|
گزارش کامل گاتزتا از طارمی اینتر و نجات از پرتگاه ناکامی
در جستوجوی مهدی
مهدی طارمی، مهاجم پرآوازه ایرانی، حالا در مرکز جدال میان انتظارات و واقعیات قرار گرفته است. گاتزتا دلو اسپورت، روزنامه معتبر ایتالیایی، در گزارشی تندوتیز به بررسی شرایط او در اینتر پرداخته است. آنچه در ابتدا به عنوان یک انتقال هیجانانگیز از پورتو به ایتالیا شناخته میشد، اکنون در سایه عملکرد کمرنگ و انتقادهای تند قرار گرفته است. طارمی، مهاجمی که در پرتغال بارها خط دفاع رقبا را به لرزه درآورد، اکنون در اینتر زیر سنگینی انتظارات له میشود.
* فشار انتظارات و تاکتیکهای محدودکننده
اینتر، تیمی که در سالهای اخیر با خریدهای حسابشده خود در اروپا درخشیده است، از طارمی بهعنوان یکی از ستارههای کلیدی برای پیشبرد اهدافش یاد میکرد اما تاکتیکهای دفاعی سیمونه اینزاگی، بویژه در لیگ قهرمانان، مهاجمان را در موقعیتی بیثمر قرار داده است. گاتزتا مینویسد: طارمی در دیدار برابر «بایر لورکوزن» و «منچسترسیتی» به مهرهای تنها در خط حمله بدل شد؛ بازیکنی که در میان خطوط عقبنشسته تیم گیر افتاده بود.
اینتر، برخلاف انتظارات، در بسیاری از بازیهای اروپایی به دفاع اولویت داده و این باعث شده مهاجمانش، از جمله طارمی، فرصت درخشش نیابند. حتی در دیدار برابر یانگ بویز و لایپزیش نیز - که اینتر شانس بیشتری برای حمله داشت تاکتیکهای محتاطانه مانع بروز کامل تواناییهای مهاجم ایرانی شد.
* مشکلات زبانی و فرهنگی؛ مانع درخشش
اما تاکتیکها تنها دلیل ناکامی طارمی نیستند. گاتزتا اشاره میکند مهاجم سابق پورتو هنوز با فرهنگ و زبان ایتالیا کاملاً خو نگرفته است. او که بهتازگی یادگیری زبان ایتالیایی را آغاز کرده، باید با فضایی کاملا متفاوت سازگار شود. این تطبیقپذیری زمانبر، بویژه در لیگهایی مانند سری آ که تاکتیکمحور و پیچیده است، به عاملی بازدارنده بدل شده است.
طارمی البته در بازی برابر ستاره سرخ بلگراد، توانست با یک گل و ۲ پاس گل نشان دهد همچنان توانایی ایجاد تفاوت را دارد اما این تکنمایش در برابر یک تیم ضعیف اروپایی کافی نبود تا بر عملکرد کمرنگ او در 16 بازی رسمی این فصل سرپوش بگذارد. آمارها گویای همه چیز است: 717 دقیقه بازی و تنها یک گل.
* نیمفصل دوم؛ نبرد برای بقا
گاتزتا دلو اسپورت هشدار میدهد طارمی تنها 6 ماه زمان دارد تا مسیر خود را تغییر دهد. او باید در این مدت نشان دهد انتقالش به اینتر بیهوده نبوده است. اگر نتواند این کار را انجام دهد، احتمالاً فصل آینده در ترکیب اینتر جایی نخواهد داشت. این در حالی است که هواداران که مدتها چشمانتظار حضور او در نراتزوری بودند، حالا با ناامیدی به عملکرد او نگاه میکنند.
با این حال، فوتبال همیشه عرصه معجزه بوده است. نیمفصل دوم برای طارمی میتواند به نقطه عطف بدل شود، اگر او بتواند بر موانع تاکتیکی و فرهنگی غلبه و اعتماد اینزاگی را جلب کند. اکنون همه نگاهها به اوست؛ آیا میتواند از این شرایط دشوار عبور کند و دوباره بدرخشد، یا به یکی دیگر از نامهای فراموششده در دفتر تاریخ اینتر بدل خواهد شد؟ پاسخ به این پرسش، سرنوشت او در ایتالیا را رقم خواهد زد.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از نشست دانشگاه امیرکبیر نحوه مواجهه ایران و آمریکا چگونه است؟
ایران و این ترامپ
آنچه پیشروی شما است بخش آغازین نشست جعفر حسنخانی، مدیر اندیشکده برهان و مهدی ذاکریان، از اساتید حقوق بشر اسلامی است که در دانشگاه امیرکبیر و به همت بسیج دانشجویی این دانشگاه برگزار شد. هر یک از طرفین در ابتدای مناظره، زاویه بحث خود را درباره نحوه مواجهه ایران با آمریکا در دوره پزشکیان و ترامپ طرح کردند. در این مناظره و بحث، حسنخانی درباره واقعیتهای روابط بینالملل در شرایط حاضر نکاتی را طرح کرد و در طرف مقابل ذاکریان مباحث سیاسی داخلی را در اولویت قرار داد و انتقاداتی را هم به دولت وارد کرد. لازم به ذکر است این مناظره پیش از سقوط دولت سوریه انجام شده است.
مجری: در سیاست خارجی ایران، مواجههای که این دولت سامان خواهد داد دارای اهمیت بسیاری است. این در شرایطی رخ خواهد داد که دولت آقای ترامپ هم که در 4 سال آینده قرار دارد، کابینهای رادیکال نسبت به ایران تشکیل دهد. مجلس سنای آمریکا نیز در اختیار جمهوریخواهان است و احتمالا با ایشان همراهی خواهد کرد. نحوه مواجهه ایران و رویکردی که در سیاست خارجی در این هنگامه قرار است اتخاذ شود دارای اهمیت بسیار زیادی است. سوال این است: دولت چهاردهم باید چه مواجههای داشته باشد؟ از یک طرف میلی برای مذاکره و احیای برجام وجود دارد و از طرف دیگر رخداد 7 اکتبر منطقه را در موقعیت غیرقابل بازگشت قرار داده است. در این وضعیت چه باید کرد؟
* سوال حاکم بر فضای سیاسی کشور را باید عوض کرد
حسنخانی: سخنم را اینگونه آغاز میکنم که آیا سوال اساسی ساحت سیاست ایران این است که در این هنگامه، «ما باید به چه نحوی با آمریکا مذاکره کنیم؟» من فکر میکنم الان این سوال اصلی صحنه سیاست ما نیست. به عبارت دیگر، سوال اصلی سیاست ایران این نیست که «باید به چه نحوی با آمریکا مذاکره شود؟» طرح این سوال برای سیاست ایران ناکافی است. تجربه 10 ساله دهه 90 موید این مدعاست. تجربه سیاست خارجی ایران در دهه 90 به ما این را میآموزد که پرسش از چگونگی و نحوه مذاکره، همه راهحل ساحت سیاست ایران نیست، اساساً همه مشکل هم نیست!
به همین جهت سوال درست را این میبینم که سیاستمداران و دولتمردان ما باید به این پرسش بیندیشند که «چگونه باید مشکلات را حل کرد؟» وقتی پرسش اصلی سیاست این باشد مذاکره بخشی از ماجراست و پرسشکننده به عنوان دولتمرد با فکر کردن به این پرسش به امکانهای بیشتری فکر میکند و همه دستگاه بروکراسی کشور مشخصا در حوزه سیاست خارجی را صرف یک موضوع نمیکند. بخش جدی از تاریخ 10 سال گذشته کشور شاهد این بود که دستگاه سیاست خارجی کشور صرف یک موضوع شد. یعنی همه تخممرغهای خود را در یک سبد گذاشتیم که آن هم سبد مذاکره بود و به موضوع دیگر کمتر فکر کردیم و هر چه بیشتر پیش رفتیم به ناکافی بودن این نوع نگاه و عمل پی بردیم؛ دانستیم با مذاکره همه مشکلات ما حل نمیشود یا با توافق همه مشکلات ما پایان نمییابد.
این امر دلیل دارد که چرا باید از طرح این پرسش که «به چه نحو باید مذاکرات کنیم؟» گذر کنیم و به پرسش دیگری برسیم و آن اینکه «مشکلات چگونه باید حل شود؟» این گذار به چند دلیل منطقی است. یکی اینکه تغییرات در جهان و منطقه رو به سمت بیثباتی، تنش و حتی جنگ است. وضعیت اوکراین این را نشان میدهد. تایوان هم ممکن است هر لحظه دچار جنگ شود. در منطقه هم چنین مسالهای را داریم. در وضعیت بیثباتی رویکردهای حقوقی و مشخصا توافقهایی که اتکایشان به سازوکار بینالمللی است کارایی خود را از دست میدهند. هر چه پیش میرویم کارآمدی این نوع نگاه و این شیوه عمل یعنی نگاه حقوقی و تکیه بر توافقات فی مابین کمتر میشود. در وضعیت بیثباتی و جنگل، در وضعیتی که هر چه جلوتر میرویم امکان اینکه تنش توسعه یابد بیشتر میشود، همه چیز را صرف مذاکره کردن برای یک توافق جدید یا توافق گذشته، بسیار ناکافی است.
روندهای جهانی رو به جنگ دارد و ایران داشتههای مازاد بر منافع ملیاش را قبلا خرج مذاکره کرده است
چالش اول ما برای اینکه از سوال «مذاکره به چه نحوی باید انجام شود؟» گذر کنیم، این است که پرسش پاسخدهنده به مشکلات جامعه ایران بر پایه تحولات حاکم بر جهان باشد. باید توجه داشت که جهان رو به جنگ و بیثباتی دارد. در این جهان امید به مذاکره به غایت ناکافی است. نخستین دلیل برای کنار گذاشتن رویکرد مذاکره به عنوان کلید حل مشکلات این است که جهان رو به بیثباتی دارد و در بیثباتی توافقات محلی از اعراب ندارد. دلیل دیگر برای ناکافی بودن رویکرد مذاکره، سبد خالی ما است! ما آنچه میتوانستیم به عنوان داشتههای کشور در مذاکرات، با آنها امتیاز به دست بیاوریم را در جریان مذاکرات قبل صرف کردیم. ما میتوانستیم یک دهه گذشته را صرف توسعه انرژی هستهای کنیم و در نتیجه آن، در یک سپهری، ماجرای حل شدن ناترازیهای انرژی را قابل تصور بدانیم. من نمیگویم اگر آن روز انرژی کشور به جای مذاکره صرف توسعه انرژی هستهای میشد الان ناترازی انرژی قابل حل بود اما میگویم اگر آن روز رو به توسعه انرژی هستهای آورده بودیم و نه توقف آن، امروز میتوانستیم در یک چشماندازی، حل شدن ناترازی انرژی را قابل تصور ببینیم ولی این فرصت را از دست دادیم. در حال حاضر ما داشته اضافی نداریم که با آن بخواهیم مذاکرهای کنیم و چیزی بیشتر از آنچه در برجام به دست آمده، به دست آوریم. بقیه آنچه ما در اختیار داریم، دیگر شامل موارد حوزه امنیت ملی میشود.
* قطعنامه آژانس در وضعیت زیرآستانه جنگ، میخواهد امکان بازدارندگی را از ایران بگیرد
آژانس انرژی اتمی علیه ما قطعنامه صادر کرده است. همزمان عوامل و آمران قطعنامه، بیانیه خود را نیز دادند. کشورهای اروپایی همزمان با قطعنامه، بیانیهای صادر کردند که خواسته طرفهای اروپایی را به روشنی بیان میکند. در بخشی از بیانیه کشورهای آلمان، فرانسه و انگلیس آمده است: «بر اساس گزارش جدید، ایران ذخایر اورانیوم غنی شده خود را تا 60 درصد افزایش داده است. اکنون این کشور بیش از 4 برابر مقداری که آژانس بینالمللی انرژی اتمی آن را مقدار تقریبی لازم برای ساخت یک وسیله انفجاری هستهای میداند اورانیوم غنی شده 60 درصد دارد». این بیانیه میگوید ایرانیها 4 برابر ساخت بمب هستهای اورانیوم 60 درصد دارند. در این بیانیه آمده و اکنون ذخایر اوارنیوم غنی شده این کشور 32 برابر مجازی است که ایران در چارچوب برجام متعهد شده است». کاملا هدف اروپاییها از ماجرای قطعنامه در این بیانیه مشخص است. در این بیانیه حرف از گشایش اقتصادی زده نشده است. حرف از امتیازدهی طرف غربی نشده است. در بیانیه و کلیت قطعنامه، امتیازدهی دیده نمیشود و خبری از هویج نیست، بلکه یک چماق کامل میبینیم. اروپاییهایی که تا امروز نقش پلیس خوب را بازی میکردند، ناگهان با پیروزی ترامپ نقش پلیس بد را بازی میکنند. آنها میگویند شما 4 برابر ساخت سلاح هستهای اورانیوم غنی شده دارید، که باید تحویل دهید. این را در شرایطی بیان میکنند که روندهای جهانی تغییر کرده است. ایران در میانه مناقشات منطقه در وضعیت زیرآستانه جنگ قرار دارد. درگیری بین ما و رژیم اسرائیل در جریان است و زدوخورد ادامه دارد، آینده این زد و خورد این است که یک طرف سلاح هستهای دارد و طرف دیگر ندارد. اگر این درگیری به مرحله آسیب به شریانهای حیاتی طرفین برسد، طبیعتاً باید انتظار داشته باشیم اسرائیل ما را تهدید هستهای کند.
اگر اسرائیل ما را تهدید هستهای کند، ما چه گزینهای داریم؟ ما گزینه گریز هستهای را داریم! الان بنا به بیانیه تروئیکای اروپایی، برای گریز هستهای 4 برابر بمب هستهای اورانیوم غنی شده داریم که میتواند تبدیل به بمب شود. طرف متخاصم ما (رژیم اسرائیل) باید در محاسبات درگیری خود با ایران به این موضوع توجه کند که اگر بخواهد زد و خورد را به سمتی ببرد که سر از بمب اتم دربیاورد، ماجرا پیچیده میشود. الان اروپا یار کمکی اسرائیل شده است و میگوید گزینهای که این زد و خورد را از سوی اسرائیل فریز کرده و آنها را میترساند از ایران سلب میکنیم و به عبارتی ایران را خلع سلاح میکند؛ در وضعیتی که به تهران حمله نظامی مستقیم شد و متخاصم مسؤولیت آن را آشکارا پذیرفته است. بعد از دفاع مقدس برای نخستین بار این اتفاق افتاده، در این شرایط چیزی که اروپاییها از ما میخواهند این است: گزینهای را که در ادامه این زد و خورد ممکن است به شما ایمنی و امنیت بدهد از خود سلب کنید!
* شرایط امروز هیچ شباهتی به سالهای 92 تا 95 ندارد
جهان امروز، منطقه امروز، با سالهای 92 تا 96 از اساس متفاوت است. آن زمان درباره مواردی که تحریم شدیم و امکانهای اقتصادی که میتوانستیم برای خود فراهم کنیم، مذاکره میکردیم اما امروز سمت و سوی مذاکره به سمت موجودیت ما رفته است. آیا این موجودیت و موارد حیاتی را میتوانیم در مذاکراتی که پیش رو داریم به عنوان «داشتههای قابل مذاکره» در سبد مذاکره بگذاریم و معامله کنیم؟ پاسخ روشن است: قطعاً نمیتوانیم، چون حوزه امنیت ملی ما را شامل میشود. پس چالش بزرگ ما این است که آنچه باید در جریان مذاکرات میدادیم را در جریان برجام دادیم. امروز «هیچ حیاتی» از ما میخواهند. انتظاری که اروپاییها اخیرا در ماجرای قطعنامه آژانس طرح کردهاند، انتظار بیجایی است. در شرایطی که خود آنها به تعهدات خود در برجام عمل نکردهاند و آمریکاییها نیز کامل از آن خارج شدند، متعهد ماندن ما محلی از اعراب ندارد. 10 سال هزینه فرصتی بود که در این ماجرا دادیم و تمام شد.
آرایش آمریکاییها مذاکره نیست؛ با این انتخابهای ترامپ دیگر نباید انتظار داشت تصمیمات ترامپ توسط بروکراسی آمریکا معقول شود.
یکی از اضلاع دیگر وضعیت حاضر، ترامپ است. اگر قرار بود نتانیاهو اعضای تیم امنیتی - نظامی آمریکا را بچیند، به قدر این تیم نمیتوانست تندرو بچیند. به نظر کار دست یک عده گاوچرانِ گوشت قرمزخور جلگه میسیسیپی با سویههای نژادپرستی آمریکایی افتاده است. مهمترین ویژگی تیم ترامپ در دولت جدیدش این است که در ساختار بروکراسی آمریکا نبودند. در 4 سال اول ترامپ گفته میشد ترامپ تصمیماتی میگیرد که بروکراسی آمریکا هزینههای آن تصمیمات را متذکر شده و مانع میشود آن تصمیمات به سرانجام برسد اما در این دولت و در این دوره، با ترامپی مواجه هستیم که بروکراسی آمریکا را امحا کرده است. آدمهایی را بر سر کار میآورد و تصمیمگیر میکند که درک درستی از هزینه تصمیمات خود ندارند. من به گزارشی که «موسسه خدماترسانی سلطنتی انگلیس» اخیراً ارائه داد، ارجاع میدهم. این گزارش میگوید ترامپ با این انتخابهایش، نظام بروکراسی آمریکا را منحل میکند. با این انتخابهای سیاسی ترامپ، دیگر آن بروکراسی معقولکننده تصمیمات ترامپ وجود نخواهد داشت. کسی که در فاکسنیوز مجری بوده قرار است تصمیمگیر باشد، چنین فردی تصمیمات ترامپ را تعدیل نخواهد کرد. ما امروز در چنین وضعیتی قرار داریم! سادهاندیشی است اگر بگوییم ترامپ بازرگان است و با منطق بازرگانی پیش میرود. ترامپ در کنار بازرگان بودن، ویژگیهای دیگری هم دارد؛ از جمله اینکه تصمیمات متهورانه میگیرد. این ویژگی را بگذارید کنار این نکته که در این وضعیت بروکراسی، معقولکننده تصمیمات ترامپ هم دیگر در کار نیست. این را موسسات اروپایی و اندیشکدههای اروپایی میگویند! بخشی از شغل من این است که در اندیشکده برهان با همکارانم بررسی میکنیم که دیگران چه تصمیمسازیهایی برای دولتمردانشان انجام میدهند و در این میان ایران باید چه کند. الان آن موسسات تصمیمساز میگویند سمتهای تصمیمگیر در آمریکا افراد بهشدت رادیکالی هستند. آیا در این وضعیت همچنان چگونه مذاکره کردن راهحل است؟ کافی است؟ حتما بسیار ناکافی است! سادهاندیشانه است. در این وضعیت مذاکره کردن یک ابزار است که در کنار دیگر ابزارها قرار دارد و یک راهحل در دسترس امیدوارکننده نیست.
* برای ایران، رویکرد منطقهگرایی بر جهانیگرایی رجحان دارد
2 رویکرد در روابط بینالملل وجود دارد: منطقهگرایی و جهانیگرایی. 8 سال آقای روحانی کم و بیش با رویکرد جهانیگرایی پیش رفت؛ این رویکرد بر این نظر است که یک جهانی وجود دارد، حاکمانی دارد، مناسبات معقولی در نسبت اینها با هم وجود دارد و ما اگر در این مناسبات جانمایی شویم که با تایید مدیران این مناسبات باشد، آنگاه میتوانیم سهمی در این زنجیره اقتصاد جهانی داشته باشیم. در برابر این رویکرد، رویکرد دیگر وجود دارد: ایران برای بهبود اوضاع و بزرگ کردن کیک اقتصاد خود به منطقهگرایی هم میتواند به عنوان یک گزینه فکر کند. منطقهگرایی یک گزینه جدی در روابط بینالملل است. در 3 سال آقای رئیسی، رویکرد منطقهگرایی را انتخاب کردیم. یعنی ترجیح دادیم دلار خود را از کشورهای منطقه جمع کنیم، ترجیح دادیم بازار یک میلیون دلاری خواربار ارمنستان برای ما اولویت داشته باشد به اینکه آیا میتوانیم در توافق با دموکراتها چیزی عاید ما شود یا نه. البته در دوران رئیسی آن گزینه توافق با دموکراتها را هم کنار نگذاشتیم، برای آن تلاش شد، ولی به سرانجام نرسید. مشخصاً کم و بیش طرف آمریکایی میلی به این کار نداشت. یکی از گزینههای ما در سیاست خارجی، توجه به منطقهگرایی است به این معنا که تجربه گذشته به ما میگوید به داشتههای منطقه هم میتوانیم فکر کنیم برای حل بخشی از مشکلات و تامین بخشی از ارز کشور! با همین کشورهای اطراف میتوانیم توسعه تجارت انجام دهیم. این کار امنیتآفرین است. به این موضوع مهم توجه کنید که اگر منافع اقتصادی ما با کشورهای همسایه درهم تنیده شود یعنی پاکستان از ما نفع ببرد و ما از پاکستان نفع ببریم یا از ما برق ببرد و ما از آن پول بگیریم، همینطور عراق و دیگر کشورها، خود این درهمتنیدگی، جنگ را از ما دور میکند. چون ذینفعان از ما، بازیگر فعال به نفع ما میشوند که جنگ علیه ما توسعه پیدا نکند و منافع آنها حفظ شود. سیاست همسایگی این آورده را هم برای ما دارد! گاهی رفتارهایی میبینیم که نشان میدهد به این موضوع التفات لازم وجود ندارد.
* در کارنامه ترامپ بیشینهترین تصمیم جنگی علیه ایران وجود دارد
من نمیدانم رویکرد این دولت دقیقا در چه نقطهای قرار دارد؛ آیا جهانی فکر میکند و میخواهد با پرسش اول که چگونه مذاکره کنیم کشورداری کند یا به چیز بیشتری فکر میکند. ما با ترامپی مواجه هستیم که بیشینهترین تصمیم جنگی علیه ایران را گرفته است. سردار رشید اسلام، سلیمانی را به شهادت رسانده است. ترامپ با تندترین بخش اپوزیسیون ما کار میکند. دموکراتها با لایه روشنفکری سکولار و دینی و با لایههای معقولتر اپوزیسیون ایران کار میکنند ولی ترامپ نشان داده با رادیکالترین لایه اپوزیسیون ما، سازمان منافقین، سلطنتطلبها، بهاییها و... کار کرده است. سابقه ترامپ این را نشان داده است. مشخصاً کارکردی که این اپوزیسیون رادیکال دارد این است که جاده صافکن تجاوز خارجی است. با ترامپی مواجه هستیم که موسسه سرویس خدماترسانی سلطنتی انگلیس و دیگر اندیشکدههای اروپایی میگویند روندهای بروکراتیک را منحل و یک عدهای را حاکم میکند که التفاتی به ابعاد تصمیم خود ندارند. این بدین معناست که توقع معقولکنندگی تصمیمات ترامپ، توسط بروکراسی امپراتوری آمریکا را نباید داشت.
* ایدهآلیستها در دهه 90 فرصت کافی برای آزمون تصوراتشان داشتند، دیگر نباید فرصتی به آنها داد
امر دیگر در سیاست خارجی ایران منازعه اصلی بین ایدهآلیستها و رئالیستهاست؛ بین کسانی که فکر میکنند با منطق گفتوگو بر وضعیت بینالملل میتوان غلبه کرد و میتوان با مذاکرات به عنوان یک ابزار کافی کار را به سرانجام رساند و طرف دیگری که میگوید رقابت جهان رقابت بر سر منافع است و دولتها میخواهند منافع خود را تضمین کنند. صلح پایدار با همکاری در روابط بینالملل به عنوان مساله اصلی روابط بینالملل یک امر دوستداشتنی است اما واقعی نیست. من نمیخواهم بگویم سمت رئالیستها میایستم، چون رئالیستها بنیاد را بر قدرت میگذارند. قدرت اصالت دارد ولی در رویکردهای جمهوری اسلامی قدرت اصالت ندارد اما طریقیت قدرت جدی است، یعنی ایران به عنوان یک ابزار اساسی، به قدرت نظر دارد. در 10 سال گذشته چه کسی بر سیاست خارجی ما حاکم بوده است؟ کدام رویکرد بود؟ رویکرد ایدهآلیستی حاکم بود. یعنی سال 92 را در نظر بگیریم با آمدن آقای ظریف 8 سال رویکرد ایدهآلیستی منطق حاکم بر دستگاه سیاست خارجی شد. درباره آقای عراقچی الان نمیتوان اظهارنظر قطعی کرد ولی نشانهها میگوید او هم کم و بیش درک ایدهآلیستی از روابط بینالملل دارد. نقطه مقابل این نگاه، رئالیستها هستند که جهان را جهان رقابت بر سر منافع میبینند. قانون جنگل را بر جهان حاکم میبینند. فکر میکنم الان در هنگامه منازعات که بیثباتی ویژگی شاخص جهان شده، روندهای حقوقی کارکرد خود را از دست خواهند داد یا کمرنگ خواهند شد. یک قدری برای توازن سیاست خارجی به نگاههای رئالیستی نیاز داریم تا بتواند سیاست خارجی ما را به نقطهای برساند که از دل آن راهحلهایی به دست بیاید که از پس چالشها و مشکلات جامعه ایران بیاید. به نظر دهه 90 فرصت کافی برای ایدهآلیستها بود؛ تجربه توأمان با شکست و پر از نرسیدنها. امیدوارم آقای ظریف نتواند نگاه فانتزی خود را بر دولت جدید حاکم کند.
* از موفقیتهای دنیا به شکل تخصیصی باید استفاده کرد
ذاکریان: مطالبی که آقای دکتر حسنخانی بیان کردند مسائل مهم کشور است. اینکه آینده کشور به چه سمتی برود، در منطقه چه اتفاقاتی رخ میدهد، اینها مسائلی است که همه ما نگران آن هستیم و این میتواند در زندگی ما موثر باشد. با این مقدمه به سوال مجری برسیم که ترامپ رئیسجمهور شده و در ایران نیز آقای پزشکیان رئیسجمهور شده و ما چه گزینههایی پیش رو داریم و چطور باید سیاستهای خود را در مقابل ایالات متحده آمریکا پیش ببریم. آقای دکتر اشاره داشت که در کل مذاکره را تعطیل کنیم و در مسائل هستهای وارد شویم تا بتوانیم در سبد خود تخممرغهایی قرار دهیم تا امتیازهایی برای مذاکره بگیریم. عدهای دیگر میگویند ما باید چشمهای خود را ببندیم، چون ترامپ آمده و نتانیاهو قدرت دارد و باید مذاکره کرده و مسائل خود را حل کنیم تا مشکلات کشور و مردم حل شود. این 2 نگاهی است که در کشور وجود دارد و همه این نگاهها تحقیقات و ادلهای پشت خود دارد. هر کسی این نگاهها و دیدگاهها را ارائه میکند تحقیقات و مطالعاتی کرده است و در این زمینه بحث میکند و بحث خود را ارائه میکند. هیچیک از شما که اینجا نشستهاید نه دانشجوی علم سیاست هستید و نه دانشجوی علم روابط بینالملل هستید و نه دانشجوی حقوق بینالملل! اغلب شما دانشجوی مهندسی هستید، لذا همه شما به یک نکته واقف هستید که محال است در حوزه نساجی، خوراک، مهندسی برق و الکترونیک کسی وارد شود و بخواهد دخالت و اظهارنظر کند و نظرش مبتنی بر رشته تخصصی او نباشد و آن کارخانه و نهاد و مرکز بتواند جلو برود و نتایج موفقی داشته باشد. این امر محالی است. ممکن است شرکت خودروسازی را در اختیار معمار بدهید و او خودروی خوبی تولید کند؟ امکان دارد نساجی را به متخصص جامعهشناسی دهید و پارچههای خوبی تولید شود؟ چنین امری محال است و حتما باید فرد در آن حوزه تخصص داشته باشد اما کسی که تخصص در حوزه نساجی داشته باشد یا در حوزه خودرو و کامپیوتر صرفا متخصص باشد و با دقت مراحل را طی کرده باشد، این کارخانه را میتواند خوب اداره کند؟ خیر! یعنی جدا از تخصص، فرد باید با برخی مسائل آشنا باشد، از جمله اینکه مثلا کارخانههای نساجی دنیا چطور موفق شدند یا چطور خودروی ژاپن این میزان موفق شد. باید یک بینش بینالمللی و مدیریتی حتما داشته باشد. کشورهای پیشرفته از این امر نیز جلوتر رفتند. برای راهسازی متخصصان حقوق بشر نیز حضور دارند و میگویند باید راه را به گونهای بسازید که هنگام تردد شهروندان، آرامش جانی و حق حیات آنها تامین شود. حتی حق بر معاش را نیز مدنظر قرار میدهند. لذا مسائلی را که در دنیا اتفاق میافتد نمیتوانیم نادیده بگیریم و چشم خود را بر آن ببندیم و نهجالبلاغه بخوانیم و بگوییم مشکلات حل میشود یا بگوییم رهبری جملاتی گفته و ما میخواهیم این کارها را انجام دهیم تا مسائل ما حل شود. ما باید نگاه وسیعتری داشته باشیم و بررسی کنیم در دنیا موفقیتها چگونه رخ میدهد.
* باید رابطه با مردم درست شود
باید ببینیم در دنیا قدرت چگونه تولید میشود و بر همان مبنا دنبال این باشیم که به قدرت خود اضافه کنیم. اگر این را بپذیریم آن وقت به جای طرح سوال چگونگی رابطه با آمریکا و لزوم یا عدم لزوم مذاکره، نخستین نکتهای که مطرح میکنیم این است که مساله و مشکل ایران چیست؟ مسائلی که برای هستهای و دیگر موضوعات در کشور به وجود میآید به چه چیزی بازمیگردد؟ ریشه این مسائل در کجاست؟ اگر چشمان خود را باز کنیم، اکثر کسانی که با آنها معاشرت و مراوده میکنیم نارضایتی عمومی دارند. وقتی نارضایتی هست، چه کسی که میگوید مذاکره تعطیل و چه کسانی که میگویند مذاکره کنیم، هر دو راه خطا میروند. در هر صورت، چه مذاکره صورت بگیرد و چه نگیرد، شما به بنبست رسیدهاید و نمیتوانید کشور خود را نجات دهید. نخستین کار این است که باید مردم خود را راضی نگه دارید. کاری که حضرت علی(ع) انجام داد این بود که از روز اول خلافت گفت برای من خلافت و حکومت هیچ ارزشی ندارد؛ به اندازه آب بینی بز برای من ارزش ندارد، مگر اینکه بتوانم حقی را برای مردم اجرا و اعمال کنم، مگر اینکه کاری را بتوانم برای مردم انجام دهم. به عبارت دیگر رضایت مردم و مشروعیت اهمیت دارد، اگرنه یک نظام سیاسی و حکمرانی در هیچ چیزی نمیتواند موفق عمل کند.
* ما و انتخاب آمریکاییها
از مسائلی که در آینده با ترامپ داریم صحبت شد. آقای دکتر اصطلاحاتی را به کار برد که من تعجب کردم! من به عنوان کسی که در حوزه آمریکاشناسی بیشتر کار کردم میگویم چنین ادبیاتی افراد را تضعیف نمیکند. شما از الفاظی همچون گاوچران و گوشت قرمزخور استفاده میکنید، همین الان جلوی دانشجویان را بگیرید همه برای ادامه تحصیل در فوقلیسانس و دکترا علاقهمند هستند به دانشگاهی در آمریکا بروند که شما میگویید آنها گاوچران و غیره هستند! باید بدانیم در دنیا ما با یک ترامپی روبهرو هستیم که مردم آمریکا به او رای دادهاند. در دور اول رای ترامپ شکننده بود، ترامپ نماینده مردم آمریکا نبود حتی اکثریت به لحاظ تعداد به خانم کلینتون رای دادند ولی در این دوره اینطور نبود. آمریکا این است! جامعه آمریکا اینگونه است! اینطور تصمیم میگیرد! امروز رئیسجمهور آمریکا این فرد است. وقتی رئیسجمهور ما در سال 84 آقای احمدینژاد شد ما انتظار داشتیم همه مردم دنیا به کسی احترام بگذارند که بیشترین رای را آورد. در آن زمان اتفاقات سال 88 نبود! در آن زمان صحبتی از تقلب نبود. به آقای احمدینژاد مردم واقعا رای دادند و انتظار ما این بود همه دنیا به او احترام بگذارند. امروز هم اگر فردی رای میآورد نماینده یک ملت است. ما نمیتوانیم اینجا بایستیم و ناسزا بگوییم و فکر کنیم اینطور میتوانیم ترامپ را تضعیف کنیم. برخی میگویند بیزینسمن و برخی کلمات و واژههای دیگر را برای او به کار میبرند ولی آنچه واقعیت است این است که امروز ترامپ نماینده آمریکاست.
* دوران سختی پیشروی ایران است
دوران بسیار سختی پیش روی حکمرانان و مدیران جمهوریاسلامی است. جمهوریاسلامی ایران الان با یک رئیسجمهور شکننده در آمریکا مواجه نیست که خود آمریکاییها او را مورد تمسخر قرار دهند، بلکه با کسی مواجه هستیم که پشتوانه آمریکایی دارد.
* اسرائیل همیشه در میدان پیروز و در دیپلماسی شکست خورده است
به بحث اسرائیل اشاره شد، این مطلب را بدانید که من 10 سال روی اسرائیلشناسی کار کردم. اسرائیل همیشه در میدان پیروز و در دیپلماسی شکست خورده است. جنگهای اسرائیل را در طول تاریخ ببینید! هر جایی که دیپلماسی جلو آمد، اسرائیل شکست خورد. هر جایی که حقوق بینالملل جلو آمد، اسرائیل شکست خورد. وقتی حکم بازداشت ۳ نفر را دیوان ارائه کرد چرا اسپند دود میکنند؟ حقوق بینالملل را باید جدی گرفت. باید در مسیری حرکت کرد که کمترین هزینه را مردم ایران و بیشترین فایده برای منافع ملی ایران باشد.
* مذاکره در وضعیت کنونی بدترین سناریو با ترامپ است
ترامپ با قدرت میآید و در این وضعیت باید چه کاری انجام داد؟ من با آقای دکتر موافق هستم که بدترین سناریوی کنونی مذاکره با ترامپ است. اول باید رابطه خود را با مردم التیام ببخشید. مذاکرهکنندهای که بخواهد از ترس ترامپ و تحریمهای بیشتر و از ترس مسائل دیگر مذاکره کند بهتر است چنین مذاکرهای انجام نشود. ما طرفدار مذاکره در این شرایط نیستیم. از ظریف ایدهآلیست و عراقچی فلان صحبت میشود. کدامیک نگاه میکنند مردم چه میگویند و بابت آن حرف مردم بجنگند؟ در مجلس و نزد رهبری یا در دنیا بروند و بگویند حرف مردم ایران این است! ما انرژی صلحآمیز هستهای میخواهیم، ما میخواهیم اقتصاد ایران در دنیا کار کند، ما یک کشوری نیستیم که مانند افغانستان مستعمره فلان کشور باشیم. با این ادبیات نمیشود! در چنین شرایطی شما میخواهید با ترامپی که برای رایدهندگان خود میجنگد، مذاکره کنید؟ ارزش تک تک رایها را میداند. خانمی گفت به خاطر شما به شما رای ندادیم، بلکه از ترس فلانی به شما رای دادیم، لذا فکر نکنید خیلی شما را قبول داریم و آقای پزشکیان هم گفت پس انتظاری از من نداشته باشید! ترامپ برای هر یک رای میجنگد، برای هر فردی که به او رای داده احترام قائل است. همین آدمی که شما با اصطلاح گاوچران یا بیزینسمن از او یاد میکنید یا اینکه میگویید هیچ حساب و کتابی ندارد، به کسانی که به او رای دادند، احترام میگذارد، قدر کسانی را که به او رای دادند میداند. شما مردم را تا پای صندوق میخواهید و بعد از آن کاری با مردم ندارید. یک وعده انتخاباتی ترامپ را بچرخید و پیدا کنید که به طرفداران خود اعلام کرده و عمل نکرده است. میخواهید وعدههای نامزدهای انتخاباتی ایران را بگویم که کدام را عمل کردند و کدام را عمل نکردند؟ شرایط ترامپ این است! در نظام بینالملل، از کجا میگویید که ۲ رویکرد منطقهگرایی و جهانگرایی داریم؟ ۳ سطح تحلیل در نظام بینالملل وجود دارد. نظام ملی، نظام منطقهای و نظام جهانی است! کشوری که میخواهد پیشرفت کند باید در هر ۳ سطح خود را موفق کند. در غیر این صورت پیشرفت نمیکند. آمریکا از درون خود را میسازد، در منطقه با همه کار میکند، در دنیا هم با همه کار میکند. انگشت بگذاریم روی منطقه یا جهان یا مثل مائو از ملیت حرف بزنیم؟ این همیشه شکست میخورد. مائو شکست خورد چون اینطور فکر میکرد. آمریکاییها با دکترین مونرو شکست خوردند، چون فکر میکردند با انزواگرایی پیروز میشوند. چینیها موقعی موفق شدند که گفتند «ساخت در درون، همکاری در منطقه، تجارت در جهان». چینیها 5 هزار قانون خود را عوض کردند تا به سازمان تجارت جهانی بپیوندند. شما یک قانون خودرو را میخواهید عوض کنید هنوز با هزار مخالف و منفعتطلب روبهرو هستید برای اینکه تعرفه را بردارید! اینطور صادرات شما قرار است پیشرفت کند یا اینطور قرار است کشور پیشرفت کند؟ همه اینها کنار هم است؛ یعنی هم منطقه، هم جهان. وضعیت ما اصلا وضعیت خوبی در دنیا نیست. هر زمان لبخند بر لبان این مردم دیدید، بدانید قدرتمند هستید؛ نه اینکه میزان اورانیوم شما 60 درصد شود و بگویید قدرت دارم! کجای این امر قدرت است؟ بزرگترین مشکل کشور فساد است که باید حل شود. بزرگترین حساسیت حضرت علی(ع) در دزدی از بیتالمال بود! بزرگترین مشکل این مملکت عدم شایستهسالاری است.
* مقاومت مشروع است، ما باید میانجیگری میکردیم
اگرچه مقاومت مشروع است اما شروع آن با آن شیوه ...! این مسائل در دین ما نیست. ایران میتوانست از این زمان بیشترین امتیاز را بگیرد، کجا استفاده کرد؟ گفتند هیمنه اسرائیل را شکستند، شیرینی پخش کردند و گفتند ما پیروز شدیم! این چنین شد؟ سیاست خارجی صحیح این است که در نظام بینالملل روی چه چیزهایی حساسیت است، روی چه چیزهایی ضعف است. وقتی یک عملیاتی انجام میشود وزارت خارجه پویا باید بگوید مقاومت را حق مردم فلسطین میدانیم، ظلمی که اسرائیل به مردم فلسطین کرده غیرقابل بخشش است و میتواند واکنشهای سختتری را در پی داشته باشد، لذا ضمن اینکه تاکید بر رعایت اصول بشردوستانه و حقوق بشر در مخاصمات داریم، آمادگی کامل داریم تا میانجیگری شود و گروگانها آزاد شوند و حماس به عنوان نیروی سیاسی در دولت فلسطین حضور رسمی پیدا کند و نقش سازندهای که میتوانستیم همانند جنگ 33 روزه داشته باشیم.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
ابزارهای ایران برای مواجهه با ترامپ
رضا رحمتی: دنیا در حال آماده شدن برای بازپسگیری کاخ سفید توسط ترامپ و ترامپیستهاست. ترامپ هماینک هم پدیده است، حتی بعد از گذشت نزدیک به 8 سال از نخستین روزهایی که «پدیده» بود. به همین دلیل است که برای دومین بار «مرد سال» مجله «تایم» شده. او به همین مناسبت به «تایم» گفته درباره ایران «هر چیزی ممکن است رخ دهد، وضعیت بسیار ناپایدار است». این جملات در حالی است که زمزمههای بسیاری درباره انتخاب یک فرد شدیدا «ضدایرانی» بهعنوان «نماینده ویژه کاخ سفید در امور مرتبط با ایران» توسط ترامپ مطرح میشود. «ریچارد گرنل» که معروف به «سیاستمداری سرسخت نسبت به ایران» و یکی از «قائلان به سیاست تغییر رژیم در ایران» است، میتواند مسیرهای مربوط به گفتوگوها بین ایران و آمریکا را مسدود کند. ترامپ هنوز هم ظرفیتهایی برای «پدیده» دنیای سیاست و سیاست بینالمللشدن دارد. آیا ترامپ برای ایران میتواند شگفتیساز باشد و همه را شوکه کند؟ به برداشت من با توجه به ظرفیتی که از دوره پیشین ترامپ در ذهن داریم و با توجه به کسانی که در این روزها اسامیشان برای منطقه خاورمیانه و به عنوان مسؤولان مستقیم ایران، معرفی شدهاند، میتوان شگفتیهای بیشتری نسبت به دور قبل ترامپ را از او انتظار داشت. با این برداشت، سوالی که به وجود میآید این است که با وجود روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، ایران از چه ابزارهایی برای مواجهه با ترامپ و ترامپیستها برخوردار است و اصولا چه باید کرد؟ این یادداشت تلاش خواهد کرد برخی «امکانهای منطقهای ایران» برای مواجهه یا فشار حداکثری ترامپ را مورد توجه قرار دهد.
1- متنوعسازی محیط بازیگری ایران
شاید مهمترین اقدامی که ایران میتواند در این ماهها و حتی بعد از آن انجام دهد این است که امکانات سیاست خارجی خود را گسترده کند. به این معنا که سیاست خارجی ایران باید به سمت تقویت و هر چه عمیقتر شدن روابط با همسایگان و همپیمانان حرکت کند. اگر چه روابط بینالمللی ایران در سالهای گذشته محدود به روابط با همسایگان شده است اما موقعیت بینظیر ایران به عنوان محل اتصال کشورهای ریز و درشت از یک سو و قرار گرفتن در محیط کنش زیرسیستمهای مختلف سیاسی و بینالمللی از جمله قفقاز، خاورمیانه، خلیجفارس، آسیای جنوب غربی، آسیای مرکزی و... همه و همه این امکان را برای ایران فراهم میکند که سیاست خارجی خود را متنوع کند. این دید به سیاست خارجی میتواند ایران را نهصرفا به یک بازیگر منطقهای که حتی یک بازیگر بینالمللی تبدیل کند. هر یک از این زیرسیستمها درگیر معماهای مختلفی هستند؛ در حوزه قفقاز، منازعه دیرینه بین آذربایجان و ارمنستان میتواند وضعیت میانجیگری ایران را تقویت کند، بویژه که موضوع دالان زنگهزور نیز در همین حوزه قرار گرفته است که منافع ملی ایران را نیز مستقیما تحت تاثیر قرار میدهد.
در منطقه آسیای مرکزی، روابط بین تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان و تا حدودی نیز افغانستان، حائز اهمیت است. وضعیت افغانستان میتواند امکانات سیاست خارجی ایران را نه فقط در منطقه که حتی در سطح بینالمللی افزایش دهد، بویژه که ایران در روابط دوجانبهاش با افغانستان نیز درگیر پروژههایی شبیه مواد مخدر، مهاجرت، قاچاق و مسائلی از این دست است و بدون حضور ایران نمیتوان منازعات بین افغانستان و همسایگانش را حل و رفع کرد.
در حوزه خلیج فارس، سفر اخیر هیات عربستان به ایران میتواند سنگ بنای یک رابطه مهم در زیرسیستم خلیج فارس باشد. حضور هیات نظامی عربستان سعودی به ریاست ارتشبد فیاض بن حامد الرویلی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح عربستان در تهران در روز 20 آبان و دیدار با سرلشکر باقری و گفتوگو پیرامون نگرانیهای امنیتی دوجانبه در حالی انجام شد که روابط بین 2 کشور در یکیدو ماه اخیر گسترش بیشتری یافته است. این در حالی است که عربستان مهمترین نگرانی امنیتی خود را در منطقه خاورمیانه یعنی یمن، تا حد زیادی برطرف کرده است و میتواند از زیر یوق اسارت حمایتهای امنیتی ترامپ رها شود و رویکرد ترامپ نسبت به این کشور مبنی بر پرداخت هزینههای امنیتی حمایت آمریکا از عربستان در برابر ایران را از بین ببرد؛ موضوعی که هم تشدید تنش در منطقه را کنترل میکند و هم خیال عربستان از مسیری که برای توسعه انتخاب کرده را راحت کرده و مناقشه امنیتی خود با ایران را به سطح «کنترلشده» یا «مهارشده» رسانده است. ایران نیز میتواند از برآیند این تنشزدایی با کشورهای خلیج فارس، بازیگری فعالی در این زیرسیستم داشته باشد و با همین رویکرد، روابط خود را بویژه با عربستان بیشتر کند.
به نظر میرسد برگزاری مانورهای مشترک در دریای عمان مسیری ممکن برای رسیدن به این هدف باشد. همچنین 2 دولت میتوانند در مسیر سرمایهگذاری مشترک فعالانهتر عمل کرده و پیوندهای دوجانبه را تقویت کنند. این موضوع همچنین قابل سرایت به عمان نیز است. درباره یمن نیز به نظر میرسد رویکرد ایران باید از نگاه امنیتی صرف، خارج شده و برنامه بلندمدتی برای ثبات سیاسی و اقتصادی در این کشور مورد توجه قرار گیرد.
در زیرسیستم خاورمیانه نیز عراق به سبب پروژه نوسازی کنونی دولت، میتواند محل توجه دیپلماسی اقتصادی ایران قرار گیرد، بویژه که پیوندها و پیوستارهای ذهنی و روانی روابط 2 کشور بسیار ممکن است. شاید اغراق نباشد اگر گفته شود عراق میتواند در دوره تحریمهای شدید دور دوم ترامپ، مهمترین بازیگر روابط خارجی ایران باشد. تسهیل روابط با اقلیم کردستان عراق که در ماههای اخیر انجام شده است نیز میتواند این موضوع را تقویت کند؛ موضوعی که برای ایران آورده امنیتی نیز دارد و سبب تحکیم و تقویت مرزهای 2 کشور میشود.
حتی در محیط امنیتی کنونی سوریه نیز ایران میتواند وضعیت از دست رفته دستاوردهای امنیتی و سیاست خارجی را تا حدی ترمیم کند. این موضوع البته با پیچیدگیهای بسیاری همراه است اما اگر مساله اهمیت منافع ملی است، گفتوگو و ایجاد یک مسیر باز با گروههای حاکم در سوریه نیز امکانپذیر است. به هر حال موضوع مقدسات شیعیان در سوریه، موضوع مهمی است که ضرورت رسیدن به یک نقشه راه پیرامون آن، قبل از شکل گرفتن یک وضعیت خطرناکتر در مناسبات بین ایران و این گروههای حاکم بر سوریه، امری ضروری است.
2- تقویت چسبندگیهای امنیتی
در مناسبات امنیتی منطقهای و بینالمللی، ایران زمانی میتواند سطح آسیب را کاهش دهد که در معرض تکانشهای امنیتی قرار نگیرد. منظور از تکانشهای امنیتی این است که محیط داخلی، امنیت ملی و منافع حیاتی کشور، دستخوش فشارهای سیستم بینالمللی نشود. قرار گرفتن در این وضعیت سبب گسترش محیط امنیتی ایران شده است. این موضوع به تقویت همکاریهای ایران و ایجاد چسبندگیهای امنیتی در سایر بازیگران منطقهای به ایران منجر میشود. این شرایط میتواند احتمال آسیب و اقدامات امنیتی علیه ایران را کاهش داده و سبب شکلگیری یک محیط امنیتی با در نظر گرفتن اولویتهای ایران در این مناطق شود. این موضوع زمانی اتفاق میافتد که اولویتهای امنیتی ایران تبدیل به اولویتهای امنیتی سایر کشورها نیز شود. گسترش محیط امنیتی ایران به معنای گسترش دامنه منازعه در غرب آسیا نیست، بلکه برعکس به معنی کاهش دامنه منازعه و افزایش بازیگری بینالمللی در محیط امنیتی است. ایران در تمام زیرسیستمها، امکان بازیگری دارد، بنابراین امکان تسری و گسترش محیط امنیتی خود را نیز دارد. ایران به واسطه موقعیت جغرافیایی و پیوندهای تاریخی و سیاسی خود از موقعیت امنیتی ویژه و منحصر به فردی برخوردار است و به همین سبب است که هیچ بازیگری در منطقه از این موقعیت، برخوردار نیست. این موضوع سبب شده است هیچ مسیر امنیتی در این منطقه نتواند به نتیجه برسد، مگر با در نظر گرفتن اولویتهای امنیتی ایران یا در نظر گرفتن انتخابهای استراتژیک آن. بنابراین دست ایران برای مواجهه با ترامپ نهتنها بسته نیست، بلکه به سبب افزایش دامنه انتخابهای ایران یا محیط گسترده امنیتی ایران، امکان بازیگری ایران در منطقه وجود دارد. این محیط امنیتی میتواند چسبندگیهای سیاسی و اقتصادی را نیز به دنبال داشته باشد و منافع اقتصادی متعاقب انتخابهای امنیتی ایجاد کند.
ارسال به دوستان
واکنش جولانی به حملات رژیم صهیونیستی علیه سوریه: کشور آمادگی جنگ دیگری را ندارد و درگیر جنگ نخواهد شد
تخریب الشام
بیش از 80 درصد تجهیزات و زیرساختهای نظامی سوریه منهدم شده است
گروه بینالملل: طی جنگی که از زمان آغاز آن تاکنون بیش از 14 ماه میگذرد و باریکه غزه را به نابودی کشانده است، فرصتی برای رژیم صهیونیستی فراهم شد تا به تجاوزات و اشغالگری خود افزوده و مناطق بیشتری از سرزمین مردم منطقه غرب آسیا را با حمایت مالی، نظامی و سیاسی غربیها اشغال کند. رژیم صهیونیستی در آخرین اقدام تجاوزکارانه خود و پس از آنکه نتوانست در جنوب لبنان پیشروی کرده و دست به اشغال سرزمین ملت لبنان بزند، از فرصتی که تکفیریها و تروریستهای بینالمللی در سوریه برای آن به وجود آوردهاند نهایت استفاده را برده و بخشهای باقیمانده از جولان اشغالی در خاک سوریه را اشغال کرده و دامنه تجاوزات و استعمارگری خود را به بلندیهای استراتژیک جبلالشیخ در 20 کیلومتری دمشق رسانده و از سوی دیگر دست به اشغال شهر قنیطره سوریه زده است. این تحولات پس از آن رخ داد که ارتش سوریه در پی سقوط دولت مرکزی این کشور پستهای دیدهبانی خود را در مرزهای جولان اشغالی رها کرد و سربازان سوری اقدام به فرار کردند. رژیم صهیونیستی نیز به بهانه ترک پست از سوی سربازان سوریه و از بین رفتن توافق آتشبس با ارتش این کشور، پس از 50 سال به خاک این کشور عربی یورش برد تا عادت دیرینه اشغالگری خود را بار دیگر به نمایش بگذارد. به موازات این یورش و اشغالگری زمینی در مناطق استراتژیک و مهم سوریه که امکان تسلط رژیم صهیونیستی بر منابع آب سوریه، جاده دمشق به بیروت و حتی کشور اردن را به صهیونیستها میدهد، ارتش رژیم صهیونیستی امکانات و زیرساختهای نظامی کشور سوریه را به شکل کامل نابود کرد. رژیم صهیونیستی طی بیش از 300 حمله هوایی و استفاده از 1800 بمب در ساعات ابتدایی سقوط دولت سوریه، زیرساختها و تجهیزات نظامی این کشور را به شکل کامل نابود کرد و تمام سامانههای پدافندی، فرودگاههای نظامی و انبارهای موشکی کشور سوریه را هدف قرار داد؛ اقدامی تجاوزکارانه که در راستای سیاستهای توسعهطلبانه صهیونیستها و به دنبال افزایش اشغالگری آنها در منطقه رخ میدهد. رژیم صهیونیستی پس از اینکه تمام تاسیسات نظامی و زیرساختهای علمی سوریه را از بین برد و بر نقاط مهمی در مرز مشترک سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی تسلط پیدا کرد نیز دست از اقدامات اشغالگرانه خود برنداشت و دست به پاکسازی برخی روستاهای سوریه از ساکنان آن زد. اقدامات صهیونیستها در خاک سوریه نشاندهنده این است که قصد آنها برای حضور در خاک سوریه کوتاهمدت نیست و به همین دلیل نیز آنها نیازمند منطقهای خالی از سکنه در برخی نقاط سوریه هستند. سربازان ارتش اشغالگر در نخستین اقدام تلاش کردند ساکنان روستاهای اطراف قنیطره در سوریه را تخلیه کرده و ساکنانشان را فراری دهند. طبق گزارشات منابع مختلف، ارتش اسرائیل اهالی ۲ شهرک الحضر و الحمیدیه را از منازل خود بیرون رانده است. این اقدام، موجب ترس و وحشت اهالی شده و آنها را به مناطق مجاور سوق داده است. روز جمعه نیز منابع سوری خبر دادند ارتش اشغالگر اسرائیل در اطراف شهرک «الصمدانیه» در استان قنیطره در جنوب سوریه موضع گرفته است. شبکه تلویزیونی سوریه نیز گزارش داد ارتش اسرائیل به مناطق غربی شهر جباتاالخشب در استان قنیطره وارد شده و از اهالی آن خواسته است سلاحهای خود را تسلیم کنند. همچنین گزارش شده ارتش اسرائیل تمام ساکنان روستای الحریه را آواره کرده است. رادیو رژیم صهیونیستی در گزارشی مدعی شد ارتش رژیم صهیونیستی قصد حضور طولانیمدت در مناطق اشغالی جدید در سوریه را دارد. رادیو ارتش اسرائیل شامگاه چهارشنبه گذشته اعلام کرد ارتش این رژیم «برای حضور طولانیمدت در مناطق سوریه» پس از عقبنشینی نیروهای دولت سوریه از مواضع خود در منطقه بیطرف (منطقه حائل) آماده میشود. رادیو ارتش اسرائیل همچنین گفت «ارتش اسرائیل در حال تبدیل پایگاههای نظامی سوریه که پیشتر توسط یگان 101 وحدت چتربازان اشغال شده بودند، به پایگاههای نظامی ثابت است».
این رادیو گزارش داد: «ارتش اسرائیل شروع به ایجاد زیرساختهای لجستیکی گسترده برای این مناطق کرده است، از جمله آوردن کانکسهایی حاوی امکاناتی مانند سرویسهای بهداشتی، آشپزخانه و حتی دفاتر کار برای افسران و احتمال میدهند این فعالیتها شامل ایجاد ستادهای ارتباطات نیز شود». طبق این گزارش: «ارتش اسرائیل کنترل خود را بر مناطق کلیدی این منطقه تحکیم کرده و قلههایی را اشغال کرده که بخشهای وسیعی از سوریه، بویژه مناطق مرزی را تحت پوشش قرار میدهد. ارتش اسرائیل همچنین نقاط تلاقی و جادههای درون روستاهای سوریه را با استقرار حصارهای نظامی مسدود کرده که شبیه حصارهای موجود در کرانه باختری است». بنیامین نتانیاهو نیز از ادامه اشغال مناطق بیطرف تا زمانی که نیرویی برای اجرای توافقنامه خلع سلاح امضاشده سال 1974 شکل بگیرد خبر داد؛ اقدامی که با توجه به شرایط فعلی سوریه و حملات ارتش رژیم صهیونیستی به زیرساختهای این کشور، رخداد آن در کوتاهمدت بسیار دور از واقعیت است. نکته جالب دور جدید اشغالگری رژیم صهیونیستی در منطقه حمایت تمام و کمال دولت جو بایدن از این روند است. جیک سالیوان در یک کنفرانس خبری مدعی شد اقدامات اسرائیل در سوریه موقت خواهد بود و هدف آن «شناسایی و خنثیسازی تهدیدات» است. او با دفاع از پیشروی ارتش اسرائیل در منطقه بیطرف سوریه، آن را منطقی و مطابق با حق دفاع از خود دانست. همچنین، آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا از این اقدامات اسرائیل دفاع کرد و گفت هدف از این اقدامات، جلوگیری از دستیابی سلاحهای ارتش سوریه به «دستهای نادرست»، یعنی تروریستها و افراد افراطی است. بلینکن پیش از عزیمت از اردن به ترکیه، در سفر خود برای بررسی بحران سوریه، به خبرنگاران گفت هدف آشکار این اقدامات، اطمینان از این است که تجهیزات نظامی رهاشده توسط ارتش سوریه به دست «افراد نادرست» نیفتد.
افراد نادرستی که مقامات سیاسی آمریکا به آنها اشاره میکنند تا پیش از این و قبل از سقوط دولت سوریه به عنوان مبارزان سوری و مخالفان دموکراتیک بشار اسد معرفی میشدند و پس از سقوط دولت سوریه نیز شبکههای رسانهای دولت آمریکا مانند سیانان با رهبران آنها مصاحبه کرده و به رپرتاژ رسانهای به نفع آنها پرداختهاند و نابودی زیرساختهای سوریه به بهانه اینکه این تجهیزات در دستان افراد نادرست قرار نگیرند با رفتار رسانهای، سیاسی و نظامی آنها در قبال سوریه در تناقض است. ادعاهای مقامات آمریکایی در توجیه تجاوزات رژیم صهیونیستی به سوریه جهت پوشاندن هدف اصلی غرب و رژیم صهیونیستی در سوریه مطرح شده است؛ هدفی که تجزیه سوریه و رقابت با محور اخوانی تحت حمایت ترکیه و قطر را دنبال کرده و به دنبال سهمخواهی از سوریه بیدفاع است.
***
واکنش شورشیان به اشغالگری صهیونیستها
ابومحمد الجولانی، سرکرده گروه تکفیری تحریرالشام در واکنش به حملات اسرائیل به زیرساختهای نظامی سوریه به اسکای نیوز گفت: «کشور به سمت توسعه و بازسازی حرکت میکند و به سمت ثبات پیش میرود، کشور آمادگی جنگ دیگری را ندارد و درگیر جنگ دیگری نخواهد شد. منبع اصلی ترس ما از شبهنظامیان ایران، حزبالله و رژیم سوریه بود». مقامات تحریرالشام و تکفیریها نیز در پاسخ به نگرانی ملت سوریه درباره اشغال مناطقی از سوریه و پیشروی صهیونیستها تا نزدیکی دمشق گفتند اولویت آنها حل مشکلات آب، برق و زیرساختهای کشور سوریه است. این سخنان در حالی مطرح شده است که بلندیهای جولان و منابع آب مهم و استراتژیک سوریه به طور کامل توسط صهیونیستها اشغال شده و بخشی از مناطق قنیطره و جنوب سوریه و ارتفاعات استراتژیک جبلالشیخ که مشرف به شهر دمشق و مرز لبنان و سوریه است، به دست صهیونیستها افتاده و زیرساختهای نظامی و غیرنظامی سوریه مانند شبکه ریلی، بندر لاذقیه و فرودگاههای مهم کشور سوریه توسط رژیم صهیونیستی هدف قرار گرفته است.
ارسال به دوستان
چرا بدون دولت ملی و مقتدر آزادی سراب است؟
سوریه شدن بهمثابه وضعیت پیشامدرن
مهرداد احمدی: آزادی امکان بنیادین انسان است. اراده انسانی از این رو میتواند به چیزی معطوف شود که پیشاپیش برای آن چیز یا آن غایت آزاد شده باشد. آزادی اصلا شرط امکان هر نوع مواجههای با جهان است. اگر چیزی شرط امکان چیز دیگری باشد به این معناست که مورد دوم فقط وقتی ممکن است که اولی باشد. آزادی نیز برای انسان بودن ما یک شرط بنیادین است. انسان موجودی است که همیشه رو به جهان دارد؛ در میان آدمهاست؛ در محیطی زندگی میکند و زمانمند است. همه اینها از این رو ممکن است که انسان دری به روی آنها دارد که گشوده شده است. این در گشوده آزادی انسان است. انسان بدون آزادی نمیتواند هویتی داشته باشد. هویت چیزی نیست که ما از بدو تولد حامل آن باشیم. البته انسان موجودی است که در سنت زندگی میکند و به وضعیت ویژهای پا میگذارد که پیشاپیش او متعین شده است اما این اوست که انتخاب میکند در این محدودهها چه کسی باشد. انسان اگر آزاد نبود، اگر آزادی وجودی او نبود نمیتوانست هویتی داشته باشد. از اینجا میتوانم ادعا کنم که وضعیت انسانها به نحوه مواجهه آنها با آزادیشان بستگی دارد. کسی که اجازه میدهد تا این جمله که «همه اینطور رفتار میکنند» هویت او را شکل دهد، شاید رها باشد اما آزاد نیست. رهایی به معنای این است که شما در تصمیمهای خودتان ملزم به غیر نباشید. شما در انتخاب رنگ سال آزاد به معنای رها هستید اما آزاد در معنای اصیل کلمه نه. این انتخاب در واقع ماحصل هنجارسازیهاست. محصول امری بیرونی است. این غیر که برای ما انتخاب میکند، اگر چه ما را در نقطه تصمیم رها فرض میکند اما در اصل اراده ما برای اینکه چه کسی باشیم یا چگونه به نظر بیاییم را تعین داده است. به جرأت میتوان گفت فرد لیبرال ماحصل همین معنای سلبی از آزادی است. معنایی که میگوید انسان برای آزادی، کافی است رها باشد. این معنا از آزادی، یک مساله مهم در نسبت با انسان را چه به طور جمعی و چه فردی نادیده میگیرد؛ اینکه انسان میتواند چنان تحت انقیاد عوال محیطی و برونی قرار بگیرد که اراده او پیشاپیش جهت پیدا کند و وقتی هم که اراده جهت پیدا کرد، هویت فرد عملا از دست او خارج میشود. این دیگران میشوند که مشخص میکنند چه کسی باشد. هویت عاریتی نمیتواند از آزادی اصیل، از آزادی به معنای قدرت ایجابی سرچشمه بگیرد.
دولت مدرن ماحصل همین معنا از آزادی است. هابز فکر میکرد وضعیت طبیعی که در آن انسانها برای اینکه به مطامع خودشان برسند سلبا آزادند، نمیتواند وضعیت پایداری باشد. در وضعی که کسی از رهایی دیگری احساس امنیت نمیکند، خطر وجودی پیش میآید. برای همین عقل بشری یک لویاتان میسازد تا با قدرت برتر خود بتواند بر این میل لجامگسیخته، حدی بزند. حد آزادی، دولت است اما این دولت در مقام یک نیروی نفی عمل میکند. نیرویی که البته انسانها خود آن را جعل کردهاند تا بتوانند در وضع پایداری زندگی کنند. در واقع دولت مدرن از سویی بر قرارداد اجتماعی روسو بنا شده و از دیگر سو بر لویاتان هابز. در هر دو کوششی است انسانی برای ساختن یک جامعه یا یک همزیستی مسالمتآمیز. اساس چنین وضعیتی بر بنای مفهوم سلبی آزادی است اما همین قدر کافی است بدانیم که دولت مدرن اساسا در ازای امنیت دارایی و صیانت از خود، بخشی از آزادی را سلب میکند. یعنی رهایی محدودهای دارد که دولت با قانون آن را مشخص میکند.
تا اینجا میتوان فهمید که اولا آزادی امکان بنیادین انسان است، ثانیا لیبرالیسم آزادی را منفی میفهمد و ثالثا دولت مدرن همین آزادی منفی را هم تنها در نسبت با یک دولت که ضامن قرارداد اجتماعی باشد، پایدار میداند. از اینها میتوانم نتیجه بگیرم که لیبرالیسم و به طور کلی اندیشه سیاسی مدرن، آزادی را وضعیت وجود انسان نمیداند. یعنی معتقد نیست آزادی وضعی است که اگر انسان در آن قرار بگیرد تازه انسانیت خود را باز یافته و میتواند برای خود و هویتش تصمیم بگیرد اما در همین حال از دولتی سخن میگوید که وجودش برای آزادی ضروری است ولی همین دولت را هگل چنان توصیف میکند تا در نهایت از دل آن دولت ملی برآید. در واقع هگل نخستین کسی بود که متوجه شد باید در اراده برای هویت و اینکه چه کسی باشیم از ساحت سوبژکتیو به روح گذر کرد و تنها درون همین دولت است که میتوان به هویت فکر کرد. البته برای هگل هم آزادی در همین معنای منفی خود باقی میماند اما دست کم دولت مدرن در هگل میتواند از حد یک لویاتان مصنوع و یک قرارداد اجتماعی که هر دو بنا به اسم، ماحصل فعل انسانی هستند، به دولت ملیای گذر کند که ضرورت عینی-تاریخی دارد. از همینجاست که مساله جامعه یا ملت را تنها در نسبت با دولت توانستیم بفهمیم؛ ملت درون دولت و دولت برای ملت. این همبستگی را نمیشد دیگر از میان برداشت و تا اطلاع ثانوی هم نمیتوان اما آیا میتوان درون همسن دولت – ملت به آزادی ایجابی به مثابه قدرت اساسی وجود انسان و اجتماع انسانی فکر کرد؟
اینجاست که یک مساله بسیار مهم میشود؛ مقاومت. مقومت در برابر چه؟ در برابر عاملی که برای اراده تعینی خارجی ایجاد میکند؛ در برابر روایتی از من که دیگری آن را برمیسازد؛ در برابر امکاناتی که از آن من نیست. آزادی اصیل و ایجابی یک ملت ماحصل مقامت در برابر هویتسازی است. مانند کسی که در برابر وسوسه خرید بالاترین مدل گوشی مقاومت میکند چون بدان نیاز ندارد. مانند کسی که رنگ سال را چون رنگ سال است نمیپوشد. یک ملت وقتی آزاد است که آزادی وضعیت او باشد؛ آزادی در این معنا باید با مقاومت همراه باشد. البته گذار به این آزادی اصیل ایجابی مستلزم تجربه آزادی منفی یا رهایی هم است و اساسا رسیدن به آزادی ایجابی بدون آن ممکن نمیشود. برای همین مرحله اساسی آزادی ایجابی یعنی همان مقاومت الزاما از دل دولت ملی میگذرد. دولت ملی در سطح صوری و حقوقی با اعمال اقتدار راه را برای یک ملت برای اینکه بتوانند مرزی داشته باشند میگشاید. هویت داشتن در وهله اول مستلزم داشتن حد است. انسانی که حدی ندارد چگونه میتواند هویتی داشته باشد. به قول نیچه اخلاق واقعی، سبکمندی است؛ دولت مدرن به ملت امکان اولیه هویت یعنی مرز داشتن و امنیت را میدهد. این یعنی آزادی اصیل بدوا باید از سوی دولت ممکن شود اما مرحله بعدی دیگر دولتی تنها نیست. ملت برای هویت داشتن و برای تحقق ذاتش باید مقاومت کند؛ این مقاومت به معنای آن است که خود را در وضعیت آزادی قرار دهد و قدرت اساسی وجودش به عنوان یک اجتماع انسانی را به دست بگیرد.
توضیح وضعیت سوریه با این مقدمات چگونه است؟ سوریه تا پیش از این صاحب دولتی بود که مرزهایش را حفظ کرده بود. یعنی نخستین مرحله از آزادی را به آنها داده بود. حاکمانش با مردم خود میتوانستند مهربانتر باشند اما فراموش نکنید مخالفانشان هم مشتی سیاستمدار و دانشگاه رفته نبودند. آن طرف ماجرا نئاندرتالهای وحشیای قرار داشتند که خود به تنهایی یک لویاتان طبیعی بودند؛ جرثومه خشونت. خود همین گروههای مسلح فارغ از اینکه به کدامین فرقه و طایفه تعلق دارند، نافی هر شکلی از لویاتان مصنوع هستند. لویاتان میتواند برای حراست از قرارداد اجتماعی خشن باشد اما فقط اوست که مجاز است خشونت مشروع اعمال کند. فقط اوست که اسلحه دارد و فقط اوست که حق مجازات و تنبیه دارد. تصور کنید در وضعیتی که خود دولت برای بقایش باید با اینان جنگ مسلحانه کند، کدامین معنا از آزادی میسر است. اینجاست که ممکن است در وظیفه ملت برای تحقق ذاتش که آزادی است یک وارونگی پیش بیاید و در خلأ یک دولت مقتدر، مقاومت مردمی علیه مخلان آزادی منفی شکل بگیرد. اینجاست که میتوان فهمید سوریه نه آزاد بلکه اشغال شده است. سوریه امروز به وضعیتی پیشامدرن رسیده؛ یکی از قبایل قرارداد اجتماعی قبلی را ملغی و با کمک دولتهای خارجی، رئیسجمهور را خلع و خود را سلطان خوانده است. جهان مدرن دوران جنگ لویاتانهای درونی نیست. جهان جدید، دوران رقابت و خصومت ملت - ملت نیست. اگرچه در این جهان تا فرق سر هابزی، دولتها با هم در تنازعند و سازمان ملل و نهادهای بینالمللی هرگز آن لویاتانی نیستند که بتوانند ضمانتی برای وضعیت صلح پایدار جهانی باشند اما این فقط جنگ را در بیرون مجاز و قابل فهم میداند. درون مرزها، تنها میتوان با یک قرارداد اجتماعی، یک لویاتان داشت؛ یک ملت و یک دولت. این دولت میتواند در وهله بعدی ملی شده و از رهگذر تربیت سیاسی مردم، راه را برای مقاومت آن مردم و ارادهاش برای هویت داشتن و استقلال باز کند. سوریه امروز در چه وضعیتی است؟ در وضعیتی که همه میتوانند هم را تهدید کنند. هر کس میتواند با دیگری در یک دادگاه شخصی تسویه حساب کند. هر کسی میتواند با کلاشنیکف دادش را از دیگری بستاند. هر کسی روزی به بشار اسد سلام داده الان نگران است؛ نگران جانش، مالش و ناموسش. آن یکی که احتمالا علوی است ولی دل خوشی از بشار ندارد هم نگران است؛ چطور باید برادریاش را به کسانی که با سلاح در محله میگردند و دنبال طرفداران اسد هستند ثابت کند؟ اگر برای این وضعیت پیشامدرن بدوی، اگر برای این ملغمه قبیلهای خوشحالید، دیگر نام هابز و لاک و روسو و هگل را نبرید. امروز سوریهای شدن دیگر اوهامی توخالی نیست. امروز دیگر داعش علنی رفته و در سلمانی بزک کرده، کت و شلوار پوشیده و با شمایل مرد سیاسی بازگشته است. امروز دیگر کسی نمیتواند بگوید از سوریهای شدن شمایلی برای تخریب دیگران نسازید. امروز سوریه یک نماد است؛ نمادی از سقوط به پیشامدرنیته، به وضعیت عمیقا غیرسیاسی، به وضعیتی که یک سرزمین تاریخی، ورای ملتش در معرض نابودی قرار گرفته است. حالا میتوانیم راحتتر از سوریه یک شمایل بسازیم؛ شمایلی از سراب. اگر گمان میکنید مردم سوریه توانستهاند با برانداختن یک دیکتاتور، به آزادی برسند، کتاب بخوانید یا اگر وقتش را ندارید ساکت شوید. من در اینجا از هیچ فرضیهای برای اینکه چه کسی در این حمام خونی که به راه خواهد افتاد دست داشت حرفی نزدم. از هیچ کشوری نام نبردم؛ به تئوری واقعی یا توهمی هیچکسی چنگ نزدم. فقط گفتم این معلول، سوای اینکه چه عللی دارد، چقدر ضدسیاسی، ضدانسانی و بدوی است. اگر شما آن را دوست دارید؛ یا نمیدانید آزادی و دولت مدرن چیست یا احتمالا آن را برای کشور ما هم مطلوب میدانید. سوریه نهتنها دیگر دولت ندارد، بلکه ملت واحد هم ندارد.
ارسال به دوستان
مهر تأیید دبیر شورای عالی امنیت ملی دولت روحانی بر قانون اقدام راهبردی
روایت انفعال روحانی
مصطفی نصری: در سالهای اخیر، قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها که توسط مجلس شورای اسلامی تصویب شد، یکی از مهمترین محورهای اختلاف بین نهادهای تصمیمگیر جمهوری اسلامی ایران بوده است. این قانون که در واکنش به خروج آمریکا از برجام و عدم تعهد اروپا به وعدههای برجامی طراحی شد، به عنوان ابزاری برای فشار بر طرفهای غربی و احیای توانمندیهای هستهای ایران تعریف شد. با این حال، حسن روحانی، رئیسجمهور وقت و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت وی، از جمله منتقدان جدی این قانون بودند و بارها آن را مانعی برای موفقیت مذاکرات دیپلماتیک قلمداد کردند اما اخیرا، دریابان علی شمخانی، دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، در اظهاراتی کنایهآمیز، ضمن دفاع از این قانون، تأکید کرد پیشرفتهای کلیدی صنعت هستهای، مانند غنیسازی ۶۰ درصد و راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته، بهطور مستقیم نتیجه اجرای قانون اقدام راهبردی مجلس است، نه عملکرد دولت وقت. او به صراحت بیان کرد برخی مقامات دولت قبل، برخلاف ادعاهایشان، هیچ اعتقادی به واکنش متقابل در برابر خروج آمریکا از برجام نداشتند و حتی مذاکرات طولانی با اروپا در قالب سازوکارهایی مانند اینستکس نیز نتیجهای در پی نداشت. شمخانی همچنین با اشاره به فشارهای غرب برای توقف فعالیتهای هستهای پیشرفته ایران، گفت این دستاوردها مستقیما از الزامات قانون مجلس ناشی شدهاند و در تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز ایران به سیاستهای این قانون پایبند بوده است. اظهارات دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی که بار دیگر بر اهمیت راهبردهای بازدارنده در تعاملات بینالمللی تأکید میکند از چند جهت واجد اهمیت و واکاوی است.
* مهر تأیید دبیر شورای عالی امنیت ملی دولت روحانی بر قانون اقدام راهبردی
قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها یکی از قوانین مهم و راهبردی جمهوری اسلامی ایران است که مجلس شورای اسلامی در واکنش به خروج ایالات متحده از برجام آن را به تصویب رساند. قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها که توسط مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۹ تصویب شد، مجموعهای از تدابیر را برای پاسخ به بدعهدیهای آمریکا و اروپا در برجام تعیین کرد. این تدابیر شامل افزایش سطح غنیسازی اورانیوم، محدود کردن دسترسیهای بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی و بازگشت به بخشهایی از فعالیتهای هستهای بود که در چارچوب برجام محدود شده بودند. اهداف سیاسی این قانون را میتوان در 2 محور اساسی خلاصه کرد: نخست، مقابله با خروج غیرقانونی و یکجانبه آمریکا از برجام و دوم، فشار به طرفهای باقیمانده در توافق هستهای برای عمل به تعهدات خود و رفع تحریمها علیه ایران. این قانون با توجه به بیاعتمادی به وعدههای کشورهای غربی، بویژه 3 کشور اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا)، به عنوان ابزاری برای تقویت موضع ایران در برابر زیادهخواهیها طراحی شد. این قانون، واکنشی قاطع به شرایطی بود که در آن، طرف مقابل با نقض تعهدات خود، فشارهای اقتصادی و سیاسی سنگینی به ایران وارد کرده بود. تصویب و اجرای این قانون، نشاندهنده عزم ایران برای حفظ منافع ملی و مقابله با زیادهخواهیهای قدرتهای خارجی است. اهمیت و اثر این قانون که توسط روحانی و دولتمردان او مدام انکار میشود، این بار مورد تایید شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی که روحانی او را منصوب کرد قرار گرفته است.
* روحانی به جای استفاده از قانون اقدام راهبردی، راه فرار را پیش روی اروپا گشود
پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، سیاستگذاریهای داخلی ایران درباره نحوه واکنش به این اقدام دچار اختلاف نظر شد. دولت حسن روحانی و وزیر امور خارجه، محمدجواد ظریف، موضعی اتخاذ کردند که مبتنی بر ادامه تعامل و مذاکره با 3 کشور اروپایی بود. این دیدگاه بر اساس این باور شکل گرفت که میتوان با حفظ برجام، بدون حضور آمریکا، از مزایای اقتصادی آن بهرهمند شد. روحانی در همان زمان خروج آمریکا، این اقدام را به خروج یک «مزاحم» از توافق تشبیه و اعلام کرد ایران به همکاری خود با اروپا ادامه خواهد داد. این موضع به روشنی نشان میداد که دولت وقت اعتقادی به واکنش متقابل سریع در برابر خروج آمریکا نداشت. دولت وقت تصمیم گرفت به جای اقدام متقابل، از طریق دیپلماسی و مذاکره با 3 کشور اروپایی (بریتانیا، آلمان و فرانسه) شرایط را مدیریت کند. نتیجه این رویکرد، تلاش برای ایجاد مکانیسمی به نام اینستکس (INSTEX) بود که هدف آن تسهیل تبادلات تجاری با ایران در شرایط تحریمهای آمریکا بود اما این سازوکار، به دلیل عدم همکاری موثر اروپاییها و محدودیتهای ساختاری، عملا نتوانست به موفقیت چشمگیری دست یابد. این روند یک سال به طول انجامید و در نهایت نیز هیچ تغییر قابل توجهی در وضعیت اقتصادی یا کاهش تحریمها ایجاد نشد. این اقدام در حالی رخ داد که رهبر انقلاب بارها تأکید کردند نمیتوان به وعدههای اروپاییها دل بست و کشور نباید معطل آنها بماند. با این حال، دولت حسن روحانی بر ادامه مذاکره تأکید داشت و هیچ اقدامی در جهت واکنش به خروج آمریکا یا نقض تعهدات اروپاییها انجام نداد. این رویکرد باعث شد انتقادهای گستردهای از دولت مطرح شود، مبنی بر اینکه رویکرد انفعالی آن، زمان و فرصتهای ارزشمند کشور را هدر داده است. نهایتا، در این شرایط مجلس شورای اسلامی تصمیم گرفت ابتکار عمل را به دست بگیرد. لذا قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها به تصویب رسید تا ایران بتواند با اقدامات متقابل و افزایش فعالیتهای هستهای، طرفهای مقابل را وادار به بازنگری در سیاستهایشان کند. این قانون به عنوان واکنشی به بینتیجه بودن مسیر دیپلماتیک دولت روحانی و عدم پایبندی طرفهای برجام به تعهداتشان مطرح شد. روحانی و ظریف همچنان مخالف این قانون بودند، چرا که معتقد بودند اقدامات متقابل ایران ممکن است مسیر مذاکرات و توافقات آینده را پیچیدهتر کند. از دید آنها، هرگونه افزایش فعالیتهای هستهای میتوانست بهانه برای افزایش فشارهای بینالمللی علیه ایران را فراهم کند. این مخالفتها در فضایی مطرح شد که ناکارآمدی مسیر مذاکره با اروپا و اینستکس برای همه آشکار شده بود اما دولت همچنان ترجیح میداد بر موضع اولیه خود پافشاری کند!
* شمخانی فاکتور روحانی را که 2 برابر فاکتور ترامپ بود باطل کرد
حسن روحانی و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت وی، بارها مدعی شدند این قانون، عاملی در ناکامی مذاکرات هستهای و جلوگیری از رسیدن به توافق بوده است. آنها تأکید داشتند که اقدامات تعیینشده در این قانون، فضای مذاکره را پیچیده و مسیر دیپلماسی را با چالشهای جدی مواجه کرده است. این ادعا که جنبه سیاسی زیادی نیز دارد در جریان انتخابات اخیر ریاستجمهوری هم توسط آنها مطرح شد. روحانی تیرماه امسال مدعی شد اقدام راهبردی 300 میلیارد دلار به کشور ضرر زده است؛ رقمی که حتی 2 برابر ادعای 150 میلیارد دلاری است که ترامپ مدعی بود دولت اوباما با امضای برجام به ایران جایزه داده است، رقمی که حتی منابع آمریکایی نیز آن را رد کرده بودند. روحانی از همان ابتدای تصویب قانون اقدام راهبردی در آذرماه 99، در جلسه هیات دولت تصویب این قانون را مضر دانست و گفت: «دولت با این مصوبه موافق نیست و آن را برای فعالیتهای دیپلماتیک مضر میداند. این قانون به اتفاق آرا در دولت به عنوان اقدامی غیرمفید شناخته شده است». محمدجواد ظریف هم در بحبوحه تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری با حضور در شبکه 3 سیما گفت: «اگر قانون اقدام راهبردی مجلس شورای اسلامی و مخالفت رژیم صهیونیستی نبود، میتوانستیم با بایدن توافق هستهای را احیا کنیم. در واقع اگر قانون مجلس نبود بعد از پایان دوره ترامپ توافق هستهای احیا میشد».
این اظهارات که اخیرا توسط علی شمخانی هم رد شد، در حالی مطرح میشود که بسیاری از تحلیلگران معتقد بودند رویکرد دولت در طول سالهای پس از خروج آمریکا از برجام، خود عامل مهمی در تعلل طرفهای غربی و عدم تحقق وعدههای آنها بود. منتقدان رویکرد منفعلانه دولت روحانی معتقدند قانون اقدام راهبردی، برخلاف ادعای دولت، برای تقویت موضع ایران در مذاکرات طراحی شده بود و ضعف دولت در نشان دادن واکنش متقابل به خروج آمریکا و بدعهدیهای اروپا، زمینهساز شکلگیری این قانون شد و اگر دولت در زمان مناسب اقدام میکرد، نیازی به تصویب چنین قانونی نبود. اظهارات علی شمخانی که خود در دولت روحانی، متصدی دبیری شورای عالی امنیت ملی بوده نیز اکنون بار دیگر اثبات میکند برخلاف دیدگاه روحانی و ظریف قانون اقدام راهبردی مجلس مسیر پیشرفت صنعت هستهای ایران را بدون اینکه چالشی بین تهران و مدیرکل آژانس به وجود بیاید هموار کرده است. ایران در هیچ توافقی با آژانس تاکنون بر مساله توقف فعالیت هستهای توافق نکرده است؛ امری که شمخانی نیز به آن اشاره کرده و صحبتهایش را اینگونه تکمیل میکند: «البته بر سر میزان انباشت مواد غنیسازی شده با آژانس توافقاتی شده است و در سفر گروسی به تهران نیز توافقات خوبی انجام شد». اروپاییهایی که ظریف و روحانی به آنها امید بسته بودند باز هم همراستا با سیاستهای آمریکا عمل کرده و مسیر همکاری با آژانس را با تصویب یک قطعنامه ادعایی ضد ایرانی در شورای حکام آژانس محدود کردند تا به این ترتیب یک گام دیگر به سمت فعالسازی مکانیسم ماشه حرکت کنند، همان چیزی که آمریکا از زمان خروج از برجام برای جلوگیری از بسته شدن پرونده هستهای ایران در سال دهم برجام به دنبال
آن است.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از آغاز دور جدید خاموشیها بدون اطلاعرسانی گزارش میدهد
غافلگیری ۱۴
* توانیر کمبود سوخت را عامل خاموشی میداند اما شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی از افزایش ۸ درصدی تحویل سوخت
به نیروگاهها خبر داده است
گروه اقتصادی: در روزهای اخیر بار دیگر خاموشیها به تهران برگشته اما این بار بدون اینکه اطلاعرسانی شود به صورت گسترده خاموشی در سطح شهر اجرایی شده است. در حالی که همواره وزارت نیرو به علت خاموشی بدون اطلاعرسانی مورد انتقاد قرار گرفته، بار دیگر این مساله اتفاق افتاده است. در همین رابطه محسن ذبیحی، معاون هماهنگی توزیع شرکت توانیر اعلام کرده: «مشترکان خانگی میتوانند از طریق شناسه قبض در نرمافزار «برق من» یا سایت شرکتهای توزیع نیروی برق، از اعمال محدودیتها مطلع شوند. از طرف دیگر این خاموشی در نتیجه عدم تامین بموقع سوخت اتفاق افتاده است».
به گفته مسؤولان توانیر، بیش از ۹۰ درصد نیروگاههای حرارتی کشور با سوخت گاز فعالیت میکنند. در این میان کاهش دمای هوا و تداوم سرما موجب افزایش مصرف گاز خانگی شده و این موضوع نیز منجر به عدم تحویل سوخت کافی به نیروگاهها و در نتیجه، محدودیت در تأمین برق خانگی شده است.
از سویی کرامت ویسکرمی، مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی اعلام کرده است: در آذر ۱۴۰۳ میانگین تحویل نفتگاز به نیروگاهها به ۴۵ میلیون لیتر در روز رسیده است. این رقم نسبت به ماه مشابه در سالهای ۱۴۰۲ و ۱۴۰۱ به ترتیب ۸ و ۱۴ میلیون لیتر در روز افزایش داشته است. امسال نسبت به سال قبل، ۴ میلیارد لیتر سوخت مایع نفتگاز و نفتکوره بیشتر به نیروگاهها تحویل داده شده و رشد ۴۲ درصدی داشته است.
مردم و صنایع با توجه به برودت دما در روزهای پیش رو، در مصرف گاز و برق صرفهجویی کنند تا تأمین انرژی کشور به صورت پایدار انجام شود، چرا که پیش از این وزارت نیرو اعلام کرده بود اگر 10 درصد صرفهجویی در مصرف برق انجام نشود، خاموشیها برمیگردد. به همین دلیل بدون اینکه اولویت شبکه خانگی در نظر گرفته شود، به منظور حفظ پایداری شبکه سراسری، اعمال محدودیت در بخشهای اداری، خانگی و صنعتی آغاز شده است. البته توانیر اعلام کرده در صورت تأمین سوخت کافی برای نیروگاهها، آماده است برق پایدار را برای همه مشترکان فراهم و برنامه محدودیتها را لغو کند.
* مصرف بالای گاز و تأثیر آن بر تولید برق و صنعت
ایران دارای ۳۳ تریلیون مترمکعب ذخایر گازی است که شامل ۱۷ درصد از ذخایر اثباتشده گاز طبیعی جهان است. ایران سالانه ۲۷۵ میلیارد مترمکعب گاز تولید میکند که در جایگاه سومین تولیدکننده بزرگ گاز در جهان قرار میگیرد. همچنین ایران سالانه حدود ۲۴۶ میلیارد مترمکعب گاز مصرف میکند و در رتبه چهارمین مصرفکننده بزرگ گاز در جهان قرار دارد. در واقع در حالی که ایران حدود یک درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهد، حدود ۶ درصد از گاز طبیعی دنیا را مصرف میکند.
گاز طبیعی ۷۵ درصد از انرژی مورد نیاز کشور را تامین میکند و این مساله موجب بروز ناترازیهایی در بخشهای انرژی و اقتصاد کشور شده است. سالانه حدود نیمی از مصرف گاز کشور در بخشهای خانگی، تجاری و صنایع کوچک و نیمی دیگر در صنایع عمده و نیروگاههاست. سهم بخش خانگی به تنهایی تا ۳۰ درصد هم میرسد. مصرف گاز کشور طی یک دهه اخیر با شیب زیادی رو به افزایش بوده که موجب ناترازی گاز یا کسری تولید نسبت به تقاضای مصرف شده است. مصرف گاز در بخشهای خانگی، تجاری و صنایع کوچک به ۶۰۹ میلیون مترمکعب در روز رسیده است. یعنی بیش از ۷۰درصد گاز تزریقشده به شبکه، در این بخشها مصرف میشود و کمتر از ۳۰ درصد گاز برای تولید برق و صنعت باقی میماند. اگرچه دولت نقش خود را در تولید و عرضه حداکثری گاز ایفا میکند و حتی مذاکراتی با کشورهای اطراف برای واردات گاز در حال انجام است اما صرفهجویی مردم در مصرف گاز با کاهش دمای خانهها، نقش مهمتری در پایداری گازرسانی و تأمین برق کشور خواهد داشت.
فرشید شکرخدایی، رئیس کمیسیون سرمایهگذاری در گفتوگو با «وطن امروز» گفت: «در حال حاضر مهمترین دلیل ناترازی در بخش انرژی کشور ضعف سرمایهگذاری است. از یک سو دولت منابع کافی برای سرمایهگذاری ندارد و از طرف دیگر بخش خصوصی نیز تمایلی برای حضور در پروژههای حوزه انرژی ندارد. به همین دلیل تا زمانی که دولت درباره رفع چالش حضور سرمایهگذاران بخش خصوصی اقدام نکند، مساله ناترازی بیشتر میشود. حتی احتمال افزایش خاموشی در اقتصاد کشور وجود دارد».
وی افزود: «در شرایط کنونی تنها ضعف سرمایهگذاری در بخش برق نیست، بلکه در زمینه گاز نیز ناترازی بالاست، چرا که دولت برای سرمایهگذاری در این بخش محدودیت ایجاد کرده است. از طرف دیگر میزان مصرف گاز در کشور رشد قابل توجهی داشته است، به همین دلیل نمیتوان این موضوع را نادیده گرفت». شکرخدایی تاکید کرد: «با توجه به اینکه افت فشار و تولید پارس جنوبی که ۷۰ درصد گاز کشور را تامین میکند، از سال آینده آغاز خواهد شد و طرح فشارافزایی پارس جنوبی هنوز اجرایی نشده است، ادامه روند فعلی بدون فشارافزایی و اجرای طرحهای نگهداشت تولید و توسعه میتواند منجر به کاهش تولید گاز کشور شود، بنابراین چالش اصلی در بخش تامین گاز از سال آینده آغاز میشود. از طرف دیگر مصرف گاز سالانه 4.8 درصد رشد میکند».
مقایسه میزان مصرف گاز طبیعی در 10 سال گذشته نشان میدهد مصرف روزانه در فصول گرم سال ۱۳۹۰ حدود ۳۴۰ میلیون مترمکعب در روز و در فصل سرد همان سال ۵۲۵ میلیون مترمکعب بوده است اما به دلیل رشد مصرف گاز در بخشهای مختلف طی ۱۰ سال اخیر، مصرف گاز در فصول گرم سال ۱۴۰۰ به میزان مصرف در فصول سرد سال ۱۳۹۰ رسیده است. در واقع متوسط اختلاف مصرف گاز در سال ۱۴۰۰ نسبت به 1390 به حدود ۲۲۱ میلیون مترمکعب رسیده است.
این افزایش مصرف در ماههای سرد سال نسبت به ماههای گرم سال مشهودتر است و بخشهای خانگی و تجاری در فصول سرد سهم بیشتری از مصرف دارند. در واقع مصرف گاز طبیعی در کشور سالانه 4.8 درصد افزایش مییابد، در حالی که تولید گاز به طور متوسط سالانه ۲ درصد رشد داشته است. این تفاوت تولید و مصرف به معنای افزایش سالانه ناترازی گاز کشور است. طبق سند تراز تولید و مصرف گاز طبیعی در کشور تا افق ۱۴۲۰، در صورت ادامه روند موجود، میزان ناترازی گاز در سال ۱۴۰۴ به ۳۷۵ میلیون مترمکعب و در سال ۱۴۲۰ به ۵۷۹ میلیون مترمکعب خواهد رسید، بنابراین احتمال خاموشیها در کشور افزایش خواهد یافت، مگر اینکه سرمایهگذاری در صنعت برق کشور افزایش یابد و تقریبا بین 10 تا 15 مگاوات به تولید برق اضافه شود. عمده ناترازی گاز به خاطر مصرفهای غیربهینه در بخش خانگی و پس از آن در بخشهای تجاری و اداری است. مصرف گاز در بخش صنعت و نیروگاهها نیز بهینه نیست اما اولویت دولت به تامین گاز خانگی در فصول سرد، موجب محدودیت شدید برای تولید برق و تولید صنعتی شده است. مصرف گاز در بخش خانگی از سال ۱۳۸۵ که سالانه حدود ۳۷ میلیارد مترمکعب بود، به بیش از ۷۰ میلیارد مترمکعب رسیده که نشاندهنده افزایش 96 درصدی است.
سهم ایران از کل گاز تولیدی دنیا 6.1 درصد است، در حالی که تولید ناخالص داخلی ایران 0.42 درصد از کل GDP دنیاست. همچنین سهم ایران از تجارت جهانی گاز فقط 0.24 درصد است. مصرف گاز در بخشهای خانگی، تجاری و صنایع کوچک به ۶۰۹ میلیون مترمکعب رسیده و پیشبینی میشود در این هفته به ۶۸۰ میلیون مترمکعب برسد. این در حالی است که کل گاز تحویلی به شبکه حدود ۸۳۰ میلیون مترمکعب است؛ یعنی با مصرف ۶۸۰ میلیون مترمکعبی گاز در این بخشها، تنها ۱۵۰ میلیون مترمکعب برای صنایع عمده و نیروگاهها باقی میماند که نشان از محدودیت شدید برای تولید برق و تولید صنعتی است.
با توجه به سهم بالای گاز در تامین انرژی کشور (۷۵ درصد)، اگر مصارف بخشهای غیرمولد را کنترل نکنیم، ادامه روند موجود، علاوه بر عدمالنفعها و خسارات قابل توجه در محدودیت گازرسانی به بخش مولد، کشور را به نقطهای وابسته و غیرمستقل خواهد رساند و آنچه را که باید برای نسلهای آتی باقی بگذاریم، برای گرمایش بیرویه و خارج از اصول بهینه مصرف، هدر میدهیم. ادامه این روند هم اقتصاد ضعیف و هم آینده تاریکی برای فرزندان کشور رقم خواهد زد.
* افزایش تحویل نفتگاز به نیروگاهها
مسلم رحمانی، مدیر مرکز راهبری شبکه گاز اعلام کرد: «در روز گذشته (جمعه) میزان مصرف گاز در بخشهای خانگی، تجاری و صنایع کوچک به ۵۷۸ میلیون مترمکعب رسید، در حالی که این رقم در ۲ روز قبل از آن به حدود ۶۰۰ میلیون مترمکعب میرسید. این کاهش مصرف به دلیل تعطیلات پایان هفته بود و مصرف گاز به میزان ۲۰ تا ۲۵ میلیون مترمکعب کاهش یافته است. پیشبینی میشود با ورود موج جدید سرما به کشور، بویژه در نیمه شمالی، مصرف گاز در بخش خانگی به ۷۰۰ میلیون مترمکعب برسد که بیش از ۸۲ درصد تولید گاز را شامل میشود». رحمانی بیان کرد: «استانهای نیمه شمالی کشور مانند تهران، خراسان رضوی، اصفهان، مازندران و البرز بیشترین میزان مصرف گاز را دارند و حدود ۵۰ درصد مصرف گاز بخشهای خانگی و تجاری به این 5 استان مربوط میشود». وی تأکید کرد: «لازم است تمام بخشهای خانگی، تجاری، کشاورزی و صنعتی همکاری لازم را برای مدیریت بهینه مصرف گاز داشته باشند».
ارسال به دوستان
مجلس در لایحه بودجه سال آینده تصویب کردY افزایش حقوق سربازان تا 14 میلیون تومان
خدمت به سربازان
* حداقل حقوق ماهانه سرباز وظیفه مجرد در مناطق غیرعملیاتی 8 میلیون تومان شد
گروه اجتماعی: مجلس در قالب لایحه بودجه ۱۴۰۴ افزایش حقوق قابل توجهی را برای سربازان وظیفه در نظر گرفته است. این افزایش شامل ۸ میلیون تومان برای سربازان مجرد مناطق غیرعملیاتی تا ۱۴ میلیون تومان برای سربازان متاهل میشود. موضوع افزایش حقوق سربازان وظیفه چند سال است مدنظر سازمان نظام وظیفه، دولت و مجلس است تا آنها در طول 2 سال خدمت خود از حقوق مکفی برخوردار شوند.
سربازان وظیفه در حین گذراندن دوران خدمت درآمدی نداشتند، بنابراین طی 3-2 سال اخیر تلاش شده است سربازان طی این مدت برای تامین نیازهای خود و بعضا خانواده از حقوق ماهانه معین و نسبتا مناسبی برخوردار شوند؛ حقوقی که تا قبل از دولت سیزدهم در حد بسیار کمی بود اما با روی کار آمدن دولت مردمی، همچنین اقدام مجلس انقلابی رقم حقوق سربازان با افزایش چشمگیری روبهرو شد به طوری که هر ساله بر افزایش حقوق سربازان در راستای تامین معیشت آنها توجه میشود. البته نحوه محاسبه حقوق و دریافتی سربازان بر اساس عواملی چون شرایط تاهل، تجرد، مسافت و جایی که خدمت میکنند تعریف و تعیین میشود.
به طور مثال میانگین حقوق سربازان از ۴۴۰ هزار تومان در سال ۱۳۹۹ به یک میلیون و 500 هزار تومان در سال 1400 افزایش یافت و این رقم در سال 1401 با رشدی قابل توجه به حدود 3 میلیون و 500 هزار تومان رسید؛ افزایش حقوقی که به دلیل رشد نرخ تورم و افزایش هزینهها برای سربازان اقدامی ضروری بود، چرا که سربازان وظیفه در حین گذراندن دوران خدمت درآمدی ندارند.
در این میان میزان حقوق دریافتی سربازان مجرد در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال 1401 نیز از ۶۰ تا ۷۵ درصد در بودجه سال جاری افزایش یافت و این رقم برای متأهلان تا ۹۰ درصد افزایش یافت. سال گذشته نیز کمیسیون تلفیق مجلس در بررسی بودجه مصوب کرد حداقل حقوق سرباز متاهل در مناطق عملیاتی در سال آینده ۹ میلیون تومان تعیین شود. اکنون نیز در بررسی لایحه بودجه 1404 نمایندگان مجلس ضمن تعیین حقوق سربازان در سال آینده تصویب کردند که حداقل حقوق کارکنان دولت در سال آینده ۱۳ میلیون تومان شود.
محمد رشیدی، عضو هیاترئیسه مجلس اعلام کرد حقوق سربازان در سال ۱۴۰۴ به شرح زیر تعیین شده است: سربازان مجرد در مناطق غیرعملیاتی حداقل ۸ میلیون تومان، سربازان مجرد در مناطق عملیاتی ۱۰ میلیون تومان و سربازان متأهل بین ۱۲ تا ۱۴ میلیون تومان دریافت خواهند کرد. این افزایش حقوق در راستای حمایت از سربازان و بهبود وضعیت معیشتی آنان انجام شده است. بر اساس تبصره ۱۲ بودجه ۱۴۰۴، حقوق سربازان طبق درصدهایی از حداقل حقوق کارکنان دولت محاسبه خواهد شد.
برای مثال، سربازان مجرد در مناطق غیرعملیاتی ۶۰ درصد، سربازان مجرد در مناطق عملیاتی ۷۵ درصد و سربازان متأهل بدون فرزند ۹۰ درصد این مبلغ را دریافت خواهند کرد. در نهایت، سازمان برنامه و بودجه موظف به تأمین اعتبارات لازم برای اجرای این مصوبه به صورت مستقل و تحت نظارت ستاد کل نیروهای مسلح است.
گفتنی است هر ساله سازمان نیروهای مسلح بنا بر شرایط اقتصادی و تورم کشور اطلاعیهای را درباره افزایش حقوق سربازان منتشر میکند. لذا مشمولان سربازی برای اطلاع از میزان حقوق اعلام شده باید تمام اطلاعیههای منتشر شده از سوی این سازمان را پیگیری کنند. محاسبه حقوق سربازان به عوامل مختلفی بستگی دارد و نمیتوان براحتی میزان مبلغ دریافتی آنان را حساب کرد. در واقع، سربازان بسته به درجه و تحصیلات خود دستمزد متفاوتی را دریافت میکنند.
سربازان امریه ارگانهای مختلف نیز مبلغی را به عنوان حقوق دریافت میکنند که تقریبا نزدیک به سربازان عادی است. یکی از عوامل موثر در حقوق سربازی، میزان تحصیلات مشمولان است. همانطور که به کارمندانی که مدرک تحصیلی بالایی دارند، حقوق بیشتر تعلق میگیرد، سربازانی که مدرک تحصیلی بالاتری دارند نیز حقوق بیشتر دریافت میکنند.
به طور مثال حقوق دریافتی یک سرباز با مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد، بیشتر از یک سرباز با مدرک تحصیلی دیپلم است. تاثیر درجه و تحصیلات در حقوق سربازی یک رابطه مستقیم است؛ یعنی اگر مشمولی دارای مدرک تحصیلی بالاتر باشد، طبیعتا درجه بیشتری هم دریافت میکند و هر چه درجه در خدمت سربازی بیشتر باشد، حقوق سربازی نیز بیشتر است. همچنین منطقهای که هر سرباز در آن خدمت میکند با توجه به عملیاتی بودن و غیرعملیاتی بودن آن در میزان حقوق دریافتی سرباز تاثیرگذار است. از سویی مشمولانی که در مناطق مرزی خدمت میکنند به دلیل شرایط آب و هوایی بد و سختی کار در این مناطق نسبت به مناطق عادی از حقوق و مزایای بیشتری برخوردار خواهند شد.
ارسال به دوستان
نگاه
شام، لقمه گلوگیر جهانخواران
زهرا محسنیفر: غفلت از باریکه احد، نزدیک بود شاهرگ اسلام را بزند. حمزه جگردار، بیجگر شد و حیدر کرار غرق در جراحات مکرر. جبهه حق به مویی بند بود و اردوگاه باطل به انتقام بدر، خرسند. نهیب وحی اما کاریتر از زخم شمشیر بود: «[خودتان را جمع کنید، ای جماعت نالان!] زخم، قاعده رزم است. دیروز زدید و امروز خوردید. بدر و اُحد را ما زیر و زبر میکنیم و روزگارگردان ایام فتح و فاتحه ماییم. بگذار مشرکان در عِده و عُده غلو کنند؛ علو از آن مؤمنان وهنگریز حزنپرهیز است».
جنگ مغلوبه شده بود و جراحت عمیق بود. کلام وحی اما به غایت دقیق بود: «رنج میکشید؟ آنها هم میکشند. درد دارید؟ آنها هم دردمندند. اما شما مؤمنان را چیزی دادهام که مشرکان از آن بیبهرهاند. من امید شمایم؛ آن جماعت اما به امید که هستند؟! از استقامت کراهت دارید؟ شما زخمخوردهها باید دشمن را تعقیب کنید؛ بله، همین شما که جراحت دارید».
تاریخ روی دور تکرار است. حوادث نو به نو میشوند، اما الگوی زوال و فلاح ملتها لایتغیر است. غفلت از تنگهها، تنگناها میآورد. سستی، خوره باور است و ترس، موریانه اراده. رستگار نشد قومی که در سرزمین خود با دشمن رودررو شد. آن که به وقت یاری حق خوابید، با لگد دشمن بیدار شد. تزویر، امان میدهد تا مقاومت را بشکند؛ چون غلبه کند، گردن میشکند. قومی که از اسلحه و امتعه غفلت کند، هجوم یکباره دشمن را به جان میخرد.
برای یکپارچگیاش چه خون جگرها خورد عزیز ما اما سوریه امروز جگر زلیخا شده. بله! شام با آن بزرگی، یک لقمه چپ جهانخواران شده. کفتارهای تکفیری به پشتوانه کفار صهیونیستی هر کدام تکهای از آن را به دندان گرفتهاند. با بمباران اسرائیل و آمریکا نه، سوریه وقتی خلع سلاح شد که اسلحه بر زمین گذاشت. وقتی گرفتار جنگ شد که پرچم صلح و دستان تسلیم را بالا برد. گولانی و جولانی امروز در سوریه جولان میدهند و هیهات که تحریرالشام بخواهد جولان را آزاد کند.
فرمود خاورمیانه (از صنعا تا یافا و از الانبار تا بیروت)، انبار باروت است. فرمود این جنگ وجودی برای ما و آنها داستان مرگ و زندگی است. فرمود عقبنشینی غیرتاکتیکی غضب الهی را به دنبال دارد. فرمود برایتان نقشه کشیدهاند و باید نقش بر آبشان کنید. فرمود به لبخند گرگهای درنده و وعده گاوهای شیرده اعتماد نکنید. گفت و نشنیده گرفتند. عبرت نگرفتند و مایه عبرت شدند. تاریخ نخواندند و به تاریخ پیوستند.
سوریه امروز سرزمین سوخته است اما باید از خاکستر خویش برخیزد.
سجده به زخمها کمرش را شکسته اما باید کمر راست کند. معجزه مردمیسازی مقاومت به پشتوانه الهی، برای ملت مرده، «یُخْرِجُ الْحَیَ مِنَ الْمَیِتِ» و برای سرزمین سوخته، «یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» است. مردم ضاحیه گواهند که اگر شهادت برای اهل دمشق سعادت شد، میهنشان را پس میگیرند و دشمنشان را پس میزنند. مردم صنعا میدانند که با دست خالی و پای برهنه هم میتوان شاخ شاخبازان عالم را شکست. تحریرالشام نه، تقدیمالشام کجا سوریه آزاد میسازد؟! آزادی در پس استقلال میآید و این شبابالمقاومه است که سوریه را آزاد خواهد کرد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|