|
گزارش «وطن امروز» از چشمانداز تحولات منطقه خاورمیانه و تأثیر آن بر بازار نفت
تنش و جهش
گروه اقتصادی: با آنکه سوریه یک تولیدکننده نفت است اما سقوط حکومت این کشور تأثیر مستقیمی بر بازار نفت جهانی نداشته است. قبل از جنگ داخلی، سوریه حدود ۳۵۰,۰۰۰ بشکه نفت در روز تولید میکرد که در مقایسه با تولیدکنندگان بزرگ نفت مانند عربستان سعودی، روسیه و آمریکا ناچیز بود.
بر این اساس، تصمیمات سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک)، تحریمهای اقتصادی، تغییرات ژئوپلیتیک در مناطق دیگر و نوسانات عرضه و تقاضای جهانی نفت تأثیر بیشتری نسبت به سقوط سوریه بر بازار نفت داشته است. در حال حاضر نوسانات قیمت نفت بیشتر به سیاستهای دولت چین نسبت داده میشود. به عبارت دیگر این کشور یک بسته رونق اقتصادی به ارزش ۱۷ میلیارد دلار پیشبینی کرده بود تا اقتصادش به سمت رشد حرکت کند.
البته همواره تحریمهای اقتصادی و تغییرات ژئوپلیتیک در مناطق مختلف جهان نقش مهمی در تعیین قیمت نفت دارد. تصمیمات اوپک نیز به عنوان یکی از اصلیترین عوامل تأثیرگذار بر تولید و قیمت نفت میتواند بازار را تحت تأثیر قرار دهد. این موضوعات بویژه در مناطقی که تولید و صادرات نفت بالاست، اهمیت بیشتری مییابد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت سقوط سوریه به تنهایی تأثیر چشمگیری بر بازار نفت جهانی نداشته و نوسانات قیمت نفت بیشتر به عوامل دیگری مانند تصمیمات اوپک، تحریمهای اقتصادی و تغییرات ژئوپلیتیک نسبت داده میشود.
* تحلیل وضعیت بازار جهانی نفت در سایه تحولات سیاسی و فصلی
سعید میرترابی، کارشناس انرژی در گفتوگو با «وطن امروز»، به بررسی وضعیت بازار جهانی نفت با توجه به تحولات سوریه و ادامه تنشها بین روسیه و اوکراین و همینطور آغاز فصل سرما پرداخت. وی گفت: «با وجود تحولات اخیر در سوریه و ادامه تنشها بین روسیه و اوکراین، تقاضا برای نفت در فصل سرما دستخوش تغییر قرار نگرفته است».
میرترابی اظهار کرد: «هر چند پیشبینی شده بود با ورود به فصل سرما، تقاضا برای نفت حرارتی و نفت سنگین به طور طبیعی افزایش یابد اما تاکنون این اتفاق نیفتاده است. با این حال پیشبینی میشود مصرف نفت به حدود ۲ میلیون بشکه در روز افزایش یابد. این افزایش تقاضا یک روند طبیعی است و فشار زیادی بر قیمتها نخواهد گذاشت، زیرا این پدیده در بازار نفت امری عادی به شمار میآید».
* تأثیر تحولات سوریه بر قیمت نفت
میرترابی در ادامه به وضعیت سوریه و تأثیرات آن بر بازار جهانی نفت اشاره کرد و گفت: «با وجود تحولات در سوریه، این کشور به عنوان یک تولیدکننده مهم نفت شناخته نمیشود و از نظر جغرافیایی نیز دور از مراکز اصلی عرضه نفت قرار دارد. به همین دلیل، حتی اگر تنشها در سوریه افزایش یابد، تأثیر چشمگیری بر قیمتهای نفت نخواهد داشت، به شرطی که کشورهای حاشیه خلیجفارس در این تنشها درگیر نشوند».
وی همچنین به جنگ جاری بین روسیه و اوکراین و تأثیر احتمالی آن بر آینده بازار نفت اشاره کرد و گفت: «ممکن است به دنبال روی کار آمدن دولت جدید در آمریکا به ریاست ترامپ، تحولی در کاهش تنشها ایجاد شود. بدون دخالت کشورهای تولیدکننده نفت، قیمت جهانی نفت احتمالاً مسیر طبیعی خود را طی خواهد کرد». وی به روند کلی بازار اشاره کرد و گفت: «با وجود افزایش مصرف ناشی از آغاز فصل سرما، تنشهای سیاسی تأثیر قابل توجهی بر قیمتها نخواهد داشت».
میرترابی با مرور رویدادهای سال ۲۰۱۱ و رقابتهای منطقهای، به این نکته اشاره کرد که «با توجه به موقعیت سوریه و عدم تمایل کشورهای حاشیه خلیجفارس به درگیری در تحولات منطقه، احتمال بروز رقابتهای جدی مشابه سال ۲۰۱۱ بسیار کم به نظر میرسد. به این ترتیب، بازار جهانی نفت در شرایط فعلی، تحت تأثیر عوامل فصلی و سیاسی به آرامی به سمت ثبات پیش میرود».
* تأثیر محدود بحران سوریه بر بازار جهانی نفت
مرتضی بهروزیفر، کارشناس انرژی تأکید کرد: «سوریه سهم کوچکی در بازار جهانی نفت دارد و در مقایسه با مقیاس جهانی رقم ناچیزی است. سال گذشته، تولیدات نفتی سوریه به حدی کاهش یافت که نیاز به واردات نفت خام و فرآوردههای نفتی داشت. بنابراین بحران سوریه تأثیر چندانی بر بازارهای جهانی نفت ندارد».
بهروزیفر افزود: «تغییر قیمت نفت تاکنون بسیار محدود بوده و کمتر از یک دلار افزایش یافته است. اگر بحران سوریه گسترش نیابد، انتظار تغییرات چشمگیر در بازار جهانی نفت وجود ندارد. با این حال، بحرانهای منطقهای مانند درگیریهای نظامی در مناطق دیگر و تغییر سیاستهای اقتصادی میتواند تحولات ناگهانی در بازار نفت ایجاد کند. اقدام برخی کشورها و رژیم اسرائیل، تنشهای بیشتری در منطقه ایجاد خواهد کرد و تأثیرات قابل توجهی بر قیمت نفت خواهد گذاشت».
وی تاکید کرد: «در حال حاضر، پیشبینیها نشان نمیدهد تحولات چشمگیری در کوتاهمدت رخ دهد و بازار نفت به روند عادی خود ادامه خواهد داد اما در ادامه عواملی مانند سیاستهای اقتصادی ترامپ و وضعیت اقتصادی چین میتواند در بلندمدت تأثیرگذار باشد. در کوتاهمدت، قیمت نفت در محدوده ۷۰ تا ۷۵ دلار باقی خواهد ماند و تنها تغییرات فصلی معمول میتواند موجب کاهش قیمتها شود».
به گزارش «وطن امروز»، بر اساس گزارشها و تحلیلها سقوط حکومت سوریه تأثیر مستقیمی بر بازار جهانی نفت نداشته است. هر چند سوریه یکی از تولیدکنندگان نفت است اما سهم این کشور در تولید و صادرات نفت جهانی بسیار کم و ناچیز است. حتی در بهترین دوران، حجم تولید نفت سوریه به کمتر از ۵۰۰ هزار بشکه در روز میرسید که در مقیاس جهانی رقم قابلتوجهی محسوب نمیشود. با این حال، نمیتوان احتمال تأثیر بحرانهای منطقهای دیگر بر بازار نفت را نادیده گرفت، چرا که در چند روز اخیر شاهد نفوذ رژیم صهیونیستی به عمق خاک سوریه بودهایم و از طرف دیگر گروههای تروریستی در مرز عراق حضور پررنگی پیدا کردهاند. به طور قطع اگر دامنه این تنشها به سایر کشورهای منطقه کشیده شود، باید انتظار جهش قیمت نفت را داشته باشیم، چرا که رفتهرفته میزان تقاضا برای نفت و فرآوردههای نفتی در اروپا افزایش مییابد.
از طرف دیگر سیاستهای چین در راستای بهبود رشد اقتصادیاش در جریان است. این مساله میتواند بار دیگر تقاضای نفت در بازار جهانی را افزایش دهد. بر همین مبنا میتوان گفت در مقطع کنونی هر چند قیمت نفت در محدوده ۷۴ دلار است اما احتمال اینکه قیمت آن به بالای ۸۵ دلار برسد نیز دور از انتظار نیست، چرا که کشورهای عضو اوپک قرار است نسبت به بازار نفت تصمیمگیری جدیدی داشته باشند. اگر میزان تقاضا بشدت افزایش یابد، احتمالا میزان تولید و صادرات کشورهای عضو اوپک در همین محدوده حفظ شود اما احتمال این نیز وجود دارد در صورتی که میزان تقاضا کمتر از پیشبینیها شود، میزان تولید و عرضه نفت خود را کاهش دهند.
در سالهای اخیر میزان تورم در بازار جهانی افزایش یافته است، به همین دلیل هزینه استخراج نفت نیز بیشتر شده است، بنابراین در برخی کشورها حاشیه سود تولید و استخراج نفت چندان بالا نیست و دولتها ترجیح میدهند نفت را با قیمت بالاتری عرضه کنند. حالا باید دید با آغاز فعالیت ترامپ در آمریکا چه تغییراتی را در بازار جهانی شاهد خواهیم بود، چرا که او پیش از این گفته بود سیاستهای دولت آمریکا در بازار نفت باید در راستای منافع این کشور باشد. به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران پیشبینی کردهاند قیمت نفت و فرآوردههای نفتی بالا میرود. با در نظر گرفتن مجموع این عوامل میتوان پیشبینی کرد بازار نفت بسیار شکننده است و میتواند تحت تأثیر هر عاملی رشد کند.
ارسال به دوستان
پیشنهادهای پنجگانه به مدیر جدید «اوج»
افق انسان ایرانی را دریابید
مهرداد احمدی: مدیریت دولتی فرهنگ از آن دست عناوینی است که واقعا توضیح دادنش دشوار است. از سویی، فرهنگ ساحت ادب حضور انسان ایرانی - اسلامی است. نمیخواهم وارد توضیح هستیشناختی فرهنگ شوم. عجالتا چند خطی را به عنوان یادآوری مطرح میکنم تا وقتی بعد که بتوانم مفصلا بحثی فلسفی در باب فرهنگ را سامان دهم. فرهنگ به معنای دانستن موضع تاریخی و نحوه مواجهه با جهان از همین موضع است. این را میتوان در ادب حضور جمع کرد. ما از ادب به معنای رفتار متناسب با اشخاص یا چیزها سخن میگوییم. ادب مکانمند است. مثلا ادب حضور در مسجد، یعنی رفتاری که ما در مسجد از خود بروز میدهیم، با حسینیه متفاوت است. ادب برخورد با پدر از ادب برخورد با مادر تفاوت دارد و باز اینها هم در داخل و خارج خانه معنای متفاوتی به خود میگیرند. وقتی از ادب حرف میزنیم یعنی باید بدانیم که هستیم، در چه جایگاهی قرار داریم و چه رفتاری باید داشته باشیم. وقتی میبینیم کسی با پدر خود محترمانه صحبت نمیکند، به او میگوییم «او پدرت است» یعنی شخص خطاکار را متوجه این میکنیم خودش در برابر نفر مقابلش کیست.
تربیت اخلاقی کودک نیز ماحصل یاد گرفتن آداب حضور در ساحتهای مختلف از خانه تا مدرسه است. اساسا انسان مدام میتواند در حال تأدیب باشد. برای همین مجموعه تمام این آداب را که چه از نظر عملی و چه در ساحت نظری و معرفتی، بسان اثیری، ما را در بر گرفتهاند، فرهنگ مینامیم. علاوه بر این، عموما فرهنگ را با اضافات تاریخی لحاظ میکنیم؛ مثلا میگوییم فرهنگ دوره صفوی یا فرهنگ دوره کلاسیک یا فرهنگ دوره مدرن که هر کدام از اینها یعنی که انسان آن دوره خود را چگونه میفهمید و با جهانش چگونه وارد تعامل میشد. این تعریف و مقدمه کوتاه ولی بشدت ناکافی کمک میکند تا ببینیم سخن گفتن از مدیریت فرهنگ از سوی دولت تا چه حد قرین امتناع است. اغلب ما اساسا متوجه این پیچیدگیها نیستیم. ما فقط ایرانی نیست؛ «ما»ی مدرن غوطهور در علم تجربی هم گمان میکند میتواند با مجموعهای از مفروضات حسب یک روششناسی علمی، نتایجی کلی برای مدیریت فرهنگی به دست آورد. فرهنگ انسانیتر از آن است که بتوان با مجموعهای از دادهها و شبکهها از روابط به مدلی برای مدیریت آن رسید. هر جا علم چنین پیش رفته و بر سمند توسن غرورش لگام تواضع نزده، بشر را به پرتگاههای فاجعه کشانده است. اگر منظور از مدیریت فرهنگی، عنوان جعلی و بیمعنای فرهنگسازی باشد، فرهنگ را نمیتوان مدیریت کرد، نه با دولت نه بدون دولت. کسی که فکر میکند میتواند با چند بخشنامه برای مصرف بهینه فرهنگسازی کند، قطعا نمیداند فرهنگ چیست. بشر آن قدرها هم زور ندارد که بتواند فضایی را که در برش گرفته، شکل دهد. مدیریت فرهنگی اما میتواند به معنای احیای یک ادب یا تقویت آن باشد. در این معنا مدیریت فرهنگی غیر از کارهای ستادی مرسوم و تمشیت اداری امور، اگر میخواهد واقعا برای فرهنگ کاری کند، باید بداند انسان ایرانی - اسلامی چیست و چه افقی دارد و امروز این انسان از خودش چه میفهمد. سر بسط این معنا را ندارم، چرا که از حوصله مطلب خارج است. اینها را نوشتم تا چند بند با مدیریت جدید اوج سخنی بگویم. سخنی که آن را بر بنای این مقدمات استوار میکنم.
1- لطفا مدیر فرهنگی باشید. این عنوان را جدی بگیرید که صرف تقبل یک پست فرهنگی از شما مدیر فرهنگی نمیسازد. فرهنگی بودن باید در منش شما متجلی شود. یعنی برای نسبتی که انسان ایرانی - اسلامی با جهان دارد و فهم او از خودش، وزن بیشتری از جعلیاتی چون فرهنگسازی قائل شوید. اصلا بپذیرید که شما نمیتوانید فرهنگ را بسازید. اگر پذیرفتید، آنگاه متوجه نیاز یک اتاق فکر یا یک پژوهشکده برای ساخت مبانی نظری میشوید. باور کنید فرهنگ بدون ایده، همان تمشیت امور است و اگر میخواهید چیزی بیش از تیماردار باشید، لطفا در دوران مدیریت خودتان پژوهشکده اوج را راه بیندازید. آنها به شما خواهند گفت امروز انسان ایرانی چه نسبتی باید میداشت و چرا آن نسبت را در وجهی ندارد یا نمیتواند داشته باشد. از اینجاست که یک نظام فکری منسجم برای انتخاب آثار و حتی مدیوم آنها خواهید داشت.
2- انسان ایرانی علاوه بر فهمی از حال، نیازمند خیالی از آینده است. تا میتوانید تخیل کنید، آینده را در رسانه اگر تخیل نکنید، ممکن است دیگران ادب حضوری برای شما تدارک ببینند که چیزی از مؤلفههای هویتی باقی نگذارد. تخیل آینده به معنای ساخت یک رؤیاست. این رؤیا را با مذبذان نمیتوان ساخت. برای ساخت رؤیا باید سراغ کسانی بروید که عمیقا ایران را دوست دارند.
3- از ورود به فعالیتهای کماثر و ارزان عمیقا احتراز کنید. بگذارید این دست آثار را دیگران بسازند، بخش واقعا خصوصی و سالم. اوج باید فیلمی بسازد، اپرایی برگزار کند، تئاتری اجرا رود که هیچکس نمیتواند و دقیقا اینجاست که مسؤولیت شما به عنوان به اصطلاح مدیر فرهنگی معنا دارد. یک هنرمند عادی الزامی به اندیشیدن به خیر عمومی ندارد؛ درست است که بیندیشد ولی مجبور نیست اما شما به عنوان مصرفکننده بودجه عمومی نهتنها باید به خیر عمومی فکر کنید، بلکه باید برای آنچه باید خیر باشد و آن خیری که از آن روگرداندهایم هم بیندیشید.
4- بخشی از ادب حضور ما در جهان حول قهرمانان معنا دارد.
اوج باید قهرمان بسازد. قهرمانی که بدل به حافظه ما شود. منظورم فقط بازنمایی قهرمانان موجود در خزینه فرهنگی نیست، قهرمان جدید. اوج باید سوباسای ایرانی بسازد؛ یک عالم تبریزی، یک پهلوان سمنانی، یک کشتیگیر خوزستانی. شمایل کسانی را بسازد که نیستند؛ یک خیال از آیندهای که میتوان آن را برگزید. من نمیدانم ژاپنیها وقتی کارتون فوتبالیستها را میساختند واقعا دنبال یک پروژه جهانی و بزرگ برای فوتبالشان بودند یا نه اما میدانم همین کارتون خیلی از ماها را عاشق فوتبال و مبارزه کرد. ژاپنیها احتمالا هرگز قهرمان جامجهانی فوتبال نمیشوند اما دستکم فوتبال رده چندم ژاپن در دهه 80 میلادی را به تیمی بدل کردهاند که میتواند به کرات در جامجهانی از گروهش صعور کند.
یعنی نهتنها برای خودشان از رهگذر خیال ارزش افزوده آفریدهاند، بلکه مهمتر از آن توانستهاند ادب ژاپنی بودن پیشاهیروشیما را احیا کنند؛ ادب برنده بودن!
5- نظام تربیت هنرمند را جدی بگیرید. بادمجان دور قاب چینهای ظاهرالصلاح وقتی کارشان با بودجه شما تمام شود، میروند و در جلوت (نه حتی در خلوت) آن کار دیگر میکنند. برخی هم در این میان راه میافتند که چه نشستهاید فلانی از ایران و انقلاب برید. خیر! فلانی فقط خواسته بود با شما بالا رود، حالا نردبان را انداخته. حرجی هم نیست، در دورهای که مثلا فیلم ساختن تا این اندازه مافیایی و دشوار شده، عدهای چاره را در این دست تلبیسها میدانند. راهش گشودن درهاست. پیشنهاد میکنم اوج مسؤول یک جشنواره مردمی در سراسر کشور شود و از طریق انجمنهای سینمای جوان یا دفاتر استانیاش (که نمیدانم دارد یا نه)، سالانه جشنوارهای برای فیلم اولیها برگزار کند. با موجودی فعلی سینمای ایران، آرزوی سینمای فرهنگی را مگر در میان شبهروشنفکران ببینیم.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
مقاومت نقشه راه مردمی در منطقه غرب آسیا
حمید ملکزاده*: برای اینکه بتوانیم درک درستی از پدیدههای سیاسی داشته باشیم باید قبل از هر چیز درک درستی از زمینههایی که به تولید آنها منتهی شدهاند به دست بیاوریم. همچنین برای به دست آوردن این فهم باید بتوانیم ریشههای حقیقی پدیدهها را پیدا کنیم. در میان همه پدیدههایی که در منطقه غرب آسیا با آنها سر و کار داریم، مقاومت، هم به عنوان یک جبهه فعال در میدان سیاست و هم در مقام یک ایده نیروبخش به ملتهای منطقه موضوع قابلتوجهی است؛ موضوعی که تاریخ معاصر سیاست در غرب آسیا را نمیتوانیم بدون به دست آوردن فهم روشنی از آن درک کنیم. در عین حال برای اینکه بتوانیم دورنمای سیاسی ممکن در این منطقه را بهدرستی ترسیم کنیم باید این پدیده حائز اهمیت را جدی بگیریم. دیروز رهبر انقلاب در دیدار جمعی از اقشار مختلف ایرانیان درباره رخدادهای اخیر در کشور سوریه در پاسخ به نگرانیهایی که مسائل جاری در این کشور در مقابل جبهه مقاومت قرار داده تاکید کردند «به حول و قوه الهی گستره مقاومت بیش از گذشته تمام منطقه را فراخواهد گرفت». من در این یادداشت کوتاه توضیح خواهم داد چطور ویژگیهای منحصربهفرد مقاومت به طور اجتنابناپذیری به تحقق این ایده منتهی خواهد شد.
* مقاومت؛ نیروی مردمی درونزا
ایده مقاومت در منطقه غرب آسیا را از جهات زیادی میتوان مورد بررسی قرارداد اما آنچه در این نوشته برای من اهمیت دارد 2 وجه یا جنبه اساسی دارد: الف- مقاومت نیرویی مردمی در میان ملتهای منطقه است؛ ب- مقاومت نتیجه زیادهخواهی و مداخله مستقیم یا غیرمستقیم قدرتهای بزرگ در مسائل مربوط به دولتهای غرب آسیاست.
برای روشنتر شدن آنچه در بالا آوردم باید این مساله را در نظر بگیریم که ایده مقاومت اصولا واکنش طبیعی اذهان آحاد ملتهای منطقه برای تعیین سرنوشت خود است. یعنی باید آن را بهعنوان نیرویی درونزا در هر کدام از ملتهای منطقه فهمید. از این جهت ایده مقاومت کالایی وارداتی نیست که از جایی بیرون از روندهای طبیعی و تاریخی مردم منطقه به آنها تحمیل شده باشد، بنابراین میتوانیم اینطور ادعا کنیم که ایده مقاومت در هر کدام از ملتهای منطقه با پویاییهای خاص تاریخ آن ملت پیوند خورده و همزمان با تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن صورتهای یگانه و جدیدی پیدا میکند، بنابراین میتوانیم انتظار داشته باشیم سازمان مادی خاصی که در هر کشور ایده مقاومت را نمایندگی میکند به عنوان بخشی اجتنابناپذیر از روندهای تحول تاریخی خاص ملت خود از حیاتی پویا و مستمر برخوردار است. اگر اشتراکات تاریخی و همسایگی جغرافیایی این ملتها را به این ایده اولیه اضافه کنیم، آنگاه میتوانیم انتظار داشته باشیم پیوند مادی و روانی میان گروههای مقاومت جغرافیای غیرمادی گستردهای را برای ظهور نمونههای جدید و پویای مقاومت در اختیار ایده مقاومت قرار داده است. از این منظر مقاومت هم از نظر مادی و جغرافیایی و هم از جهت امکانات غیرمادی میدان بزرگی برای ظهور و بروز را در اختیار دارد. این همان چیزی است که فراگیری گستره مقاومت در منطقه غرب آسیا را تضمین میکند.
* مقاومت به عنوان پاسخ مردمی به تعدی خارجی
اگر مقاومت ایده درونزای مردمی برای راهبری زندگی سیاسی و اجتماعی ملتهای مستقر در غرب آسیا باشد، حضور و مداخله مستقیم یا غیرمستقیم قدرتهای خارجی در جریان زندگی طبیعی ملتهای منطقه همان عاملی است که ضرورت تشکیل هستههای مقاومت و اجراییکردن ایده مقاومت را در میان این ملتها به وجود آورده است. حضور و دخالت خارجی در جریان طبیعی تاریخ سیاسی ملتهای منطقه آسیا گاه به صورت حضور و مداخله مستقیم نظامی یا غیرنظامی از طریق قبضه کردن فضاهای مادی و روانی متعلق به افراد این ملتها اتفاق میافتد و گاه به صورت نیابتی و از طریق مستقر شدن دولتهایی که اراده قدرتهای خارجی را علیه اراده ملتهای منطقه به اجرا در میآورند. در هر دو حالت ایده مقاومت واکنشی طبیعی نسبت به تعدی نیروهای خارجی یا حکومتهای نیابتی آنها در جریان طبیعی زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ملتهای منطقه است. از این جهت میتوانیم انتظار داشته باشیم هر بار این حضور و این شکل از دخالتگری خارجی در میان یکی از ملتهای منطقه ظهور و بروز جدیتری داشته باشد، نیروهای قدرتمندتر مقاومت در میان افراد آن ملت شکل میگیرد.
اگر آنچه تا اینجا آوردم را به مطالبی که در بخش قبلی گفته شد پیوند بزنیم آنگاه تصدیق خواهیم کرد شکستهای میدانی یا عقبنشینیهای سیاسی و نظامی مقطعی در جغرافیای مقاومت بهجای اینکه ایده مقاومت را از بین برده یا جریان مقاومت را نابود کند، مسیرهای جدیدی برای ظهور قدرتمندتر این ایده و امکانات تازهای را برای تشکیل هستههای نیرومندتر مقاومت به ارمغان میآورد.
مساله مهمی که در این زمینه باید در نظر بگیریم این است که ایده مقاومت یک ایدئولوژی سیاسی نیست. یعنی نمیتوانیم بگوییم ایده مقاومت یکجور نظام فکری ساماندهیشده برای کسب قدرت است. مساله مقاومت کسب قدرت یا حضور در ساختار رسمی قدرت نیست، بلکه سازوکار روانی دفاع از حیثیت یگانه ملتهایی است که آن را به عنوان اصلی راهنما در حفظ و بالندگی هویتهای خاص خودشان در نظر گرفتهاند. از این جهت میشود انتظار داشت با تحتفشار قرار گرفتن نیروها صورتهای بالندهتری از آن در ملتهای منطقه شکل میگیرد. هر قدر این فشارها سهمگینتر باشد، پاسخهایی سهمگینتر، قدرتمندتر و پایدارتر خواهد گرفت. مساله مهمی که در این ارتباط باید به آن توجه کنیم این است: تاریخ دنبالهدار دخالتهای قدرتهای بیگانه و حاکمانی که از آنها پیروی میکنند یکجور سازوکار طبیعی انتقال تجربیات مقاومت را در میان ملتهای منطقه ایجاد کرده است؛ سازوکاری طبیعی که به عنوان انبان دانش مقاومت عمل میکند. همین مسائل مشترک و تاریخ مشترک از مبارزه کردن علیه دشمنی مشترک است که زمینهساز ظهور هویتی مشترک در دنیای متکثر مقاومت بوده است. همه اینها در نهایت دورنمای روشنی را در مقابل ایده مقاومت قرار میدهد، چرا که از یک طرف ایده مقاومت نیرویی درونزا برای ملتهای منطقهای که با حیثیت دفاعی آن در منطقه غرب آسیا پیوند خورده است و از طرف دیگر پیوندهای تاریخی و جغرافیایی نیروهای مقاومت برای آنها انبانی از خاطرات مشترک را به وجود آورده که هم اعضای جبهه مقاومت را به یکدیگر پیوند میزند و هم تاریخ مقاومت را حفظ میکند.
ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از قشرهای مردم با تأکید بر آمریکایی - صهیونیستی بودن رخدادهای سوریه:
نقشهکشهای حوادث اخیر سوریه هیچیک به اهداف خود نمیرسند
* بدون شک مناطق تصرفشده سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد/ * آمریکا به توفیق الهی به دست جبهه مقاومت از منطقه اخراج خواهد شد
گروه سیاسی: رهبر حکیم انقلاب اسلامی صبح دیروز در دیدار هزاران نفر از قشرهای مردم، با «تبیین لایههای مختلف حوادث سوریه، ترسیم منطق حضور ایران در این کشور، تشریح روند آتی تحولات منطقه و بیان درسها و عبرتهای قضایای سوریه»، تأکید کردند: این حوادث محصول یک نقشه آمریکایی - صهیونیستی است و گستره مقاومت با یافتن استحکام و انگیزه بیشتر در مقابل فشارها و جنایتها، به حول و قوه الهی همه منطقه را فراخواهد گرفت.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله العظمی خامنهای با اشاره به نقش آشکار یک دولت همسایه سوریه در حوادث این کشور، گفتند: با وجود این، قرائن متعددی وجود دارد که نشان میدهد توطئهگر، نقشهکش و اتاق فرمان اصلی، آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند.
ایشان رفتار صهیونیستها و آمریکاییها با رخدادهای اخیر سوریه را یکی از این قرائن خواندند و افزودند: اگر اینها نقشهکش حوادث سوریه نبودهاند، چرا برخلاف دیگر کشورها ساکت ننشستند و با بمباران صدها مرکز زیرساختی، فرودگاه، مراکز تحقیقاتی، مراکز تربیت دانشمند و نقاط دیگر سوریه، عملاً در حوادث جاری دخالت کردند؟
رهبر انقلاب با اشاره به اعلام رسمی آمریکا مبنی بر حمله به ۷۵ نقطه سوریه در یکی دو روز اول حوادث، گفتند: صهیونیستها هم علاوه بر هدف قرار دادن صدها نقطه، سرزمینهای سوریه را اشغال و تانکهای خود را به دمشق نزدیک کردند و آمریکا که در حوادث مرزی بسیار کوچکتر در دیگر کشورها حساسیت فراوانی از خود نشان میدهد، نه فقط اعتراض نمیکند، بلکه کمک هم کرده است. آیا این واقعیات نشاندهنده دست آنها در حوادث سوریه نیست؟
حضرت آیتالله خامنهای در تشریح یکی دیگر از قرائن دخالت آمریکا و رژیم صهیونیستی در قضایای سوریه، گفتند: در روزهای آخر قرار بود برخی کمکها و امکانات برای مردم یک منطقه سوریه –به خصوص زینبیه- ارسال شود اما صهیونیستها همه مسیرهای زمینی را مسدود کردند و هواپیماهای آمریکایی و رژیم صهیونی با پروازهای گسترده، نگذاشتند این کمکها از راه هوا هم منتقل شود. اگر آنها صاحب قضیه نیستند و با قرار گرفتن در پشت سر فلان گروه تروریستی یا مسلح با سوریه نمیجنگند، چرا از کمک به مردم سوریه جلوگیری کردند؟
رهبر انقلاب اهداف مهاجمانی را که از شمال و جنوب دنبال تصرف سرزمینهای سوریه هستند، متفاوت خواندند و افزودند: در این میان آمریکا دنبال محکم کردن جای پای خود است اما زمان نشان خواهد داد هیچ یک، به اهداف خود نمیرسند و بدون شک مناطق تصرفشده سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد.
ایشان در ترسیم روند تحولات آتی منطقه، با تأکید بر اینکه آمریکا به توفیق الهی به دست جبهه مقاومت از منطقه اخراج خواهد شد، گفتند: عوامل استکبار خیال میکنند جبهه مقاومت بعد از سقوط دولت سوریه که طرفدار مقاومت بود، ضعیف شده است اما سخت در اشتباهند، چرا که اصولاً درک درستی از مقاومت و جبهه مقاومت ندارند.
حضرت آیتالله خامنهای مقاومت را نه یک سختافزار قابل شکستن و فرو ریختن، بلکه یک ایمان، تفکر، مکتب اعتقادی و تصمیم قلبی خواندند و افزودند: به همین علت، مقاومت با فشارها قویتر میشود و انگیزه افراد و عناصر آن با دیدن خباثتها، شدیدتر و دامنه آن گستردهتر خواهد شد.
ایشان قویتر شدن حزبالله لبنان، حماس، جهاد اسلامی و دیگر نیروهای فلسطینی را زیر بار فشارهای ۱۴ ماه اخیر، نشانه این واقعیت برشمردند و افزودند: فشار مصیبتها و از دست دادن سیدحسن نصرالله بسیار سنگین بود اما قدرت و مشت حزبالله محکمتر شد و دشمن هم با مشاهده این واقعیت، به دنبال آتشبس آمد.
رهبر انقلاب با یادآوری جنایات بیسابقه رژیم آدمکش در غزه و شهادت اشخاص برجستهای مانند یحیی سنوار، گفتند: دشمن خیال میکرد مردم غزه زیر بمبارانها، علیه حماس قیام میکنند اما برعکس شد و مردم بیشتر از قبل طرفدار حماس و جهاد اسلامی و بقیه گروههای مجاهد فلسطینی شدند.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه فراگیر شدن گستره مقاومت در همه منطقه، نتیجه قطعی فشارها و جنایات دشمنان خواهد بود، افزودند: آن تحلیلگر نادان و بیخبر که این حوادث را باعث ضعیف شدن ایران میداند، بفهمد که ایران قوی و مقتدر است و مقتدرتر نیز خواهد شد.
ایشان مقاومت را واقعیتی ریشهدار در ایمان و باور ملتها خواندند و افزودند: مقاومت به معنای ایستادگی در مقابل آمریکا و هر سلطهگر دیگر و مخالفت با وابستگی و نوکری آمریکا، برای ملتها یک عقیده بسیار مهم است و همین باور در ماههای اخیر باعث طرفداری پرشور ملتهای منطقه و به تعبیری ملتهای جهان از فلسطین و ابراز تنفر از صهیونیستها شد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به گذشت بیش از ۷۵ سال از غصب فلسطین، گفتند: این مساله باید در این مدت طولانی از یادها میرفت اما امروز ایستادگی ملت فلسطین و ملتهای منطقه بر سر مساله فلسطین، 10 برابر بیشتر از زمان غصب این سرزمین است و باور مشترک ملتها به مقاومت، این شعله را افروختهتر کرده است.
ایشان همسویی با رژیم صهیونیستی را خط قرمز ملتها دانستند و افزودند: صهیونیستها و همدستانشان بدانند بر اساس سنت الهی، جنایت پیروزی نمیآورد و امروز این سنت الهی و تجربه تاریخی در غزه و ساحل غربی رود اردن و لبنان در حال تکرار است.
رهبر انقلاب با اشاره به حضور ایران در سوریه در سالهای قبل، گفتند: نکتهای که اغلب به خصوص جوانان از آن بیاطلاعند این است که قبل از کمک ما به دولت سوریه، یعنی در مقطع حساس دفاع مقدس و در شرایطی که همه به نفع صدام و علیه ما کار میکردند، دولت سوریه با کمکی حیاتی به ایران و در حرکتی بزرگ و تعیینکننده، خط لوله انتقال نفت از عراق به مدیترانه را مسدود و صدام را از درآمد آن محروم کرد.
ایشان علت دیگر حضور جوانان و برخی فرماندهان ایرانی در سوریه و عراق را مقابله با فتنه داعش خواندند و افزودند: داعش بمب ناامنی بود و آنها به دنبال ناامن کردن سوریه، عراق و سپس حضور در ایران و ناامن کردن کشور ما به عنوان هدف اصلی و نهایی بودند.
حضرت آیتالله خامنهای جلوگیری از سرایت ناامنی به ایران را علت مهم عزم جمهوری اسلامی برای مقابله با داعش برشمردند و خاطرنشان کردند: مسؤولان ما خیلی زود متوجه شدند که اگر جلوی داعش گرفته نشود، ناامنی سراسر ایران را فراخواهد گرفت، همچنانکه نمونههایی از فجایع تروریستی آنها را مردم در حوادث مجلس، حرم شاهچراغ و کرمان مشاهده کردند.
رهبر انقلاب با اشاره به فرمایشی از امیرالمؤمنین که نباید گذاشت دشمن به خانه برسد، چرا که ملتی که در خانه خود با دشمن درگیر شود ذلیل میشود، گفتند: بر این اساس بود که نیروهای ما و سردار شهید سلیمانی و همکاران او به عراق و سوریه رفتند و با سازماندهی و مسلح کردن جوانان آن کشورها، در مقابل داعش ایستادند و کمر آن را شکستند.
ایشان با اشاره به هدف داعش برای تخریب اعتاب و اماکن مقدسه در کربلا، نجف، کاظمین و دمشق، مشابه اقدام آنها در انهدام گنبد حرم مطهر سامرا، گفتند: در مقابل دشمنی آنها با اعتاب مقدسه، معلوم بود که جوانان مؤمن، غیور و محب اهلبیت اجازه تعرض نمیدهند و بیتفاوت نمیمانند.
حضرت آیتالله خامنهای، نوع حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و عراق را «مستشاری» یعنی تشکیل قرارگاههای مرکزی، تعیین راهبردها و تاکتیکها، حضور در میدان جنگ در مواقع ضروری و از همه مهمتر بسیج جوانان آن مناطق خواندند و افزودند: حضور ما در سوریه و عراق به معنی اعزام لشکرهایی از ارتش و سپاه برای جنگیدن به جای ارتش آنها نبود، چرا که این کار نه منطقی است و نه افکار عمومی آن را قبول میکند.
رهبر انقلاب با اشاره به درخواستهای پرشمار جوانان و بسیجیان بیتاب و مشتاق برای اعزام به سوریه در آن مقطع، گفتند: عمده حضور نیروهای ما در آن مناطق، مستشاری و در مواقع اندک و ضروری به شکل حضور نیروهای غالباً داوطلب و بسیجی بود.
ایشان آموزش، سازماندهی و مسلح کردن گروهی چند هزار نفره از جوانان سوری برای مقابله با داعش به دست شهید سلیمانی را از اقدامات برجسته آن سردار سرافراز خواندند و با اظهار تأسف از انحلال آن گروه با تصمیم مسؤولان نظامی سوری پس از چند سال، گفتند: بعد از خاموش شدن فتنه داعش، نیروهای ما عمدتا از سوریه بازگشتند.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه جنگ اصلی باید به وسیله ارتش سوریه انجام میشد، افزودند: در کنار ارتش، نیروهای بسیجی دیگر کشورها امکان جنگ دارند اما اگر ارتش، ضعف و بیهمتی نشان دهد، کاری از نیروهای بسیجی برنمیآید که متأسفانه همین اتفاق در سوریه رخ داد.
ایشان افزودند: البته لازمه حضور در هر نقطهای، همراهی و موافقت دولت آنجا است، همانطور که در عراق و سوریه به درخواست دولتهای آنها حاضر شدیم و اگر درخواستی نکنند راه بسته است و امکان کمک نخواهد بود.
حضرت آیتالله خامنهای گفتند: وضعیت و مصائب کنونی سوریه نتیجه ضعف و کاهش روح مقاومت و ایستادگی است که ارتش سوریه از خود نشان داد.
رهبر انقلاب با مقایسه ضعف ارتش سوریه با روحیه بالای مسؤولان ارشد نیروهای مسلح ایران و اصرار آنها برای کسب اجازه حضور در میدان و کمک به مقاومت، گفتند: امروز ملت ایران به ارتش و سپاه خود افتخار و مباهات میکند. البته در دوران طاغوت ارتش به قدری ضعیف بود که در مقابل تهاجم خارجی ایستادگی نکرد و در جنگ دوم جهانی، دشمن تا تهران پیشروی و آن را تصرف کرد.
حضرت آیتالله خامنهای در بیان چند نکته درباره حوادث سوریه و جبهه مقاومت، گفتند: همه بدانند قضایا اینگونه باقی نخواهد ماند که گروهی بیایند در دمشق و به خانههای مردم تعرض کنند و رژیم صهیونی هم با بمباران و توپ و تانک پیشروی کند.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: قطعاً جوانان غیور سوری بهپا خواهند خاست و با ایستادگی و حتی دادن تلفات، به این وضع فائق خواهند آمد، همچنانکه جوانان غیور عراق پس از اشغال آن به دست آمریکا، با کمک و سازماندهی و فرماندهی شهید عزیز ما توانستند دشمن را از خانه و خیابانهای خود بیرون کنند. البته این کار در سوریه ممکن است زمان طولانی ببرد اما نتیجه، حتمی و قطعی است.
ایشان در بیان درسها و عبرتهایی از حادثه سوریه برای مسؤولان و آحاد ملت، گفتند: درس اول، غفلت نکردن از دشمن است. در سوریه دشمن با سرعت عمل کرد اما آنها باید از قبل پیشبینی و جلوگیری میکردند، همچنانکه دستگاه اطلاعاتی ما از چند ماه قبل گزارشهای هشداردهندهای به مسؤولان سوری منتقل کرده بودند.
حضرت آیتالله خامنهای گفتند: نباید از دشمن غافل شد و آن را حقیر شمرد یا به تبسم او اعتماد کرد، چرا که گاهی با لبخند و لحن خوش حرف میزند اما با خنجری در پشت، منتظر فرصتی برای ضربه زدن است.
ایشان پیروزی و شکست و فراز و فرود شخصی و ملی را واقعیت زندگی خواندند و گفتند: مهم این است که در فرازها مغرور نشد، چون غرور جهل میآورد و در شکستها منفعل و مأیوس نشد، همچنانکه جبهه مقاومت از پیروزی مغرور و از ناکامیها منفعل نمیشود.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: در ۴۶ سال پس از انقلاب، حوادث بزرگ و سختی را پشت سر گذاشتهایم، همچنانکه روزی هواپیماهای صدام فرودگاه تهران را بمباران و در دل مردم ترس ایجاد میکردند اما در مقابل همه حوادث گوناگون و تلخ، جمهوری اسلامی حتی یک لحظه دچار انفعال نشد.
رهبر انقلاب خطر انفعال را گاهی از خود حادثه بیشتر دانستند و گفتند: از مؤمن نباید انفعال سر بزند و دچار این احساس شود که کاری از او ساخته نیست و باید تسلیم شود. همانطور که در پیروزیها نیز قرآن توصیه به شکر و استغفار از کوتاهیها و پرهیز از غرور میکند. بنابراین در پیشرفتها و موفقیتها، غرور سم است و در کوتاهیها و مشکلات نیز انفعال، زهر است که باید مراقب هر دوی اینها باشیم.
ایشان با اشاره به عدهای که کارشان خالی کردن دل مردم و ترساندن آنها است، گفتند: برخی در خارج از کشور و با رسانههای فارسیزبان این کار را میکنند که جور دیگری باید با آنها برخورد کرد اما در داخل کسی نباید این کار را بکند و اگر کسی در تحلیل یا بیان خود به گونهای سخن بگوید که معنای آن خالی کردن دل مردم باشد، جرم است و باید با آن برخورد شود.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان بیاناتشان، ملت ایران را آماده به کار خواندند و تأکید کردند: به توفیق الهی، ریشه صهیونیسم و عوامل خبیث غربی در این منطقه کَنده خواهد شد.
ارسال به دوستان
یادداشت
مهمترین دلایل عدم ورود نظامی ایران به سوریه و سقوط اسد
سلمان مالکی: بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره تحولات سوریه، نقش ایران در این بحران و دلایل عدم اعزام نیروی مستقیم به این کشور را روشن میکند. این سخنان در شرایطی مطرح شده که منطقه غرب آسیا با بحرانهای متعدد و مداخلات قدرتهای خارجی مواجه است. در این بیانات، رهبر انقلاب بر اهمیت ایستادگی جوانان سوری، تقویت روحیه مقاومت در داخل این کشور و بیانگیزگی ارتش سوریه در دفاع از سرزمین خود تأکید کردند.
اهمیت این سخنان در چند محور اصلی قابل بررسی است. نخست، رهبر انقلاب با اشاره به تجربه موفق جوانان عراقی در اخراج نیروهای آمریکایی، الگویی روشن برای مردم و جوانان سوری ارائه کردند. دوم، ایشان به جای اعزام نیروی مستقیم از ایران، بر نقش مستشاری و تقویت نیروهای بومی تأکید داشتند. سوم، ایشان بر ضرورت حفظ انگیزههای مقاومت داخلی تأکید کردند و یادآور شدند که مقاومت یک ایمان، تفکر و مکتب اعتقادی است، نه یک ابزار یا سازه فیزیکی که بتوان آن را با فشار از بین برد. بر اساس سخنان ایشان، فشارها و تهدیدها نهتنها مقاومت را تضعیف نمیکند، بلکه آن را قویتر و گستردهتر میسازد. هر چند پرداخت به همه وجوه و محورهای فرمایشات بسیار مهم و راهبردی ایشان در یک یادداشت میسر نیست اما در ادامه خوانشی خواهیم داشت از اشارات معظمله بر چرایی عدم ورود نظامی مستقیم ایران به سوریه و سقوط اسد.
1- اولویت نقش مستشاری به جای حضور مستقیم نظامی
رهبر انقلاب تأکید کردند که نوع حضور ایران در سوریه و عراق از همان ابتدا یک حضور مستشاری بوده است. حضور مستشاری به این معناست که ایران به جای اعزام نیروهای نظامی برای جنگیدن در میدان، از طریق تشکیل قرارگاههای مرکزی، تعیین راهبردها، تاکتیکها و سازماندهی نیروهای بومی (سوری و عراقی) اقدام کرده است. بنابراین ایران از ابتدا نیز نیروی نظامی رسمی به سوریه اعزام نکرده که اکنون بخواهد آن را افزایش دهد. حتی در گذشته نیز این حضور به درخواست دولت سوریه بوده است.
2- رویکرد همراهی با درخواست دولتهای محلی
بر اساس بیانات رهبر انقلاب، حضور ایران در هر کشور به دعوت رسمی دولتهای آن کشورها بستگی دارد. در گذشته، دولتهای سوریه و عراق به طور رسمی از ایران درخواست کمک کردند و بر همین اساس، ایران در این کشورها نقش مستشاری ایفا کرد. اگر در وقایع اخیر، چنین درخواستی از سوی دولت سوریه صورت نگرفته باشد، حضور مستقیم نیروهای ایرانی امکانپذیر نیست. رهبر انقلاب تصریح کردند: «اگر درخواستی نکنند، راه بسته است و امکان کمک نخواهد بود».
3- محاصره زمینی و هوایی توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی
رهبر انقلاب به روشنی اشاره کردند در شرایط کنونی، رژیم صهیونیستی و آمریکا با مسدود کردن مسیرهای زمینی و هوایی، امکان ارسال تجهیزات و کمکها را به سوریه محدود کردهاند. این نکته نشان میدهد که حتی اگر ایران قصد کمک و ارسال نیرو داشت، با موانع و چالش لجستیکی و عملیاتی در ارسال نیرو و تجهیزات به سوریه مواجه بود. رهبر انقلاب فرمودند: «آسمانها بسته بود، زمین بسته بود، رژیم صهیونیستی و آمریکا هم آسمان سوریه را بستند، هم راههای زمینی را بستند؛ امکان نداشت. اینجوری است قضایا. انگیزهها اگر چنانچه در داخل آن کشور به حال خود باقی میماند و میتوانستند در مقابل دشمن حرفی داشته باشند دشمن آسمانشان را هم نمیتوانست ببندد، راه زمینی را هم نمیتوانست ببندد. میشد بهشان کمک کرد».
رهبر معظم انقلاب در بخش دوم این فراز از بیاناتشان به اهمیت انگیزه، روحیه مقاومت و ایستادگی داخلی در مقابله با دشمن اشاره میکنند. ایشان تأکید دارند که اگر انگیزههای مقاومت در درون کشور سوریه به قوت خود باقی میماند و روحیه ایستادگی در بین نیروهای داخلی و ارتش سوریه تقویت میشد، دشمن نمیتوانست آسمان سوریه را ببندد یا مسیرهای زمینی را مسدود کند. در واقع اگر در داخل کشور روحیه مقاومت و ایستادگی حفظ میشد، فضای عملیاتی دشمن محدود میشد و امکان کمکرسانی خارجی نیز فراهم میشد.
4- انحلال نیروی مقاومت به دستور ارتش سوریه
رهبر انقلاب انحلال نیروی مقاومت مردمی سوریه را یکی از اشتباهات راهبردی دانستند که توسط مقامات نظامی سوریه انجام شد. به گفته ایشان، پس از خاموش شدن فتنه داعش، برخی مسؤولان نظامی سوریه تصمیم به انحلال این گروه گرفتند. این تصمیم، به تعبیر رهبر انقلاب، اشتباهی بود که به زیان سوریه تمام شد. ایشان در این باره فرمودند: «البته خب بعدها متأسفانه بعضی از خود مسؤولان نظامی آن کشور ایراد درست کردند، مشکل درست کردند، چیزی که به نفع خودشان بود، از آن صرفنظر کردند، متأسفانه».
این بخش از بیانات نشان میدهد ارتش سوریه تصمیم به انحلال نیروی مقاومت گرفت و این تصمیم به نوعی از دست دادن یک اهرم مهم در دفاع مردمی در برابر تهدیدات منطقهای بود. از دید رهبر انقلاب، این تصمیم به تضعیف جبهه مقاومت در سوریه انجامید، زیرا این نیروها میتوانستند نقش بسیار مهمی در جلوگیری از بروز بحرانهای بعدی داشته باشند.
5- هشدارهای اطلاعاتی ایران به سوریه و عدم توجه دمشق
رهبر انقلاب صریحاً اشاره کردند که دستگاههای اطلاعاتی ایران از چند ماه قبل (از شهریور) گزارشهای هشداردهندهای را به مسؤولان سوریه منتقل کرده بودند. این گزارشها، تهدید قریبالوقوع یک نقشه آمریکایی - صهیونیستی برای سوریه را گوشزد کرده بود. رهبر انقلاب فرمودند: «ما به اینها کمک هم کرده بودیم. دستگاه اطلاعاتی ما از چند ماه قبل گزارشهای هشداردهندهای را به مسؤولان سوریه منتقل کرده بود، من نمیدانم البته آیا این دست آن مقامات بالا رسیده بود یا نه، همان وسطها گم و گور شده بود ولی مسؤولان اطلاعاتی ما به اینها گفته بودند از شهریور، مهر، آبان، پشت سر هم گزارش داده بودند».
این فراز نشان میدهد که ایران از قبل از وقوع بحرانهای اخیر در سوریه، این بحرانها را پیشبینی کرده بود و نسبت به آن هشدار داده بود اما به دلیل عدم توجه یا نرسیدن این اطلاعات به مقامات ارشد سوریه، اقدامات پیشگیرانه لازم از سوی سوریه صورت نگرفت.
6- ارتباط هشدارها با ضعف ارتش سوریه
رهبر انقلاب یکی از پیامدهای مهم بیتوجهی به هشدارهای اطلاعاتی ایران را ضعف ارتش سوریه در ایستادگی و مقاومت در برابر تهاجم دشمن عنوان کردند. ایشان اشاره کردند که اگر ارتش یک کشور قوی و پایدار باشد، نیازی به حضور گسترده نیروهای خارجی نیست اما در این مورد، ضعف در روحیه مقاومت ارتش سوریه و عدم آمادهسازی نیروهای داخلی، باعث شد دشمن بتواند به مناطق مختلف سوریه نفوذ کند. رهبر انقلاب فرمودند: «وقتی روح ایستادگی و مقاومت کم بشود میشود این. این مصیبتهایی که امروز بر سر سوریه دارد میآید که خدا میداند تا کی ادامه پیدا کند، تا کی جوانهای سوریه انشاءالله بیایند در میدان و جلویش را بگیرند، این بر اثر همان ضعفهایی است که آنجا نشان داده شد».
نتیجه عدم توجه به هشدارهای ایران، کاهش روحیه مقاومت و آمادگی ارتش سوریه بود که به دشمن اجازه داد تا در مناطق کلیدی نفوذ کند و حتی مسیرهای لجستیکی را مسدود کند. این مساله باعث شد امکان ارسال نیروی ایرانی یا تجهیزات نظامی بهسختی امکانپذیر شود.
* امید به نقش جوانان سوری در تغییر معادلات میدانی
رهبر انقلاب تأکید کردند جوانان غیور سوری قطعا به پا خواهند خاست: «قطعاً جوانان غیور سوری به پا خواهند خاست و با ایستادگی و حتی دادن تلفات، به این وضع فائق خواهند آمد، همچنان که جوانان غیور عراق پس از اشغال آن به دست آمریکا، با کمک و سازماندهی و فرماندهی شهید عزیز ما توانستند دشمن را از خانه و خیابانهای خود بیرون کنند، البته این کار در سوریه ممکن است زمان طولانی ببرد اما نتیجه، حتمی و قطعی است».این بیانات نشان میدهد ایشان به نقش نیروی انسانی جوان و پرانگیزه در تغییر شرایط میدانی اعتقاد دارند. از دیدگاه رهبر انقلاب، قدرت تغییر شرایط میدانی در سوریه نه در دست قدرتهای خارجی، بلکه در دستان جوانان سوری است. این نگاه، مبتنی بر تجربههای پیشین در منطقه و همچنین رویکرد کلان جبهه مقاومت در تقویت نیروهای محلی و مردمی برای دفاع از سرزمینهای خود است. کلیدواژههای مهم این فراز بیانات رهبری عبارتند از:
جوانان غیور سوری: این توصیف نشاندهنده نگاه مثبت و روحیهبخش رهبر به ظرفیت جوانان سوری است.
ایستادگی و دادن تلفات: این بخش نشان میدهد رهبر انقلاب پذیرش هزینههای مبارزه را به عنوان بخشی از مسیر مقاومت معرفی میکنند. به عبارت دیگر، پایداری در میدان نبرد، نیازمند تحمل سختیها و پذیرش تلفات است.
غلبه بر شرایط موجود: ایشان با اشاره به نتیجه قطعی این ایستادگی، اعلام کردند پیروزی نهایی، قطعی و غیرقابل انکار است.
* عبرتآموزی از عدم توجه به هشدارها
رهبر انقلاب در سخنانشان به این نکته نیز اشاره کردند که ماجرای هشدارهای بیپاسخ به سوریه باید درسی برای مسؤولان و مردم باشد. ایشان هشدار دادند که نباید از دشمن غافل شد و دشمن نباید کوچک شمرده شود. همچنین نباید به لبخند و ادبیات آرام دشمن اعتماد کرد. این پیام واضح به مسؤولان کشور است که هرگونه غفلت مشابهی در آینده، ممکن است پیامدهای مشابهی داشته باشد. رهبر انقلاب فرمودند: «نباید از دشمن غافل شد و آن را حقیر شمرد یا به تبسم او اعتماد کرد، چرا که گاهی با لبخند و لحن خوش حرف میزند اما با خنجری در پشت، منتظر فرصتی برای ضربه زدن است».
ارسال به دوستان
گروههای تروریستی حاکم بر سوریه موجی از اعدامهای خیابانی را به راه انداختهاند
امارت وحشت
* چهرههای کلیدی تحریرالشام سابقه سیاهی در کشتار اقلیتهای دینی سوریه دارند
با سقوط دولت سوریه هراسها از افزایش اعدام اقلیتهای دینی در این کشور افزایش یافته است. تصاویر و فیلمهای متعددی در چند روز اخیر در شهرهای مختلف سوریه اعم از دمشق، ادلب، لاذقیه، حمص، حماه و دیرالزور منتشر میشود که نیروهای تکفیری اعم از داعش و تحریرالشام در پی انتقام از مردم و برخی نیروهای سابق ارتش هستند. هنوز از یادها نرفته است که محمد الجولانی در اتاق عملیات مشترک تحریرالشام به نیروهایش دستور داد وارد حلب شوند ولی به مردم کاری نداشته باشند اما به نظر میرسد این صحبتها مانند جنگهای داخلی در لیبی و سومالی تنها وعدهای بوده تا بتوانند مقاومتهای مردمی را کاهش دهند و از طریق آن بهتر بتوانند وارد شهرها شوند. از روزهای گذشته بسیاری از نیروهای تحریرالشام شروع به انتقامگیری کردهاند. روز گذشته در یکی از روستاهای لاذقیه چندین نیروی ارتش به جرم علوی بودن بدون هیچ محاکمهای به صورت میدانی اعدام شدند. از آن بدتر برخی مردم غیرنظامی که اقلیت دینی هم هستند در شهر ادلب اعدام شدند و بعد از آن پیکرهایشان روی زمین کشیده شد. این صحنه شاید در قبل هم اتفاق افتاده باشد؛ روزی که برخی سلفیهای مصر با حمله به حسینیه شهید شحاته در قاهره، او و بسیاری از همراهانش را به شهادت رساندند و حتی جنازه آنها را مثله کردند. البته ناگفته نماند این روشها در منش و رفتار تکفیریهای سوریه همواره جای داشته است. در هیات شرعی تحریرالشام افرادی حضور دارند که از ابتدا فتوا به قتل شیعیان و مسیحیان داده بودند و اولویت اول آنها کشتن پیروان بقیه مذاهب است نه آزادی سوریه.
افرادی مانند عبدالرزاق مهدی، المحسینی و ابوالفتح الفرغلی که در هیات تحریرالشام حضور دارند و از گذشته که در جبههالنصره، القاعده و احرارالشام سابق عضویت داشتند، همواره بر کفر علویها، مسیحیان و دروزیها فتوا دادهاند. کمتر سوریای است که به یاد نیاورد ۲ سال قبل در روستای جبلالسماق در اطراف ادلب، نیروهای تکفیری 25 دروزی را کشتند. البته بعدها جولانی تلاش کرد با دلجویی از آنها این جنایت را بپوشاند اما آیا تغییری در منش و رفتار به اصطلاح شرعی این گروه به وجود آمده است؟
تخریب قبور یکی دیگر از روشهای نیروهای تکفیری است. روز گذشته گروههای شورشی با حمله به روستای زادگاه حافظ اسد در لاذقیه، مزار وی را آتش زدند. یا برخی گروههای تروریستی به مرقد حضرت زینب(س) و رقیه(س) رفته و با رفتارهای زشت و زننده در پی اهانت به شیعیان برآمدند. همچنین در خبرها آمده است تروریستهای تحت حمایت ترکیه یک جوان غیرنظامی از فرقه علوی را در مصیاف ربودند و در ازای آزادی او از خانواده وی باج خواستند.
حتی مسلحان تکفیری به نیروهای کرد هم رحم نکردند و با حمله به دیرالزور با عناصر پیشمرگه کرد درگیر شدند که در پی این درگیری تاکنون 218 نفر کشته شدهاند. نگاه شرعی گروههای تکفیری به رهبری محمد جولانی حرف امروز و دیروز نیست و ریشه در منش این گروه بویژه در سوریه دارد. سوریه از قدیم همواره جولانگاه نیروهای تکفیری و اخوانی بوده است. شهر حماه در سال 1982 شاهد بزرگترین اعتراضات نیروهای اخوانی بود که خواستار تشکیل حکومت تندرو اسلامی بودند. همین موارد سبب شد هزاران خانواده شیعه و علوی در مرز سوریه و لبنان که از کشتار فرقهای توسط گروههای تروریستی و بمباران صهیونیستها فرار میکنند، از دولتها بخواهند به آنها اجازه دهند برای تامین امنیت خانوادههایشان از مرز عبور کنند.
این موارد در حالی رخ میدهد که اسرائیل روزانه به سوریه حمله میکند. الجولانی (احمدالشرع)، فرمانده شورشیان حاکم بر سوریه در واکنش به حملات اسرائیل گفته است: مردم از جنگ خسته شدهاند. به همین دلیل کشور برای یک جنگ دیگر آماده نیست. سوریه وارد جنگ دیگری نخواهد شد.
سکوت شورشیان حاکم بر دمشق در قبال حملات هوایی گسترده ارتش رژیم صهیونیستی به پایگاهها و انبارهای تسلیحاتی سوریه، حتی رسانههای این رژیم را هم به تعجب واداشته است. شبکه ۱۲ اسرائیل نوشت: نحوه تعامل حاکمان جدید سوریه با اقدامات اسرائیل تعجبآور است، سکوتی محض حکمفرماست، آنها حتی یک کلمه درباره حملات سنگین و گسترده اسرائیل طی روزهای اخیر به زبان نیاوردند.
در حالی که اسرائیل در بزرگترین عملیات هوایی تاریخ رژیم به نام پیکان باشان بیش از 90 درصد توان نظامی سوریه را هدف قرار داد و عملا این کشور را به یک منطقه فاقد ارزشهای نظامی تبدیل کرد، نیروهای تروریست در پی انتقام از مردم هستند. این صحنهها پیشتر در لیبی، سومالی و مصر دیده شده بود. تروریستهای سوری حتی ظاهرسازی فرمانده خودشان جولانی را هم رعایت نکردند و در حماه در میدان اصلی شروع به اعدام مخالفان خود کردند.
به نظر میرسد صحنههای وحشت، ترور و اعدام به روشهای داعشگونه شروع شده است. در یکی از صحنههای فجیع یکی از غیرنظامیها مقابل چشم خانواده خود زجرکش میشود که نشاندهنده حجم کینه تروریستها از مردم سوریه است. تحریرالشام در گذشته که به عنوان جبهه النصره شناخته میشد، نخستین گروهی در سوریه بود که ۳ نفر از مردم را زنده آتش زد و بعدها داعش از روی کارهای آنها شبیهسازی کرد و رعب و وحشت در دل مردم ایجاد کرد.
این وضعیت حتی در دمشق هم دیده میشود، برای نمونه ابو ابراهیم، یکی از نیروهای حکومت قبل که تسلیم هم شده بود، در باباعمرو دمشق به صورت علنی توسط تروریستها اعدام شد. در یکی از صحنههای دیگر مسلحان تروریست به مسیحیان تعرض میکنند و از آنها میخواهند صدای حیوان را تقلید کنند! آینده سوریه احتمالا مملو از این صحنهها باشد.
به جای برگزاری جشن باید در میدانهای اصلی شهر مانند میدان الاشمر دمشق شاهد صحنههای اعدام و کشتار باشیم. تاریخ از این دورانها زیاد دیده است. از 1789 تا 1792 در فرانسه «حکومت وحشت» ایجاد شده بود و فرانسویها که خیال میکردند با انقلاب به آزادی میرسند، طی این دوران مخوف شاهد بودند که حدود ۴۰ هزار نفر با گیوتین گردن زده شدند و خون و خشونت و جنون سراسر اروپا را فراگرفت و بعدها آن را دوران «حکومت وحشت» نامیدند.
ژاکوبنها در دوره 15 ماهه حکومت خود به استناد «وضعیت انقلابی»، بسیاری از شهروندان را سرکوب کردند تا برای مردم کشور عدالت و آزادی به ارمغان بیاورند. «رابرت کول» بهترین توصیف را از آن دوران وحشت دارد: «شکلی از برابری حاصل شده بود: هیچکس در امان نبود؛ نه اشراف و نه مردم معمولی، نه گناهکاران نه بیگناهان».
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از عوامل مؤثر برترک تحصیل دانشآموزان گزارش میدهد
تحصیل تعطیل!
کبری محمدی: آموزش در دنیای امروز، یکی از حقوق اساسی بشر است اما هنوز هم میلیونها کودک و نوجوان در کشورهای مختلف از دسترسی به آن محروم هستند. این بحران بویژه در کشورهای در حال توسعه و مناطق آسیبپذیر محسوستر است. در این گزارش به بررسی آمار و دلایل بازماندگی از تحصیل در ایران میپردازیم. ترک تحصیل یکی از معضلات جدی نظام آموزشی در ایران است که تبعات آن نهتنها بر فرد، بلکه بر کل جامعه تاثیر میگذارد. با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی در سالهای اخیر، این موضوع به یکی از چالشهای بزرگ کشور تبدیل شده است؛ موضوعی که هر ساله با آغاز سال تحصیلی وقتی آمار مختلف توسط مدیران آموزشوپرورش ارائه میشود، دغدغهمندان این حوزه را در فکر فرو میبرد و جامعه از این آمار متحیر میشود. حال سعی داریم ضمن بررسی آمار مربوط به ترک تحصیل، علل این امر را مورد واکاوی قرار دهیم. هرچند به دلیل ضعف آماری در این حوزه، این موضوع همچنان در هالهای از ابهام خواهد ماند. در این گزارش به بررسی جوانب مختلف ترک تحصیل، علل، پیامدها و راهکارهای احتمالی برای کاهش این پدیده میپردازیم.
***
آمارها چه میگوید؟
بر اساس آمار رسمی مرکز آمار ایران و وزارت آموزشوپرورش و آمار ارائهشده از سوی مسؤولان به رسانهها در سال جاری و سالهای تحصیلی گذشته؛ میزان ترک تحصیل در مقاطع مختلف تحصیلی در سالهای اخیر افزایش یافته است. به عنوان مثال، در مقطع دوره ابتدایی و متوسطه، به طور متوسط حدود ۴ درصد دانشآموزان در سال تحصیلی گذشته از ادامه تحصیل بازماندهاند. این رقم در مناطق محروم و حاشیهنشین بهمراتب بیشتر است و در برخی استانها همچون سیستانوبلوچستان و خوزستان به ۱0 درصد نیز میرسد. همچنین ترک تحصیل در بین دختران بیش از پسران است که این مساله دلایل فرهنگی و اجتماعی خاص خود را دارد.
اگر گریزی به آمارهای ارائه شده از سوی مسؤولان که در چند روز گذشته در گفتوگو با خبرنگاران رسانههای مختلف بیان کردهاند بزنیم، واقعا این آمار جای تأمل دارد. در گفتوگوی تازه وزیر آموزشوپرورش با یکی از رسانهها به عدد 750هزار نفر در 3 دوره ابتدایی، متوسطه اول و دوم اشاره و گفته شده 150 هزار نفر در مقطع ابتدایی و مابقی در 2 دوره دیگر ترک تحصیل کردهاند.
چندی قبل هم سینا کلهر توئیت زد: «30 درصد دانشآموزان قبل از گرفتن دیپلم ترک تحصیل میکنند و 70 درصد دیگر هم که دیپلم میگیرند، حداقل مهارتهای لازم برای زندگی را ندارند! چرا هیچ کدام از این آمارها باعث اصلاح مدت زمان و محتوای نظام آموزشی نمیشود؟»
***
ترک تحصیل دانشآموزان یک معضل جهانی است
حجتالاسلام علی ذوعلم، رئیس سابق سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزشوپرورش درباره پدیده ترک تحصیل دانشآموزان در مقاطع مختلف بویژه ابتدایی و متوسطه اول، در گفتوگو با «وطن امروز» گفت: متاسفانه این موضوع در همه کشورها وجود دارد و بدون اهرمهای قانونی نمیتوان ترک تحصیل در خلال مدرسه را به صفر رساند. وی در ادامه افزود: عوامل مختلفی همچون دسترسی دانشآموزان به محیطهای آموزشی، عوامل فرهنگی و اقتصادی و کیفیت پایین برنامههای تحصیلی و کتابهای درسی در ترک تحصیل دانشآموزان موثر هستند.
در ادامه به برخی از علل ترک تحصیل دانشآموزان خواهیم پرداخت.
* عوامل اقتصادی
یکی از مهمترین علل ترک تحصیل، مسائل اقتصادی و معیشتی است. بسیاری از خانوادهها به دلیل بیکاری و درآمد پایین نمیتوانند هزینههای تحصیل از جمله کتاب، لباس و حتی هزینههای ایاب و ذهاب فرزندان خود را تأمین کنند. در این راستا، بررسیها نشان میدهد درصد بالایی از والدین دانشآموزان ترک تحصیلکرده، مشکلات مالی را بهعنوان عامل اصلی یاد کردهاند. خانوادههایی که تحت فشار اقتصادی هستند، معمولا اولویت را به تأمین نیازهای روزمره میدهند و در این فرآیند، تحصیل فرزندان را به حاشیه میبرند.
* فشارهای اجتماعی و فرهنگی
فشارهای اجتماعی و فرهنگی نیز در ترغیب یا منع ادامه تحصیل نقش بسزایی دارند. در برخی مناطق، بویژه در میان خانوادههای کمدرآمد، تصور اینکه تحصیل فایده چندانی ندارد و مشاغل بدون تحصیلات نیز درآمدزا هستند، سبب میشود نوجوانان ترجیح دهند به کمک خانواده بشتابند یا به اشتغال رو آورند. برخی خانوادهها بویژه در مناطق روستایی فرزندان خود را مجبور به کار در مزارع یا صنایع دستی میکنند و این امر از ادامه تحصیل آنها جلوگیری میکند. البته این موضوع در میان دختران متفاوت است و این فشارها در بسیاری از مناطق بویژه مناطق روستایی و عشایری، دختران را وادار به ازدواج میکند و آمار این دختران در این زمینه بیش از پسران است.
* کیفیت پایین آموزش
کیفیت پایین نظام آموزشی و عدم جذابیت برنامههای تحصیلی نیز از جمله عوامل مهم ترک تحصیل است. بسیاری از دانشآموزان به دلیل نبود معلمان مجرب، دروس خستهکننده و نبود امکانات آموزشی کافی و تراکم بالای کلاسهای درس، علاقه خود را به یادگیری از دست میدهند. این مساله بویژه در مناطق روستایی و حاشیهای مشهود است. این موضوع در گزارشهای رسانهای متعدد و مقالات علمی بیش از 40 تا 50 درصد عنوان شده است؛ به طور مثال در مصاحبه اخیر یک معلم با یکی از رسانههای کشور بر این موضوع صحه گذاشته شده و گفته شده که محتوای آموزشی کتابها زیاد است و معلمها وقت کافی برای جا انداختن مطالب به همه دانشآموزان ندارند، بنابراین در مواردی شاهد هستیم دانشآموزان حتی در دوره دبیرستان اطلاعات اولیه درست را هم ندارند یا پایه ریاضی آنها بسیار ضعیف است.
همچنین تحولات اجتماعی سالهای اخیر باعث شده دانشآموزان امیدشان را نسبت به آینده از دست بدهند و واکنش بچهها هم این است که به مدرسه بیمیل باشند و کمتر یاد بگیرند. لازم به ذکر است در پایههای بالاتر که دانشآموزان در دوره بلوغ هستند و شاهد تضادهای موجود در جامعه، خانواده و مدرسه میشوند این وضعیت تشدید هم میشود. حجتالاسلام علی ذوعلم درباره کیفیت پایین آموزش در مدارس گفته است: متاسفانه یکی از دلایل این اتفاق که دانشآموز ما نسبت به مدرسه بیرغبت میشود و در مقطعی تصمیم به ترک تحصیل میکند، کیفیت پایین دروس و برنامههای تحصیلی است.
* عدم دسترسی به امکانات آموزشی
مناطق دورافتاده و حاشیهای ایران از کمبود امکانات آموزشی رنج میبرند. بسیاری از دانشآموزان برای رسیدن به مدرسههای مناسب مجبور به طی مسافتهای طولانی هستند و عدم وجود وسایل نقلیه عمومی مؤثر، آنها را از ادامه تحصیل بازمیدارد؛ بویژه در استانهای مرزی، به دلیل بعد مسافت و نبود امکانات مدارس تأسیس نمیشوند و بسیاری از دانشآموزان به اجبار از ادامه تحصیل منصرف میشوند و شرایط فرهنگی نیز با عدم وجود امکانات درهم میآمیزد و کودک را از تحصیل بازمیدارد. البته حجتالاسلام علی ذوعلم، رئیس سابق سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزش وزارت آموزشوپرورش درباره دسترسی دانشآموز به محیطهای آموزشی نظر دیگری دارد. او در این باره به «وطن امروز» گفت: «آموزشوپرورش بسیار خوب عمل کرده است به شکلی که در بسیاری از مناطق معلم ما برای تدریس به یک دانشآموز اعزام میشود و وزارت توانسته در این خصوص عدالت آموزشی در حوزه تعلیم و تربیت را برقرار کند».
* عوامل روانی و اجتماعی
همچنین احساس بیارزشی و ناکامی در محیطهای آموزشی، بویژه در بین دانشآموزان با عملکرد تحصیلی ضعیف، موجب میشود بسیاری از آنها به ترک تحصیل روی آورند. ذوعلم در ادامه افزود: عوامل فرهنگی یکی از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار در بازماندگی تحصیل فرزندان ما به شمار میرود. خانوادهها در این باره نقش بسیار مهمی دارند و باید فرزندان خود را تشویق به یادگیری و تحصیل کنند اما در بسیاری از مناطق این موضوع کمرنگ است. در این بین دسترسی بیش از حد فرزندان به فضای مجازی باعث شده باورهای غلط همچون «مدارس مکان مفیدی برای رشد نیستند و افراد تحصیلکرده آیندهای ندارند» در میان دانشآموزان رواج یابد و شاهد هستیم که به این دلیل درصد قابل توجهی از دانشآموزان بعد از پایان دوران ابتدایی و پایان متوسطه اول دیگر ادامه نمیدهند.
وی تصریح کرد: متاسفانه فضاسازی و فرهنگسازی در بطن عمومی جامعه به این دیدگاه که لذتها، موفقیتها و پیشرفتها در تحصیل و مدرسه و دانشگاه نیست بویژه در مقاطع متوسطه اول و دوم به این موضوع دامن زده و باعث شده این دیدگاه غلط رواج یابد و علاقه به مطالعه و تحصیل کم شود و این علت در مناطق شهری بیشتر است.
حجتالاسلام ذوعلم در ادامه خاطرنشان کرد: اما در این میان مساله و علت مهمی که به آموزشوپرورش و به محیط مدرسه و معلمان مرتبط است بهبود برنامههای درسی، شیوه تدریس و فضای فرهنگی مدارس است که این برنامه با فاصله معناداری نسبت به استانداردها و در مقایسه با سایر کشورها قرار دارد.
***
اثرات ترک تحصیل
ترک تحصیل نهتنها بر کیفیت زندگی فرد تأثیر منفی میگذارد، بلکه میتواند پیامدهای اجتماعی و اقتصادی گستردهتری در جامعه داشته باشد. برخی از این پیامدها شامل موارد زیر است.
افزایش بیکاری: دانشآموزان ترک تحصیل، بهدلیل عدم دریافت مهارتهای لازم، در بازار کار موفق نمیشوند و این موضوع منجر به افزایش نرخ بیکاری در جامعه میشود. بهطور مثال، گزارشها نشان میدهد نرخ بیکاری در بین فارغالتحصیلان به نسبت دانشآموزان ترکتحصیل، قابل توجه است.
توسعه نابرابری: ترک تحصیل بویژه در مناطق محروم، شکاف اجتماعی و اقتصادی را بیشتر میکند و به عدم برابری فرصتها دامن میزند. یکی از خطرات جدی، انتقال نابرابری از نسلی به نسل دیگر است که میتواند به چرخه فقر دائمی منجر شود.
کاهش سطح فرهنگی: جامعهای که از تحصیلات کافی برخوردار نباشد، بهتدریج از نظر فرهنگی و اجتماعی دچار افت خواهد شد و این موضوع میتواند بر توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور تأثیر منفی بگذارد. عدم آگاهی عمومی در زمینههای مختلف بشدت جامعه را تحت تأثیر قرار خواهد داد و منجر به احساس بیاعتمادی به نهادهای اجتماعی میشود.
مشکلات اجتماعی: ترک تحصیل میتواند به افزایش نرخ جرم و جنایت و رفتارهای اجتماعی ناپسند کمک کند. نوجوانانی که تحصیلات کافی ندارند، ممکن است به سمت رفتارهای ضد اجتماعی متمایل شوند که هزینههای اجتماعی و اقتصادی را برای کشور افزایش میدهد.
***
چرا روند بازماندگان از تحصیل صعودی است؟
برنامه هفتم پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران به موضوع کیفیت آموزش و مساله بازماندگی از تحصیل توجه ویژهای دارد.
در این برنامه ارتقای کیفیت آموزش به عنوان یک هدف اصلی مطرح شده است. این شامل بهبود محتوای درسی، تأمین تجهیزات و منابع آموزشی و همچنین آموزش معلمان به منظور افزایش بهرهوری و کیفیت تدریس است.
همچنین در این برنامه به افزایش دسترسی به آموزش برای همه اقشار، بویژه گروههای آسیبپذیر و کمدرآمد تأکید دارد. این هدف شامل کاهش شکافهای منطقهای و اجتماعی در دسترسی به آموزش است.
در قسمتی دیگر از این برنامه به موضوع بازماندگی از تحصیل به عنوان یکی از چالشهای اصلی نظام آموزشوپرورش پرداخته شده است. برنامه اشاره دارد که باید اقداماتی جهت شناسایی و حمایت از دانشآموزان در معرض خطر ترک تحصیل انجام شود، مانند ارائه کمکهای مالی، مشاوره روانشناختی و اجتماعی و تقویت انگیزههای تحصیلی. همچنین تربیت مهارتهای زندگی و شغلی در کنار اجرا و بهروز کردن محتوای علمی نیز از مواردی است که برای جلوگیری از ترک تحصیل و کمک به یادگیری دانشآموزان بسیار مهم است.
این برنامه سعی دارد با در نظر گرفتن این موارد، نسبت به بهبود نظام آموزشوپرورش کشور اقدام کند.
اما سوال مهمی که در اینجا مطرح میشود این است: آیا وزارت آموزشوپرورش توانسته در این راستا حرکت کند و نظام خود را بهبود بخشد؟
ذوعلم در پاسخ به این سوال با بیان اینکه اسناد تحولی بسیار زیادی در این زمینه وجود دارد که حاصل تلاش و تحقیق متخصصان حوزه تعلیم و تربیت است، گفت: در تمام این اسناد بر آموزش کار و فناوری و مهارتهای زندگی تاکید شده است تا مدرسه را به یک محیط پویا، سالم، خلاق، نوآور و جذاب تبدیل کند.
وی گفت: تبدیل شدن فضای فعلی مدارس به فضایی پویا و خلاق نیازمند این است تا کیفیت برنامههای درسی و کتابهای درسی بهبود یابند، بویژه در مقاطع متوسطه اول و دوم باید دانشآموز حس کند مدرسه جایگاهی برای رشد توانمندی، نیازهای تربیتی و آموزشی، مهارتی و شکوفا شدن استعدادهاست و این مهم با همت معلمان و مربیان مدارس تحقق مییابد.
حجتالاسلام ذوعلم با اشاره به اینکه آموزشوپرورش باید محیط مدارس را به سمت محیط «مدرسه زندگی»، سوق دهد، گفت: مدرسه باید شوق یادگیری در دانشآموز ایجاد کند تا فرزند ما تعلقخاطر پیدا کند و تا پایان به تحصیلات خود ادامه دهد.
وی گفت: ما باید برای تکتک موارد دخیل در امر ترک تحصیل برنامهریزی کنیم و یک برنامه کلی پاسخگو نخواهد بود و به علت گستردگی کشور و فرهنگها و قومیتهای مختلف باید به صورت جزئی شهری و استانی بر اساس این فرهنگها برنامهریزی و در نهایت منابع درسی و شیوه تدریس بهبود یابد.
وی با بیان اینکه در پژوهشگاه آموزشوپرورش تحقیقات متعددی درباره بسیاری از استانها به صورت مجزا انجام شده است، افزود: نیاز است آموزشوپرورش در برنامهریزیهای خود به این تحقیقات تکیه کند اما متاسفانه تاکنون این موضوع اتفاق نیفتاده است.
او در ادامه تصریح کرد: باید آسیبشناسی بهصورت استانی انجام شود و بر هویت دانشآموزان، تعلق خاطر آنها به شهر، استان و کشورشان و همچنین آینده آنها تمرکز شود. در این راستا، نیازها باید شناسایی و برنامهریزی دقیقی انجام شود و لازم است در این زمینه سرمایهگذاری انجام شود. این مسائل حتی در مقاطع مختلف نیز متفاوت است و باید مورد توجه قرار گیرد. وی عنوان کرد: ایجاد رابطه عاطفی عمیق بین دانشآموزان و مدارس امری ضروری است. باید فضایی فراهم شود که دانشآموزان با پرسشگری، بتوانند خلاقیت و تفکر خود را پرورش دهند و در فرآیند تحصیل کنشگر باشند تا این فرآیند ادامه یابد.
وی همچنین بر وجود ضعفهایی در سیستم آموزشی تأکید کرد و گفت: مدارس بهجای تمرکز بر فضای مشارکتی و فرآیند تربیت دوسویه، بیشتر روی آموزش، امتحانات و کسب نمرات تمرکز کردهاند. در این راستا، جایگاه مدیریت و کادر مدرسه بسیار مهم است. آنها باید توجهی به نیازهای دانشآموزان داشته و نقدهای آنان را بپذیرند و به آنها پاسخ دهند.
وی ادامه داد: مسائلی چون کنکور و شیوههای تستزنی در تضاد با تربیت تمامساحتی و هویتی قرار دارند. با این حال، برخی مدارس در این زمینه بهخوبی عمل کردهاند که نشانگر نقش موثر مدیران است.
به گفته وی، لازم است فضای مدرسه و برنامههای فرهنگی و درسی آموزشوپرورش بهگونهای طراحی شود که مربیان و خانوادهها همکاری موثری داشته باشند. خانوادهها نقشی اساسی در تقویت تحصیلات و علاقهمندی فرزندان به آن دارند و نباید به خاطر اشکالات موجود در مدارس به بدگویی دامن بزنند؛ این آسیبزا برای فرزندان خواهد بود. نقد سازنده فضای مدرسه میتواند به حل مشکلات کمک کند.
وی همچنین تأکید کرد که باید به کلیت نظام تعلیم و تربیت و جامعه، بویژه در نهادهای حاکمیتی توجه کرد تا مشکلات و آسیبها بهطور موشکافانه شناسایی و بررسی شوند. طرح و برنامهها باید بهصورت شهری، استانی و منطقهای مورد توجه قرار گیرند و ادارات کل باید فعالانه به این مسائل نه صرفا در قالب برنامههای اداری و اجرایی بپردازند.
***
ترک تحصیل؛ معضل پیچیده
ترک تحصیل یک معضل پیچیده است که نیازمند توجه جدی و برنامهریزی دقیق است. با شناسایی علل اصلی این پدیده و اجرای راهکارهای موثر، میتوان بتدریج از میزان آن کاست و به ارتقای سطح تحصیلات در جامعه کمک کرد.
سرمایهگذاری در آموزش، نهتنها به نفع فرد است، بلکه به پیشرفت جامعه و کشور نیز کمک شایانی میکند. امیدواریم با دستورکارهای عملی و حمایتهای اجتماعی مناسب، شاهد کاهش این معضل و بهبود نگرش جامعه نسبت به تحصیل باشیم.
تحصیل حق هر کودک و نوجوان ایرانی است و باید تلاش کنیم این حق بهدرستی تحقق یابد.
ارسال به دوستان
هاآرتص: نتانیاهو از تصویرسازی مضحک پیروزی برای خود دست بردارد
ماجراجویی گران در دمشق
مهمترین روزنامه عبری اپوزیسیون در فلسطین اشغالی، چنین تحلیل کرد که آنچه پیروزی نتانیاهو در مرز سوریه خوانده میشود، میتواند اشتباهی تاریخی باشد که برای اسرائیل گران تمام شود. هاآرتص در مقالهای که روز دوشنبه منتشر کرد، به نخستوزیر جنایتکار رژیم صهیونیستی هشدار داد از تصویرسازیهای مضحک برای پیروز جلوه دادن خود دست بردارد. این نشریه پیشبینی کرد درگیر شدن نتانیاهو در سوریه، اشتباه بزرگی است که او مرتکب میشود و ماجراجوییهای ارتش اسرائیل در جولان پس از سقوط دولت اسد برای رژیم گران تمام خواهد شد. هاآرتص نوشت: «توجیه ارتش اسرائیل برای ورود به منطقه خلعسلاحشده در طول مرزهای سوریه و تصرف سمت سوری کوه حرمون (جبلالشیخ)، بعد از سقوط نظام بشار اسد، صرفا تضمین امنیت اسرائیل است اما ثابت شده که اشغال اراضی هرگز برای اسرائیل امنیت به ارمغان نیاورده است. نتانیاهو ورود ارتش اسرائیل به ارتفاعات جولان در سمت سوریه را اینگونه توجیه میکند که سربازان سوری، مواضع خود را رها کردهاند و این یعنی وضعیت کنونی در جولان و بخشی که متعلق به سوریه بود، تغییر کرده و همین بهانه جدیدی را برای درگیریها ایجاد میکند». طبق این تحلیل تمام آنچه نتانیاهو در روزهای اخیر با تجاوزهای نظامی به خاک سوریه انجام میدهد در راستای دستاوردسازی برای پاک کردن شکستهای اسرائیل در نوار غزه و جنوب لبنان از اذهان عمومی است. این روزنامه در ادامه آورد: «به نظر میرسد نتانیاهو نمیتواند به ملاحظات امنیتی قانع شود، بنابراین عجله کرد تا در مرز سوریه برای خودش تصویر پیروزی به وجود بیاورد، بویژه اینکه بعد از سقوط دولت سوریه گفت، امروز یک روز تاریخی در خاورمیانه به شمار میرود. نتانیاهو همچنین تلاش کرد سقوط دولت سوریه را در زمره دستاوردهای تبلیغی خود در جنگ با لبنان و غزه قرار دهد و تاکید کرد سقوط بشار اسد فرصتهای جدید و بسیار مهمی برای اسرائیل ایجاد میکند».
شورای سردبیری هاآرتص در این مقاله، ترکیب تاریخ و فرصتهای جدید را که نتانیاهو لاف آن را میزند ترکیبی بسیار خطرناک و انفجاری برشمرد: «این در واقع سیگنالی برای کسانی است که رویای گسترش سرزمین اسرائیل را در سر میپرورانند؛ یعنی راستهای افراطی (حریدی) که حتی قبل از ورود ارتش به سوریه خواستار اشغال کوه حرمون شده بودند. نتانیاهو اما از خطرات سیطره طولانیمدت بر سرزمینهایی که به اسرائیل تعلق ندارد، آگاه است و همسایگان مصری به سرعت این موضوع را به او یادآوری کردند؛ جایی که بلافاصله وزارت خارجه مصر بیانیهای صادر و سوءاستفاده اسرائیل از وضعیت خلأ در سوریه برای اشغال اراضی بیشتر از این کشور و تحمیل یک واقعیت جدید را محکوم کرد... نتانیاهو اگر توهمات پیروزی مضحک خود را کنار بگذارد و عاقلانه رفتار کند بهتر است. وضعیت سوریه اکنون غیرقابل کنترل است و یک گروه افراطی در این کشور روی کار آمده که باید ببینیم اوضاع را به کدام سمت و سو میبرد. همچنین خطرات امنیتی زیادی در سوریه وجود دارد که مدیریت این خطرات تحت یک دولت غیرمسؤول و بیپروا چالشهای متعددی دارد... . واقعیت آن است که نتانیاهو با درگیر کردن اسرائیل در سوریه دچار یک اشتباه تاریخی شد که برای اسرائیل گران تمام میشود. اسرائیل نباید از این فرصتهای جدید سوءاستفاده کند، بلکه باید از خودش در برابر تهدیدات جدید محافظت کند و نخستوزیری که مسؤول بزرگترین فاجعه تاریخی اسرائیل به شمار میرود، بهتر است تصاویر مضحک پیروزی را رها کند و رفتار عاقلانهتری داشته باشد».
***
حزبالله خواهان حمایت جهانی از سوریه در مقابل اسرائیل
حزبالله لبنان با صدور بیانیهای ضمن محکوم کردن تجاوزات زمینی و هوایی مکرر رژیم صهیونیستی علیه سوریه، تأکید کرد سکوت در برابر این جنایات اشغالگران جایز نیست و کشورهای عربی و اسلامی و جامعه جهانی باید مسؤولیت خود را برای حمایت از ملت سوریه برعهده بگیرند. در بیانیه حزبالله همچنین نسبت به جاهطلبیها و نسلکشی صهیونیستها برای تغییر چهره منطقه هشدار داده شده است. حزبالله در این درباره تاکید کرد: «سکوت مطلق عربی، اسلامی و بینالمللی در قبال تجاوزات جنایتکارانه رژیم اشغالگر علیه سوریه با حمایت بیحدوحصر آمریکا، عدم اتخاذ اقدامات عملی جهت مقابله با این تجاوزات و حمایت از ملت فلسطین و حقوق مشروع آنها، منجر به پافشاری رژیم صهیونیستی برای دستدرازی به کشورهای منطقه شده است».
***
واکنش کرملین به تجاوزگری اسرائیل در جولان
سخنگوی کرملین دیروز چهارشنبه، در یک کنفرانس خبری تاکید کرد بعید است حملات هوایی و اقدامات نظامی رژیم صهیونیستی در منطقه حائل جولان در مرز با سوریه به تثبیت اوضاع در این کشور کمکی کند. دیمیتری پسکوف گفت روسیه مایل است شاهد تثبیت سریع اوضاع در سوریه باشد. دبیر مطبوعاتی دفتر ریاستجمهوری روسیه همچنین تاکید کرد مسکو از نزدیک آنچه را که در سوریه اتفاق میافتد، زیر نظر دارد. او گفت: «ما نمیتوانیم با کسانی که اوضاع را در دمشق کنترل میکنند تماس نگیریم، برای اینکه امکانات ما در آنجا وجود دارد که قبل از هر چیز شهروندان روس هستند که باید به تامین امنیت آنها فکر کنیم».
ارسال به دوستان
بو میآید؟
رنگش کردن
یکی بود، یکی نبود در آفریقای شمالی واقع در جنوب دریای مدیترانه، دست چپ، پلاک یک، کشوری بود به نام لیبی.
لیبی ابتدا مستعمره ایتالیا بود. - فکر کردید ایتالیا فقط پیتزا دارد؟ خیر جانم! مستعمره هم داشته است- طبیعتاً جایی مستعمره میشود که چیزی برای دزدیدن داشته باشد. لیبی صاحب بزرگترین ذخایر نفت آفریقا بود. شما دور از جانتان! کشور استعمارگر باشی، لیبی بهتان چشمک نمیزند که بیا من را استعمار کن؟!
در جنگ جهانی دوم متفقین و ایتالیا و آلمان مدام میآمدند سر کوچه لیبی دعوا میکردند. در واقع لیبی از میدانهای اصلی جنگ بین آنها بود.
دو سال بعد از پایان جنگ جهانی، ایتالیا رفت داخل اتاق و به کارهای بدش فکر کرد و همانجا بود که تصمیم گرفت دست از سر لیبی بردارد.
از آنجا که اروپاییها همه چیزشان کند است -البته به جز اعمال تحریمهایشان علیه ایران- جمعکردن وسایل ایتالیا از لیبی زمان برد و حدود ۴ سال بعد با برپایی حکومت پادشاهی «محمد ادریس سنوسی» استقلال لیبی اعلام شد.
۱۸ سال بعد «معمر قذافی» که جوانی ۲۷ ساله و جویای هیجان بود، به کمک تنی چند از افسران ناباب ارتش کودتا کرد. او تا سال ۲۰۱۱ -که میشود ۱۳۹۰ خودمان- سرکار بود و بعد برای رفع خستگی لیبی را به مقصد آن دنیا ترک کرد.
قذافی در سیاست خارجی نمیدانست با خودش چند چند است. رویکرد ضدغربیای داشت که مثل هوای بهار پیوسته تغییر میکرد. گویا زمانی که سیاست خارجه درس میدادند، قذافی خروسک گرفته و غایب بوده است.
قدرت که افتاد دست قذافی امتیازهای نفتی شرکتهای خارجی را لغو کرد. بعد هم به جمع کشورهای عربی که آن موقع مواضع ضد اسرائیلی داشتند، پیوست. - نه به خدا! دروغ نمیگویم. کشورهای عربی هم یک زمانی مواضع ضداسرائیلی داشتند. حالا الان یادشان نمیآید کجا گذاشتهاند- تازه بعدش لیبی گفت: «انرژی هستهای حق مسلم ماست. من هم فناوری هستهای موخوام.» که همین جا آمریکا گفت: «واه واه چه غلطا!»
سال ۱۹۷۹ سفارت آمریکا به خاطر یک آتشسوزی مشکوک در طرابلس بزرگترین شهر بندری لیبی تعطیل شد. آمریکای بیجنبه هم زارت لیبی را گذاشت در لیست سیاه تروریستی. حالا خودشان همهجا آتش راه میاندازندها، ببین به خاطر یک آتشسوزی چه کولیبازی درآوردند.
در همان سال یک کدورت ریز هوایی هم بین ۲ جنگنده لیبیایی و ۲ جنگنده آمریکایی روی دریای مدیترانه پیش میآید که نهایتاً با سرنگونی ۲ جنگنده لیبی کدورت درشت میشود!
چند حمله تروریستی هم در اروپا انجام میشود که آمریکای کینهای سریع خودش را انداخت وسط و گفت کی بود؟ کی بود؟
لیبی بود! و بعد همه انگشت اتهام را میگیرند سمت لیبی. آمریکا هم لیبی را درحالی که داشت میگفت: «من این وسط چیکاره بیدم؟» به طور کامل تحریم کرد.
در اواخر دهه ۹۰ میلادی دیگر کفگیر لیبی ته دیگ خورده بود و تحریم داشت کمرش را میشکست که در سال ۲۰۰۳ آمریکا آمد به لیبی گفت: «انرژی هستهای رو میگیرم، لغو تحریمها رو به همراه جعبه شماره ۳ میدم.»
لیبی هم بدون آنکه بداند در جعبه شماره ۳ چیست، قبول کرد.
در نهایت لیبی به امید پرورش درخت اقتصاد مرفه، سکههای هستهایاش را چال کرد. ایضاً موشکیاش را.
آمریکا گفت: «حالا که ما داریم این همه راه رو میریم، دیگه خالی نریم. اون اسناد و سازههای مرتبط با ساخت موشک بالستیک رو هم بیزحمت بذار روی این هستهایها.»
خلاصه، لیبی که خلع سلاح شد کمکم در سال ۲۰۱۱ در لیبی شورش شد، آمریکا هم برای سرنگونی قذافی تلاشی نکرد و یا شاید تلاش برعکس هم داشته! چه توقعاتی داریدها! حالا چون به روی قذافی خندیدند دلیل نمیشود که هوایش را هم داشته باشند.
در نهایت آمریکا به همراه فرانسه و انگلیس، لیبی را ترکاندند. یعنی شما بگو یک وجب سالم از زیرساختهای نظامی لیبی باقی گذاشتند، نگذاشتند. قذافی هم مُرد تا بفهمد داخل جعبه شماره ۳ چیزهای خوبی برایش نبود.
البته حال لیبی اکنون خوب است ولی تو باور نکن. او فقط کمی از ویرانی، بیامنیتی و بینظمی رنج میبرد. یعنی یک طوری شده که صد رحمت به زمان مستعمره بودنش!
البته داستان لیبی دیگر از مد افتاده و سردبیر باید رسیدگی کند که چرا میگذارند ما اینها را بنویسیم. فعلاً جولانی است که دارد در تیترها جولان میدهد. حالا اینکه بشار اسد هم دانهای را به امید درخت اقتصاد مرفه چال کرده یا نه؟ نمیدانیم ولی این چیزی که ما میشنویم بوی بهبود از اوضاع جهان نیست. حالا یا ما دماغمان عیب کرده است یا کلاً بویی نمیآید.
ارسال به دوستان
تهدید و امید در بیانات رهبر انقلاب
سقوط آمریکا
محسن سلگی: انگارهها، قدرتمند و قدرتساز هستند و زندگی ما را اداره کرده و تغییر میدهند. انگاره را نمیتوان به واژه تقلبی داد. در انگاره یک استعاره مقابل چشم گذاشته میشود و کارکرد اقناعی سخن به این سان، افزون میشود. انگاره را معادل ایماژ یا image و bild در آلمانی که همزمان معنی تصویر و ساختن میدهد، گرفتهاند. در زبان روسی izobrazheniye (ابزار) هم گفته میشود که به نوعی عینک و دوربین یا ابزار دیدن چیزها هم معنا میشود. به نوعی میتواند مشاهده یا observation را ممکن کرده و عمق و ارتقا بخشد.
«شیطان بزرگ» از جمله انگارههای قدرتمند برای تصویرسازی از آمریکا بود که توسط امام خمینی(ره) مطرح شد و کارکرد جهانی یافت.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی روز گذشته در دیدار مردمی، درباره تحولات سوریه از یک انگاره برای نخستینبار رونمایی کردند. ایشان که در عالم سیاست همواره در انگارهسازی دست برتر را داشتهاند، «انگاره بمب ناامنی» را برای داعش وضع کردند. این انگاره و انفجار احتمالی بمب داعش، سقوط انگاره آمریکا در منطقه را تسریع خواهد کرد، چرا که این بار بشار اسدی در کار نیست تا مخالفان مقاومت اسلامی، داعش را محصول حفظ بشار اسد توسط ایران و عقیم گذاشتن برنامه ارتش آزاد القا کنند.
قابل یادآوری است که ساخت و تعبیه بمب داعش در غرب آسیا توسط صهیونیسم بینالملل انجام شده است. این بمب امروز در سوریه و عراق خاموش و بیصدا یا کمصدا است اما درست متناسب با این کمصدایی و صدای تیکتاک آن، انگاره رهبر انقلاب از آن به عنوان بمب آن هم ناظر به مسائل سوریه، از ساعتی بودن آن نیز خبر میدهد؛ هشدار میدهد که منطقه آبستن حوادث تجزیهطلبانه و خشونتبار بیسابقه و دقیقتر بگوییم بینظیری است که از روزهای جولان داعش هم ممکن است فراتر برود.
بمب ناامنی، آن نکتهای در بیانات رهبر انقلاب بود که باید مورد توجه قرار گیرد. تنها با نگاهی نشانهشناسانه (simiotic) است که میتوان امر به ظاهر جزئی را در مقام کلیت و امر کلی نشاند.
فریدریش نیچه، فیلسوف مشهور آلمانی، حقیقت را در کوتاهترین سایه در نیمروز جستوجو میکرد و میگفت: «خاموشترین کلمات توفان میزایند».
تعبیر بمب ناامنی در بیانات رهبر انقلاب، این کلمه خاموش و سایه کوتاه در نیمروز سوریه بود که خبر از تهدیدی بزرگ برای منطقه میدهد؛ تهدید و بمبی که اگر ایران نبود، در همان موج اول منطقه را فرا میگرفت و داغ و درفش داعش، همه چیز را سوزانده بود.
وانگهی، احتمال تغییر چهره تحریرالشام به خاستگاه القاعدهای و جبههالنصرهای خود، به معنای ظهور مجدد داعش در قالبی جدید خواهد بود. هرچند خود داعش با پرچم رسمی سیاه خود نیز احتمالا در آینده نزدیک تحرکات جدیتری را آغاز خواهد کرد اما خشونت و حتی قداستشکنی تحریرالشام که تا همین لحظه اکنون هم جلوههایی رسواگر را نشان داده و تیغ تیز خود را به ارتش آزاد و نیروهای کرد (قسد) نمایانده، معنایی از بازگشت داعش را خواهد داشت. در این صورت، این بار غرب داعش را به عنوان یک بمب در درون یک عروسک به نام جولانی جاسازی کرده است.
* انذار و بشارت رهبر انقلاب
به هر رو، به احتمال قوی انفجار بمب داعش چه محدود و چه گسترده و چه در قالب داعشاسمی یا داعشمآبی را شاهد خواهیم بود. این رخداد با توجه به نقشه تجزیه سوریه، اتفاقی ضروری از نظر غرب و رژیم غاصب قدس است.
هدف رژیم مذکور از حملات هوایی به سوریه و از بین بردن توان نظامی سوریه، از بین بردن بقایای حکومت اسد نیست، بلکه ایجاد سوریهای است که در آن هیچ گروهی قادر به یکپارچهسازی و یگانگی نباشد و قدرت همواره متکثر بماند و به این سان، سوریه تجزیه شود. برای تحقق این هدف، قدرتگیری کنترل شده داعش یک ابراز مهم و بیبدیل برای رژیم مذکور و حامیان آن است. به این سان جنگندههای رژیم صهیونی در واقع و دستکم کوتاهمدت برای داعش میجنگند.
بمب داعش و تهدید و انذار رهبر انقلاب ناظر به تحولات امروز سوریه بود اما ایشان در کنار این تهدید، دریچه امید و رهایی را مقابل چشم ما گشودند: اخراج آمریکا از منطقه، آزادی سوریه توسط جوانان آن کشور و گسترش مقاومت در منطقه.
در میان این 3 عامل رهاییبخش، تعیینکنندگی وزنی با اخراج آمریکا (ذهنی و عینی) اما تعیینکنندگی زمانی یا تقدم زمانی با آزادی سوریه است، هرچند همین آزادی سوریه نیز جز با اخراج ذهنی آمریکا رخ نمیدهد. همچنان که اخراج عینی آمریکا مستلزم اخراج ذهنی آن است. یعنی اخراج ذهنی آمریکا مقدمه همه رهاییها در منطقه خواهد بود.
* ترابط و همافزایی اضلاع رهایی
اضلاع سهگانه یادشده، در یک ترابط و برهمکنش (interaction) متقابل قرار دارند. به بیان دقیقتر، اخراج آمریکا از منطقه، مقاومت را توسعه خواهد داد و احتمال آزادی سوریه را تقویت خواهد کرد. توسعه مقاومت و آزادی سوریه نیز اخراج آمریکا را تسریع میکند. گسترش مقاومت به خودی خود و به تنهایی، اخراج آمریکا و آزادی سوریه را به تحقق نزدیک میکند.
هر 3 عامل یادشده جنبه عینی و جنبه ذهنی دارند. جنبه ذهنی آزادی سوریه، گسترش مقاومت و اخراج آمریکا، همانا آگاهی یافتن به این گزاره است که «آمریکا، عامل ناامنی منطقه است» (رهایی ذهنی). جنبه عینی سهگانه گفته شده، شامل تشکیل گروههای معتقد به آرمان فلسطین در سوریه، تشکیل گروههای جدید مقاومت در منطقه، پرهزینه کردن حضور آمریکا در منطقه با عنایت به رویکرد اقتصادی ترامپ و برخی موارد دیگر است.
* فرجام سخن
یکی از دلالتهای اخراج آمریکا، سقوط انگاره ذهنی آن در منطقه خواهد بود. مردم منطقه بیش از هر زمانی خواهند فهمید که آمریکا همچون داعش عامل ناامنی (به تعبیر رهبر انقلاب درباره داعش، بمب ناامنی) است و مقاومت، عامل امنیت. اتفاقات آینده سوریه سقوط انگاره آمریکا در منطقه را نهایی و قاطع و قطعی خواهد کرد. این آزادی ذهنی، آزادی سرزمینی سوریه را در پی خواهد داشت و همزمان به معنای گسترش مقاومت است. اخراج آمریکا در ذهن، اخراج نهایی آن در عین و روی زمین را رقم خواهد زد. رهبر انقلاب اسلامی بهدرستی شرایط امروز سوریه را نقشه آمریکا و رژیم صهیونیستی خواندند و در ادامه وعده دادند که جای پای آمریکا در سوریه هرگز محکم نخواهد شد. آگاهی عمومی مردم و دولتهای منطقه نسبت به نقشه و توطئه مذکور خود از علل محکم نشدن جای پای آمریکا در سوریه خواهد بود.
نقشآفرینی احتمالی داعش و ناتوانی از ایجاد حکومت متمرکز در سوریه حتی با فرض عدم بازگشت جدی داعش، سقوط انگاره آمریکا را تسریع میکند. این سقوط مقدمه سقوط عینی آن و آزادی سوریه و نیز علتی برای گسترش مقاومت و آگاهی منطقهای و جهانی مقاومت خواهد شد. این آن بشارت نهایی و بزرگ رهبر الهی و مردمی انقلاب اسلامی در بیانات روز گذشته بود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|