محمدرضا پورمحمدی: عشق و ایمان و هوس از پدیدههایی است که هر چند در ظاهر با یکدیگر متفاوتند اما در عمل جدا کردنشان از هم سخت است و کار هر کسی نیست. فاصله بین ایمان و هوس باریکتر از مو است، برای همین شناخت آنها بسیار مشکل است. تنها مردان و زنانی که هفتشهر عشق را پشت سر گذاشته باشند، قادر به شناخت آنها از یکدیگر هستند. پیران طریقت به دلیل آنکه مراحل عرفان را پشت سر نهادهاند، میتوانند راه را از چاه باز شناسند. به همین دلیل هرکس که میخواهد تجلی عشق را ببیند، باید این مرحله دشوار را با پیر راه طی کند.
در سریال رحیل، تقابل عشق و ایمان با هوس، همچنین حس تملیک به روشنی به تصویر کشیده شده تا به مخاطبان نیز به صورت نامحسوس آموزش داده شود.
«اصلان» با دیدن «مهابانو» از خود بیخود شده و ابتدا تلاش میکند به هر قیمتی که شده او را به دست آورد. این حس تملیکی است. مهابانو با وجود جوانی به خاطر داشتن مرادی مانند «سیداحمد» و تاثیر گرفتن از مثنوی عرفانی «عمان سامانی» آشنایی نسبی با اصول و فروع عشق پیدا کرده است.
او میداند در راه عشق مرارتهاست و وصال به آسانی به دست نمیآید، هرچند مها نیز به اصلان علاقه دارد اما معشوق واقعی او «الله» است.
رفتار پخته مها و پدر اصلان که حکم مرید را دارد، کمکم او را با مشکلات عشق آشنا و آگاه میکند. اصلان درمییابد در راه معشوق باید از خود گذشت و ایثار کرد، برای همین دست به خطر زده و خود را فدا میکند.
رامین عباسیزاده، طراح داستان و تهیهکننده سریال «رحیل» به خاطر تجربیات مختلف از تولید سریالهای عامهپسند دریافته مخاطب ایرانی ذاتا طرفدار ایمان، اخلاقیات و عشق اصیل است و برای همین الگوی تقابل ایمان و هوس و لشکرکشی نیروهای مومن در برابر لشکر مادیگرایان را بخوبی مصور و از همه مهمتر اینکه سعی کرده قطب منفی قدرتمندی را در برابر قدرت مثبت مومن و اصیل خود تعریف کند؛ این تعریف در فصل اول سریال انجام شده و حالا در فصل دوم است که نزاعهای طرفین کاملا منطقی و قابل پیگیری شده است. رندی تهیهکننده آن بوده که قطببندی مثبت و منفی را صلب و بسته نکرده و در هر سیر ماجراجویانه مواجهیم با بخشی از قطب منفی که به قطب مثبت میپیوندد و گهگاه نیز برعکس این رویه رخ میدهد تا درام شکل زمینیتر و قابل لمس پیدا کند؛ درست شبیه صفبندی سپاه کفر در برابر سیدالشهدا که رویشهایی مثل حربن یزید ریاحی را در پی داشته و حماسه عاشورا را به جاودانترین حماسه تاریخ بدل کرد. رحیل که ادای دینهای بجا به فرهنگ عاشورا داشته و جاهایی نیز اجرای تعزیه را شاهدیم، بخوبی از این الگو بهره گرفته است.
سرگرد «زمان خان» قطب منفی سریال که مسحور ساحرهای به نام «بیتاج» است، سالها تحت تسلط قرار داشت و او را به چشم همسر نمینگریست. بیتاج برای ارضای حس حسادت خویش و به دست آوردن گوهری که نزد مهاست، زمان خان را ترغیب و تحریک میکند تا با او ازدواج کند.
سرگرد زمان به خواسته او گردن مینهد اما به محض دیدن چهره مها، شیفته او شده و دل از دست میدهد.
زمان خان که عادت به رفتار همسرش بیتاج دارد و زن را تنها در آیینه رفتار او میدیده، تازه پی میبرد صورت و سیرت یک زن واقعی یعنی چه. سرگرد میخواهد به هر طریقی مها را به دست آورد برای همین ناخودآگاه در رفتار او نیز تغییراتی پیدا میشود اما از سر عشق نیست، بلکه هوس است و دوست داشتن او نیز تملیکی است.
شیفتگی او نسبت به مها باعث میشود نسبت به همسرش بیتاج بیتفاوت شده و در برابر او بایستد.
۲ مرد دلباخته یک زن شدهاند اما تاثیری که از این شیفتگی میگیرند متفاوت است.
یکی به ایثار میرسد و دیگری به هوس و تملیک و در نهایت نیز ایمان است که بر هوس غلبه میکند و پرچم مؤمنان واقعی است که بالاست و جذابیت سریال رحیل همین است که با استدلال دراماتیک ریزهکارانه از ماندگاری ایمان و مومنان میگوید.