|
تجربه تاریخی یک عمر دشمنی کاخ سفید
حسین قدیانی: اگر «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» مهمترین شعار «انقلاب اسلامی» بود، «مرگ بر آمریکا» اما مهمترین شعار «جمهوری اسلامی» است! و اگر هر شعاری، قلبی دارد و بهاری دارد و ریشه در روزی دارد، امروز «سیزدهم آبان» قلب و بهار و ریشه امالشعائر نظام یعنی «مرگ بر آمریکا» است! 13 آبان 43 که امام خمینی به ترکیه تبعید شدند و 13 آبان 57 که شمار قابل توجهی از دانشآموزان غیور ما، خون خود را در راه انقلابی ریختند که چند ماه بعد به پیروزی رسید و 13 آبان 58 که «انقلاب دوم» شد و «لانه جاسوسی شیطان بزرگ» تسخیر شد، طرف اصلی دعوای ملت ایران آمریکا بود، چرا که طرف اصلی دعوای آمریکا، ملت ایران بود! در 2 حادثه اول، حکایت «16 آذر 1332» آمریکا علیه ملت ایران بود و همراه با رژیم ستمشاهی و در حادثه سوم، نیست که انقلاب به پیروزی رسیده بود، دشمنی آمریکا توأمان، ملت و حکومت را مدنظر داشت! البته در 13 آبان 58 از آنجا که دولت وقت یعنی «دولت موقت» خیلی اساسا متوجه منظور انقلاب اسلامی نبود یا نمیخواست باشد، به همان ساز میرقصید که آمریکا دوست میداشت، لذا همان آمریکا که بد ملت ایران و بد امام راحل عظیمالشأن را میگفت، خیلی با مهندس بازرگان و اعوان و انصار، کاری نداشت که هیچ، حمایتشان هم میکرد! البته بازرگان با همه لیبرال بودنش و با همه اعتمادی که به غرب داشت و با همه حد و حدود بیشماری که برای مبارزه قائل بود، هرگز سیاستمدار ایرانی ایدهآل برای سران کاخ سفید نبود؛ همچنان که مصدق هم نبود! ارسال به دوستان
نقشهای از اساس منتفی!
امیر استکی: توتال برای عقد قرارداد فاز 11 تا اعلام پایبندی ایران به برجام توسط ترامپ صبر کرد. حالا پس از اعلام نقض برجام توسط ترامپ، برای بستن قراردادهای پیمانکاری عملیات اجرایی این فاز، منتظر واکنش کنگره است. این چیزی نیست که از یک پیشبینی نشأت گرفته باشد، بلکه عین آن چیزی است که مسؤولان این شرکت فرانسوی اعلام کردهاند. خروج توتال یا هر شرکت غربی دیگری از قراردادها و تعهداتشان با ایران در صورت بازگشت تحریمهای معلق شده به واسطه برجام که تقریبا به شکل کامل در اراده ایالات متحده آمریکا قرار دارد، امری بدیهی و تغییرناپذیر است. چه اینکه به علت تنیدگی بسیار زیاد اقتصاد جهان با اقتصاد آمریکا و تسلط طبیعی آمریکا بر چرخه مهمترین ارز جهانی یعنی دلار، هزینه هر نوع همکاری بدون مجوزی با ایران را بسیار بالا میبرد، به نحوی که هر نوع منفعت خالصی را نیز به چالش خواهد کشید. خاصه اینکه پس از عملیاتی شدن کاتسا دیگر خبری از جریمه وزارت خزانهداری آمریکا برای معامله با ایران نخواهد بود، بلکه نهاد متخلف مستقیما به لیست شرکتها و نهادهای تحریمی افزوده میشود و هیچ کنشگر اقتصادی بینالمللی اینچنین ریسک سنگینی را بر نخواهد تافت. به قول یکی از تحلیلگران مالی، «در شرایط متزلزلی که در برجام برای همکاری و سرمایهگذاری در ایران به واسطه مربوط شدن آن به تایید یا عدم تایید رئیسجمهور آمریکا و همچنین مجوزهای اوفک و در این روزها اضافه شدن پیچیدگیهای جدید به واسطه اجرایی شدن کاتسا، وجود دارد، انگیزه یک سرمایهگذار خارجی برای ورود به این دریای متلاطم ریسک از نظر توجیهات اقتصادی به صفر گرایش خواهد یافت و شاید فقط انگیزههای خیریه، اینچنین ریسکی را پوشش دهد یا مانند پارهای موارد تضمینهای نقدتر از اصل ایران برای سرمایهگذاری». با این اوصاف کشیدن نقشههای بلندپروازانه برای ایجاد منافع اقتصادی برای قدرتهای جهانی در ایران که در تحلیل نهایی و بر مبنای رویکردهای لیبرالیستی روابط بینالملل منجر به دفاع آنها از منافع خود و جلوگیری از افزایش فشارها بر ایران میشد، از اساس منتفی خواهد بود،چرا که در یک مقایسه ساده منافع متقابل در طرف رقیب ایران و خواستار افزایش فشار اقتصادی بر ایران (آمریکا)، با اروپای غربی که دولت جناب روحانی بسیار امیدوار به چفت کردن آن به اقتصاد ایران بود، بسیار بیشتر از منافع موجود در ایران خواهد بود. به عبارت بهتر ایجاد چنین ساختار در هم تنیدهای از منافع متقابل به زمانی بیشتر از آنچه دولتمردان کنونی تصور میکردند، نیاز داشت؛ با توجه به این مهم که منافع قابل توجهی که آنها بتوانند در بازار ایران داشته باشند بیشتر در زمینه نفت خواهد بود و اگرچه عرصه نفت عرصه بزرگ و پرسودی است اما آنقدر بزرگ نیست که بتواند درهمتنیدگی تعهدآوری در یک دوره کوتاه ایجاد کند. این استراتژی برای ایران ریسک زیادی داشت، چرا که تمرکز بر آن فرصت کوتاه باز شده به واسطه برجام را تا حدود زیادی از دست ایران خارج کرد و یکی ـدو سال معلق شدن پارهای از تحریمها را به رایزنیهای نیمهتمام با اروپاییان به هدر برد. در این میان تنها دو ـ سه قرارداد منعقد شد که آنها نیز همه به محض گذر ریسک حضور در ایران از حد قابل تحمل برای شرکتهای ذینفع براحتی رها خواهند شد. چه اینکه شواهد حاکی از این است که جریمههای رها کردن تعهدات بهواسطه ریسک بالای حضور در ایران و شیفتگی دولتمردان ایرانی به کشاندن پای اروپاییان به ایران به هر قیمتی بر عهده ایران نهاده شده است و گویا این شرکتها در یک رابطه یکطرفه سود میبردهاند و خسارتی برای ترک تعهداتشان نخواهند پرداخت. گشادترین قسمت کلاه در اصل همینجاست. اگر چه دولت این قراردادها را محرمانه نگه داشته و مانند نمونه توتال از دادن هر اطلاعاتی در این زمینه خودداری کرده است ولی شواهد و مخصوصا سود نزدیک 8 درصدی روی وام یک میلیارد یورویی که وزارت نفت از یکی از شرکتهای مالی اروپایی گرفته است، حاکی از آن است که در مابقی موارد نیز همه ریسکها بر عهده ایران بار شده است. مخلص کلام اینکه توتال به ایران میآید و قرارداد پرسودی میبندد و الزامی به تکمیل تعهدات خود نیز نخواهد داشت. دولت و رسانههای حامیاش در زمینه قرارداد توتال بشدت روی این مساله مانور میدهند که توتال تابع قوانین اتحادیه اروپایی و قوانین بینالمللی است و تغییر رویکرد آمریکا در برابر برجام بر حضور آن در ایران تاثیرگذار نیست اما رفتار توتال و موضعگیریهای مدیرعامل آن چیز دیگری را نشان میدهد. در جریان مذاکرات شرکت نفت با توتال، توتال به انحای مختلف و با وقتکشی امضای قرارداد را به بعد از خرداد 96 یعنی زمانی که رئیسجمهور آمریکا باید از پایبندی یا عدم پایبندی ایران به برجام به کنگره گزارش میداد، منوط کرده بود و این وقتکشی به حدی بود که حتی زنگنه، وزیر نفت کشور نیز به آن واکنش نشان داد. در نهایت پس از اینکه ترامپ برای بار ماقبل آخر پایبندی ایران به برجام را تایید کرد، قرارداد ایران با توتال در تیرماه به امضا رسید. پس از این امضا بود که یکی از مدیران شرکت توتال در عربستان گفت توتال «چراغ سبز» ریاض را برای انعقاد قرارداد دریافت کرده است. «پویان» مدیرعامل توتال هم گفت در جلب رضایت آمریکا برای امضای این قرارداد موفق بوده و به قطریها هم اعلام کرده است در ایران حاضر خواهند شد اما درست زمانی که شواهد نشانگر این بود که ترامپ پایبندی ایران به برجام را تایید نمیکند، مدیران توتال برخلاف ادعای مدیران وزارت نفت ایران به انحای مختلف اعلام کردند حضور یا عدم حضورشان به تصمیم کنگره آمریکا مرتبط خواهد بود. در این پروژه ریسک مالی برای توتال به خاطر وضعیت فعلی کم است، چرا که قرار است ما تصمیم سرمایهگذاری برای این پروژه را تا آخر امسال نهایی کنیم. ما مناقصاتی را برگزار کردهایم و بنا داریم قراردادهایی را تا آخر امسال منعقد کنیم، بنابراین همه چیز از نظر تقویمی درست پیش میرود. ارسال به دوستان
پولدارها به مرغداری نمیروند!
سمیرا کریمشاهی: 2 خبر با فاصله کمی از هم منتشر شد: ارسال به دوستان
سرمایهگذاری خارجی؛ خوب یا بد؟
کاوه تقوی: بعضی رسانههای نزدیک به دولت محترم دوست دارند نشان دهند جامعه ایران 2 بخش است: کسانی که طرفدار سرمایهگذاری خارجی هستند و مخالفان آن. این رسانهها در منظومه فکری خود معتقدند موافقان سرمایهگذاری خارجی افرادی هستند طرفدار رابطه با دنیا و استفاده از پیشرفتهای آن و مخالفان سرمایهگذاری خارجی افرادی هستند واپسگرا که حتی فاقد یک راهحل اجرایی در غیاب سرمایهگذاری خارجی هستند. وقتی از سرمایهگذاری خارجی حرف میزنند منظورشان مطلق سرمایهگذاری خارجی است: یوزانس، لیزینگ، فروش اوراق قرضه، گرفتن اعتبار، ریفاینانس، مشارکت و... بدون آنکه اصلا بین این اشکال مختلف و تبعات آن تفاوتی قائل باشند. سوال مرکزی آن است: سرمایهگذاری خارجی خوب است یا بد؟ پاسخ شما، شما را این طرف یا آن طرف خط، تقسیمبندی خواهد کرد. ارسال به دوستان
سکته سیاسی احزاب سنتی در اروپا
محمدابراهیم کریمی: سران اتحادیه اروپایی و منطقه یورو با چالشهای مزمنی در قاره سبز دست و پنجه نرم میکنند. استمرار بحران اقتصادی در اروپا، شیوع چالشهای اجتماعی و امنیتی و از همه مهمتر گریز شهروندان از احزاب سنتی و طرفدار یکپارچگی اروپا، جملگی منجر به افزایش ضریب آسیبپذیری اتحادیه اروپایی شده است. بیدلیل نیست که بسیاری از تحلیلگران مسائل سیاسی و اجتماعی نسبت به عقبگرد اتحادیه اروپایی به دوران ملیگرایی هشدار میدهند. طی ماههای اخیر، شاهد برگزاری 3 انتخابات مهم در اروپا بودیم که نقطه اشتراک آنها، پیروزی نسبی جریانهای ملیگرا و راست افراطی بود.
اگرچه مرکل هم اکنون مذاکرات تشکیل دولت ائتلافی را با احزاب سبز، لیبرالدموکرات و سوسیالمسیحی (ائتلاف موسوم به جاماییکا) آغاز کرده است اما سایه جریان راست افراطی و حزب جایگزینی برای آلمان همچنان بر سر آلمانها سنگینی میکند. در این میان حزب سوسیالدموکرات نیز به عنوان اصلیترین حزب اپوزیسیون دولت آلمان، عملا قدرت احیای خود را پس از شکست از حزب دموکراتمسیحی از دست داده است. بدیهی است در چنین شرایطی به صورت خودکار حزب جایگزینی برای آلمان به اصلیترین حزب اپوزیسیون در این کشور تبدیل خواهد شد و اکثر رایدهندگانی که از مرکل و دولت ائتلافی ضعیف وی ناامید شوند، ترجیح میدهند در انتخابات بعدی آرای خود را به سود این حزب افراطی به گردش درآورند. موجسواری حزب جایگزینی برای آلمان روی بحران مهاجرت در آلمان و مخالفت آن با مبانی و اصولی که اروپای واحد بر اساس آن شکل گرفته است، در تشدید این روند موثر خواهد بود. اصلیترین دغدغه حزب جایگزینی برای آلمان، جذب آرای خاکستری و سفید در انتخابات بعدی آلمان است. اقدامی که «مارین لوپن» در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری امسال در فرانسه به آن دست زد و به واسطه جذب این آرای بالقوه، به دور نهایی این رقابتها راه پیدا کند. در اتریش نیز حزب موسوم به «آزادی» که وابسته به جریان راست افراطی است توانست از اختلاف 2 حزب سنتی یعنی حزب محافظهکار مردم (به رهبری سباستین کورتز) و حزب سوسیالدموکرات استفاده کرده و بخش اعظمی از آرای عمومی را به سود خود واریز کند. در این انتخابات، حزب آزادی توانست پس از حزب مردم به دومین حزب قدرتمند در پارلمان اتریش تبدیل شود. هماکنون دولت ائتلافی اتریش متشکل از 2 حزب آزادی و مردم در حال شکلگیری است. این نخستینبار است که یک حزب وابسته به جریان راست افراطی در راس معادلات اجرایی یکی از کشورهای مهم اروپایی حضور مییابد. یکی از اصلیترین دغدغههای حزب آزادی، توقف روند مهاجرت به اتریش و عدم پذیرش مهاجران (بر خلاف سیاستگذاری مشترک کشورهای اروپایی) است. نکته مهمتر اینکه نیمه دوم سال 2018 میلادی، قرار است اتریش ریاست دورهای اتحادیه اروپایی را بر عهده بگیرد. از این رو حدود 8 ماه دیگر، حزب آزادی این فرصت طلایی را خواهد داشت تا در راس معادلات اجرایی اروپا نیز ایفای نقش کند. این بدترین خبر ممکن برای اتحادیه اروپایی و منطقه یورو محسوب میشود. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|