبع سیآیای در وزارت امور خارجه، ویکتوریا بصیری، دیپلمات ارشد و مشاور وزیر در سال 1358 بود. ویکتوریا بصیریتهرانی متولد 1311، در سال 1337 به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. مأموریتهای ابتدایی او در دبیرخانه سنتو در آنکارا، اداره همکاریهای بینالمللی و دفاتر و معاونتهای دیگر وزارت امور خارجه بود تا اینکه در سال 1353 بهعنوان دبیر اول سفارت شاهنشاهی ایران در لندن منصوب شد. او طی سالهای 1354 تا 1356 هم دبیر اول سفارت ایران در دهلینو بود و پس از آن تا پیروزی انقلاب در جایگاه معاونت اداره امور دانشجویی خدمت کرد. پس از پیروزی انقلاب بصیری معاون اداره گذرنامه، همچنین مشاور فرهنگی و اقتصادی وزیر امور خارجه شد.
نقطه آغازین تماس بصیری و افسران سیآیای به سالهای 1354 تا 1356 بازمیگردد؛ زمانی که او در دهلینو به عنوان دبیر اول سفارت ایران مشغول کار بود. در این دوره، جوزف پِتینِلی، مأمور سیآیای در دهلی، با بصیری آشنایی پیدا کرد و اندکی بعد رفتوآمدهای خانوادگی آنها شروع شد، بدون آنکه بصیری از هویت پتینلی مطلع باشد. پس از آنکه بصیری به ایران بازگشت، حوزه مأموریت پتینلی هم به سفارت آمریکا در تهران منتقل شد. ویکتوریا بصیری که دیگر به هویت پتینلی پی برده بود، موافقت کرد در ازای دریافت 300 دلار در ماه با افسران اطلاعاتی آمریکا همکاری کند. در مکاتبات داخلی سیآیای، نام رمز «اسدیگاستو،1» (SDGUSTO٫1) برای بصیری انتخاب شد و او علاوه بر ارائه اطلاعات وزارت امور خارجه، مأموریتهایی نیز برای آمریکاییها انجام داد. پس از پیروزی انقلاب، بصیری همچنان به همکاری خود ادامه داد و با خروج پتینلی از ایران، افسران دیگری به نامهای ویلیام دارتی و جون والش، رابط بصیری و سازمان اطلاعاتی آمریکا بودند. بصیری برای آمریکاییها اطلاعات روزمره 4 حوزه عمده را تعقیب میکرد: معاونت فرهنگی - اقتصادی وزارت امور خارجه، کنفرانس غیرمتعهدها و فعالیتهای ابراهیم یزدی در آن، دانشجویان ایرانی در کشورهای سوسیالیستی و خط مشی کلی وزارت امور خارجه.
با تسخیر سفارت آمریکا، سندهای جاسوسی او برای سازمان سیآیای به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام افتاد. ویکتوریا بصیری در زمستان 1358 بازداشت و به 5 سال حبس و پرداخت وجوه دریافتی از سرویس اطلاعاتی آمریکا محکوم شد؛ لیکن در همان سال 1358، با سفارش و توصیه غیرقانونی، از زندان اوین آزاد شد و به خارج از کشور گریخت. کتاب «ایستگاه خیابان روزولت: روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران» در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه خواهد شد.
ارسال به دوستان
اخبار
پس از گذراندن یک دوره بیماری
«عیسی قلیپور» از پیشکسوتان موسیقی مقامی درگذشت
جمعه 14 اردیبهشت عیسی قلیپور از دوتارنوازان سرشناس حوزه موسیقی محلی خطه خراسان پس از گذراندن یک دوره بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت. وی متولد سال ۱۳۲۱ در روستای گودعلی سلاخ در ۱۸ کیلومتری شمال غرب بجنورد و از آخرین بازماندگان بخشیهای شمال خراسان بود. قلیپور علاوه بر نوازندگی دوتار، خواننده قهاری بود که با توجه به اصالت ترکزبانیاش علاوه بر آوازی که به زبان مادریاش میخواند به زبان کردی خراسانی نیز آواز میخواند. وی در جشنوارههای بینالمللی، ملی و استانی بارها خوش درخشیده بود و همچنین نشان درجه یک هنری را نیز دریافت کرده بود.
***
سازمان صدا و سیما:
شبکه خبر هک نشده است
روابط عمومی سازمان صداوسیما اعلام کرد صوتی که در زمان پخش زنده برنامه بزرگداشت شهدا در فسا از شبکه خبر 2 پخش شد مربوط به یکی از بخشهای این بزرگداشت بوده است و هیچ صوت خارجی به سیگنال دریافتی از استان فارس اضافه نشده است. این بخش با عناوین یکی از شبکههای فارسیزبان خارجی شروع شد و این نوع شروع برای عدهای از مخاطبان این شبهه را به وجود آورد که شبکه خبر 2 هک شده است.
***
«طاووس خانم و ازدواجهایش» روی صحنه میرود
نمایش «طاووس خانم و ازدواجهایش» به کارگردانی علی ژکان و تهیهکنندگی لیلا فریدنی از روز دوشنبه ۱۷ اردیبهشت در سالن اصلی فرهنگسرای نیاوران تهران روی صحنه میرود. فرهاد بشارتی، شقایق رهبری، لیلا فریدنی، شاپور کلهر، رضا امامی، محمدجواد اکبری، علی ابراهیمی و داریوش سلیمی از جمله بازیگرانی هستند که در نمایش «طاووس خانم و ازدواجهایش» به ایفای نقش میپردازند. در خلاصه داستان این اثر آمده است: هوشنگ و طاهره سعی دارند با ازدواج دخترشان، بیپولی و بیدرایتی خودشان را جبران کنند اما در این مسیر اتفاقاتی رخ میدهد.
***
پایان همراهی «همراه» با مجموعه فرهنگی نیاوران
مدیر سابق مجموعه فرهنگی نیاوران با اشاره به کنارهگیری از این مجموعه هنری پس از 3 سال گفت: از فرهنگسرای نیاوران بیرون آمدم که امسال بیشتر به کار هنریام برسم و از تمام ظرفیتی که داریم، دوستان و هنرمندان خوب و کسانی که سالیان سال است در کنارشان کار و شاگردی کردم کمک بگیرم تا امسال بتوانیم یکسری کارها را انجام دهیم. نخستین پروژهای که در دست داریم یک مجموعه تلویزیونی طنز است و پیگیری میکنیم که به نتیجه برسیم. ابوالفضل همراه که پیشتر پیشینه کارگردانی فیلم کوتاه را در کارنامه کاریاش دارد، خاطرنشان کرد: این نخستین کارگردانی من در ساخت مجموعه بلند تلویزیونی خواهد بود. تشکیل اتاق فکر و کارهای مقدماتی و رایزنیهای آن در دست انجام است و متعاقبا اسامی عوامل اعلام میشود. این مجموعه کاری متفاوت در حوزه کمدی است و بیشک مخاطبان بسیاری خواهد داشت. موضوعات روز جامعه محوریت این مجموعه تلویزیونی است.
***
پس از مدتها غیبت در تلویزیون
عمو پورنگ هم راهی شبکه نمایش خانگی شد
سریال «لالایی» به کارگردانی احمدعلی درویشپور و نقشآفرینی داریوش فرضیایی (عمو پورنگ) با ضبط مراحل پایانی آماده پخش در شبکه نمایش خانگی میشود. این سریال در حالی با محوریت کودکان و نوجوانان روزهای پایانی تصویربرداری خود را سپری میکند که قرار است از یکی از پلتفرمها برای علاقهمندان و کودکان عرضه و ارائه شود. سریال «لالایی» با نقشآفرینی فرضیایی، متفاوت از آثاری است که تاکنون از او به عنوان شخصیت عمو پورنگ دیده شده است.
***
در قالب جشنواره تئاتر«کوک لندیا»
عضو هیأت علمی دانشگاه هنر به قزاقستان میرود
عضو هیات علمی دانشگاه هنر در جشنواره «کوک لندیا» قزاقستان کارگاه آموزشی «انرژی دستان عروسکگردان» را برگزار میکند. اسماعیل شفیعی که عضو هیات علمی دانشگاه هنر و از فعالان حوزه تئاتر کشور است، بنا به دعوت ششمین فستیوال بینالمللی تئاتر «کوک لندیا» قزاقستان، یکی از کارگاههای خود را با عنوان «انرژی دستان عروسکگردان» در این جشنواره برگزار میکند.
به گفته وی، این کارگاه تاکنون بارها در چارچوب فستیوالهای مختلف در روسیه، صربستان و... برگزار شده است. این کارگاه به موضوع نحوه زندهگردانی و قابل باورکردن عروسک در تئاتر عروسکی اختصاص دارد که در تاریخ 5 ژوئن (16 خرداد) برگزار خواهد شد.
***
از سوی انتشارات پارت عرضه میشود
کتابهای جدید موسیقی در نمایشگاه کتاب
انتشارات پارت امسال در نمایشگاه کتاب تهران با 4 عنوان کتاب جدید در حوزه موسیقی حضور خواهد داشت. این کتابها عبارتند از: «اشمیت؛ اُپوس ۱۶» تمرینات مقدماتی برای پیانو، «پوتسولی ۱۱۵۱» آموزش سلفژ؛ پارلاتی و کانتاتی، «ماتزاس اُپوس ۳۶» ۷۵ ملودی و تمرینات طبقهبندیشده برای ویولن و «شگردهای موسیقی» که در سیوپنجمین نمایشگاه کتاب تهران به بازار نشر عرضه خواهد شد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|