|
تأملی در رایزنیهای اخیر سران رژیم صهیونیستی
طرح 10 مادهای مصر، هدیه جدید اعراب به اسرائیل
سران رژیم صهیونیستی اخیرا رایزنیهای گستردهای را در سطح منطقه آغاز کردهاند و با سفر به کشورهای مختلف به مذاکره با سران كشورها میپردازند. چندی پیش ایهود باراک، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی به قاهره سفر کرد و برخلاف روال معمول که مبارک در تفرجگاه شرمالشیخ از سران رژیم صهیونیستی استقبال میکرد، با باراک در پایتخت مصر به مذاکره پرداخت.
به نظر میرسد مبحث اصلی که محور مذاکرات دوطرف بوده، مسأله حماس است. پس از پایان جنگ غزه، دولت قاهره که در زمان جنگ مناسبات بسیار نزدیکی با رژیم صهیونیستی برقرار کرده بود و حماس را با روشهای مختلف تحت فشار قرار میداد، به نیابت از اسرائیل با حماس وارد مذاکره شد تا بتواند به عنوان میانجی، آتشبسی درازمدت میان حماس و رژیم صهیونیستی برقرار کند. حال آنکه حماس تاکنون این مسأله را نپذیرفته است. از این رو بسیاری بر این باورند که باراک در جریان سفر خود به قاهره از مبارک درخواست کرده است تا فشارهایش را بر حماس بیشتر و مقاومت را وادار به پذیرش آتشبس کند؛ مسألهای که به نظر نمیرسد به سادگی محقق شود. از سوی دیگر ایهود باراک از مبارک درخواست کرده است که حماس را برای آزادی گلعاد شالیط تحت فشار قرار دهد. گلعاد شالیط چندین سال است به اسارت یکی از گروههای فلسطینی درآمده است و حماس اعلام کرده که در صورت آزادی اسرای فلسطینی میتواند شرایط آزادی شالیط را فراهم آورد. افزون بر این، پس از اغتشاشهای اخیر تهران، سران رژیم صهیونیستی تلاش کردند از آب گلآلود ماهی گرفته و زمینه را برای تحت فشار قرار دادن جمهوریاسلامی فراهم کنند. از این رو علاوه بر به راه انداختن یک جنگ روانی گسترده، در مذاکرات خود نیز به این موضوع میپردازند و در این میان برای همراهی با صهیونیستها براستی چه کسی را میتوان بهتر از مبارک یافت؟ کسی که همپیمان قسمخورده رژیم صهیونیستی در منطقه و دشمن قسمخورده کشورها وگروههای حامی مقاومت از جمله ایران، سوریه، حزبالله، جهاد اسلامي و حماس محسوب میشود. از این رو باراک در مذاکراتش با مبارک تلاش کرد به موضوع اغتشاشهای اخیر ایران نیز بپردازد. طرحی که پس از سفر وزیر جنگ رژیم صهیونیستی به مصر از جانب دولت قاهره و در قالب روند سازش اشاره شد را نیز میتوان ماحصل این سفر برای باراک دانست. این طرح که اصطلاحا به طرح 10 مادهای مشهور شده است، کماکان مشکلات همیشگی طرحهای سازش را در خود دارد؛ طرحهایی که در همگی آنها حق مردم مظلوم فلسطین نادیده گرفته میشود و به نحوی تنظیم میشوند که کفه ترازوی آن به شکل محسوسی به نفع رژیم صهیونیستی سنگینی میکند.
در این طرح 10 مادهای تلاش شده است تا حداقل در ظاهر امتیازهایی به گروههای فلسطینی اختصاص داده شود. در این طرح بر آشتی ملی گروههای فلسطینی و نیز کاهش محاصره غزه تاکید شده اما در بندهای طرح نکات قابل تامل بسیاری وجود دارد. از نکات اصلی به سازش کشاندن مقاومت در قالب همکاری با تشکیلات خودگردان است که بر اساس طرح همکاری حماس با محمود عباس (ابومازن) اجرا میشود. در این چارچوب به نام امنیت و پایان اختلاف گروههای فلسطینی، مصر خواستار کنار نهادن مقاومت شده است.
نکته بسیار مهم دیگری که در این طرح وجود دارد و توجه همگان را به خود معطوف داشته است، تلاش برای تثبیت جایگاه محمود عباس است. به واقع دولت قاهره در جریان این طرح تلاش کرده به ابومازن که در حال حاضر کسی در عدم مشروعیت وی به دلیل اتمام دوران تصدیاش بر تشکیلات خودگردان تردیدی ندارد، مشروعیت ببخشد. در طرح مذکور ابومازن مسؤول تمام تحولات فلسطین خواهد بود. در این چارچوب دولت را وی تشکیل داده و تنها یکی از معاونانش را از غزه و از اعضای حماس انتخاب خواهد کرد. از این رو به نظر میرسد این طرح نیز عملا مانند دیگر طرحهایی که از جانب مصر ارائه شده است (نظیر طرح 14 مادهای) هیچ کمکی به مقاومت نخواهد کرد و تنها هدف به سازش کشاندن حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی را دنبال میکند و تنها اهداف و منافع رژیم صهیونیستی و تا حدی تشکیلات خودگردان را تأمین میکند.
نکته بحثبرانگیز دیگری که در این طرح به چشم میخورد، مسأله عدم تمرکز بر رژیم صهیونیستی است. در قالب این طرح تلاش شده است اختلافهاي داخلی گروههای فلسطینی و نه اشغالگری رژیم صهیونیستی به عنوان منشأ بحران فلسطین نشان داده شود.
به واقع این اقدام فرصتی برای صهیونیستها ایجاد میکند که به بهانه برقراری ثبات و اجرای طرح مذکور به سرکوب فلسطینیها و توسعهطلبی در کرانه باختری و بیتالمقدس ادامه دهند. نکته اساسی آنکه مسؤولیتهای صهیونیستها مشروط به حل اختلافهای فلسطینیها شده که عملا صهیونیستها را در اجرای اهدافشان آزاد میگذارد. حتی در چارچوب این طرح تلاش شده گروههای فلسطینی را ملزم به آزادی گلعاد شالیط، نظامی صهیونیست کنند بیآنکه سخنی از آزادی اسرای فلسطینی در بند رژیم صهیونیستی به میان آید. از این رو تلاش شده با تاکید بر حل اختلاف فتح و حماس، رژیم صهیونیستی از اقدامات ضدانسانیاش تبرئه شود. البته با توجه به اینکه احتمالا این طرح توسط عمر سلیمان تدوین شده است، وجود رویکردهای صهیونیستی در آن کاملا طبیعی به نظر میرسد. «عمر سلیمان» که در حال حاضر رئیس سازمان امنیتی مصر محسوب میشود، از شخصیتهای متنفذ مصر و از گزینههای اصلی جایگزینی مبارک است و رقابت شدیدی با «جمال مبارک» ، فرزند «حسنی مبارک» دارد. وی که مسؤولیت اصلی به تفاهم رساندن گروههای فلسطینی را در قالب طرح مصر برعهده دارد، برای خوشامد صهیونیستها و جلب حمایت آنها از هیچ اقدامی کوتاهی نمیکند.
با این حال رایزنیهای سران رژیم صهیونیستی تنها به قاهره ختم نمیشود و این رایزنیها بسیار گسترده است. رژیم صهیونیستی که به دلیل سکوت جامعه جهانی همچنان به سیاست کشتار و توسعهطلبی ادامه میدهد، تلاش جدیدی را برای برخوردار شدن از حمایتهای متحدان خود در جهت تشدید سیاستهای گذشته آغاز کرده است. چندی پیش نیز آویگدور لیبرمن، وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به روسیه و سپس آمریکا سفر کرد تا حمایتهای شرق و غرب را برای رژیم صهیونیستی جلب کند؛ هر چند به نظر میرسد با توجه به تبار شرقی لیبرمن، وی در جلب حمایت روسیه موفقتر عمل کرده باشد. افزون بر این دیدار بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر این رژیم از ایتالیا و فرانسه در کنار رایزنیهای منطقهای برخی دیگر از مقامات صهیونیستی نشانگر تحرکاتی همهجانبه از سوی آنهاست که از پیگیری اهدافی مهم و در عین حال منسجم توسط سران رژیم صهیونیستی حکایت دارد. یکی از مهمترین دلایل این رایزنیهای گسترده تلاش برای خروج از انزوای بینالمللی است که رژیم صهیونیستی بویژه پس از جنگ غزه با آن مواجه شده است. افول جایگاه صهیونیستها در نظام بینالملل پس از جنگ غزه تا حدی بود که سران این رژیم نیز به آن اذعان داشتند. از این رو تلاش کردهاند در ماههای اخیر رایزنیهای متعددی با سران کشورهای غربی و عربی انجام دهند. افزون بر این به نظر میرسد در شرایطی که سران رژیم صهیونیستی حداقل در ظاهر از جانب ایالات متحده برای توقف شهرکسازیها و پذیرش طرح تشکیل کشور مستقل فلسطینی تحت فشار قرار دارند، تلاش دارند با جلب حمایتهای بینالمللی به اقدامات زیادهخواهانه خود ادامه دهند و از زیر فشارهای دولت باراک اوباما نیز تا حدی خارج شوند. افزون بر این سران تلآویو میکوشند حمایت کشورهای دیگر را برای تبدیل قدس شریف به پایتخت یکپارچه و ابدی رژیم صهیونیستی جلب کنند. از دیگر مسائلی که سران رژیم صهیونیستی در جریان سفرهای خود دنبال میکنند تحت فشار قرار دادن گروهها و کشورهای حامی مقاومت است.
در این سفرها سران رژیم صهیونیستی تلاش میکنند کشورهای جبهه مقاومت شامل ایران و سوریه، حزبالله لبنان و گروههاي مقاومت فلسطین را هدف قرار دهند. سران اسرائیل تلاش دارند در جریان رایزنیهای خود، علیه دشمنانشان اجماع ایجاد کنند؛ هدفی که در دستیابی به آن تاکنون ناموفق عمل کردهاند. بهرغم تلاشهای رژیم صهیونیستی تاکنون حتی این رژیم در تحت فشار قرار دادن حزبالله نیز ناموفق بوده است. حزبالله در حال حاضر موقعیتی به مراتب بهتر از سالهای گذشته در نظام بینالملل کسب کرده است. مذاکره سفیر انگلیس در لبنان با نماینده حزبالله و همچنین مذاکرات سولانا، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپایی با حزبالله همگی از قرائنی است که نشان میدهد رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهدافش ناموفق بوده؛ این قاعدهای است که درباره ایران، سوریه، جهاد اسلامی و حماس نیز صادق بوده است.
ارسال به دوستان
اسرائیل جنایت میکند، ایالات متحده سکوت
سخنرانی اخیر باراک اوباما خطاب به جهان اسلام در قاهره هرقدر هم که جذاب بود، عملا یک نکته بزرگ را «عمدا» نادیده گرفت و اشارهای به جنایات جنگی اسرائیل در غزه و علیه مسلمانان این منطقه نکرد. همه مردم منطقه در جریان جنگ 22 روزه غزه با کمال شگفتی و تعجب حجم آتش گسترده اسرائیلیها را به چشم دیدند و این بار دیگر به هیچوجه حاضر نبودند شاهد غفلت از آلام و دردهای فلسطینیان باشند، اما اوباما بازهم این غفلت همیشگی سران آمریکا را ادامه داد و در نطق خود هیچ اشارهای به آن نکرد. اگر چه بسیاری از ساکنان غزه از اوباما و امثال اوباما ناامید شدهاند، اما حداقل برخی از طرفداران او امیدوار بودند از زبان وی بشنوند که راه سازش که آمریکا شبانهروز از آن سخن میگوید به هیچوجه از دل ویرانیهای عظیم غزه نمیگذرد.
تا به امروز کمترین نشانهای از تامل مقامات آمریکایی در شواهد به دست آمده از جنایات جنگی و دیگر رفتارهای ظالمانه اسرائیل در جنگ غزه و تایید این رفتارها در آنها دیده نشده است. این در حالی است که پس از جنگ غزه تحقیقات فراوانی از سوی نهادهای بینالمللی و حتی نهادهای نزدیک به آمریکا درباره ابعاد این جنایات و ویرانیهای به بار آمده در این جنگ به عمل آمده است و همگی بر این نکته تاکید داشتهاند که میزان خشونت به کار گرفته شده از سوی اسرائیلیها اصلا قابل پیشبینی نبود و با تعداد بالای کشتهشدگان بجا مانده همه این سازمانها تاکید کردهاند که اسرائیل بدون شک مرتکب «جنایت گسترده جنگی» و «جنایت علیه بشریت» شده است. اخیرا دو گزارش جامع در اینباره منتشر شده و ریچارد گلدستون، بازرس آفریقایی حقوق بشر سازمان ملل نیز اوایل ماه جاری میلادی سفری به غزه داشت و با دقت فراوان مسائل مختلف را بررسی کرد و در پایان او نیز در گزارش خود با مجرم شناختن اسرائیل همه جنایات این رژیم و سران آن را تایید کرد. در چهارم ماه مه نیز یان مارتین، رئیس سابق سازمان عفو بینالملل با انتشار گزارش دیگری برای سازمان ملل کشته و زخمی شدن بسیاری از فلسطینیان را توسط سربازان اسرائیلی تایید کرد و اعمال خلاف قوانین این رژیم را به صورت تکتک بیرون کشید و مبلغ خسارات بجا مانده از ویرانیهای اسرائیل را در غزه 10 میلیارد دلار برآورد کرد. اگر چه در این گزارش به روشنی به جنایات فردی مقامات اسرائیلی اشارهای نشده است، لیکن در بند - بند آن واضح است که تصمیمات سران اسرائیل برای کشتار در برخی مقاطع جنگ غزه مصداق کامل جنایات جنگی بوده است.
در هفتم ماه مه نیز کمیته مستقل حقیقتیاب اتحادیه عرب، گزارشی 254 صفحهای را منتشر کرد که در آن این جنایات با دقت بیشتری بررسی شد و علاوه بر این تبعات و پیامدهای حقوقی حمله اسرائیل به غزه نیز مورد ارزیابی کامل قرار گرفت. در این کمیته شش کارشناس برجسته حقوق جهانی، حقوق جنایی و پزشکی قانونی از کشورهای غیرعربی حضور داشتند که با بازدید از منطقه غزه و ارزیابی مسائلی که وجود داشت، همان نتایج قبلی را تایید کردند و موارد آشکار جنایات جنگی اسرائیل و جنایت علیه بشریت را از آن بیرون کشیدند. من خود به عنوان رئیس این کمیته حقیقتیاب 5 روز کامل را در غزه سپری کردم و به همراه همکارانم مصاحبههای متعددی با قربانیان و صاحبان اماکن ویران شده در حمله اسرائیل انجام دادیم و پس از انجام این مصاحبهها و شنیدن درد مردم این منطقه تازه متوجه ابعاد این جنایت و فشار وارد شده به مردم این منطقه در ماههای پیش از جنگ به دلیل محاصره شدید و روزهای جنگ و تحمل آتش گسترده نیروهای اسرائیلی شدیم.
آنجا بود که من تازه فهمیدم حجم خونی که ریخته شده به چه میزان است و چرا بسیاری در غرب هنوز از اصل ماجرا آگاهی ندارند. اسرائیلیها اگر همین پوشش محدود خبری نیز درباره جنگ غزه انجام نمیشد شاید دامنه این جنایت را تا آنجا گسترش میدادند که یکی از هولناکترین فجایع تاریخ بشری اتفاق میافتاد و تازه در نظر بگیرید که این میزان از خشونت در مقابل چشم دوربینهایی انجام شده که هر لحظه و هر ساعت اخبار این جنگ را مخابره کردهاند و آن را در برابر چشم جهانیان قرار دادهاند. یکی از مسائلی که در این مصاحبهها برای ما روشن شد خونریزیها و حملاتی بود که افسران و سربازان اسرائیلی به طور انفرادی انجام داده بودند و حکایت از بغض و کینهای است که آنها نسبت به فلسطینیان دارند. علاوه بر این استفاده از بمبهای فسفر سفید در مناطق پرجمعیت غزه در جریان جنگ 22 روزه در حال حاضر کاملا اثبات شده است و جای هیچگونه شکی در آن نیست. همه این شواهد بسیاری از ذهنیتهای مرا نسبت به مقامات اسرائیلی تغیر داد و پوچ بودن بسیاری از شعارهای آنان را برای من مشخص کرد. بر اساس نتایج گزارش ما، اسرائیل در این جنگ یکهزار و 400 نفر از جمله 850 غیرنظامی را کشته، 5 هزار نفر را مجروح کرده و بیش از 3 هزار منزل مسکونی را ویران کرده است و در این میان در حملات خود به هیچوجه تمایزی میان اهداف نظامی و غیرنظامی قائل نشده است، شهروندان را مورد هدف قرار داده و با توجیهات بیاساس نظامی به بیمارستانها، مساجد و مدارس حمله کرده است. اینها گوشهای از نتایج این گزارش 254 صفحهای است که در جای جای آن به این جنایات اشاره شده است، اما سوالی که باقی میماند این است که با همه این گزارشها و اخباری که از نتایج جنگ غزه منتشر شد و همگی نیز بر جنایات اسرائیل در این جنگ آن هم به طور گسترده تاکید داشتند، چرا باراک اوباما در سخنرانی اخیر خود که با امید آشتی و نزدیکی با جهان اسلام ایراد شد از این دامنه وسیع جنایات حتی به یک مورد نیز اشاره نکرد و در حالی که همه میدانند در این روزها مشکلات آمریکا و اسرائیل به بالاترین حد خود رسیده چرا یک بار هم که شده برای نشان دادن حسننیت خود به فلسطینیها از این جنایت و ویرانی بزرگ سخنی به میان نیاورد؟!
*تحلیگر و حقوقدان برجسته بین المللي
اهل آفریقای جنوبی
ترجمه: مجتبی صادقیان
ارسال به دوستان
همهپرسی توافقنامه امنیتی و انفجارهای بغداد
آمریکا از عراق میرود؟
اوضاع عراق بشدت نابسامان است و ظرف روزهای اخیر انفجارهای متعددی در این کشور رخ داده است که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم عراق شده است. این انفجارها در شرایطی رخ داد که بسیاری از تحلیلگران برآیند مثبتی از وضعیت عراق داشتند و وضعیت امنیت را در این کشور بحرانخیز رو به گسترش میدانستند. اما انفجارهای گسترده اخیر، بیم بازگشت دوران دهشتناک یکی، دو سال گذشته را برای مردم عراق زنده کرد؛ سالهایی که کمتر روزی بدون کشته شدن دهها تن از مردم عادی به شب میرسید. این در حالی است که عراق در شرایطی حساس قرار دارد و همهپرسی درباره توافقنامه امنیتی بغداد- واشنگتن بزودی برگزار خواهد شد و موافقت یا عدم موافقت مردم با این توافقنامه میتواند هم برای عراق و هم براي ایالات متحده بسیار مهم باشد. مطابق توافقنامه عقبنشینی نیروهای آمریکا از عراق، آنها باید تا 30 ژوئن از همه شهرها و روستاهای عراق خارج و در پایگاههای نظامی خود در این کشور مستقر شوند و عقبنشینی کامل نیروها نیز تا سال 2012 انجام شود. در این شرایط برخی از تحلیلگران معتقدند، متحدان عراقی ایالات متحده نظیر بقایای حزب منحله بعث، در پشت پرده این انفجارها قرار دارند. این دست تحلیلگران معتقدند سران کاخ سفید با این دست اقدامات تلاش دارند فضای موجود در عراق را ناامن جلوه دهند و بدین وسیله مردم این کشور را برای دادن پاسخ مثبت به توافقنامه امنیتی اقناع کنند.
با این حال برخی دیگر نیز بر این باورند که اساسا ایالات متحده هیچ تمایلی ندارد تا سال 2012 از عراق خارج شود چرا که منافع کاخ سفید با حضور این کشور در عراق بیش از پیش تأمین خواهد شد. به هر حال عراق در منطقهای استراتژیک واقع شده و از سوی دیگر ایالات متحده میتواند با ماندن در این کشور جریان نفت را به عنوان شریان حیات خود و بلوک غرب تضمین کند، لذا به انحای مختلف تلاش دارد سالها حضور خود در عراق را تضمین کند. از این رو برخی نیز معتقدند انفجارهای اخیر عراق با این هدف از جانب ایالات متحده برنامهریزی و اجرا شده است. با این نگاه، کاخ سفید میکوشد تا نیروهای امنیتی بومی عراق را عاجز از برقراری امنیت در این کشور نشان دهد و از این طریق حضور خود را برای ادامه حیات دولت و ملت عراق ضروری جلوه دهد. این در حالی است که مقامات و سران بغداد بارها از آمادگی و توانایی نیروهای عراقی برای برقراری امنیت در این کشور سخن گفته و تأکید کردهاند نظامیان عراق قادرند به تنهایی امنیت کشور را تضمین کنند. حتی اظهارنظر چندی پیش ژنرال کیسی وجود این اندیشه را میان سران ایالات متحده تأیید میکند. ژنرال جورج کیسی، رئیس ستاد کل ارتش آمریکا چندی پیش تصریح کرد که اگر چه توافقنامه امضا شده بین عراق و آمریکا تاکید میکند تمام نیروهای آمریکایی باید تا سال 2012 از عراق خارج شوند اما آمریکا میتواند نظامیانش را به مدت 10سال دیگر در عراق و افغانستان نگه دارد. به واقع به نظر میرسد هر چند باراک اوباما، رئیسجمهور ایالات متحده بارها از خروج زودهنگام از عراق سخن گفته و وعده آن را داده است، اما با این حال بقایای نومحافظهکارانی که در دولت اوباما بویژه در پنتاگون حضور دارند، بشدت با این مسأله مخالفند و در تلاشند تا به هر نحو ممکن خروج ایالات متحده از عراق را به تعویق بیندازند و حتی هزینههای آن را نیز پرداخت خواهند کرد. از آغاز جنگ عراق در ماه مارس 2003، حدود چهار هزار و 300 آمریکایی در عراق کشته شدهاند.
این در حالی است که ایالات متحده پیش از این نیز رایزنیهای گستردهای را برای به تعویق انداختن همهپرسی درباره توافقنامه امنیتی انجام داده بود. با توجه به عملکرد و سابقه نامطلوب آمریکاییها انتظار میرود مردم عراق تمایلی به ماندن ارتش آمریکا در کشورشان ابراز نکنند، لذا دیپلماتهای آمریکایی در پشت صحنه میکوشند بغداد را از برگزاری همهپرسی بازدارند. این درحالی است که دولت عراق برای اثبات استقلال خود از واشنگتن طرحریزی برای انجام این رایگیری را آغاز کرده و حتی کابینه نوری المالکی 99 میلیون دلار برای این همهپرسی اختصاص داده و قرار است پارلمان نیز قانون جدیدی درباره جزئیات برگزاری این همهپرسی وضع کند. با این حال زمزمههایی وجود دارد مبنی بر اینکه دولت حاضر است همهپرسی را از 30 ژوئیه (8 مرداد) به ژانویه سال آینده ميلادي (ديماه 88) موکول کرده و آن را همزمان با انتخابات سراسری برگزار کند. دولت هدف از این پیشنهاد را صرفهجویی در وقت و پول اعلام کرده است. با این حال به نظر میرسد تعویق زمان برگزاری همهپرسی، عملا غیرممکن باشد چرا که در حال حاضر بسیاری موافق برگزاری همهپرسی در موعد مقرر هستند و مخالفان از توان رویارویی با این گروه برخوردار نیستند. از سوی دیگر به منظور تعویق زمان همهپرسی باید لایحه تازهای درباره آن به پارلمان ارائه شود که در این صورت نیز بررسی لایحه مذکور، حداقل به چند ماه زمان نیاز خواهد داشت.
ارسال به دوستان
تأملی در سیاستهای کاخ سفید
افغانستان، هر روز بدتر از دیروز
هرچند کسی از ژنرال مک کریستال فرمانده تازهوارد نیروهای نظامی ایالات متحده در افغانستان انتظار معجزه ندارد، اما افزایش حملات انتحاری بعد از انتصاب وی افغانها را بشدت نگران کرده است. نزدیک به یک هفته است که مککریستال، جایگزین ژنرال مک کرنان شده است و در این یک هفته مردم افغانستان روزهای به مراتب سختتری را نسبت به دوران فرماندهی ژنرال مک کرنان تجربه کردهاند.
اخیرا حملات بسیاری از جانب طالبان به شهرهای کابل، هلمند و قندهار که از شهرهای اصلی افغانستان محسوب میشوند انجام شده است و شاید مهمترین این حملات، حملهای بود که به پایگاه نیروهای آمریکایی انجام شد و واهمه نیروهای آمریکایی را صدچندان کرد. بهرغم آنکه باراک اوباما از بدو آغاز به کارش در کاخ سفید و رسیدن به سمت ریاست جمهوری وعده داده بود سیاستهای ایالات متحده را درباره افغانستان کاملا دگرگون خواهد کرد اما در حال حاضر کماکان اوضاع وخیمی را شاهد هستیم؛ شرایطی که نهایتا منجر به عزل ژنرال مککرنان شد. این در حالی است که طالبان 70 درصد خاک افغانستان را عملا در اختیار دارد و سران ایالات متحده خود به این نکته اذعان کردهاند که در افغانستان به هیچوجه موفق نبودهاند. به تازگی اخباری نیز منتشر شده است مبنی بر اینکه ملاعمر، فرمانده اصلی طالبان افغانستان شخصا هدایت عملیات نیروهایش را در تمام خاک افغانستان برعهده گرفته است و این دقیقا همان چیزی است که میتواند اوضاع را برای نیروهای آمریکایی و نیروهای ناتو وخیمتر کند. اکنون به سبب وضعیت موجود شخص باراک اوباما نیز انتقادها و فشارهای بسیاری را تحمل میکند، چرا که تاکنون هزینههای بسیاری را پرداخته و در ازای آنها دستاوردی نداشته است. در این مدت تعداد نیروهای ایالات متحده در افغانستان افزایش قابل توجهی داشته است و علاوه بر آن متحدان اروپایی کاخ سفید نظیر آلمان نیز نیروهای خود را در افغانستان افزایش دادهاند. از این رو مطابق نبودن هزینهها و دستاوردهای ایالات متحده در افغانستان عرصه را بر باراک اوبامای جوان تنگ کرده است بویژه که نمیتوان چشمانداز روشنی برای ایالات متحده در افغانستان قائل بود. در حال حاضر این حملات در مقطع زمانی حساسی تشدید شده است. در شرایطی که رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان آغاز شده و قرار است انتخابات در مرداد ماه برگزار شود، این دست رخدادها نارضایتیها را از سیاستهای ایالات متحده، تشدید کرده است. از سوی دیگر وضعیت پاکستان نیز به عنوان کشور هممرز با افغانستان کماکان بسیار مبهم است. وضعیت پاکستان بشدت بر اوضاع افغانستان تأثیرگذار است بویژه که طالبانِ دو کشور با یکدیگر ارتباطی نزدیک دارند و تضعیف طالبان پاکستان به تضعیف طالبان افغانستان منجر خواهد شد. از سوی دیگر تشدید فشارها بر ارتش پاکستان به منظور سلب حمایت از طالبان افغانستان نیز میتواند تأثیرگذار باشد، چرا که بسیاری معتقدند طالبان افغانستان از حمایت آیاسآی (دستگاه امنیتی پاکستان) سود میبرد. افزون بر این موضوع مقابله با قاچاق مواد مخدر از افغانستان، دیگر مسألهای است که از مخاطرههای نیروهای آمریکایی در افغانستان محسوب میشود. بویژه که بسیاری مواد مخدر را شریان حیات طالبان میدانند و بر این باورند که طالبان از طریق خرید و فروش و قاچاق مواد مخدر ارتزاق و خود را تجهیز میکند. در حال حاضر شرایط در افغانستان به نحوی است که تحلیلگران بر این باورند ایالات متحده نمیتواند در کوتاه مدت به پیروزی دست یابد و موفقیت در افغانستان علاوه بر استفاده از قدرت سخت به مولفههای دیگری نیز نیازمند است. این دست کارشناسان معتقدند ایالات متحده به منظور پیروزی در این کشور باید زیرساختهای سیاسی، اقتصادی و از همه مهمتر فرهنگی را تغییر بدهد. به واقع در کشوری که میزان سواد بسیار پایین است، طالبان بهترین بستر را برای رشد قارچگونه خود در اختیار خواهد داشت. افزون بر این، حملات هواپیماهای بدون سرنشین ایالات متحده به مناطق مختلف افغانستان به کشته شدن تعداد زیادی از غیرنظامیان منجر شده و این مسأله نارضایتیها را از رفتار کاخ سفید دامن زده است. در حال حاضر نیز ارتش آمریکا در حالی مک کریستال را به عنوان فرمانده جدید در افغانستان معرفی کرده است که این فرمانده جدید دستور بازبینی 60 روزه کل ماموریتهای نظامی ارتش آمریکا را برای یافتن راههای بهتر در راستای جدا کردن شبهنظامیان از مردم عادی صادر کرده است؛ ارزیابیای که انتظار میرود منجر به گامهای اقتصادی و نظامی جدیدی در افغانستان شود. این در حالی است که کارشناسان متخصص امور ضدتروریستی در درون و خارج دولت نیز به بازبینی کلی ماموریتهای نظامی در افغانستان کمک میکنند. اگر چه این بازبینی در مراحل اولیه خود به سر میبرد، اما ژنرال مک کریستال پیشتر قول داده بود مبارزه علیه شبهنظامیان و افراطیون در افغانستان را فراتر از فعالیتهای صرفا نظامی گسترش بدهد و این دقیقا همان چیزی است که میتوان آن را به تغییر زیرساختهای موجود در افغانستان تعبیر کرد.در حال حاضر نیز قرار است دوباره تعداد نیروهای ایالات متحده در افغانستان افزایش یابد. با این افزایش، شمار نیروهای آمریکایی در افغانستان تا اواخر تابستان به 68 هزار نیرو خواهد رسید.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|