|
به مناسبت سالگرد شهادت مصطفی چمران
مردی که بیصدا آمد و بیصدا رفت
محمدعلی صمدی*: شهادت دکتر «مصطفی چمران» وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران، در زمان بدی اتفاق افتاد. کمی پس از رأی اکثریت نمایندگان مجلس به طرح «عدم کفایت سیاسی» بنیصدر، خبر رسید ایشان در دهلاویه، ترکش خورده و به شهادت رسیدهاند. تصمیم گرفته شد برای اینکه خبر عزل بنیصدر تحتالشعاع قرار نگیرد، خبر شهادت ایشان تا شب به صورت عمومی اعلام نشود. البته فرقی هم نمیکرد. طی چند روز گذشته، پایتخت و شهرهای بزرگ به قدری در التهاب و ناآرامی ناشی از ماجراهای بنیصدر غرق بودند که حلاوت خبر سقوط او به سختی به تلخی میزد. هنوز هم که از قدیمیهای انقلاب بپرسید، اغلب این تقارن را به خاطر نمیآورند. درست روز قبلش، دار و دسته رجوی و خیابانی، اعلام مبارزه مسلحانه کرده بودند و هزاران نفر از طرفدارانشان، با مسلسل و نارنجک و 3 راهی، ریخته بودند کف خیابانهای پایتخت و بکشبکشی بود که امروز تصورش هم سخت است. یک هفته بعد، در حالی که هنوز صدای گلوله از گوشه و کنار تهران و دیگر شهرها به گوش میرسید، امام جمعه تهران در مسجد ابوذر ترور شد و فردایش، رئیس قوه قضائیه، به همراه 3 وزیر و چندین نماینده مجلس و دهها مدیر میانی کشور که شخصیتهای محبوب و سرشناسی هم بودند، یکجا به شهادت رسیدند. اصلا مردم فرصتی برای پرداختن به دکتر چمران پیدا نکردند. حتی اربعین شهادتش هم مصادف شد با انتخابات ریاست جمهوری و هیاهوی آن روزها. پیام عجیب امام خمینی برای شهادت ایشان هم در شلوغیها کمتر شنیده شد؛ پیامی که بهراحتی میتوان اثبات کرد در تمام «صحیفه امام»، تنها 2 نمونه تقریباً مشابه دارد. بعد هم که ترور رئیسجمهور و نخستوزیر پیش آمد و سلسله عملیاتهای پیروز جنگ و حتی اولین سالگشت شهادت چمران هم خورد به ایام آزادی خرمشهر و باز شیرینی و شکوه پیروزی، اجازه نداد خمی به ابروی کسی بیاید. در حقیقت باید گفت در ایران، برای شهید مصطفی چمران، مجالی برای سوگواری، متناسب با شأن و منزلت و محبوبیت ایشان فراهم نشد. و راستش این برازنده او بود. هر جا رفت، آرام و بیهیاهو رفت. هیچ کس دعوایی تلخ با او را به خاطر ندارد. نشنیدهام کسی از خشم و فریاد و خروشش سخنی بگوید. نه اینکه غضب نمیکرد، که در گوشههایی از مکتوباتش میتوان فوران عصبانیت را فهمید. بعد از بازگشت حضرت امام به ایران، بیسر و صدا و دیرتر از همه انقلابیون خارج از کشور، به زادگاهش بازگشت، آن هم ظاهرا نه به قصد ماندن. چرا؟!
چون عهدی داشت به این مضمون: «... بار اول در لبنان بود که با خدا پیمان بستم تا زمانی که صهیونیستها از جنوب لبنان بیرون نرفتهاند، فرزندانم را در صحنه پیکار ترک نکنم. حتی زمانی که امام موسی[صدر] عازم لیبی بود، خیلی اصرار کرد با او بروم اما نمیتوانستم عهدشکنی کنم... ». اما آمد و کسی درست نمیداند بعد از دیدارش با امام، چه شد که پیمان شکست. نه این که «امام» را قبلا ندیده بود؛ یک بار در پاریس، همراه با سران «حرکتالمحرومین» خدمت حضرتشان رسیده بود اما همانطور بیسر و صدا و گمنام در میان جمع دیگری. راستش به نظر نگارنده، اگر ماجرای پاوه در مردادماه 58 خورشیدی پیش نمیآمد، شهید چمران با توجه به روحیه آرام و گریزان از کانون توجهاتش، به هیچ وجه میان عموم مردم شناخته نمیشد؛ بویژه که بخش پرنفوذی از چهرههای انقلابی- که کمتعداد هم نبودند- به دلیل اختلافاتی که با ایشان در لبنان داشتند، اگر علیه او تبلیغاتی نداشتند، چهره مثبت و قابل اعتمادی هم از وی معرفی نمیکردند. شهید چمران تا زمان انتشار عمومی اخبار شکست پاوه، شخصیتی مرموز به چشم میآمد که معلوم نیست در میانه میدان چه میکند و چه میخواهد. امثال آقایان مهدی بازرگان و ابراهیم یزدی، سالها بود با او نزدیک بودند اما اساساً مصطفی چمران آدمی نبود که تعداد زیادی به عوالمش راه داشته باشند. برای وزیر شدنش هم هیچ طرح و برنامهای در کار نبود. مهندس بازرگان که او را به عنوان-معمولا سرکاری- «معاون نخستوزیر در امور انقلاب» منصوب کرد، احتمالا قصدی برای نصب وی به وزارت دفاع نداشت اما شهرت ناگهانی چمران در ماجرای پاوه و 2 انتصاب ناموفق قبلی در این مسؤولیت، محاسبات را بر هم زد. چمران وزیر دفاع شد و حتی با سقوط «دولت موقت» هم بر سر کار باقی ماند. با همان نام خوشی که از «پاوه» به دست آورده بود، در انتخابات مجلس شورای اسلامی با رای بالایی از تهران انتخاب شد. اردیبهشت 59 هم حضرت امام ایشان را به عنوان نماینده ناظر خود در شورای عالی دفاع منصوب کردند. جنگ که شروع شد، دیگر کمتر میشد سراغ دکتر چمران را در تهران گرفت. کمند کسانی که بدانند تنها اقدام به دردبخوری که از سوی دولتمردان در جبههها انجام شد و برای ارتش صدام مزاحمت و مانع جدی درست کرد، ایده شهید چمران برای آب انداختن در مسیر پیشروی دشمن بود که جواب هم داد. شخصاً ماجرای این تدبیر را از کل اقدامات «ستاد جنگهای نامنظم» هم که ایده و اجرای آن هم با دکتر چمران بود، مفیدتر میدانم. این 8 ماه آخر عمدتا در جبهه گذشت، فارغ از اختلافات سیاسی داخلی. کسی درست نمیداند یا حداقل خیلی نیستند آنها که بدانند جناب چمران در میدان پرتلاطم منازعات سیاسی که در نهایت به عزل بنیصدر و ارتداد سیاسی دار و دسته رجوی منجر شد، چه موضعی داشت. در نهایت هم شهادت و تشییع پیکرش، با آرامشی مثالزدنی برگزار شد که آن روزها کمتر پیش میآمد.
چمران پس از پیروزی انقلاب، بدون اینکه دعوت شود، بیتشریفات و پیغام و پسغام به ایران آمد، بدون اینکه بخواهد و دنبالش برود، به وزارت رسید و شاید مجلس تنها جایی بود که اقبال عمومی به وی بروزی آشکار یافت. حتی در جبهههای جنگ هم آرامش و طمأنینهاش، خیلی با هیجانات و شور جوانان بسیجی و پاسدار جمع نمیشد. شاید بتوان گفت این وزیر دفاع، در جبههها هم زیر سایهای از گمنامی حرکت میکرد. شهادتش هم آرام و بیسوگ بود. مردی که بیصدا، دستگیره در را چرخاند و وارد اتاق شد، آنچه باید به سرانجام میرساند، رساند؛ و مانند کسی که نمیخواهد دیگران بیدار شوند، با ملایمت، دستگیره در را چرخاند و از اتاق خارج شد.
روحمان با یادش شاد؛ هدیه به روح بلندپروازش صلوات!
*نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس
ارسال به دوستان
کتاب بولتون بر نتیجه انتخابات آمریکا تأثیر میگذارد؟
ثمانه اکوان: ماههاست کاخ سفید ترامپ در حال جدال با «جان بولتون» مشاور پیشین امنیت ملی این کشور بر سر انتشار کتابش درباره حوادث اتفاق افتاده در کاخ سفید در طول دوره ریاست جمهوری ترامپ است. مسائل جالب توجهی در این کتاب مطرح شده که هر کدام به مرور زمان در حال افشا شدن است. از زمانی که کاخ سفید در هنگامه استیضاح ترامپ، درخواست ممانعت از انتشار کتاب جان بولتون را مطرح کرد تا هماینک که کتاب در سراسر کتابفروشیهای آمریکا توزیع شده و در بخش پیشفروش سایت آمازون قرار گرفته و منتظر تأیید نهایی برای در دسترس مردم قرار گرفتن است، یک مسأله در بحثهای رسانهای به بحث روز تبدیل شد: آیا همانطور که در شایعات و صحبتهای پیشین جان بولتون مطرح شده بود، ماجرای اوکراین و درخواست ترامپ از رئیسجمهور این کشور برای کمک به انتخاب شدن دوباره او در انتخابات سال 2020 صحت دارد؟ و آیا آنطور که اخیرا بیان شده ترامپ از «شی جین پنگ» رئیسجمهور چین نیز همین خواسته را داشته تا کمک کند او در انتخابات پیش رو برنده میدان باشد؟ این مسائل اما به نظر میرسد در مقابل موضوعات عمیقتر دیگر در درون کاخ سفید، مسائلی پیش پا افتاده باشد که به درد بخشی از مطبوعات عامه آمریکا و سراسر دنیا میخورد. بحث مهمتر و اصلی در این میان که توسط این کتاب میتواند روشن شود، حوزه اختیارات رئیسجمهور آمریکا و مافیایی است که او در درون کاخ سفید برای باقی ماندن در قدرت و اعمال آن بر مردم این کشور و کشورهای دیگر در سراسر دنیا ایجاد کرده است.
نکته جالب درباره کتاب جنجالی بولتون این است که این کتاب اگر چه به صورت رسمی هنوز منتشر نشده و کاخ سفید بنا دارد جلوی توزیع آن در کتابفروشیها را بگیرد اما رسانههای آمریکایی هر کدام به نسخهای یا بخشهای مهم این کتاب دسترسی پیدا کردهاند و حالا منتشر نشدن کتاب هم نمیتواند تأثیری بر روند انتقال اطلاعات این کتاب از طریق رسانهها بگذارد. بر همین اساس بلومبرگ خبر داده است مهمترین بخش این کتاب چگونگی سوءاستفاده شخص رئیسجمهور ایالات متحده از وزارت دادگستری این کشور برای پیش بردن اهداف شخصی و انتخاباتیاش در سراسر دنیا است. بر این اساس به نظر میرسد ترامپ بارها به رهبران جهان از جمله رؤسایجمهور ترکیه و چین قول داده است از نفوذ خود در دستگاه قضایی ایالاتمتحده استفاده کرده و مانع اعمال قانون بر برخی شرکتهای این کشورها شود. به طور مثال او به رجب طیب اردوغان در حاشیه اجلاس جی 20 گفته بود معتقد است بانک ترکیه که متهم به دور زدن تحریمهای ایران شده بود، کاملا بیگناه است و قول داده بود همه چیز را تحت کنترل گرفته و اجازه نمیدهد حکم دستگاه قضایی آمریکا علیه این بانک اجرایی شود. با این حال بعد از حمله ترکیه به بخشهایی از سوریه که بشدت با مخالفت دولت آمریکا مواجه شد، ترامپ از این نظر خود برگشت و دستگاه قضایی ایالات متحده علیه «هالک بانک» ترکیه اعلام جرم کرد. ترامپ همچنین در مذاکرات تجاری که با چین داشته عنوان کرده است از سیستم قضایی آمریکا و حکمهایی که علیه شرکتهای ارتباطی چین از جمله شرکت ارتباطی ZTE میدهد، استفاده میکند تا در این مذاکرات رأی و نظر نهایی با او همراه باشد. زمانی که گفتوگوهای تجاری به نتیجه نهایی خود رسید و به ظاهر چین در این مسأله به بخشی از خواستههای ترامپ تن در داد، دستگاه قضایی آمریکا نیز در حکمی موضع پیشین خود درباره شرکت ZTE را تغییر داد و با وجود اینکه تا پیش از این 7 سال ممنوعیت برای فروش مواد اولیه و مورد نیاز این شرکت از سوی آمریکا تصویب شده بود، ترامپ به این شرکت اجازه داد بعد از پرداخت 2/1 میلیارد دلار جریمه، باز هم به کار و تجارت خود با آمریکا ادامه دهد.
نکات جالب توجه در این کتاب که البته به درد فضاسازیهای رسانهای علیه ترامپ آن هم در ماههای منتهی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا میخورد، زیاد است؛ از مخالفت ترامپ با تحقیقات درباره دخالت روسیه در انتخابات سال 2016 گرفته تا تلاشها و تقلاهای او برای متهم کردن پسر بایدن به فساد مالی در اوکراین یا اعمال نفوذ در سیستم قضایی آمریکا برای پیشبرد اهداف سیاسی و شخصیاش. نکتهای که در این میان مغفول مانده، زمان انتشار این کتاب و همچنین دلایل جان بولتون برای عقب انداختن زمان انتشار کتاب تا روزهای منتهی به انتخابات است.
در روزهایی که بیان میشود نه تنها دموکراتها، بلکه تعدادی از جمهوریخواهان نیز به دنبال جلبنظر رأیدهندگان الکترال برای رأی به بایدن هستند، ترامپ حالا باید با رسواییهای زیادی سروکله بزند و از بحرانهای سیاسی زیادی که این روزها برای کاخ سفید به وجود میآید، عبور کند. کتاب جان بولتون و احتمال انتشار آن تنها یکی از این موانع و رسواییهاست. کتاب دیگری که بزودی منتشر خواهد شد، کتابی است که برادرزاده ترامپ نوشته و در آن به فرارهای مالیاتی او در طول دورانی که کار تجارت انجام میداده، پرداخته است. این کتاب نیز به نوبه خود قرار است جنجال زیادی در فضای سیاسی آمریکا ایجاد کند. اما آیا این جنجالها به تنهایی برای رأی نیاوردن ترامپ در دوره بعدی انتخابات کافی است؟ مطمئنا نه!
علت اصلی استقبال رسانهها بویژه رسانههای دموکرات از این نوع کتابها و خاطرات که بیشتر از اینکه مبتنی بر واقعیات باشد، مبتنی بر نفرت شخصی اشخاص از دونالد ترامپ است و به نوعی یک انتقامگیری از او به حساب میآید، عصبانیت آنها از به سرانجام نرسیدن مسأله استیضاح ترامپ در روزهای منتهی به سال 2020 در کنگره است.
در آن زمان که استیضاح ترامپ در مجلس سنا در حال پیگیری بود و «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نیز به شخصه هدایت کارزار تبلیغاتی دموکراتها علیه رئیسجمهور آمریکا را در دست گرفته بود، دموکراتها که نتوانسته بودند جان بولتون را قانع کنند که در جلسه استیضاح ترامپ شرکت کرده و اتهامات علیه او را تأیید کند، به این نتیجه رسیدند بهتر است کار اقناع افکار عمومی درباره بیصلاحیت بودن ترامپ برای اداره کشور را بر عهده مردم آمریکا بگذارند. نوع مواجهه مجلس سنا با این استیضاح و تلاش پرثمر حزب جمهوریخواه برای تبدیل کردن جلسه محاکمه به جلسهای مضحک و بیمعنی در نهایت به ثمر نشست و استیضاح به سرانجام نرسید. حالا که کار از کار گذشته و تلاشها برای برکناری ترامپ نتیجه نداد و در نهایت حزب جمهوریخواه فرصت تأثیرگذاری بر افکار عمومی را نیز از دموکراتها گرفت، باید بحرانهای دیگری برای دولت ترامپ پیش میآمد که در نهایت مردم و رأیدهندگان الکترال را به جایی برساند که به او در انتخابات 2020 رأی ندهند. اگر چه دموکراتها بشدت از دست بولتون عصبانی بودند که چرا در جلسه محاکمه سنا شرکت نکرد اما بحث انتشار کتاب او را به عنوان بهترین فرصت برای تأثیرگذاری بیشتر بر افکار عمومی مردم آمریکا میدانند. بولتون که خود در پی انتقام گرفتن از ترامپ است، به اندازه کافی تمایل برای همکاری با دموکراتها را دارد و تلاش دارد دست روی دولت عمیق (Deep State) آمریکا بگذارد و نشان دهد ترامپ حتی برای سیاستمداران در سایهای که حکومت ایالات متحده را راهبری میکنند، خطری بشدت تکاندهنده حساب میشود. به همین دلیل از اعمال نفوذ او در سیستم قضایی آمریکا یا حتی التماسهایش به برخی دولتها برای حمایت از او در انتخابات صحبت میکند. همه اینها سیاستهایی است که بشدت با واکنش نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا مواجه شده و در نهایت سر از جلسات حزب جمهوریخواه برای تعیین نامزد نهاییاش یا انتخاب الکترالها برای انتخابات ماه نوامبر در میآورد.
حالا که دموکراتها با انواع و اقسام اقدامات خود از جمله دمیدن بر آتش اعتراضات ضدنژادپرستی یا تأثیرگذاری بر افکار عمومی در رسانهها نتوانستهاند تأثیری بر آرای احتمالی ترامپ داشته باشند، سعی دارند از طریق نهادهای داخلی آمریکا و دولت عمیق این کشور مانع از رأیآوری او در انتخابات شوند. کمپین انتخاباتی ترامپ هم اما در مقابل واکنشهای زیادی دارد که در طول چند ماه باقیمانده تا زمان انتخابات از خود نشان میدهد. ترامپ که خود ویرانکنندهترین رئیسجمهور آمریکا از منظر از بین بردن میراث رؤسای جمهور پیشین این کشور است، در طول این چند ماه به همراه جمهوریخواهانی که هنوز به او وفادار ماندهاند، تلاش میکند میراث خود در فضای سیاسی و اجتماعی آمریکا را به نوعی مستقر و پاینده کند که رئیسجمهور بعدی، حتی اگر بایدن هم باشد یا هر کس دیگری بعد از او در طول تاریخ آمریکا، نتواند اقدامات ترامپ را بیاثر کند.
به همین دلیل است که در حالی که جدال برای دموکراتها در کف خیابان و رسانهها و فضای افکار عمومی آمریکا ادامه دارد، ترامپ در ساختار قدرت، مجلس سنا و نهادهای امنیتی و سیاستگذاری در حال پیشروی است. این جدالها تا چند ماه آینده رنگ و بوی شدیدتری به خود گرفته و باعث ایجاد دوقطبی شدیدتری در جامعه آمریکا میشود اما آنچه بر جا میماند مهرههای سوختهای در فضای سیاسی آمریکا مانند جان بولتون است که اگر حرفی هم برای گفتن داشتند، این حرف در هیاهو و جنجال رسانهای زمان انتخابات گم میشود.
ارسال به دوستان
بررسی طرحهای وزارت راه برای کنترل قیمت مسکن
تب اجارهبها تابستان فروکش میکند؟
پس از بالا گرفتن انتقادها از دولت به علت تعلل نسبت به افزایش افسارگسیخته قیمت مسکن و اجارهبها، دولت به جنبوجوش افتاده تا سال آخر خود را با کارنامه خالی در حوزه مسکن به پایان نبرد. در همین راستا حسن روحانی در جلسه پنجشنبه هفته گذشته هیأتدولت، اسحاق جهانگیری، معاون اول خود را مسؤول بررسی وضعیت مسکن و ساماندهی این بازار کرد. فشار تورم در بازار مسکن طی ماههای اخیر بیش از همه بر دوش دهکهای پایین درآمدی و اجارهنشینها بوده است. این بخش از جامعه در ماههای اخیر برای پیدا کردن مسکن اجارهای یا تمدید قراردادهای سال گذشته خود بشدت دچار مشکل شدهاند، چرا که بسیاری از مالکان مبالغ سنگینی را برای ودیعه و اجارهبها درخواست میکنند.
* پیشنهادهای وزارت راه و شهرسازی در دستور کار ستاد اقتصادی
در همین رابطه معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی از بررسی پیشنهادات این وزارتخانه برای ساماندهی بازار اجاره در جلسه ستاد اقتصادی دولت به ریاست معاون اول رئیسجمهوری در چند روز آینده خبر داد. محمود محمودزاده ضمن اعلام این مطلب افزود: برنامه خانهدار کردن ۲۰۰ هزار خانوار کمدرآمد در دهکهای اول تا سوم با همکاری دستگاههای مختلف در حال تدوین است. معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی ادامه داد: در ماهها و هفتههای گذشته جلسات کارشناسی این طرح با حضور دستگاههای ذیربط در وزارتخانه برگزار شد و بزودی نتایج آن اعلام میشود.
محمودزاده با بیان اینکه در اجرای طرح خانهدار کردن اقشار کمدرآمد، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی نیز حضور دارد، تصریح کرد: طرح مسکن اقشار کمدرآمد به غیر از طرح بهسازی و بازسازی سالانه ۲۰۰ هزار واحد مسکن روستایی و شهرهای کوچک است که تحت مسؤولیت بنیاد قرار دارد. وی توضیح داد: طرح مسکن اقشار کمدرآمد در شهرها به اجرا درخواهد آمد.
وی ادامه داد: شناسایی اقشار کمدرآمد تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) در سراسر کشور انجام شده و اکنون استان به استان و شهر به شهر در حال تفکیک است. محمودزاده درباره پیشنهادهای وزارت راه و شهرسازی برای اجرای دستور رئیسجمهوری درباره ساماندهی بازار اجارهبها و کنترل قیمت مسکن گفت: پیشنهادهای مشخص وزارت راه و شهرسازی در این باره ارائه و مقرر شد در کمیسیون ستاد اقتصادی به ریاست معاون اول رئیسجمهور تعیین تکلیف شود.
* طرحهای وزارت راه برای ساماندهی بازار مسکن
وزیر راه و شهرسازی هفته گذشته در گفتوگو با برنامه رهیافت رادیو اقتصاد گفت: بهمنماه سال گذشته سامانه ملی املاک و اسکان در کشور رونمایی شد و این سامانه هماکنون برای سازمان امور مالیاتی قابل استفاده است اما این سازمان معاذیر قانونی دارد. محمد اسلامی افزود: متاسفانه برای هر کاری در کشور یک سری موانع را خود قانون به وجود میآورد، آن هم اینکه برخی دستگاهها برای در اختیار قرار دادن اطلاعات خود به دستگاهها و سازمانهای دیگر منع قانونی دارند. وی اظهار داشت: با توجه به اقدامات و تلاشهای صورت گرفته بزودی این معاذیر قانونی برطرف خواهد شد. اسلامی ادامه داد: سازمان امور مالیاتی نیز همزمان بارگذاری اطلاعات لازم را در این سامانه آغاز کرده است.
وزیر راه و شهرسازی گفت: بسیار خوشبین هستیم در همین تابستان برگههای مالیاتی برای کسانی که خانههای خالی دارند، صادر شود. وی افزود: خانههای خالی متعلق به هر فردی که باشد سرمایه ملی محسوب میشود. اسلامی بیان داشت: 2 میلیون واحد مسکونی بدون استفاده در کشور وجود دارد که اگر این واحدها در بازار عرضه شوند بیتردید گشایشی در زندگی مردم و کسبوکارها به وجود خواهد آمد. وی ادامه داد: مالیات بر خانههای خالی شاید عدد بزرگی به لحاظ مالیاتی نباشد ولی عدالت اجتماعی در پرتو این مهم اتفاق خواهد افتاد. اسلامی در پاسخ به این پرسش که رقم ۴۰۰ هزار واحد مسکونی طرح مسکن ملی از کجا آمده است، گفت: پروانههایی که در 4 سال گذشته صادر شده و منازلی که توسط مردم ساخته شده نزدیک به ۳۰۰ هزار واحد بوده است. وزیر راه و شهرسازی اظهار داشت: در برنامه 5 ساله ششم توسعه، تکلیف قانونی برای دولت این بوده که سالانه تولید ۹۰۰ هزار واحد مسکونی (200 هزار روستایی و ۷۰۰ هزار شهری) را برنامهریزی کند. وی یادآور شد: اگر از این ۷۰۰ هزار واحد شهری ۳۰۰ هزار کسر کنید، میماند ۴۰۰ هزار واحد مسکونی مورد نیاز که باید ساخته شود.
* تقدیم زمین سوخته به دولت بعد
هرچند پس از رفتن عباس آخوندی از دولت، وزارت راه و شهرسازی گامهایی برای ساماندهی بازار مسکن برداشته است اما تبعات بیعملی دولت در دوره حضور وی، از سال گذشته آشکار شده و تا سالها ادامه خواهد داشت.
کاهش شدید عرضه مسکن در مدت حضور آخوندی در رأس وزارت راه و شهرسازی باعث شد قیمت مسکن و اجارهبها طی یک سال گذشته با جهش مواجه شود. 5 سال حضور آخوندی در وزارت راه و شهرسازی باعث انباشته شدن تقاضای مسکن در کشور شد. این مسأله باعث شد دستیابی به تعادل عرضه و تقاضا در بازار مسکن نیازمند سالها تولید بیوقفه مسکن آن هم در مقیاس بیش از یک میلیون واحد در سال باشد.
با توجه به اینکه دولت تدبیر اکنون در سال آخر خود به سر میبرد، بار اصلی تامین مسکن مردم بدون تردید بر عهده دولتهای بعدی خواهد بود. علاوه بر این با توجه به سابقه دولت در پیشبرد طرحهای بزرگ، احتمال تکمیل طرح ملی مسکن هم بعید به نظر میرسد. از همین رو دولت بعد باید برای تامین نیاز جامعه به مسکن، بدون فوت وقت برنامهای کامل و از پیش آماده شده را به مرحله اجرا درآورد تا بحران مسکن بیش از این عمیق نشود؛ طرحی جامع که باید علاوه بر تولید مسکن و شهرکهای مسکونی جدید و بازآفرینی و نوسازی بافتهای فرسوده، ابزارهای مالیاتی برای کنترل تقاضاهای سرمایهای مسکن را نیز در خود داشته باشد.
ارسال به دوستان
انتشار بخشهایی از کتاب مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، ترامپ را وارد بحران کرده است
رونمایی اندرونی
* افشاگریهای بولتون چه اندازه میتواند بر نتیجه انتخابات آمریکا تأثیر بگذارد؟
محورهای منتشر شده از کتاب بولتون
• بیاطلاعی رئیسجمهور از چگونگی اداره کاخ سفید
• درخواست از رئیسجمهور چین برای کمک به روند پیروزی ترامپ
• اگر تحقیقات استیضاح از اوکراین فراتر میرفت نتیجه متفاوت بود.
• مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا در جریان دیدار سال ۲۰۱۸ ترامپ با رهبر کرهشمالی روی تکه کاغذی درباره ترامپ نوشت: چقدر مزخرف میگوید.
• پومپئو از شدت سرخوردگی از کارهای ترامپ به استعفا فکر کرده بود.
• ترامپ پشت هر دیواری یک توطئه میدید.
• ترامپ معتقد بود خبرنگار باید یا منبع مطلع خود را افشا کند یا به زندان برود.
• به باور ترامپ خبرنگاران آدمهای آشغالی هستند و باید اعدام شوند.
• پوتین قاطع و باهوش است و درک کرده ترامپ رقیب قدری نیست، تصور نمیکنم ترامپ اسباب نگرانی او باشد.
***
گروه بینالملل: از دوستی تا دشمنی؛ از آشنایی تا یک دنیا هجمه و توهین...؛ این خلاصه ماجرای ترامپ و بولتون است. ترامپ افراد بسیاری را در 4 سال ریاستجمهوری خود به کاخ سفید آورد؛ از آنها تمجید کرد و بعد با دلیل و بیدلیل آنها را بیرون کرد اما هیچ کدام از این افراد به اندازه جان بولتون برای ترامپ پردردسر نبودهاند.
بولتون به لحاظ نحوه تفکر و سلیقه سیاسی نزدیکترین فرد به ترامپ در چند سال گذشته بود که حضورش در کاخ سفید بر تندرویهای ترامپ افزود و خروجش بر دردسرهایش.
بزرگترین دردسر بولتون در چند ماه گذشته خبر انتشار کتابش بود که کاخ سفید ابتدا تلاش کرد مانع چاپ آن به بهانه وجود مطالب محرمانه در آن شود و حالا با شمارش معکوس برای پخش عمومی این کتاب، نسخههایی از آن در اختیار رسانهها قرار گرفته و چند صد هزار نسخه از آن در اختیار پخشکنندههای کتاب در آمریکا قرار دارد تا با آغاز زمان پخش به مخاطبان عرضه شود.
کاخ سفید سعی دارد مانع رسیدن کتاب به قفسه کتابفروشیها شود. وزارت دادگستری آمریکا 3 روز پیش خواستار دستوری اضطراری برای جلوگیری از انتشار کتاب شد. این کتاب ۵92 صفحهای به نام «اتاق حوادث» قرار است 3 روز دیگر پخش شود. واشنگتنپست نوشت که به کتاب ۵۹۲ صفحهای بولتون دست یافته و مشاور سابق امنیت ملی کاخ سفید در این کتاب تمرکز زیادی بر مسائل و تصمیمهای سیاست خارجی از اوکراین و ونزوئلا گرفته تا کرهشمالی و ایران دارد. بر اساس آنچه رسانههای آمریکایی گزارش دادهاند، کتاب بولتون دارای مطالب حساسی است که هر کدام از آنها در سال انتخابات و در میانه بحران کرونا و اعتراضات سیاهپوستان میتواند بحران تازهای برای ترامپ بیافریند. بولتون در واکنش به محرمانه بودن مطالب کتابش گفته این کتاب هیچ چیز محرمانهای ندارد. بر اساس آنچه رسانهها نوشتهاند، بولتون در این کتاب استدلال کرده مجلس نمایندگان آمریکا با اکثریت دموکراتها باید گستره تحقیقات استیضاح خود علیه ترامپ را از تحقیق درباره دخالت دادن اوکراین در مسائل داخلی ایالات متحده فراتر میبرد.
* چرا این کتاب مهم است؟
در چند سالی که نام ترامپ به عنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری و بعد رئیسجمهوری آمریکا طرح شده، آنقدر داستانهای عجیب و غریب از زندگی شخصی و کاری و دوران ریاستجمهوری وی شنیدهایم که تقریبا هیچ چیزی ما را غافلگیر نمیکند. با این حال اما تکاپوی ترامپ برای جلوگیری از انتشار این کتاب چند دلیل میتواند داشته باشد:
1- نویسنده کتاب از رگ گردن به ترامپ و تصمیماتش در کاخ سفید نزدیکتر بوده و کسی نمیتواند منکر نزدیکی فوقالعاده بولتون به ترامپ باشد. 2- امسال، سال انتخابات آمریکاست. ترامپ هماکنون در 2 جبهه کرونا و اعتراضات ضدنژادپرستی در حال نبرد است تا اوضاع را به سود خود برگرداند. نظرسنجیهای انتخاباتی سر سازش با وی ندارند و او فقط حفظ ظاهر میکند. درگیری در جبهه سوم یعنی پاسخ به تکتک اتهامات مطرح شده در کتاب بولتون برای وی میتواند دردسری حتی بزرگتر از کرونا و اعتراضات اخیر ایجاد کند.
* درخواست از چین
یکی از جنجالیترین بخشهای این کتاب افشای درخواستهای دونالد ترامپ از رئیسجمهوری چین برای کمک به روند انتخاب دوباره وی در انتخابات سال جاری میلادی است. بر اساس این گزارش، ترامپ از رئیسجمهوری چین خواسته که با خرید محصولات کشاورزی بیشتر از آمریکا، به پیروزی وی در انتخابات کمک کند. بولتون نوشته است که ترامپ ژوئن ۲۰۱۹ در حاشیه اجلاس گروه ۲۰ در ژاپن دیداری با رئیسجمهوری چین داشته و این درخواست را در آن دیدار مطرح کرده است. ترامپ در آن دیدار به شی گفته بود که اگر چین محصولات کشاورزی بیشتری از کشاورزان آمریکایی بخرد به شانس پیروزی وی در انتخابات کمک خواهد کرد. بولتون نوشت که شی نزد ترامپ از کسانی که در آمریکا از چین انتقاد میکنند گلایه کرده بود. بولتون نوشت: ترامپ فوراً تصور کرده که منظور شی، دموکراتهاست. ترامپ نیز با تأیید این موضوع گفت که خصومت زیادی در میان دموکراتها نسبت به چین وجود دارد. بولتون افزود: ترامپ سپس در کمال تعجب بحث را به انتخابات آینده ریاستجمهوری آمریکا کشاند و به قابلیت اقتصادی چین برای تأثیرگذاری بر مبارزات انتخاباتی آمریکا اشاره کرد و از شی خواست تا پیروزی وی را تضمین کند. به نوشته بولتون، ترامپ همچنین به رئیسجمهوری چین گفته بود که مردم آمریکا مشتاق هستند قانون اساسی تغییر پیدا کند تا وی بیش از 2 بار رئیسجمهوری آمریکا شود.
* حمله باحال به ونزوئلا!
ونزوئلا این روزها یکی از چالشهای سیاست خارجی آمریکاست. تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه این کشور توسط ایران به چالش کشیده شده و آمریکا با وجود تلاش فراوان هنوز نتوانسته اقدامی علیه رئیسجمهور قانونی این کشور انجام دهد. بولتون در بخشی از خاطرات خود افشا میکند حمله به ونزوئلا بارها در کلام ترامپ شنیده شده و وی از آن سخن گفته است. بولتون در کتابش به برخی اظهارات عجیب رئیسجمهور آمریکا اشاره کرده و نوشته است ترامپ حمله احتمالی به ونزوئلا را «باحال» توصیف کرده و گفته این کشور در حقیقت بخشی از ایالات متحده آمریکاست!
* درخواست از آبه شینزو
حضور کوتاه مدت آبه شینزو، نخستوزیر ژاپن در تهران از سوی برخی رسانهها با هدف وساطت میان ایران و آمریکا تفسیر شد. حالا جان بولتون در کتاب خود بر این موضوع مهر صحت زده و نوشته است: ترامپ از آبه شینزو خواسته بود به وی کمک کند که به توافقی با ایران دست پیدا کند. در بخشهای مرتبط با ایران، بولتون همچنین از امیدواری فراوانش برای حمله ترامپ به ایران بعد از سرنگون کردن پهپاد آمریکایی سخن گفته است که البته ترامپ به دلیل تبعات بالای آن برای آمریکا از این اقدام منصرف شد.
* بیاطلاعی ترامپ از مهمترین موضوعات
یکی از نکات مورد اشاره در کتاب بولتون، افشای بی اطلاعی ترامپ از روندهای اداری ساده کاخ سفید تا مهمترین موضوعات مرتبط با امنیت ملی آمریکاست. در یکی از اشارات این کتاب بولتون نوشته است: دونالد ترامپ در دیداری که با «ترزا می» نخستوزیر پیشین انگلیس داشته از او پرسیده است «آیا شما قدرت هستهای هستید؟»؛ پرسشی که از نظر بولتون لحن شوخی نداشت. به گزارش گاردین، بولتون گفته است ترامپ نمیدانست بریتانیا سلاح هستهای دارد. مطلع نبودن ترامپ از توان هستهای نزدیکترین همپیمان آمریکا یکی از نمونههای فراوانی است که بولتون در کتابش درباره بیسوادی رئیسجمهور آمریکا درباره مسائل ژئوپلیتیک به آن اشاره کرده است. بولتون جلسهای را در سال ۲۰۱۸ به یاد میآورد که «ترزا می» نخستوزیر وقت انگلیس در آن حضور داشت. در این جلسه یکی از مقامهای بریتانیایی به انگلیس به عنوان قدرت هستهای اشاره میکند. ترامپ در لحنی که به باور بولتون رنگ و بوی شوخی نداشت، میپرسد: مگر شما هم قدرت هستهای هستید؟
* ترامپ دروغ میگوید
شبکه تلویزیونی «ایبیسی» اعلام کرد مصاحبهای با مشاور سابق امنیت ملی آمریکا انجام داده و وی ترامپ را به دروغگویی متهم کرده است. این شبکه بخشهای کوتاهی از این مصاحبه را پخش و اعلام کرد نسخه کامل آن یکشنبه پخش خواهد شد. «مارتا راداتس» خبرنگار ایبیسی که این مصاحبه را انجام داده، از بولتون میپرسد آیا رئیسجمهور دروغ میگوید؟ بولتون نیز جواب میدهد: بله! دروغ میگوید و این اولین بارش نیست.
* آخرین تلاشهای ترامپ برای منتشر نشدن کتاب
ترامپ در چند روز گذشته و با افشای جزئیات کوچکی از خاطرات بولتون عرصه را بر خود تنگ دیده و به دنبال راهی برای جلوگیری از توزیع کتاب وی است. وی هفته پیش به خبرنگاران گفت: من هر محاورهای را که به عنوان رئیسجمهور داشتهام، کاملا محرمانه میدانم. این یعنی اگر او کتابی نوشت و کتاب منتشر شد، قانون را نقض کرده و فکر میکنم با مشکلات قضایی روبهرو خواهد شد.
دونالد ترامپ همچنین در توئیت جدیدی با احمق و جنگطلب توصیف کردن جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی خود، نوشت: کتاب او پر از اکاذیب و روایتهای جعلی است. وی با ملقب کردن بولتون به فردی دیوانه، درباره بخشهایی از کتابش که روزنامه نیویورکتایمز منتشر کرده است، نوشت: کتاب جان بولتون دیوانه پر از دروغ و اخبار جعلی است. تا وقتی او را اخراج نکرده بودم، از من خوب میگفت. او یک احمق کسلکننده و ناراضی است که فقط دنبال جنگ است. هرگز راهحلی نداشت. منزوی شده بود و خوشبختانه از شرش خلاص شدیم. عجب آدم احمقی.
دونالد ترامپ همچنین عصر پنجشنبه در پیامی توئیتری نوشت: وقتی جان بولتون خلوضع در مصاحبهای به صورتی احمقانه گفت در حال بررسی مدل لیبی برای کرهشمالی است، همه چیز به هم ریخت. کیم جونگ اون، رهبر کرهشمالی که بخوبی داشتیم با او کنار میآمدیم، مثل موشکهایش خشمگین شد و درست هم بود.
* پمپئو: نخواندهام اما اباطیل است
مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا هم در پیامی توئیتری در واکنش به انتشار کتاب خاطرات بولتون با بیان اینکه این کتاب را نخوانده است، نوشت: اما با توجه به گزیدههای آن که منتشر شده، جان بولتون مشتی دروغ، مطالب نیمهدرست کاملا تحریف شده و اباطیل آشکار منتشر میکند. پمپئو افزود: هم ناراحتکننده و هم خطرناک است که نقش نهایی بولتون، خائنی شده است که با نقض اعتماد مقدس مردم به او به آمریکا آسیب میزند.
* توفان در راه است؟
واکنشها به کتاب بولتون تازه آغاز شده است و همانگونه که پیشبینی میشد توفان بزرگی پیشبینی میشود. راز نگرانیهای ترامپ از پایان این ماجرا را باید در لابهلای سطور کتاب جستوجو کرد.
***
[دلیل مخالفت نهادهای داخلی آمریکا با انتشار کتاب بولتون]
دکتر فؤاد ایزدی، استاد دانشگاه تهران و متخصص مسائل آمریکا در گفتوگو با «وطن امروز» درباره چرایی اهمیت کتاب بولتون و دلیل ممانعت ترامپ و کاخ سفید از انتشار آن گفت: انتشار کتاب جان بولتون از سوی 2 نهاد داخلی آمریکا با مخالفت مواجه شده است. ترامپ و کاخ سفید نگران این هستند که افشای برخی رازها توسط مشاور سابق امنیت ملی ترامپ موجب کاهش اقبال عمومی به رئیسجمهور آمریکا در انتخابات نوامبر شود، چرا که بولتون در این کتاب پشت پرده برخی مسائل مثل معامله ترامپ با چین در زمینه افزایش تولید محصولات کشاورزی برای ایالتهایی که وی در آنها شانس بیشتری برای پیروزی داشت را مطرح کرده است. از آنجا که بولتون یک جمهوریخواه تمامعیار است، نه کاخ سفید و نه حامیان وی نمیتوانند این مطالب را اظهارنظر ساده یا اطلاعات به دست آمده توسط لابیهای دموکرات عنوان کنند. بخش دیگری که مخالف انتشار کتاب بولتون است، برخی سازمانهای امنیتی - اطلاعاتی آمریکا هستند. این نهادها نگران این هستند که انتشار کتاب منجر به افشا شدن ترفندهای محرمانه آمریکا در روابط خارجی شود. به عبارت دیگر مطالعه دقیق این کتاب میتواند نگاه تازهای به تحلیلگران در زمینه رفتارشناسی حاکمیت در آمریکا بدهد.
****** افشاگریهای بولتون چه اندازه میتواند بر نتیجه انتخابات آمریکا تأثیر بگذارد؟
ثمانه اکوان: ماههاست کاخ سفید ترامپ در حال جدال با «جان بولتون» مشاور پیشین امنیت ملی این کشور بر سر انتشار کتابش درباره حوادث اتفاق افتاده در کاخ سفید در طول دوره ریاست جمهوری ترامپ است. مسائل جالب توجهی در این کتاب مطرح شده که هر کدام به مرور زمان در حال افشا شدن است. از زمانی که کاخ سفید در هنگامه استیضاح ترامپ، درخواست ممانعت از انتشار کتاب جان بولتون را مطرح کرد تا هماینک که کتاب در سراسر کتابفروشیهای آمریکا توزیع شده و در بخش پیشفروش سایت آمازون قرار گرفته و منتظر تأیید نهایی برای در دسترس مردم قرار گرفتن است، یک مسأله در بحثهای رسانهای به بحث روز تبدیل شد: آیا همانطور که در شایعات و صحبتهای پیشین جان بولتون مطرح شده بود، ماجرای اوکراین و درخواست ترامپ از رئیسجمهور این کشور برای کمک به انتخاب شدن دوباره او در انتخابات سال 2020 صحت دارد؟ و آیا آنطور که اخیرا بیان شده ترامپ از «شی جین پنگ» رئیسجمهور چین نیز همین خواسته را داشته تا کمک کند او در انتخابات پیش رو برنده میدان باشد؟ این مسائل اما به نظر میرسد در مقابل موضوعات عمیقتر دیگر در درون کاخ سفید، مسائلی پیش پا افتاده باشد که به درد بخشی از مطبوعات عامه آمریکا و سراسر دنیا میخورد. بحث مهمتر و اصلی در این میان که توسط این کتاب میتواند روشن شود، حوزه اختیارات رئیسجمهور آمریکا و مافیایی است که او در درون کاخ سفید برای باقی ماندن در قدرت و اعمال آن بر مردم این کشور و کشورهای دیگر در سراسر دنیا ایجاد کرده است.
نکته جالب درباره کتاب جنجالی بولتون این است که این کتاب اگر چه به صورت رسمی هنوز منتشر نشده و کاخ سفید بنا دارد جلوی توزیع آن در کتابفروشیها را بگیرد اما رسانههای آمریکایی هر کدام به نسخهای یا بخشهای مهم این کتاب دسترسی پیدا کردهاند و حالا منتشر نشدن کتاب هم نمیتواند تأثیری بر روند انتقال اطلاعات این کتاب از طریق رسانهها بگذارد. بر همین اساس بلومبرگ خبر داده است مهمترین بخش این کتاب چگونگی سوءاستفاده شخص رئیسجمهور ایالات متحده از وزارت دادگستری این کشور برای پیش بردن اهداف شخصی و انتخاباتیاش در سراسر دنیا است. بر این اساس به نظر میرسد ترامپ بارها به رهبران جهان از جمله رؤسایجمهور ترکیه و چین قول داده است از نفوذ خود در دستگاه قضایی ایالاتمتحده استفاده کرده و مانع اعمال قانون بر برخی شرکتهای این کشورها شود. به طور مثال او به رجب طیب اردوغان در حاشیه اجلاس جی 20 گفته بود معتقد است بانک ترکیه که متهم به دور زدن تحریمهای ایران شده بود، کاملا بیگناه است و قول داده بود همه چیز را تحت کنترل گرفته و اجازه نمیدهد حکم دستگاه قضایی آمریکا علیه این بانک اجرایی شود. با این حال بعد از حمله ترکیه به بخشهایی از سوریه که بشدت با مخالفت دولت آمریکا مواجه شد، ترامپ از این نظر خود برگشت و دستگاه قضایی ایالات متحده علیه «هالک بانک» ترکیه اعلام جرم کرد. ترامپ همچنین در مذاکرات تجاری که با چین داشته عنوان کرده است از سیستم قضایی آمریکا و حکمهایی که علیه شرکتهای ارتباطی چین از جمله شرکت ارتباطی ZTE میدهد، استفاده میکند تا در این مذاکرات رأی و نظر نهایی با او همراه باشد. زمانی که گفتوگوهای تجاری به نتیجه نهایی خود رسید و به ظاهر چین در این مسأله به بخشی از خواستههای ترامپ تن در داد، دستگاه قضایی آمریکا نیز در حکمی موضع پیشین خود درباره شرکت ZTE را تغییر داد و با وجود اینکه تا پیش از این 7 سال ممنوعیت برای فروش مواد اولیه و مورد نیاز این شرکت از سوی آمریکا تصویب شده بود، ترامپ به این شرکت اجازه داد بعد از پرداخت 2/1 میلیارد دلار جریمه، باز هم به کار و تجارت خود با آمریکا ادامه دهد.
نکات جالب توجه در این کتاب که البته به درد فضاسازیهای رسانهای علیه ترامپ آن هم در ماههای منتهی به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا میخورد، زیاد است؛ از مخالفت ترامپ با تحقیقات درباره دخالت روسیه در انتخابات سال 2016 گرفته تا تلاشها و تقلاهای او برای متهم کردن پسر بایدن به فساد مالی در اوکراین یا اعمال نفوذ در سیستم قضایی آمریکا برای پیشبرد اهداف سیاسی و شخصیاش. نکتهای که در این میان مغفول مانده، زمان انتشار این کتاب و همچنین دلایل جان بولتون برای عقب انداختن زمان انتشار کتاب تا روزهای منتهی به انتخابات است.
در روزهایی که بیان میشود نه تنها دموکراتها، بلکه تعدادی از جمهوریخواهان نیز به دنبال جلبنظر رأیدهندگان الکترال برای رأی به بایدن هستند، ترامپ حالا باید با رسواییهای زیادی سروکله بزند و از بحرانهای سیاسی زیادی که این روزها برای کاخ سفید به وجود میآید، عبور کند. کتاب جان بولتون و احتمال انتشار آن تنها یکی از این موانع و رسواییهاست. کتاب دیگری که بزودی منتشر خواهد شد، کتابی است که برادرزاده ترامپ نوشته و در آن به فرارهای مالیاتی او در طول دورانی که کار تجارت انجام میداده، پرداخته است. این کتاب نیز به نوبه خود قرار است جنجال زیادی در فضای سیاسی آمریکا ایجاد کند. اما آیا این جنجالها به تنهایی برای رأی نیاوردن ترامپ در دوره بعدی انتخابات کافی است؟ مطمئنا نه!
علت اصلی استقبال رسانهها بویژه رسانههای دموکرات از این نوع کتابها و خاطرات که بیشتر از اینکه مبتنی بر واقعیات باشد، مبتنی بر نفرت شخصی اشخاص از دونالد ترامپ است و به نوعی یک انتقامگیری از او به حساب میآید، عصبانیت آنها از به سرانجام نرسیدن مسأله استیضاح ترامپ در روزهای منتهی به سال 2020 در کنگره است.
در آن زمان که استیضاح ترامپ در مجلس سنا در حال پیگیری بود و «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نیز به شخصه هدایت کارزار تبلیغاتی دموکراتها علیه رئیسجمهور آمریکا را در دست گرفته بود، دموکراتها که نتوانسته بودند جان بولتون را قانع کنند که در جلسه استیضاح ترامپ شرکت کرده و اتهامات علیه او را تأیید کند، به این نتیجه رسیدند بهتر است کار اقناع افکار عمومی درباره بیصلاحیت بودن ترامپ برای اداره کشور را بر عهده مردم آمریکا بگذارند. نوع مواجهه مجلس سنا با این استیضاح و تلاش پرثمر حزب جمهوریخواه برای تبدیل کردن جلسه محاکمه به جلسهای مضحک و بیمعنی در نهایت به ثمر نشست و استیضاح به سرانجام نرسید. حالا که کار از کار گذشته و تلاشها برای برکناری ترامپ نتیجه نداد و در نهایت حزب جمهوریخواه فرصت تأثیرگذاری بر افکار عمومی را نیز از دموکراتها گرفت، باید بحرانهای دیگری برای دولت ترامپ پیش میآمد که در نهایت مردم و رأیدهندگان الکترال را به جایی برساند که به او در انتخابات 2020 رأی ندهند. اگر چه دموکراتها بشدت از دست بولتون عصبانی بودند که چرا در جلسه محاکمه سنا شرکت نکرد اما بحث انتشار کتاب او را به عنوان بهترین فرصت برای تأثیرگذاری بیشتر بر افکار عمومی مردم آمریکا میدانند. بولتون که خود در پی انتقام گرفتن از ترامپ است، به اندازه کافی تمایل برای همکاری با دموکراتها را دارد و تلاش دارد دست روی دولت عمیق (Deep State) آمریکا بگذارد و نشان دهد ترامپ حتی برای سیاستمداران در سایهای که حکومت ایالات متحده را راهبری میکنند، خطری بشدت تکاندهنده حساب میشود. به همین دلیل از اعمال نفوذ او در سیستم قضایی آمریکا یا حتی التماسهایش به برخی دولتها برای حمایت از او در انتخابات صحبت میکند. همه اینها سیاستهایی است که بشدت با واکنش نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا مواجه شده و در نهایت سر از جلسات حزب جمهوریخواه برای تعیین نامزد نهاییاش یا انتخاب الکترالها برای انتخابات ماه نوامبر در میآورد.
حالا که دموکراتها با انواع و اقسام اقدامات خود از جمله دمیدن بر آتش اعتراضات ضدنژادپرستی یا تأثیرگذاری بر افکار عمومی در رسانهها نتوانستهاند تأثیری بر آرای احتمالی ترامپ داشته باشند، سعی دارند از طریق نهادهای داخلی آمریکا و دولت عمیق این کشور مانع از رأیآوری او در انتخابات شوند. کمپین انتخاباتی ترامپ هم اما در مقابل واکنشهای زیادی دارد که در طول چند ماه باقیمانده تا زمان انتخابات از خود نشان میدهد. ترامپ که خود ویرانکنندهترین رئیسجمهور آمریکا از منظر از بین بردن میراث رؤسای جمهور پیشین این کشور است، در طول این چند ماه به همراه جمهوریخواهانی که هنوز به او وفادار ماندهاند، تلاش میکند میراث خود در فضای سیاسی و اجتماعی آمریکا را به نوعی مستقر و پاینده کند که رئیسجمهور بعدی، حتی اگر بایدن هم باشد یا هر کس دیگری بعد از او در طول تاریخ آمریکا، نتواند اقدامات ترامپ را بیاثر کند.
به همین دلیل است که در حالی که جدال برای دموکراتها در کف خیابان و رسانهها و فضای افکار عمومی آمریکا ادامه دارد، ترامپ در ساختار قدرت، مجلس سنا و نهادهای امنیتی و سیاستگذاری در حال پیشروی است. این جدالها تا چند ماه آینده رنگ و بوی شدیدتری به خود گرفته و باعث ایجاد دوقطبی شدیدتری در جامعه آمریکا میشود اما آنچه بر جا میماند مهرههای سوختهای در فضای سیاسی آمریکا مانند جان بولتون است که اگر حرفی هم برای گفتن داشتند، این حرف در هیاهو و جنجال رسانهای زمان انتخابات گم میشود.
ارسال به دوستان
انقلاب علیه فسیلها
* نگاهی به برخی بایستههای ضروری فکری و معرفتی حرکتهای تحولخواهانه
سخنرانی امسال رهبر حکیم انقلاب در سالگرد ارتحال امام خمینی به موضوع لزوم تحولخواهی در نظام اسلامی اختصاص یافت. ایشان در این سخنرانی به ابعاد گوناگون جریان تحولخواهی و لوازم ضروری یک حرکت تحولخواهانه اشاره کردند. در بین عناصری که مقام معظم رهبری به شرح آن پرداختند، تاکید بر «پشتوانه معرفتی» سهم ویژهای داشت. ایشان هشدار دادند تاریخ انقلاب ثابت کرده هر جریان تحولخواهی که پایه مستحکم معرفتی نداشته باشد، در نهایت به عقبگرد و استحاله ماهوی ختم میشود. ایشان در بخشی از بیاناتشان فرمودند: امام هم هر کاری که در زمینه تحولات انجام دادند، متکی بر همین حرکت اسلامی و مبانی معرفتی اسلام بود؛ امام در چارچوب آن حرکت کردند. اگر چنانچه یک چنین پشتوانه فکریای وجود نداشته باشد، این تحول انسان، غلط خواهد بود و احتمالا انسان قدم را نابجا برمیدارد، بعد هم درست پافشاری نمیکند؛ یعنی ثبات قدم در این حالت تحولی نخواهد داشت. انسان به یاد بعضیها میافتد، ما در انقلاب خودمان داشتیم کسانی را که اینها افراد انقلابی و علاقهمند بودند، منتها چون پایههای فکریشان پایههای محکمی نبود، پایههای ایمانیشان، پایههای متین و مستحکم و دارای پشتوانههای عقلانی محکم و استدلالی محکمی نبود، بعد از اینکه مدتی گذشت و از سنین جوانی مثلا یک مقداری عبور کردند، تبدیل شدند به همان فسیلهایی که اصلا انقلاب علیه آن فسیلها بود؛ یعنی انقلاب اسلامی در واقع یک عده فسیلهای کجرو را کنار زد. بعضی جوانهای انقلابی دیروز هم بعد از آنکه وارد مرحلههای گوناگون زندگی و عبور از سالهای جوانی شدند، در واقع نزدیک شدند حالا یا بعضیها نزدیک شدند، یا بعضیها تبدیل شدند- به چیزی شبیه آن فسیلها. بر همین اساس در این پرونده به بررسی برخی ابعاد معرفتی به عنوان پشتوانه یک حرکت تحولخواهانه پرداختهایم؛ حرکتی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب در نهایت به انقلاب علیه فسیلها بینجامد، نه اینکه خود تبدیل به یک فسیل دیگر شود. *** ناگفتهها و ناشنیدههای شهید مطهری برای دوران تحولخواهی دکتر سید محمدصالح هاشمی گلپایگانی*: تحولخواهی نیاز به مبنای فکری دارد اگر نه به تهوع ختم میشود. نمونه این مسأله کسانی هستند که در اوایل انقلاب مدام از استکبارستیزی دم میزدند و امروز به صورت تهوعآوری به استکبار التماس میکنند. اگر کسی به دنبال تحولخواهی و داشتن پشتوانه معرفتی در این مسیر است، بهترین راه مطالعه آثار شهید مطهری به صورت نظاممند است. متأسفانه آنچه تاکنون از شهید مطهری منتشر شده به سبک انتشارات صدرا، یک مجموعه کشکولی و پراکنده است، در حالی که شهید مطهری صاحب یک فکر نظاممند و منسجم است. ما در طرح بینش مطهر سعی کردیم با طراحی 40 کتاب در 4 سطح، نظام فکری شهید مطهری را به مخاطب ارائه کنیم. به این شکل خواننده آثار صاحب بینشی میشود که میتواند با مبنای آثار شهید مطهری برای بسیاری از مسائل روز تحلیل و پاسخ مناسب بیابد. در اینجا لازم است اشاره کنم که فاجعه و مصیبت بزرگی که برای آثار شهید مطهری رخ داده این است که هنوز بعد از گذشت 40 سال بسیاری از آثار ایشان در حصر خانگی خانواده شهید مطهری است. هنوز بعد از گذشت این همه سال انتشارات صدرا هر از گاهی کتاب جدیدی از شهید مطهری منتشر میکند که این یک فاجعه است، در حالی که آثار دکتر شریعتی همان 2 سال اول به صورت کامل منتشر شد.
جالب است بدانید که ما بعد از تلاشهای طافتفرسا توانستیم کتابی را بتازگی از ایشان منتشر کنیم به نام تاریخ عقاید اقتصادی. شهید مطهری 2 روز قبل از شهادتش با درکی که از مشکل اقتصاد در ایام بعد از انقلاب داشت، اساتید مختلف حوزه اقتصاد را دور هم جمع میکند تا بتواند به تبیینی از اقتصاد اسلامی برسد. ما نوارهای این جلسات را جمع کردیم و با همه سختیای که داشت آنها را پیاده کردیم؛ این فاجعه است که مطالب و آثار مهم شهید مطهری در حوزه اقتصاد بعد از 40 سال در دسترس مردم قرار بگیرد.
باید توجه داشت که نهتنها دوره اندیشه شهید مطهری به پایان نرسیده، بلکه شهید مطهری حرفهایی دارد بسیار فراتر از زمان خودش که هنوز که هنوز است مغفول مانده است. همین است که باعث شده تا اندیشه مطهری برای دوران تحولخواهی انقلاب هم حرفهای بسیاری داشته باشد. قبل از اینکه نمونههای این موضوع را ارائه کنم باید مقدمهای را مطرح کنم.
اساس اندیشه و دغدغه شهید مطهری این بوده است که اسلام 1400 سال پیش چگونه میتواند پاسخگوی نیازهای بشریت در عصر حاضر باشد؟ ایشان با همین دغدغه در کتاب اسلام و مقتضیات زمان به ارائه مباحث خود میپردازد. ایشان این نظر را مطرح میکند که ما در مجموعه معارف اسلامی یکسری ثابتات داریم، یک سری متغیرات. مثلا در آیه «اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» که مسلمانان را دعوت به افزایش قدرت در برابر دشمن میکند، تأکید میکند که اسبهای زین کرده را برای ترساندن دشمن فراهم کنند. در این آیه اصل افزایش قدرت نظامی و اصل مجهز شدن به ابزار نظامی برای ترساندن دشمن یک اصل ثابت است اما فراهم کردن اسب زین کرده یک اصل متغیر است که با گذشت زمان تغییر میکند. بر اساس همین مثال، هر فرد و جریانی که وارد گردونه تحولخواهی میشود باید با شناخت ثابتات و براساس ثابتات دست به تغییر متغیرات بزند.
توجه داشته باشید که دست به تغییر زدن، هم تغییر ثابتات و هم متغیرات، نامش ولنگاری است، از آن طرف حفظ و ثابت نگه داشتن ثابتات و متغیرات توامان با هم، نامش تحجر است اما حفظ ثابتات و تغییر متغیرات نامش تحول است و انقلابیگری. تحول چیزی در میانه ولنگاری و تحجر است. متأسفانه بسیاری از مدیران ما به دنبال حفظ وضع موجود هستند و از تغییر میترسند، در حالی که یک مدیر انقلابی کسی است که مدام در پی برهم زدن وضع موجود برای رسیدن به وضع مطلوب است، آن هم براساس ثابتات.
با این مقدمه به چند نمونه از مواردی در اندیشه شهید مطهری میپردازم که هنوز که هنوز است مغفول مانده است. اولین مورد که شاید هنوز هم کسی جرأت بیانش را نداشته باشد اصلاح در داخل حوزههای علمیه است. شهید مطهری نقل میکند این ایده آیتالله العظمی حائری، مؤسس حوزه علمیه قم بوده است که مرجعیت تخصصی بشود. در دوران امروز ما مگر امکانش وجود دارد که شخصی هم در اقتصاد و بانکداری مجتهد باشد بلکه اعلم باشد، هم در عرصه فرهنگ و هنر، هم در عرصه پزشکی؟ چه اشکال دارد که یک پزشک مؤمن و باهوش با ورود به حوزه علمیه تبدیل به یک مرجع تقلید فقط در حوزه احکام فقهی پزشکی بشود؟ یا اینکه یک خانمی در حوزه مسائل زنان مجتهد و مرجع تقلید بشود؟ شما تصور کنید ولیفقیه چندین بازوی تخصصی داشت که هر کدام یک مرجع تقلید در حوزه تخصصی فقهی بودند، چقدر کشور جلو میافتاد؟
محتوای دروس حوزه علمیه نیاز به تحول جدی دارد؛ به قول آیتالله العظمی جوادیآملی اگر تولیدات حوزه نجف از حوزه قم گرفته بشود چه برای این حوزه میماند؟ اگر انقلاب هم نبود چه تغییری در دروس حوزه ایجاد میشد؟ به همین خاطر است که بسیاری از طلبهها احساس نمیکنند که در حال فراگیری اموری هستند که بتواند نیازهای جامعه را برآورده کند.
مسأله دیگری که شهید مطهری مطرح میکند، اصلاح ساختار اقتصادی حوزههای علمیه است. شهید مطهری پیشنهاد میدهد که همه وجوهات در یک صندوق واحد واریز بشود و سپس براساس یک ساختار و نظام مشخص این وجوهات تقسیم شود.
نمونههای پیشنهادهای شهید مطهری که مصداق تحولخواهی است و مغفول هم مانده یکی دو تا نیست، از مسأله خانواده و تعدد زوجات و ازدواج موقت گرفته تا حتی مسأله حقوقهای نجومی که ایشان به آن پرداخته است. شهید مطهری در جایی بیان میکند که یکی همین که شغل رفتگری جایگاه اجتماعی بالایی برای شخص ندارد و از طرف دیگر یک مدیر جایگاه اجتماعی بالاتری دارد، به عنوان تفاوت در جایگاه کافی است و دیگر نباید تفاوت آنچنانی حقوقی و درآمد را هم به این اختلاف در شأن اجتماعی اضافه کرد.
در پایان این نکته را دوباره یادآوری میکنم که مطالعه آثار شهید مطهری نه به صورت کشکولی، بلکه به صورت یک فرآیند نظاممند، بهترین پشتوانه معرفتی است برای کسانی که در جریان تحولخواهی به دنبال تغییر در عرصههای سیاسی و اجتماعی به منظور اعتلا و پیشرفت کشور هستند.
* مبدع و مسؤول طرح ملی بینش مطهر *** عقلانیت اسلامی، قطبنمای تحولخواهی دکتر عبدالحسین خسروپناه*: امام خمینی هم تحولخواه بود و هم تحولساز؛ آن هم تحولی مبتنی بر عقلانیت اسلامی. ممکن است خیلیها اهل حرف زدن از تحول باشند اما اهل هزینه دادن برای تحقق آن نیستند. خیلی از روشنفکرها در کافهها مینشینند و پیپ میکشند و قهوه اسپرسو میخورند و علیه خیلی چیزها حرف هم میزنند و مطالبه تحول و تغییر میکنند اما اگر لازم بشود برای همین حرفها هزینهای بدهند، اهل این چیزها نیستند ولی امام خمینی(ره) اینگونه نبود؛ هم تحولخواه بود و هم برای تحولی که میخواست حاضر بود هزینه بدهد، این از مهمترین شاخصههای مکتب امام خمینی است.
مقام معظم رهبری هر سال در سالگرد ارتحال امام یکی از مؤلفههای مکتب امام یا به تعبیری منظومه فکری امام را مورد بررسی قرار میدهند؛ منظومه فکری اصطلاحی است که مقام معظم رهبری در سال 95 مشخصا درباره اندیشههای امام خمینی به کار بردند. همین رفتار رهبر معظم انقلاب نشان میدهد مکتب امام یک مکتب زنده و پویاست و اینچنین نیست که این مکتب مرده باشد و پاسخگوی نیازهای اکنون ما نباشد.
آیتالله خامنهای در سخنرانی سالروز ارتحال حضرت امام که امسال ایراد کردند، بر مسأله تحولخواهی تأکید کردند. چرتکه هر اندیشه و مکتبی اگر عنصر تحول را در نظر نگیرد، دچار رکود و سکون میشود. تحولخواهی لازمه مکتبی است که میخواهد زنده و پویا باشد. بیتوجهی به تحولخواهی موجب عقبگرد میشود، از همین رو است که جریانی که تحول را نادیده بگیرد، بیشک به دام انحطاط میافتد. در روایات هم به این امر اشاره شده است؛ چنان که امام باقر به این مضمون میفرمایند که اگر عالم به زمان خود شناخت نداشته باشد، مورد هجمه شبهات و مشکلات قرار میگیرد. همین جلوگیری از عقبگرد، انحطاط یا به عبارت دیگری ارتجاع است که باعث میشود مقام معظم رهبری بر ضرورت تحول تاکید کنند.
نکتهای که باید در ادامه به آن اشاره کرد، این است که تحولخواهی اگر بخواهد ماندگار باشد، باید پشتوانه معرفتی داشته باشد، اگر نه تحولخواهی مبتنی بر هیجانات شاید به گرفتن رأی بینجامد اما پایدار نیست و به تغییر ماندگاری نمیانجامد. تحولخواهیهایی که در طول تاریخ جریانساز و اثرگذار بودند، هر کدام دارای یک نظام فکری و نوع خاصی از عقلانیت بودهاند. شما ببینید مثلا هیتلر یک فردی بود که تحولی در بخشی از تاریخ آلمان ایجاد کرد، تحولاتی هم که به دست او رقم خورد، مبتنی بر یک عقلانیت بود اما عقلانیت نازیستی و فاشیستی. خود او میگوید رفتارش ریشه در تفکرات نیچه و انتخاب اجتماعی داروینیستی داشته است. برای نمونه دیگر آتاتورک را میتوان مثال زد. قبل از آتاتورک در دوران امپراتوری عثمانی، مردم عقیده داشتند احکام و قوانین اسلام باید در جامعه حکمفرما باشد اما بعد از روی کار آمدن آتاتورک چنان وضع اجتماعی ترکیه تغییر کرد که هماکنون بیش از 50 درصد مردم ترکیه معتقدند احکام و قوانین اسلامی نباید در جامعه اجرا شود. این یعنی رویکرد آتاتورک در جامعه هم سرازیر شد. پس میبینیم هر تحول قابل ذکری دارای یک نظام معرفتی بوده است. حتی همین کسانی که برجام را امضا کردند، افرادی هستند که به ادعای خود دنبال تحول هستند اما چه تحولی؟ و بر چه مبنایی؟ مبنای تحولخواهی طراحان برجام یک نظام معرفتی نئولیبرالیستی بود. لیبرالمسلک بودن این آقایان، آنها را به توافق برجام کشاند، آن هم چه لیبرالیسمی؟ یک لیبرالیسم مقلدانه که مدام منتظرند ببینند ارباب چه نسخهای میپیچد و آنها هم کورکورانه به این نسخه عمل کنند. یک بار من با یکی از همین افرادی که منتسب به جریان حامی سازش با آمریکاست، مناظرهای داشتم. در این مناظره اشارهای کردم به اقدامات جنایتکارانه آمریکا در یک قرن اخیر، از بمباران هستهای ژاپن تا هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران و جنگ ویتنام. ایشان در برابر بنده یک یک این اقدامات را توجیه میکرد به طوری که مایه تعجب من میشد. اظهار میکرد اگر آمریکا به ژاپن حمله نمیکرد، جنگ جهانی ادامه پیدا میکرد و چندین برابر کشته داده میشد، حمله به هواپیمای مسافربری هم که یک اشتباه بود، جنگ ویتنام هم که لازم بود. من با تعجب پرسیدم پس اگر آمریکا به ایران هم حمله کند و تو و خانوادهات را مثله کند، باز هم برای این کارش توجیه میآوری؟ اینجاست که میگویم نگاه لیبرالیستی این طیف یک نگاه کورکورانه و مقلدانه است که چشم به دهان ارباب دارد که او چه میگوید تا اینها اجرا کنند.
در برابر همه اینگونه نظامهای معرفتی، امام بنیانگذار یک حرکت تحولی بر مبنای عقلانیت اسلامی بود. عقلانیت اسلامی یعنی یک نظام معرفتی که عنصر سعادت اخروی و دنیوی را توأمان در نظر دارد. جمهوری اسلامی آمده است تا توسعه و تحول را مبنای همین نوع عقلانیت محقق کند؛ عقلانیتی که ریشه در آیات وحیانی و روایات اهل بیت عصمت و طهارت دارد؛ عقلانیتی که انسان را حیوانی که تنها باید نیازهای غریزیاش برطرف شود نمیبیند، بلکه او را موجودی میبیند که افق حرکت او ابدیت است. در نظام معرفت دینی و اسلامی به اینگونه عقلانیتی، اصطلاحا حکمت میگویند. این حکمت و عقلانیت اسلامی همان رکن اساسی و عنصر حیاتیای است که باید مبنای جریانات تحولخواه در نظام اسلامی باشد.
* عضو هیأتمدیره مجمع عالی حکمت اسلامی *** معنویت عدالتگستر، پشتوانه جریان تحولخواهی دکتر محمدرسول ایمانیخوشخو*: تأکید مقام معظم رهبری بر لزوم تحولخواهی به عنوان مهمترین عامل حفظ و بقای انقلاب، میتواند از زوایای مختلف مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. هر پدیدهای که به قلمرو زیست اجتماعی انسان وارد شده و قصد دخالت در آن را دارد، برای بقا محتاج پویایی و تحول است. جوامع انسانی در گذر زمان دچار تغییر و تحول شده و پیوسته بر تنوع و پیچیدگی مناسبات اجتماعی افزوده میشود و به تبع آن، نیازها و مطالبات جدیدی مطرح میشود و در این میان نهادی میتواند باقی بماند که از این حرکت سریع عقب نمانده و بتواند خود را بر اقتضائات جدید منطبق سازد. شهید مطهری در مباحث مربوط به جامعیت دین اسلام بیان میکنند حتی اسلام که تأمین نیازهای ذاتی و فطری انسان را هدف اصلی خود قرار داده و از این جهت ممکن است امری ثابت انگاشته شود اما به تحولات اجتماعی نیز بیتوجه نبوده و ظرفیتهایی برای پویایی در آن تعبیه شده تا بتواند گام به گام با جوامع در طول تاریخ پیش رفته و پاسخگوی نیازها در هر عصر و زمانی باشد. انقلاب اسلامی ما نیز به عنوان یک خیزش بزرگ اجتماعی که آرمانهای بزرگ الهی و انسانی را دنبال میکرد برای بقا نیازمند پویایی و تحول است. پویایی و تحول ضرورتاً به معنای دست کشیدن از آرمانهای اولیه نیست، بلکه توجه به واقعیتهای جاری است؛ نیازهایی که گذر زمان بر جوامع تحمیل میکند و اقتضائات جدیدی را رقم میزند. اما در این سیر شتابنده، جایگاه آرمان معنویتخواهی کجاست؟ شکی نیست که گسترش معنویت و آماده کردن فضای اجتماعی برای رشد معنوی انسانها از جمله اهداف این انقلاب و از جمله دغدغههای جدی معمار کبیر آن بوده است. با این حال، این هدف متعالی نیز برای بقا و ایفای نقش در این برهه از انقلاب نیازمند تحول و پویایی است که اگر این تحول رخ ندهد در گیر و دار تحولات عمیق اجتماعی یا به طور کلی حذف میشود و یا دچار استحاله میشود. وارد شدن در گردونه سیاست و آغشته شدن به مناسبات دور از اخلاق و معنویت حاکم بر بخشی از مناسبات اجتماعی، تصور جامعه را نسبت به آرمان معنویتخواهی دگرگون کرده و از فروغ این آرمان بزرگ کاسته است. فاصله گرفتن چهرههای معنوی از گردونه سیاست و واگذار کردن این حوزه به اهلش! خود بر انفعال این آرمان دامن زده و به این ادعای قدیمی حیات تازهای بخشیده که معنویت را باید در کنج مساجد و دل خانقاه جستوجو کرد و نه در کوران سیاست. در این میان برای تحول چه باید کرد؟ آیا باید با جریان سکولاریسم همنوا شد و همچون دین، معنویت را نیز از دخالت در دنیا منع کرد یا باید به دنبال ظرفیتهایی در معنویت گشت که میتوانند با حفظ حقیقت ماهوی، آن را در سامان دادن به مناسبات اجتماعی و اصلاح وضعیت نابهنجار توانمند سازند. به نظر میرسد آرمان معنویتخواهی در سالهای پس از انقلاب به سمتی پیش رفته که کمکم بیش از حقیقت معنویت، بر قالبها و آیینهای معنوی تأکید شد. معنویت نیز دارای گوهر و صدفی است، گوهر معنویت همان احساس قرب و درک ناب از حضور خداوند است و زمینهساز این احساس و درک متعالی، تهذیب نفس و رشد فضایل اخلاقی در نهاد انسان است. امروز انقلاب اسلامی برای زنده نگه داشتن آرمان معنویتخواهی نیازمند ترویج اخلاق و بویژه اخلاق اجتماعی است. اگرچه در جامعه اسلامی دغدغهمندی به شریعت امری لازم است اما گاه توجه به این مسأله ما را از برخی مظاهر بیاخلاقی که در بخشهایی از اجتماع ریشه دوانده غافل کرده است. معنویتخواهی اگر کماکان میخواهد در صدر شعارهای انقلاب جایگاه خود را حفظ کند باید نشان دهد که در مقابل هیچ فسادی و در هیچ سازمان و نهادی بیتفاوت نیست. معنویتخواهی انقلابی باید اقدام جدی خود را در عدالتگستری و مبارزه با تبعیض در تمام اشکال آن به جامعه نشان دهد. تظاهر به معنویت در مسؤولان باید جای خود را به عزم جدی برای حل مسائلی بدهد که ویرانکننده بنای هر معنویتی در وجود انسانند. مگر نه این است که ورود فقر از در باعث گریز ایمان و معنویت از در دیگر است؟ پس معنویتخواهی انقلابی نمیتواند چشم خود را بر فقر اجتماعی ببندد و تنها از قرب به خداوند سخن گوید. امروزه عصر هیجان غرایز و نبود بستر لازم در ارضای مشروع آنهاست و طبیعی است جوانانی که سرمایه اصلی این انقلاب محسوب میشوند به سمتی سوق یابند که فروغ نیازهای معنوی را در انسان به خاموشی میکشاند. در این شرایط نمیتوان از آرمان معنویت سخن گفت ولی برای حل این معضل فکری نکرد و از این نیاز فراگیر اجتماعی چشم فرو بست و تنها به موعظه و نصیحت و سفارش به تقوا و پرهیزکاری بسنده کرد. کلام آخر اینکه، آرمان بزرگ معنویتخواهی برای بقا و دچار نشدن به استحاله نیازمند تحول و پویایی است و پویایی این آرمان بزرگ در گرو اصلاح تصور ما از حقیقت معنویت و عوامل و موانع آن در جامعه است. بدونشک معنویت متعالی اسلام ظرفیتهای لازم برای پویایی را در اختیار دارد. اشارات فراوانی که در کلام وحی و پیشوایان معصوم درباره آسیبهای معنویت و عوامل زمینهساز آن وجود دارد و توصیههای ارزشمندی که در کلام امیرمؤمنان(ع) به والیان امر در جدی گرفتن مطالبات بحق اجتماعی یافت میشود، سرمایههای ارزشمندی هستند که توجه و عمل به آنها میتواند کماکان آرمان معنویتخواهی را زنده نگه داشته و پویایی و بقای انقلاب اسلامی را در دهه پنجم از حیات خود تضمین کند. * عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی ارسال به دوستان
«وطنامروز» درباره تعمیم مدل تجارت ایران با ونزوئلا به کشورهای منطقه گزارش میدهد
محور مقاومت اقتصادی
گروه اقتصادی: ایجاد یک محور مقاومت اقتصادی در برابر تحریمهای آمریکا توسط کشورهای تحریم شده با بهرهگیری از روشهایی مانند تهاتر کالا، تهاتر ارزی یا بهرهگیری از یک ارز مستقل میتواند تمام معادلات تحریمی آمریکا را بر هم بزند.
به گزارش «وطن امروز»، با بزرگ شدن دایره تحریمهای ایالات متحده آمریکا، کشورهای تحریم شده در حال زیر سوال بردن اصل موجودیت تحریمها هستند. این یعنی وقتی کشورهای تحریم شده میتوانند نیازهای یکدیگر را تأمین کنند، اساساً تحریمها هیچ ضرری برای اقتصاد آنها نخواهد داشت.
از سوی دیگر نادیده گرفتن تحریمها باعث شده سازوکارهایی که در آن تحریم رخ میدهد، مانند شبکه درج اطلاعات طرفین معامله انتقال پول (سوئیفت) کارایی خود را از دست بدهد و شبکههای غیرمتمرکز و بدون نظارت نهاد سوم جای آن را بگیرند. ادبیات استفاده از پیمانهای پولی دو یا چندجانبه، تهاتر کالایی، استفاده از رمز ارزها و استفاده از ارزهای محلی همزمان با بزرگ شدن باشگاه تحریمیها در حال گسترش است. اغلب کشورهای تحریمشده توسط آمریکا مشکلات یکسانی دارند؛ رشد قیمت دلار به دنبال کاهش تجارت، تورم ناشی از رشد قیمت ارز، متوقف شدن ورود درآمدهای بینالمللی ارزی به دلیل مسدود شدن کانالهای مالی که موجب کاهش سرمایه در گردش و واردات کالاهای اولیه میشود و... که نقطه وصل تمام این مشکلات دلار است. اگر اقتصادی بتواند خود را از دلار خودکفا کند، میتواند براحتی این شرایط را پشت سر بگذارد.
سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان اخیرا با اشاره به افزایش قیمت دلار در این کشور اظهار داشت: مسأله دلار بستگی به بازار خرید و فروش و عرضه و تقاضا دارد اما آمریکاییها برای ممانعت از تزریق دلار در بازار، به بانک مرکزی فشار میآورند. وی افزود: طی مدت اخیر ۲۰ میلیارد دلار از بانکهای لبنان خارج شده است؛ چه کسانی این پولها را از لبنان خارج کردهاند؟
نصرالله به حمایت ایران از ونزوئلا و ارسال محمولههای سوخت به این کشور اشاره کرد و گفت: آیا لبنان هم میتواند کشور دوستی مانند ایران در منطقه پیدا کند و برایش بنزین، گازوئیل و مشتقات نفتی دیگر بفروشد، بدون اینکه نیازی به دلار باشد؟ او گفت: «آیا این کار شدنی است؟ نتیجه تجربههای گذشته در لبنان نشان میدهد لبنانیها قبل از اینکه سراغ ایرانی یا غیرایرانی بروند، باید [با اینگونه تبادل] موافقت کنند. تجربههای گذشته نشان میدهد لبنانیها با اینگونه پیشنهادها موافقت نخواهند کرد».
سیدحسن نصرالله همچنین با اشاره به قانون «سزار» (تحمیل تحریمهای شدید آمریکا علیه سوریه) گفت: تحریمهای آمریکا علیه سوریه مردم این کشور را هدف قرار داده و هدف از وضع اینگونه تحریمها، تلاش آمریکا برای بازگرداندن آشوب و هرجومرج و جنگ داخلی به سوریه است.
وی افزود: اینکه واشنگتن به این قانون متوسل شده، نشاندهنده پیروزی سوریه در جنگ است و این تحریمها آخرین حربه و سلاح آمریکاییهاست.
دبیرکل حزبالله لبنان درباره تبعات و تأثیرات این تحریمها هشدار داد و گفت: لبنانیها باید از اینکه سوریه تحریم خواهد شد، خوشحال نباشند، چرا که این تحریمها لبنانیها را آزار خواهد داد و چه بسا، حتی بیشتر از خود سوریها، آنها را هدف قرار داده و آزار دهد.
بر این اساس، اغلب بازرگانان سوری دفترکار و حسابهای شخصی خود را در لبنان ایجاد کردهاند و اگر بانکهای لبنانی بخواهند تحریمهای سزار را اجرایی کنند باید قید سرمایهگذاری تجار سوری را هم بزنند.
* باشگاه تحریمیها به وسعت جهان
رفتهرفته با گسترده شدن حلقه تحریمهای آمریکا و افزایش تعداد کشورها و اقتصادهای تحریمشده توسط این کشور، حرکت به سمت راهبرد نادیده گرفتن تحریمها در جهان در حال گسترش است.
ایران با سابقه 40 ساله در تجربه تحریمهای اقتصادی هماکنون به این نتیجه رسیده راهبردهای دور زدن تحریمها یا سازش با تحریمکننده جوابگو نیست و باید سراغ راهبردی برود که اساساً تحریمکننده و ساختارهای طراحی شده توسط آن هیچ تأثیری روی تجارت شکل گرفته، نداشته باشد؛ درست مانند اتفاقی که در تجارت ایران و ونزوئلا رخ داد. با بزرگ شدن باشگاه تحریمیها این اتفاق به کرات میتواند روی دهد.
ایران، چین، روسیه، لبنان، سوریه، ونزوئلا و کوبا از جمله کشورهای باشگاه تحریمیها هستند که میتوانند وعده مقاومت و نادیده گرفتن تحریمهای آمریکا را اجرایی کنند، البته این کشورها تاکنون نشان دادهاند توانایی استفاده نکردن از سازوکارهای آمریکایی برای تبادلات مالی خود را ندارند. در شرایط کنونی نیاز به طراحی یک ساختار مالی جدید برای انتقال پول یا حتی ایجاد واحد پولی مشترک در قالب متمرکز یا غیرمتمرکز برای سهولت تجارت بین این کشورها دیده میشود.
سال گذشته ماهاتیر محمد، نخستوزیر وقت مالزی پیشنهاد ایجاد یک ارز دیجیتال مخصوص کشورهای اسلامی را داد که با استقبال کشورهای ایران و پاکستان روبهرو شد اما هیچگاه این پیشنهاد عملی نشد. شاید بتوان این ایده را در بین کشورهای محور مقاومت اقتصادی، اجرایی کرد.
***
[امتیازهای تجارت با لبنان چیست؟]
به دلیل شرایط تحریمی، ایران طی سالهای اخیر نمیتوانست واردکننده مستقیم از کشورهای دیگر باشد، به همین دلیل ابتدا کالا به این کشور صادر میشد و به روشهای گوناگون در اختیار ایران قرار میگرفت. لبنان این کار را نه تنها برای ایران، بلکه برای دیگر کشورهای محور مقاومت میتواند انجام دهد و در ازای آن تضمین تأمین سوخت خود را داشته باشد.
ارسال به دوستان
گفتوگو با مهدی میرتیموری، دبیر چهارمین جشنواره تلویزیونی مستند
حال خوب مستندهای تلویزیونی
عباس اسماعیلگل: چهارمین جشنواره تلویزیونی مستند، مدتی است کار خود را آغاز کرده است. این جشنواره با هدف تکمیل چرخه تولید و پخش آثار مستند ایجاد شد؛ چرخهای که تلویزیون به عنوان خانه فیلمهای مستند میتواند نقش مهمی در تکمیل و فعالیت بهتر آن داشته باشد. به همین خاطر، جشنواره تلویزیونی مستند برای کمک به بهبود فعالیت این چرخه، ارتباط بهتر مخاطبان با آثار مستند و همچنین تسهیل فرآیند ارتباط مخاطب با مستندسازان و جدیتر شدن مسأله مهم تولید مستندهای تلویزیونی، سال 96 با شعار «روایت حقیقت در قاب واقعیت» آغاز به کار کرد. این جشنواره سال 97 و در دومین دوره خود بخش عکس مستند و در سومین دوره در سال 98 بخش مستندنگاری را اضافه کرد تا طیف وسیعتری از هنرمندان و نویسندگان حوزه مستند را پوشش دهد. امسال نیز این جشنواره به عنوان اولین جشنواره مستند که پس از شیوع بیماری کرونا در ایران قرار است برگزار شود، همچون 3 دوره اخیر آن با همکاری مشترک سازمان هنری- رسانهای اوج با شبکه مستند سیما برگزار میشود.
مهدی میرتیموری، دبیر چهارمین جشنواره تلویزیونی مستند در گفتوگو با «وطن امروز» درباره روند برپایی این جشنواره توضیحاتی ارائه داد.
***
* جناب میرتیموری از آنجا که شما در هر 4 دوره برپایی جشنواره تلویزیونی مستند سیما به عنوان دبیر جشنواره مشغول به فعالیت بودهاید از نفس برپایی و شکلگیری جشنواره بگویید.
سال 1396 نخستین دوره جشنواره تلویزیونی مستند با شعار «روایت حقیقت در قاب واقعیت» برگزار شد. همان موقع جشنواره با چند علت اصلی برگزار شد که یکی از این دلایل به خاستگاه اصلی مستندسازان برمیگردد، زیرا تلویزیون به عنوان خانه اصلی مستند در میان اهالی فرهنگ و هنر مطرح است و شبکههای مختلف تلویزیون هر سال به بهانه جشنواره تلویزیونی مستند، حجم انبوهی از آثار مستندسازان را به نمایش میگذارند. دوم آنکه جمع کثیری از فیلمسازان شهرستانی در بسیاری از مواقع دیده نمیشدند و بهرغم تولید آثار با کیفیت بهخاطر نداشتن انگیزه از میدان خارج میشدند اما با برپایی جشنواره مستند تلویزیونی بسیاری از این فیلمسازان هر طور که شده با انگیزه بالا آثارشان را به دبیرخانه جشنواره میرسانند تا علاوه بر آنکه آثارشان در معرض دید مخاطبان تلویزیون قرار گیرد، خودشان هم به جامعه هنرمندان معرفی شوند.
* امسال چهارمین دوره از جشنواره تلویزیونی مستند را پشت سر میگذاریم، این جشنواره طی این چند دوره چه روندی را طی کرده است؟
سعی کردیم همانند سایر جشنوارههای معتبر دنیا، دورههای مختلف جشنواره تلویزیونی مستند را با یک روند مشخص و رو به رشد برگزار کنیم و هر دوره از جشنواره که میگذرد یک ویژگی و قابلیت خاص را به جشنواره اضافه کنیم؛ به عنوان مثال در دوره دوم جشنواره بخش عکس را به آن اضافه کردیم که با استقبال بالایی مواجه شد و در دوره سوم بخش «مستندنگاری» را به بخشهای جشنواره اضافه کردیم که این قسمت هم با اقبال پژوهشگران روبهرو شد. در مجموع پس از پایان دوره سوم جشنواره تلویزیونی مستند به این نتیجه رسیدیم که این فستیوال در حوزه مستند به یک جامعیتی رسیده است که هم فیلمسازان و اهالی فرهنگ و رسانه را درگیر خود میکند و هم بسیاری از مخاطبان آثار مستند را متوجه برپایی این جشنواره میکند.
* به نظر شما مهمترین تفاوت دوره چهارم جشنواره تلویزیونی مستند با دورههای قبل چه چیزی است؟
در وهله اول باید به این نکته اشاره کرد که جشنواره تلویزیونی مستند پس از 3 دوره برپایی هم به لحاظ ساختاری به بلوغ رسیده و هم اینکه به یک ثبات نسبی رسیده است، زیرا هر اتفاق رو به رشدی که برای جشنوارههای مختلف رخ میدهد به مرور زمان و پس از برپایی هر دوره از جشنواره اتفاق میافتد. خوشبختانه باید گفت این جشنواره طی 4 دوره برپایی، مراحل رشد خود را بخوبی طی کرده است و به همین خاطر دوره چهارم جشنواره را بدون تغییر اساسی در ساختار برگزار کردهایم. اما نباید از این نکته غافل شد که هر ساله و در هر دوره از جشنواره ما یک رویکرد خاص را در پیش میگیریم و به خاطر بستر حرفهای که در قالب جشنواره شکل گرفته است دغدغه اصلی ما در این دوره جذب حداکثری مخاطبان عام برای آثار جشنواره تلویزیونی مستند خواهد بود، بر همین اساس امسال کارگروه مجزایی در قالب رسانهای تشکیل دادهایم که در این کارگروه ایدههای عملیاتی مختلفی برای دیده شدن بیشتر اخبار و آثار جشنواره در شبکههای مختلف تلویزیون و رسانههای مختلف کشور مطرح و پیگیری میشود که امیدوارم با عملیاتی شدن این ایدهها اتفاق رو به رشدی در جذب مخاطبان عام تلویزیون رقم بزنیم.
* شرایط کرونایی جامعه چه تاثیری بر روند برپایی چهارمین جشنواره تلویزیونی مستند گذاشته است؟
از آنجا که جشنواره تلویزیونی مستند از ابتدا هم به صورت غیرحضوری برگزار میشد، با توجه به اتفاقات امسال و شیوع کرونا این غیرحضوری برگزار شدن نقطه قوتی برایمان به حساب میآید. اما نباید از این نکته غافل شویم که با توجه به شیوع ویروس کرونا، بیشک هنرمندان و مستندسازان برای تولید آثار خود با مشکلاتی مواجه هستند و روند کار آنها با کندی و سختیهایی همراه است که ما برای حمایت بیشتر، امسال میزان حق پخش آثاری را که به بخش رقابتی جشنواره راه پیدا میکند به میزان ۵۰ درصد افزایش دادهایم. حق پخش تلویزیونی که برای نخستین بار از جشنواره سال گذشته به تمام هنرمندان راه یافته به بخش مسابقه پرداخت میشد، امسال با یک افزایش قابل توجه روبهرو شده است به طوری که برای آثار کوتاه مبلغ یک و نیم میلیون تومان، آثار نیمه بلند به میزان 3 میلیون تومان و آثار بلند به میزان 5 میلیون تومان به عنوان حق پخش درنظر گرفتهایم. یکی دیگر از اقداماتی که متاثر از وضعیت کرونایی کشور در جشنواره امسال شاهد آن هستیم، ایجاد یک بخش جدید در جشنواره با محوریت کرونا بوده است؛ امسال یک بخش ویژه برای مستندهایی که با موضوع کرونا تولید شدهاند، در نظر گرفتیم و موضوعات آن حول محورهایی همچون کمکهای مردمی، اقدامات جهادگونه در کشور برای کمک به هموطنان، تلاشهای نظام سلامت و کادر درمانی کشور، مجاهدتهای مدافعان سلامت و... خواهد بود و شامل بخش فیلم مستند، عکس مستند و مستندنگاری خواهد بود. همچنین درباره برپایی حضوری یا غیرحضوری مراسم اختتامیه جشنواره باید گفت با توجه به شرایط در زمان لازم تدابیری اندیشیده خواهد شد.
* جشنواره تلویزیونی مستند طی چند دوره برپایی تا چه اندازه در زمینه معرفی چهرههای جدید عرصه مستندسازی توانسته موفق عمل کند؟
خوشبختانه این جشنواره از همان دوره اول پدیدههای جوان و موفقی را به جامعه مستندسازان معرفی کرده است که در اینباره میتوان به مستندسازانی اشاره کرد که قبل از برپایی جشنواره تلویزیونی مستند به علت نادیده گرفتن از انگیزه لازم برای ادامه کار برخوردار نبودند؛ به عنوان مثال یک خانم مستندسازی که اثرش را برای جشنواره ارسال کرده بود پس از بررسی هیأت داوران همگی به کیفیت بالای مستند اذعان داشتند و به واقع داوران مستندی را دیدند که دست کمی از مستندهای درجه یک خارجی نداشت اما این مستندساز تا قبل از جشنواره به خاطر نداشتن انگیزه و دیدن نشدن چند سالی خانهنشین بود؛ از این دست نمونهها در چند دوره برپایی جشنواره زیاد داشتهایم. یکی دیگر از برکات جشنواره تلویزیونی مستند مربوط به شناسایی و معرفی استعدادهای شهرستانی در قالب این فستیوال است، زیرا بسیاری از جوانان مستندساز شهرستانی با دیده شدن اثرشان در این رویداد، با یک اعتماد به نفس بالا در شهرشان مشغول به فعالیت میشوند و این دیده شدن موجب دریافت پیشنهادهای همکاری متعدد از سوی مسؤولان شهر خود میشود.
* با توجه به آنکه هنوز برای ارسال آثار مهلت است، استقبال مستندسازان از دوره چهارم جشنواره چگونه بوده است؟
فراخوان ارسال آثار به جشنواره از ۲۵ اردیبهشت آغاز شده و تا ۱۰ تیرماه ادامه دارد و مستندسازان فرصت دارند تا این تاریخ آثار خود را به دبیرخانه جشنواره ارسال کنند. درباره استقبال مستندسازان از این رویداد باید گفت اقبال هنرمندان همچون دورههای قبل رضایتبخش است و از آنجا که هفته پیش رو به عنوان هفته طلایی ارسال آثار مطرح است باید منتظر ماند تا چه اتفاقی رخ میدهد و سپس براساس تعداد آثار ارسالی به دبیرخانه جشنواره نسبت به تمدید مهلت ارسال آثار به جشنواره تصمیمگیری خواهد شد.
* سخن پایانی؟
بنده به عنوان یک مستندسازی که چند دوره دبیر برپایی جشنواره تلویزیونی مستند هستم با قاطعیت میگویم که فضای سینمای مستند کشور از سینمای داستانی بسیار جلوتر است، زیرا مستندسازان بخوبی خود را با مسائل و دغدغههای جامعه درگیر میکنند و در همین راستا بشدت به حمایت و پشتیبانی مسؤولان فرهنگی کشور نیازمندند تا با خلق آثار اجتماعی به حل مشکلات مردم در جامعه کمک کنند که امیدواریم این اتفاق در نهایت رخ دهد.
***
[مدیر «مستند» در «افق»]
تغییر مدیریت شبکه مستند در آخرین روزهای هفتهای که گذشت بسیاری از علاقهمندان عرصه مستند را شوکه کرد. در حالی که براساس آمارها، سلیم غفوری در دوره فعالیت در شبکه مستند سیما عملکردی قابل قبول از خود نشان داده بود، خبر رفتن او از شبکه مستند برای همه محل تعجب بود. غفوری در دوره کاری خود در شبکه مستند سیما توانست باعث ارتقای میزان مخاطبان در کنار افزایش کیفیت آثار پخش شده در این شبکه شود. احتمالا با در نظر گرفتن همین نکته نیز بوده که مدیران سیما تصمیم گرفتند با یک تغییر مدیریتی سکان سرپرستی شبکه افق سیما را به غفوری بسپارند تا تغییری در وضعیت این شبکه نیز ایجاد کند. غفوری از جمله مدیران بیحاشیه و پرتلاش تلویزیون است که حالا بناست مدیریت شبکه افق را برعهده داشته باشد. همچنین میرباقری در حکم دیگری مجتبی موسوی، مدیر طرح و برنامه شبکه مستند را به عنوان سرپرست این شبکه منصوب کرده است. راهاندازی جشنواره تلویزیونی مستند هم یکی از ابتکارات غفوری در دوره فعالیتش در شبکه مستند سیما بود که طی 3 دوره اخیر که از آغاز این جشنواره میگذرد منجر به ظهور و بروز چهرههای تازه در عرصه مستند و کشف استعدادهایی جدید در این زمینه شده است. هر چند بهتر بود غفوری با توجه به روند رو به رشد شبکه مستند سیما در ادامه نیز در مدیریت همین شبکه و نهالی که خود برای بار آوردن آن تلاش کرده بود، باقی میماند اما قطعا حضور او در شبکه افق اگر به شکل بلندمدت باشد، میتواند باعث پوست انداختن این شبکه و تولیدات جدی و جدید در آن باشد.
ارسال به دوستان
درسهایی از 17 سال پرونده هستهای
حلالمسائل هستهای
* شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی قطعنامه جدیدی علیه کشورمان تصویب کرد؛ با آژانس چه کنیم؟
مهدی محمدی: چندان خوشایند نیست اما معلوم نیست خیلی هم بد باشد. پس از 17 سال که از آغاز پرونده هستهای ایران میگذرد، دوباره در نقطهای قرار گرفتهایم که گویی این پرونده مجددا در حال آغاز شدن است. ژوئن 2020 از این حیث چندان تفاوتی با ژوئن 2003، یعنی زمانی که آژانس در دوره مدیرکلی «البرادعی» اولین قطعنامه را علیه ایران صادر کرد، ندارد. بازیگران هم تقریبا شبیه هم هستند: یک نهاد بینالمللی که از خود ارادهای ندارد و به عنوان «سگ نگهبان» قدرتهای بزرگ عمل میکند، دولتی در داخل ایران که غربیها را از خودشان هم قویتر میداند و یک برنامه امنیت ملی که توقف یا کند شدن آن به اولویت غرب مبدل شده. برخی چیزها هم البته متفاوت است: شرایط بینالمللی بویژه مناسبات میان قدرتهای بزرگ هیچ شباهتی به سال 2003 ندارد؛ بر اثر تجربه برجام، مدل اعتمادسازی به طور کامل اعتبار خود را از دست داده، برنامه هستهای ایران اگر چه بر اثر برجام آسیب دیده اما بسیار بزرگتر از چیزی است که سال 2003 بود و از همه مهمتر، تجربه 7 سال همکاری فنی با آژانس و مذاکرات سیاسی با غربیها، پیش روی ما است که باید ببینیم چیزی از آن آموختهایم یا نه.
من چند درس را واجد اهمیت بنیادین در هر گونه طرحریزی برای آینده میدانم.
درس اول این است که تا جایی که به ایران مربوط میشود، آژانس یک نهاد پروندهساز است نه یک نهاد حل مسأله. تحقیقا ایران هرگز -تاکید میکنم هرگز- از طریق صرف همکاری فنی و حقوقی با آژانس نتوانسته هیچ مسألهای را حلوفصل کند. وظیفه آژانس همواره این بوده که پرونده را قطورتر کند تا ایران را به سمت معاملهای که مطلوب غربیهاست سوق بدهد. نه سال 2003 و نه الان، داستان غیر از این نیست. معاملههای سیاسی با ایران هم که عمدتا زیر عنوان اعتمادسازی انجام شده، نه با هدف رسیدن به یک توافق مرضیالطرفین، بلکه با هدف گرفتن مولفههای قدرت ایران از آن و فراهم کردن زمینه برای فشارهای بیشتر و امتیازخواهیهای افزونتر در موضوعات گستردهتر انجام شده است. از توافقات تهران، بروکسل و پاریس در فاصله سالهای 2004-2003 تا برجام، این قواعد صادق است. اساسا توافقهای بزرگتر با ایران با هدف «ایجاد یک زیرساخت تغییر از درون و رسیدن به معاملههای بعدی درباره ارکان قدرت ملی ایران» انجام میشود نه با هدف حل مسأله، احیای اعتماد یا استیفای حقوق ایران. این اصول و درسها در رفتار اخیر آژانس به نحو بسیار بارزتری قابل رهگیری است. آژانس برای نخستین بار به اطلاعات پنهان جاسوسی (نه حتی اطلاعات فاش شده) استناد کرده و خواستار دسترسی به مکانهایی است که هدف از آن چیزی جز تبدیل شدن آژانس به بخشی از سیستم جمعآوری اطلاعات موساد نیست. آژانس همان جای سابق ایستاده؛ سوال این است: جایگاه ما چه تغییری کرده؟
درس دوم این است که تا قدرت تولید نکردهاید مذاکره نکنید. از سال 2003 تاکنون ایران تنها زمانی توانسته موضوعی را حلوفصل کند یا امتیازی از طرف مقابل بگیرد که اهرم قدرتی در دست داشته و با آن طرف مقابل را از هزینه فشار بیشتر یا عدم توافق ترسانده است. من بارها گفتهام ـ و این اصل هنوز هم صادق است ـ که پرونده هستهای ایران اساسا یک معامله وحشت است و هر طرف به میزانی که بترسد و نگران شود امتیاز خواهد داد و فقط هم امتیاز همین ترس را خواهد داد نه چیز دیگر. این موضوعی است که در پرونده منطقهای، حاجقاسم سلیمانی بخوبی درک و پیادهسازی کرده بود و میگفت آموخته است که آمریکاییها در منطقه فقط به یک چیز پاسخ میدهند و آن ترس است. همین حالا هم لازم نیست باب مذاکره بسته شود اما مذاکره زمانی مفید خواهد بود که طرف مقابل درک کند در موضع قدرت هستید والا اگر مذاکره به معنای «ابزاری برای جلوگیری از فشار بیشتر» تحلیل شود، فقط به فشار بیشتر خواهد انجامید.
درس سوم این است که به رفتار خصمانه باید هزینه تحمیل کرد. ایران لااقل در 2 مقطع 84 تا 87 در موضوع هستهای و از اردیبهشت تا دیماه 98 در موضوعات هستهای و منطقهای، نشان داد توان فوقالعادهای برای تحمیل هزینه به رفتارهای خصمانه طرف مقابل دارد. در هر 2 مورد، نتایج فوقالعاده بوده است؛ در اولی در زمانی حدود 2 سال، اروپا خط قرمز غنیسازی صفر را کنار گذاشت و در دومی استراتژی مقاومت فعال ایران، همه بازیگران را به التماس واداشت تا اینکه آشوبهای مشکوک بنزینی در آبان 98 معادله را تغییر داد. متقابلا هر وقت ایران در هزینهمند کردن رفتارهای خصمانه دشمنان خود کوتاهی کرده - حالا به نام اعتمادسازی یا صبر استراتژیک یا هر چیز دیگر- فشارها به نحو بیسابقه تشدید شده است. راهبرد فشار حداکثری ترامپ اگر فقط یک منشا داشته باشد همین است که دولت آقای روحانی با اعتماد سادهدلانه به اروپا، هزینه خروج از برجام را لااقل به مدت یک سال برای آمریکا صفر کرد.
چهارمین درس این است که همیشه به جای اتفاقی که جلوی چشمتان است به گام بعدی نگاه کنید. پدیدههای راهبردی همانهایی نیستند که به نظر میرسند و معنای واقعی آنها را تنها زمانی میتوان درک کرد که آنها را به عنوان بخشی از یک روند تحلیل کنید و گام بعدی را حدس بزنید. سوال مهمی که الان باید به آن جواب داد این است: گام بعدی آمریکا و اروپا چیست؟ همین که این سوال را به طور جدی بپرسید ناگهان مسأله ساده میشود. آمریکا مسیر تحریمهای شورای امنیت را تا انتها رفته، در آژانس اجماع ندارد، حتی اگر پرونده دوباره به نیویورک ارجاع شود، مقاومتهای بیسابقه سیاسی از جانب روسیه و چین و دیگر اعضا مقابل آن وجود خواهد داشت و از همه اینها مهمتر اینکه تشدید تنش با ایران قبل از انتخابات نوامبر به هیچ وجه به نفع آمریکا نیست. وقتی اینگونه به مسأله نگاه کنید درخواهید یافت که فقط کافی است دستگاه محاسباتی خود را از هضم شدن در دستگاه محاسباتیای که طرف مقابل میخواهد ایجاد کند مصون نگه دارید. آن وقت میتوانید تصمیمهای بسیار مهم بگیرید و محاسبهای واقعی از هزینهها و فواید آن داشته باشید.
و درس آخرـ و شاید مهمترین درس ـ این است که عامل داخلی همیشه مهمترین فاکتور در طرحریزی راهبردی غرب علیه ایران است. همیشه یک عامل داخلی (یا شبکه همکار) در ایران وجود داشته که فشار را تبدیل به نتیجه میکند، دشمن را قویتر از آنچه هست جلوه میدهد، جامعه را شرطی میکند، سعی میکند توان داخلی را ضعیف جلوه بدهد، جلوی اجماع داخلی مقابل دشمن را میگیرد و نفع سیاست داخلی خود را در مصالحه با آمریکا میبیند. آمریکاییها به این عامل داخلی، محاسبات، طرحریزیها و انگیزههای آن، اشراف کافی دارند و بر اساس آن برنامهریزی میکنند. همیشه بزرگترین خسارتها زمانی وارد شده که عامل داخلی موفق شده بخشهایی از جامعه و نظام را با سیستم محاسباتی غرب تنظیم کند. توافقات 84-82 از دل محاسبات خاص دولت خاتمی بیرون آمد، تحریمهای فلجکننده پس از 1389 محصول فتنه بود، برجام از دل انتخابات ریاست جمهوری 92 و شرطیسازی جامعه بیرون آمد و حالا هم چون دولت روحانی پالسهای ضعف پیدرپی به غرب ارسال کرده، دشمن به فکر فشار بیشتر افتاده است. داخل را مدیریت کنید، خارج خود مدیریت میشود.
******
با آژانس چه کنیم؟
گروه سیاسی: شورای حکام آژانس انرژی اتمی پس از 8 سال قطعنامه جدیدی علیه برنامه هستهای ایران به تصویب رساند. به گزارش «وطن امروز»، شورای حکام آژانس انرژی اتمی روز جمعه قطعنامهای تصویب کرد که از ایران میخواهد عدم اعطای دسترسی به 2 محل را برای آژانس متوقف کرده و به طور کامل با این نهاد همکاری کند.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشی به محورهای قطعنامه تصویبشده از سوی شورای حکام درباره ایران و روند تصویب آن اشاره کرد. در گزارش آژانس انرژی اتمی آمده است: شورای حکام امروز [دیروز جمعه] قطعنامهای را تصویب کرد که از ایران میخواهد در اجرای توافقنامه پادمانی و پروتکل الحاقی آن کاملا با آژانس همکاری کرده و بدون تاخیر خواستههای آژانس را اجابت کند. در ادامه این گزارش آمده است: این قطعنامه که از جانب فرانسه، آلمان و انگلیس ارائه شد، با نسبت رأی ۲۵ به ۲ و ۷ مورد پرهیز از رأیدهی تصویب شد.
این قطعنامه پیرو گزارشهای مدیرکل آژانس در ماههای مارس و ژوئن ارائه شده است که بیانگر اقدامات آژانس و تعامل آن با ایران برای شفافسازی اطلاعات مربوط بهدرستی و کامل بودن اظهارات ایران تحت معاهده پادمانی و پروتکل الحاقی آن است، از جمله عدم دسترسی به 2 محل مشخصشده از جانب آژانس و عدم شفافسازی درباره سوالهای آژانس درباره مواد و فعالیتهای هستهای اعلام نشده احتمالی در ایران. قطعنامه مربوط بر اهمیت پایبندی کامل کشورها به تعهدات پادمانیشان و تسهیل دسترسی لازم در مواقع مورد توجه آژانس تأکید کرد. همچنین در این قطعنامه بر «نقش ضروری و مستقل» آژانس در راستیآزمایی پایبندی ایران به تعهدات پادمانی آن در زمینه تضمین معتبر ماهیت منحصرا صلحآمیز برنامه هستهای ایران نیز تأکید شد. در همین حال بنا بر گزارشی که در خبرگزاری فارس منتشر شده، ۲۵ کشوری که به این قطعنامه رأی مثبت دادند شامل استرالیا، بلژیک، برزیل، کانادا، اکوادور، مصر، استونی، فرانسه، آلمان، غنا، یونان، مجارستان، ایتالیا، ژاپن، کویت، مراکش، نیجریه، نروژ، پاناما، عربستان سعودی، سوئد، انگلیس، آمریکا، اروگوئه و آرژانتین هستند. روسیه و چین به این قطعنامه رأی منفی دادند. براساس این گزارش، کشورهای آذربایجان، هند، مغولستان، نیجر، پاکستان، آفریقای جنوبی و تایلند به این قطعنامه رأی ممتنع دادند. پاراگوئه نیز غایب بود.
* شورای حکام چه نقشی دارد؟
شورای حکام (Board of Governors) آژانس، شامل نمایندگان ۳۵ کشور عضو آژانس بینالمللی اتمی است. ماده «۶» اساسنامه آژانس، مقرر میدارد اعضای شورای حکام از طرف کنفرانس عمومی (General Conference) (عالیترین نهاد سیاستگذار در آژانس بینالمللی انرژی اتمی که متشکل از نمایندگان دولتهای عضو آژانس است) انتخاب میشوند. شورای حکام با توجه به مسؤولیتهایی که در برابر کنفرانس عمومی دارد، عهدهدار انجام وظایفی است که به موجب اساسنامه تعیین شده است. وظایف آن شامل تایید عضو جدید، تایید توافقهای مربوط به پادمانها، انتشار استانداردهای پادمانها و انتصاب مدیرکل آژانس با تایید کنفرانس عمومی است. این شورا هر سال، 4 یا 5 اجلاس برگزار میکند.
شورای حکام به همراه کنفرانس عمومی آژانس بینالمللی انرژی اتمی که هر سال یک بار برگزار میشود، 2 نهاد تصمیمساز آژانس بینالمللی انرژی اتمی هستند.
* اما شورای حکام چه ارتباطی با شورای امنیت سازمان ملل پیدا میکند؟
بر اساس جزء «۴» بند «ب» ماده «۳» اساسنامه، آژانس خواهد توانست در صورت طرح مسائلی که در صلاحیت شورای امنیت است، این رکن را مطلع سازد. همچنین طبق بند «ج» ماده «۱۲» اساسنامه آژانس، بخشی از تصمیمهای شورای حکام متوجه دولتها نیز میشود، زیرا در این ماده آمده است: «چنانچه در جریان بازرسیها، بازرسان آژانس دریافتند فعالیتهای هستهای یک دولت عضو به اهداف نظامی انجام پذیرفته یا اینکه مطابق با شرایط و مفاد موافقتنامه ضمانت نباشد، [بازرسان] باید هرگونه عدم پایبندی را به مدیرکل گزارش کرده و مدیرکل به شورای حکام و شورای حکام این موارد عدم پایبندی را به دولتهای عضو، شورای امنیت و مجمع عمومی گزارش کند». چیزی که از آن با عنوان «قطعنامه شورای حکام» نام برده میشود، در واقع نوعی گزارشدهی محسوب شده و نقش واسطه را ایفا میکند. به عبارتی گزارشهای بازرسان آژانس را به دولتهای عضو، شورای امنیت و مجمع عمومی انتقال میدهد که البته سرنوشت انتقال آن به شورای امنیت به عنوان رکنی سیاسی در سازمان ملل متحد و نفوذ و اعمال فشار کشورهایی چون آمریکا، مسائل و شیوههای حقوقی تا حدود زیادی تحتالشعاع قرار گرفته است.
* واکنش ایران به قطعنامه شورای حکام
اقدام شورای حکام انرژی اتمی در تصویب قطعنامه جدید علیه ایران با واکنش نماینده ایران در آژانس مواجه شد. کاظم غریبآبادی در بیانیه خود که در صحن عمومی آژانس انرژی اتمی قرائت شد، آورده است: جمهوری اسلامی ایران، بالاترین سطح از همکاری و پذیرش بازرسیهای آژانس در میان کشورهای عضو را دارد. در حالی که سالانه بیش از ۳۳ دسترسی تکمیلی از ایران انجام میشود، بزرگنمایی 2 درخواست دسترسی آژانس، در حالی که ایران ابهامات و نگرانیهای اصولی در این باره دارد و گفتوگوها نیز در این زمینه در جریان است و همچنین تلاشها در جهت ایجاد یک بحران غیرضروری بر سر راه این همکاریها، اقدامی کاملاً غیرسازنده و سیاسی است.
در ادامه این بیانیه آمده است: باید به این نکته مهم اشاره کنم که ما وضعیت موجود را دامی آمریکایی- اسرائیلی نیز تلقی میکنیم که ظرف 2 سال گذشته نه تنها از هیچ تلاشی برای ویرانی برجام فروگذار نکردند، بلکه از انواع فشارها بر آژانس، از جمله با ارائه ادعاهای واهی و بیاساس، استفاده کردند تا مسیر صحیح همکاریها را منحرف کرده و توجهات را از عدم پایبندی به تعهدات بینالمللی مرتبط با خود یا خارج ماندن از ترتیبات و اسناد مهم بینالمللی مرتبط با خلع سلاح و کنترل تسلیحات، تغییر جهت دهند.
غریب آبادی تصریح کرد: اینکه اظهار شود این قطعنامه برای حمایت از نظام پادمانی و راستیآزمایی آژانس است، خود یکی از تناقضات مهم در رفتار و عمل هم آژانس و هم بانیان این قطعنامه است. اگر میخواهید رژیم پادمان و راستیآزمایی حفظ شود و به مخاطره نیفتد، به شما توصیه اکید میکنیم یک رهیافت حرفهای و بیطرفانه اتخاذ کنید. اینکه از یک سو، گزارش اجرای پادمان ۲۰۱۹ مدیرکل و همچنین گزارش وی درباره اجرای پادمان در شرایط «کووید- ۱۹» حاکی از وجود مشکلات عدیده پادمانی در تعدادی از کشورها یا عدم ارائه مناسب همکاری است و از سوی دیگر، دبیرخانه آژانس و نهادهای سیاستگذار آژانس، بویژه شورای حکام، درباره وضعیت رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی که هیچ بازرسیای را نمیپذیرند در وضعیت بیاقدامی به سر میبرند، حاکی از یک استاندارد دوگانه و رهیافت تبعیضآمیز دارد.
نماینده ایران در آژانس تأکید کرد: این قطعنامه نه موجب ترغیب ایران به ارائه دسترسی به آژانس بر اساس ادعاهای واهی و بیاساس میشود و نه موجب اعمال فشار به آن. جمهوری اسلامی ایران، این قطعنامه را کاملا رد میکند و اقدام مقتضی و مناسب را در واکنش به آن اتخاذ خواهد کرد که مسؤولیت و عواقب آن، بر عهده بانیان چنین قطعنامهای خواهد بود.
وزیر امور خارجه نیز روز سهشنبه در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با «سرگئی لاوروف» همتای روس خود با اشاره به جلسه شورای حکام سازمان انرژی اتمی گفت: دولت ترامپ کارش خروج از پیمانها و نهادهای بینالمللی است و ما اجازه نخواهیم داد آژانس بینالمللی انرژی اتمی ابزار دست دولت ترامپ برای نابودی برجام شود.
ظریف گفت: جمهوری اسلامی ایران همواره با شفافیت کامل با آژانس رفتار کرده و ۱۵ گزارش آژانس نشان داده است ایران همه تعهدات خود را انجام داده است. اجازه نخواهیم داد ایران موضوع بررسیهایی شود که اسناد آن ادعاهای جاسوسی است. وی گفت: اگر آژانس بینالمللی انرژی اتمی بخواهد از روشهای غیرمنطقی استفاده کند، برخورد مناسبی خواهیم داشت. ظریف گفت: بسیار تأسفبار خواهد بود اگر دبیرخانه ملل متحد و دبیرخانه آژانس در جهت نابودی برجام حرکت کنند.
* 3 کشور اروپایی به فکر شورای امنیت
تصویب قطعنامه جدید شورای حکام علیه ایران علاوه بر ایران با واکنش نمایندگان سایر کشورها مواجه شد. وزارت خارجه فرانسه که یکی از طراحان تصویب قطعنامه جدید علیه ایران است، روز گذشته از دیدار وزرای خارجه تروئیکای اروپا برای رایزنی پیرامون همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی خبر داد. وزارت خارجه فرانسه اعلام کرد انگلیس، فرانسه و آلمان روز جمعه استراتژیشان را برای مذاکرات مهم در سازمان ملل و آنچه تخطیهای ادامهدار ایران از توافق هستهای عنوان شده است، تشریح خواهند کرد. طبق بیانیه این 3 کشور، وزرای خارجه این کشورها که در برلین دیدار میکنند همچنین درباره همکاری ایران با دیدهبان [هستهای] سازمان ملل پس از درخواست نمایندگان این کشورها از تهران برای همکاری کامل و سریع با بازرسان آژانس رایزنی خواهند کرد.
در همین حال چین و روسیه به عنوان 2 کشوری که به قطعنامه شورای حکام رأی منفی دادند، نسبت به تصویب این قطعنامه واکنش نشان دادند.
میخائیل اولیانف، نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی در وین پس از تصویب قطعنامه شورای حکام آژانس انرژی اتمی درباره ایران در پیامی توئیتری نوشت: شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی قطعنامهای را تصویب کرد که از ایران میخواهد به 2 محل مشخصشده از طرف آژانس دسترسی ایجاد کند؛ روسیه و چین رأی مخالف دادند.
اولیانف در ادامه نوشت: با تأکید بر ضرورت حل بدون تأخیر این مشکل از جانب تهران و آژانس، ما باور داریم این قطعنامه میتواند نتیجه معکوس داشته باشد.
نمایندگی دائم چین در سازمانهای بینالمللی در وین نیز در پیامی توئیتری نوشت: چین عمیقا از قطعنامه تصویب شده در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره اجرای [تعهدات] پادمانی ایران با در نظر گرفتن اهمیت زیاد آن در چشمانداز برجام[توافق هستهای] متأسف است. چین و روسیه علیه این قطعنامه رأی دادند.
***
پاسخ ایران چه باید باشد؟
شورای حکام آژانس انرژی اتمی در حالی ایران را به علت عدم همکاری با بازرسان آژانس «توبیخ» کرده است که ایران فراتر از پادمان آژانس بینالمللی انرژی اتمی (سیستم نظارت و بازرسی آژانس) به آژانس و بازرسانش اجازه بازرسی داده است. آنگونه که نماینده ایران در آژانس انرژی اتمی اعلام کرده است از اجرای برجام تاکنون 33 دسترسی تکمیلی از سوی ایران در اختیار آژانس قرار گرفته است اما آژانس بدون توجه به بازرسیهای انجامشده، ایران را متهم به عدم همکاری با آژانس کرده است. تیم مذاکرهکننده هستهای ایران به ریاست ظریف در جریان توافق هستهای به صورت داوطلبانه پذیرفته بود دسترسیهای فراتر از پادمان و حتی فراتر از پروتکل الحاقی در اختیار بازرسان آژانس قرار بدهد. در نتیجه این سطح دسترسی، بازرسان آژانس 33 نوبت در قالب پروتکل الحاقی یا فراتر از آن از تأسیسات سری ایران که بعضا شامل تأسیسات نظامی نیز میشده است، بازرسی به عمل آوردند، با این حال آژانس نه تنها این اقدام را در چارچوب حسننیت ایران به حساب نیاورد، بلکه از آن به عنوان فرصتی برای ایجاد ابهام یا فشار بیشتر علیه ایران بهره گرفت. نمونه آن اقدام اخیر آژانس در برجستهسازی بازدید از 2 مکانی است که توسط سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی به عنوان اماکن مشکوک در دستور کار بازرسی آژانس از ایران قرار گرفته است. مدیرکل آژانس نیز بدون ارائه اسناد و دلایل معتبر، اماکن اعلام شده از سوی رژیم صهیونیستی را به عنوان اماکن مشکوک در نظر گرفته و از ایران درخواست کرد امکان بازرسی از این اماکن را برای ناظران آژانس فراهم آورد. به بیان دیگر، آژانس از فرصت نظارتها برای رفع ابهامها استفاده نمیکند، بلکه نظارتها را مقدمه نظارتهای بیشتر و دسترسی به اماکن سری قرار میدهد. در واقع آژانس از ابزار نظارت در خدمت سیاست کشوری چون آمریکا و دولتی مانند رژیم غاصب صهیونیستی به منظور سنگین کردن پرونده اتهامی ایران و دسترسی به افراد و اماکن بیشتر استفاده میکند. چنین چرخهای که از نظارتهای بیشتر، سوالات و ابهامهای ساختگی بیشتری علیه ایران بیرون میآید عملا به ابزاری علیه جمهوری اسلامی بدل شده است. به طور کلی ارتباط جمهوری اسلامی ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مقطع فعلی در 2 سطح پیمان عدم اشاعه سلاحهای هستهای و رژیم بازرسیهای گسترده تعریف میشود. هر چند اواسط دیماه سال گذشته هیأت دولت طی بیانیهای گام پنجم و نهایی کاهش تعهدات ایران در برجام را اعلام کرد و بر اساس آن، ایران دیگر با هیچ محدودیتی در حوزه عملیاتی (شامل ظرفیت غنیسازی، درصد غنیسازی، میزان مواد غنیشده و تحقیق و توسعه) مواجه نیست اما رژیم بازرسیها علیه ایران کماکان به عنوان بخشی در حال اجرا از توافق هستهای باقی مانده است. کارشناسان معتقدند تجدیدنظر در رژیم بازرسیها تصمیمی منطقیتر در قبال بدعهدیهای 3 کشور اروپایی و آژانس انرژی اتمی است. رژیم بازرسیها آنگونه که در برجام تعریف و به اجرا گذاشته شده است، گستردهترین بازرسیها علیه یک کشور بوده است. بر اساس این رژیم، صنعت هستهای ایران از چرخه تولید گرفته تا غنیسازی و سایر مراحل به صورت حداکثری تحت نظارت آژانس قرار دارد و علت اهمیت این بازرسیها برای طرف غربی نیز همین موضوع است. این در حالی است که در جریان 5 گام کاهش تعهدات هستهای که از اردیبهشتماه سال گذشته در دستورکار شورای عالی امنیت ملی کشورمان قرار گرفت، هیچ اقدامی برای کاهش این بازرسیها انجام نشده است. رژیم بازرسیها که در نتیجه برجام علیه ایران به اجرا در آمد، یکی از موضوعات اصلی مورد انتقاد کارشناسان و منتقدان برجام بوده است. در جریان مذاکرات توافق جامع، در 3 سند توافق شده به موضوع بازرسیها از تأسیسات هستهای و حتی تأسیسات غیرهستهای اشاره شده است: 1- توافق نهایی یا همان برجام 2- قطعنامه 2231 شورای امنیت 3- توافق ایران و آژانس درباره حلوفصل موضوع PMD. در نتیجه این بازرسیهای سهگانه بازرسان آژانس که اتفاقا سابقه خوبی در نظارت و بازرسی نداشته و ندارند، اجازه دسترسی به نهادهای حساس را پیدا میکردند، البته مقامات دولتی از انتشار خبر برنامه بازرسیهای آژانس عموما طفره رفتهاند، با این حال برخی اخبار بیانگر آن است که این سیستم نظارتی، بیسابقهترین رژیم بازرسیها علیه یک کشور در تاریخ بوده است. در همین راستا بود که نماینده روسیه درباره میزان بازرسیهای انجام شده در ایران در سال ۲۰۱۸، نوشت: بیشترین بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی از ایران انجام شده است. «میخائل اولیانف» در این باره نوشته بود: «واقعیت جالب، بویژه برای آنها که درباره فعالیتهای راستیآزمایی در ایران شبههافکنی میکنند. سال ۲۰۱۸، آژانس بینالمللی انرژی اتمی از کشورهایی که توافقنامه جامع پادمانی (CSA) و پروتکل الحاقی (AP) در آنها اجرا میشود، مجموعا ۱۱۲۴ بازرسی انجام داده است». اولیانف افزود: «۹۸۹ مورد از این بازرسیها در ایران انجام شده است. این کشور همچنان راستیآزماییشدهترین کشور جهان است». بر اساس آماری که این دیپلمات روس داده است، ۸۸ درصد بازرسیهای پادمانی آژانس در جهان از ایران انجام شده است.
ارسال به دوستان
کرهشمالی ساختمان دفتر ارتباطات بین ۲ کره را منفجر کرد
دینامیت زیر میز مذاکره!
تنش میان کرهشمالی و جنوبی اتفاق تازهای نیست اما کابوس جنگ بیش از همیشه بر روابط 2 کشور سایه افکنده و هر اتفاقی بوی جنگ میدهد. هفته گذشته با بالا گرفتن تنش میان 2 کره، کرهشمالی ساختمان دفتر ارتباطات بین 2 کره مستقر در شهر مرزی کائسونگ را منفجر کرد. پس از این انفجار، دود غلیظی از یک مجتمع صنعتی که دفتر ارتباط بین 2 کره نیز در آنجا قرار دارد، بلند شد. پیونگیانگ اخیرا بارها نسبت به توزیع اعلامیههای ضدحکومتی در مناطق مرزی خود از طریق خاک کرهجنوبی هشدار داده و تهدید کرده بود در صورت ادامه توزیع اعلامیههای تبلیغاتی دست به اقدام نظامی خواهد زد. پیونگیانگ پیش از این اقدام به قطع کردن هاتلاین میان 2 کشور کرده بود. دیروز هم یک روزنامه دولت کرهشمالی در گزارشی اقدام هفته گذشته پیونگیانگ در منفجر کردن دفتر ارتباطات هماهنگی میان 2 کره در مرز 2 کشور را شروع یک روند جدید خوانده و نوشت اقدامات متقابل بیشتری نیز علیه کرهجنوبی در راه است که بسیار بیشتر از حد تصور است. کیم یو جونگ، خواهر رهبر کرهشمالی پیشتر گفته بود در صورت تعلل سئول در قطع فعالیت فعالان ضدپیونگیانگ در مناطق مرزی، کشورش به توافق نظامی که سال 2018 با کرهجنوبی حاصل شد خاتمه میدهد. یکی از سخنگویان حزب حاکم کرهشمالی نیز گفته بود که کرهجنوبی نسبت به تعهدات خود صداقت ندارد. بر اساس گزارش خبرگزاری یونهاپ، روزنامه «رودونگ سینمون» ارگان حزب کمونیست کرهشمالی با اشاره به تخریب این دفتر نوشت: این فقط یک شروع بود. صدای انفجار عدالت که ادامه خواهد داشت میتواند بسیار فراتر از تصور باشد. صبر و تحمل ارتش ما به سر آمده است و آنها تأکید کردهاند اقدامات نظامیای که بسیار جدی است در حال طراحی و کار روی جزئیات است. روسیه نیز از افزایش تنش میان 2 کره ابراز نگرانی کرده و از طرفین خواسته مانع جدی شدن ناآرامیها شوند.
در همین حال به نوشته رویترز، یک مقام ارشد آمریکایی نیز با تاکید بر حمایت دولت ترامپ از کرهجنوبی گفت: کرهجنوبی همپیمان ماست و روابط ما همچنان با آنها نزدیک خواهد ماند. در این میان برخی تحلیلگران از از نقش برخی کشورها مثل چین در رفتار پیونگیانگ سخن گفتهاند.
ارسال به دوستان
جسد غلامرضا منصوری،متهم ردیف 9 پرونده اکبر طبری بعدازظهر دیروز در هتلی در رومانی پیدا شد
سقوط آخر
رئیس پلیس بینالملل ناجا: پلیس بخارست تأکید دارد آقای منصوری خودکشی کرده است
حساب کاربری رسمی «رادیو فردا» در توئیتر به نقل از خبرنگار خود در بخارست مدعی شد جسد «غلامرضا منصوری» قاضی ایرانی که قرار بود به منظور پاسخگویی به اتهامات خود به ایران بازگردد، در رومانی پیدا شده و هویت جسد نیز به تایید رسمی رسیده است. به گزارش تسنیم، خبرنگار رادیو فردا در عین حال مدعی شده که غلامرضا منصوری از پنجره یک ساختمان به بیرون پرتاب شده است. به دنبال این گزارش، برخی رسانههای دیگر از جمله تلویزیون رومانی نیز این خبر را تایید کردند. قاضی منصوری یکی از متهمان پرونده فساد «اکبر طبری» بود. وی که اواخر سال 1398 از کشور خارج شده بود، چندی پیش با انتشار ویدئویی در فضای مجازی از تمایل خود به بازگشت به کشور در اولین فرصت ممکن خبر داده بود. چند روز پس از اعلام آمادگی غلامرضا منصوری، از متهمان فراری پرونده اکبر طبری برای بازگشت به ایران پس از بازگشایی مرزها، «غلامحسین اسماعیلی» سخنگوی قوهقضائیه از دستگیری منصوری در رومانی و تحویل وی به اینترپل خبر داد. با وجود اعلام صدور اعلان قرمز برای قاضی منصوری، ساعاتی پس از اظهارنظر سخنگوی قوهقضائیه، اخباری مبنی بر آزادی مشروط منصوری در رومانی به شرط عدم خروج از این کشور منتشر شد. همچنین با وجود اینکه گفته شده درخواست اعلان قرمز صادر شده است اما نه در سایت اینترپل و در لیست اعلان قرمز افرادی که از سوی ایران تحت تعقیب قرار گرفتهاند اسمی از غلامرضا منصوری وجود دارد و نه حتی به صورت مستقیم و صریح اعلام شده است که بازداشت این متهم به درخواست جمهوری اسلامی ایران بوده است. سردار هادی شیرزاد، رئیس پلیس بینالملل نیروی انتظامی هم در این باره گفت: پیامی از اینترپل بخارست (کشور رومانی) دریافت کردیم مبنی بر اینکه برای فرد تحت تعقیب اعلان قرمز آقای «غلامرضا منصوری» یک حادثه غیرمترقبه رخ داده و وی خود را از پنجره هتل محل اقامتش در بخارست به پایین پرت کرده است. رئیس پلیس بینالملل ناجا تصریح کرد: پلیس بخارست با تاکید بر خودکشی آقای منصوری، فوت وی را تایید کرده است.سیدعباس موسوی، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز در پاسخ به پرسش خبرنگاران ضمن تایید خبر مربوط به مرگ قاضی منصوری، افزود: منتظر دریافت گزارش رسمی علت این حادثه هستیم و از مقامات رومانیایی درخواست داریم علت دقیق حادثه را رسما به ما اعلام کنند. موسوی خاطرنشان کرد: ایشان مدتی قبل به سفارت ایران مراجعه و درباره نحوه بازگشت خود به ایران رایزنی کرده بود و از آنجا که تحت تعقیب قوهقضائیه ایران از طریق پلیس بینالملل بود، توسط پلیس اینترپل رومانی دستگیر شد. بر این اساس ما از مقامات و پلیس رومانی میخواهیم به وظایف قانونی خود عمل کرده و درباره نحوه و علت دقیق این حادثه گزارش رسمی ارائه کنند.
* درگذشت منصوری ایرادی به اتمام روشن پرونده وارد نمیکند
معاون امور بینالملل قوهقضائیه هم ساعاتی پس از انتشار خبر خودکشی منصوری در گفتوگوی زنده تلویزیونی در این باره گفت: مطلع شدیم یکی از شهروندان ایرانی در رومانی که تحت تعقیب دستگاه قضایی بود درگذشته است. سفارت ایران در بخارست و پلیس اینترپل ایران پیگیر موضوع هستند تا از زوایای حادثه مطلع شوند. معاون امور بینالملل قوهقضائیه افزود: در تماسهایی که با مقامات رومانیایی برقرار شده است، این احتمال وجود دارد وی خودکشی کرده باشد. باقری با تاکید بر اینکه اینترپل ایران پیگیر این موضوع است که فردی که تحت تعقیب دستگاه قضایی بوده باید به گونهای تحت نظر باشد که صدمهای به او وارد نشود، گفت: تعداد دیگری از متهمان تحت تعقیب در کشورهای غربی داریم که این کشورها همکاری خوبی برای استرداد آنها انجام نمیدهند. دبیر ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران ادامه داد: ابعاد مختلف پروندهای که منصوری درگیر آن بود به دلیل اینکه طرفهای دیگر موضوع در اختیار قوهقضائیه هستند روشن است و نبود وی صدمهای به ابعاد مختلف پرونده وارد نمیکند. وی با تاکید بر اینکه استرداد او میتوانست به بازگشت وجوه و اموال اختلاس شده توسط وی و همچنین مجازاتش کمک کند، گفت: پرونده ابعادش روشن است و درگذشت این فرد ایرادی به اتمام روشن پرونده وارد نمیکند.
ارسال به دوستان
درسهایی از 17 سال پرونده هستهای
مهدی محمدی: چندان خوشایند نیست اما معلوم نیست خیلی هم بد باشد. پس از 17 سال که از آغاز پرونده هستهای ایران میگذرد، دوباره در نقطهای قرار گرفتهایم که گویی این پرونده مجددا در حال آغاز شدن است. ژوئن 2020 از این حیث چندان تفاوتی با ژوئن 2003، یعنی زمانی که آژانس در دوره مدیرکلی «البرادعی» اولین قطعنامه را علیه ایران صادر کرد، ندارد. بازیگران هم تقریبا شبیه هم هستند: یک نهاد بینالمللی که از خود ارادهای ندارد و به عنوان «سگ نگهبان» قدرتهای بزرگ عمل میکند، دولتی در داخل ایران که غربیها را از خودشان هم قویتر میداند و یک برنامه امنیت ملی که توقف یا کند شدن آن به اولویت غرب مبدل شده. برخی چیزها هم البته متفاوت است: شرایط بینالمللی بویژه مناسبات میان قدرتهای بزرگ هیچ شباهتی به سال 2003 ندارد؛ بر اثر تجربه برجام، مدل اعتمادسازی به طور کامل اعتبار خود را از دست داده، برنامه هستهای ایران اگر چه بر اثر برجام آسیب دیده اما بسیار بزرگتر از چیزی است که سال 2003 بود و از همه مهمتر، تجربه 7 سال همکاری فنی با آژانس و مذاکرات سیاسی با غربیها، پیش روی ما است که باید ببینیم چیزی از آن آموختهایم یا نه.
من چند درس را واجد اهمیت بنیادین در هر گونه طرحریزی برای آینده میدانم.
درس اول این است که تا جایی که به ایران مربوط میشود، آژانس یک نهاد پروندهساز است نه یک نهاد حل مسأله. تحقیقا ایران هرگز -تاکید میکنم هرگز- از طریق صرف همکاری فنی و حقوقی با آژانس نتوانسته هیچ مسألهای را حلوفصل کند. وظیفه آژانس همواره این بوده که پرونده را قطورتر کند تا ایران را به سمت معاملهای که مطلوب غربیهاست سوق بدهد. نه سال 2003 و نه الان، داستان غیر از این نیست. معاملههای سیاسی با ایران هم که عمدتا زیر عنوان اعتمادسازی انجام شده، نه با هدف رسیدن به یک توافق مرضیالطرفین، بلکه با هدف گرفتن مولفههای قدرت ایران از آن و فراهم کردن زمینه برای فشارهای بیشتر و امتیازخواهیهای افزونتر در موضوعات گستردهتر انجام شده است. از توافقات تهران، بروکسل و پاریس در فاصله سالهای 2004-2003 تا برجام، این قواعد صادق است. اساسا توافقهای بزرگتر با ایران با هدف «ایجاد یک زیرساخت تغییر از درون و رسیدن به معاملههای بعدی درباره ارکان قدرت ملی ایران» انجام میشود نه با هدف حل مسأله، احیای اعتماد یا استیفای حقوق ایران. این اصول و درسها در رفتار اخیر آژانس به نحو بسیار بارزتری قابل رهگیری است. آژانس برای نخستین بار به اطلاعات پنهان جاسوسی (نه حتی اطلاعات فاش شده) استناد کرده و خواستار دسترسی به مکانهایی است که هدف از آن چیزی جز تبدیل شدن آژانس به بخشی از سیستم جمعآوری اطلاعات موساد نیست. آژانس همان جای سابق ایستاده؛ سوال این است: جایگاه ما چه تغییری کرده؟
درس دوم این است که تا قدرت تولید نکردهاید مذاکره نکنید. از سال 2003 تاکنون ایران تنها زمانی توانسته موضوعی را حلوفصل کند یا امتیازی از طرف مقابل بگیرد که اهرم قدرتی در دست داشته و با آن طرف مقابل را از هزینه فشار بیشتر یا عدم توافق ترسانده است. من بارها گفتهام ـ و این اصل هنوز هم صادق است ـ که پرونده هستهای ایران اساسا یک معامله وحشت است و هر طرف به میزانی که بترسد و نگران شود امتیاز خواهد داد و فقط هم امتیاز همین ترس را خواهد داد نه چیز دیگر. این موضوعی است که در پرونده منطقهای، حاجقاسم سلیمانی بخوبی درک و پیادهسازی کرده بود و میگفت آموخته است که آمریکاییها در منطقه فقط به یک چیز پاسخ میدهند و آن ترس است. همین حالا هم لازم نیست باب مذاکره بسته شود اما مذاکره زمانی مفید خواهد بود که طرف مقابل درک کند در موضع قدرت هستید والا اگر مذاکره به معنای «ابزاری برای جلوگیری از فشار بیشتر» تحلیل شود، فقط به فشار بیشتر خواهد انجامید.
درس سوم این است که به رفتار خصمانه باید هزینه تحمیل کرد. ایران لااقل در 2 مقطع 84 تا 87 در موضوع هستهای و از اردیبهشت تا دیماه 98 در موضوعات هستهای و منطقهای، نشان داد توان فوقالعادهای برای تحمیل هزینه به رفتارهای خصمانه طرف مقابل دارد. در هر 2 مورد، نتایج فوقالعاده بوده است؛ در اولی در زمانی حدود 2 سال، اروپا خط قرمز غنیسازی صفر را کنار گذاشت و در دومی استراتژی مقاومت فعال ایران، همه بازیگران را به التماس واداشت تا اینکه آشوبهای مشکوک بنزینی در آبان 98 معادله را تغییر داد. متقابلا هر وقت ایران در هزینهمند کردن رفتارهای خصمانه دشمنان خود کوتاهی کرده - حالا به نام اعتمادسازی یا صبر استراتژیک یا هر چیز دیگر- فشارها به نحو بیسابقه تشدید شده است. راهبرد فشار حداکثری ترامپ اگر فقط یک منشا داشته باشد همین است که دولت آقای روحانی با اعتماد سادهدلانه به اروپا، هزینه خروج از برجام را لااقل به مدت یک سال برای آمریکا صفر کرد.
چهارمین درس این است که همیشه به جای اتفاقی که جلوی چشمتان است به گام بعدی نگاه کنید. پدیدههای راهبردی همانهایی نیستند که به نظر میرسند و معنای واقعی آنها را تنها زمانی میتوان درک کرد که آنها را به عنوان بخشی از یک روند تحلیل کنید و گام بعدی را حدس بزنید. سوال مهمی که الان باید به آن جواب داد این است: گام بعدی آمریکا و اروپا چیست؟ همین که این سوال را به طور جدی بپرسید ناگهان مسأله ساده میشود. آمریکا مسیر تحریمهای شورای امنیت را تا انتها رفته، در آژانس اجماع ندارد، حتی اگر پرونده دوباره به نیویورک ارجاع شود، مقاومتهای بیسابقه سیاسی از جانب روسیه و چین و دیگر اعضا مقابل آن وجود خواهد داشت و از همه اینها مهمتر اینکه تشدید تنش با ایران قبل از انتخابات نوامبر به هیچ وجه به نفع آمریکا نیست. وقتی اینگونه به مسأله نگاه کنید درخواهید یافت که فقط کافی است دستگاه محاسباتی خود را از هضم شدن در دستگاه محاسباتیای که طرف مقابل میخواهد ایجاد کند مصون نگه دارید. آن وقت میتوانید تصمیمهای بسیار مهم بگیرید و محاسبهای واقعی از هزینهها و فواید آن داشته باشید.
و درس آخرـ و شاید مهمترین درس ـ این است که عامل داخلی همیشه مهمترین فاکتور در طرحریزی راهبردی غرب علیه ایران است. همیشه یک عامل داخلی (یا شبکه همکار) در ایران وجود داشته که فشار را تبدیل به نتیجه میکند، دشمن را قویتر از آنچه هست جلوه میدهد، جامعه را شرطی میکند، سعی میکند توان داخلی را ضعیف جلوه بدهد، جلوی اجماع داخلی مقابل دشمن را میگیرد و نفع سیاست داخلی خود را در مصالحه با آمریکا میبیند. آمریکاییها به این عامل داخلی، محاسبات، طرحریزیها و انگیزههای آن، اشراف کافی دارند و بر اساس آن برنامهریزی میکنند. همیشه بزرگترین خسارتها زمانی وارد شده که عامل داخلی موفق شده بخشهایی از جامعه و نظام را با سیستم محاسباتی غرب تنظیم کند. توافقات 84-82 از دل محاسبات خاص دولت خاتمی بیرون آمد، تحریمهای فلجکننده پس از 1389 محصول فتنه بود، برجام از دل انتخابات ریاست جمهوری 92 و شرطیسازی جامعه بیرون آمد و حالا هم چون دولت روحانی پالسهای ضعف پیدرپی به غرب ارسال کرده، دشمن به فکر فشار بیشتر افتاده است. داخل را مدیریت کنید، خارج خود مدیریت میشود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|