سارا جمالی - پژوهشگر سیاسی: آمریکا و متحدان این کشور، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون تاکتیکهای متعددی را برای تضعیف، انزوا، به چالش کشیدن، ایجاد یأس و ناامیدی در مردم ایران و براندازی نظام جمهوری اسلامی مورد استفاده قرار دادهاند. حتی در مواردی نظام سلطه، با کودتا یا ایجاد جنگ و درگیریهای مستقیم و غیرمستقیم نظامی، در صدد تحمیل خواستههای خود به ملت ایران برآمده است(1) اما در یک نگاه کلی میتوان رویکرد «نبرد نرم» را اصلیترین سیاست و راهبرد آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی دانست که مورد تأکید و حمایت جدی بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران مختلف آمریکا نیز است.
در واقع طراحی نبرد نرم در ایران از طریق نافرمانی مدنی و انقلاب رنگی، بخشی از پازل راهبردی آمریکا برای تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران از درون است که تاکنون به دفعات طراحی شده است.
نظریات اندیشمندان و سیاستمداران آمریکایی در نحوه مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران در قالب نبرد نرم در بستر دموکراسی را میتوان خلاصهوار، موارد زیر دانست:
1- اعطای کمکهای مالی، تبلیغاتی و سیاسی گسترده به اپوزیسیون خارج کشور و سازماندهی اقدامات آنان
2- دامن زدن به منازعات و مطالبات قومی، فرقهای و صنفی به منظور ایجاد بحران و ناامنی در کشور
3- تضعیف توان نظامی و دفاعی جمهوری اسلامی
4- ادامه تحریمهای اقتصادی و تقویت تصاعدی آنها با بهانههایی نظیر مسأله هستهای ایران و تلاش برای دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم، اخلال در روند صلح خاورمیانه و...
5- جنگ روانی همهجانبه و مستمر با هدف تضعیف احساس تعلق مردم به نظام و ایجاد نارضایتی و گسترش آن از طریق روشهایی چون:
الف) خطرناک نشان دادن فعالیتهای هستهای ایران و جهتدهی افکار عمومی جهان در سطح شهروندان و مسؤولان برای ایجاد یک جبهه واحد علیه ایران
ب) ایجاد آشوب و «احساس ناامنی» در کشور برای کاهش مشروعیت نظام، کاهش حمایتهای مردمی و تردید نسبت به کفایت مسؤولان
پ) تشدید چالشهای ایران در عرصههای منطقهای و بینالمللی در جهت انزوای ایران، نظیر تلاش برای تغییر نام خلیج فارس به واژه مجعول خلیج عربی و تشکیک در حاکمیت قانونی ایران بر جزایر سهگانه
ت) تهدید به حمله نظامی به ایران با اهداف متعددی نظیر تحمیل هزینههای اضافی دفاعی و تعمیق مشکلات اقتصادی کشور، دامن زدن به رقابت تسلیحاتی در منطقه و ضرورت حضور آمریکا در خلیجفارس
ث) جنگ روانی علیه ایران در ارتباط با روند صلح خاورمیانه به منظور القای اینکه ایران مسؤول نتیجهبخش نبودن روند صلح میان رژیم صهیونیستی و اعراب است و اینکه بدون حمایتهای مختلف ایران، فعالیتهای حماس، جهاد اسلامی، حزبالله لبنان و... علیه این رژیم اصلاً صورت نمیپذیرد
ج) محکوم کردن ایران به نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و بیاعتنایی به هنجارهای بینالمللی.(2)
در این راستا آمریکا از سال 2005، به صورت علنی شروع به اختصاص بودجههای کلان جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران کرد. این اقدام آمریکا که پس از انقلاب، نخستین فعالیت رسمی واشنگتن جهت تخصیص بودجه به نهادها و اشخاص در داخل و خارج ایران محسوب میشد، علاوه بر آنکه دخالت در امور کشوری دیگر به شمار میآید، نقض آشکار «معاهده الجزایر» نیز است.(3) از این رو مطابق با این سیاست، آمریکا از یک سو به دخالت علنی در امور ایران اعتراف کرده و از سوی دیگر به صراحت قواعد و پیمانهای بینالمللی را زیر پا گذاشته است.
به هر روی آمریکا در سال 2005، به اختصاص بودجهای 3 میلیون دلاری تحت عنوان «حمایت از دموکراسی در ایران» پرداخت. پس از آن «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه آمریکا در 14 فوریه 2006، با حضور در برابر کمیته روابط خارجی مجلس سنا، خواستار بودجهای 75 میلیون دلاری برای ارتقای آزادی و حقوق بشر در داخل ایران شد. افزایش ناگهانی و جهشی این مبلغ، بسیار چشمگیر بود. از مبلغ یاد شده 1/36 میلیون دلار برای دیپلماسی عمومی و برنامههای تبادلاتی همچون کمک به ایرانیانی که قصد تحصیل در آمریکا را دارند، اختصاص داده شده بود. مبلغ 20 میلیون دلار نیز به حمایت از تلاشهای گروهی جامعه مدنی داخل و خارج از ایران اختصاص داده شد که شامل رسانهها، سازمانهای غیردولتی فعال در زمینههای حقوقی و حقوق بشر بود.
علاوه بر این کنگره آمریکا در سال 2007 نیز در راستای «توسعه دموکراسی در ایران»، حدود 66 میلیون دلار اختصاص داد که بخش اعظمی از این مبلغ در پخش برنامههای رادیو تلویزیونی و ارائه خدمات اینترنتی به زبان فارسی صرف شد.(4) در این راستا در سال 2008 نیز 75 میلیون دلار برای آنچه «حمایت و پیشبرد دموکراسی در ایران» نامیده شد، بودجه اختصاص یافت. در متن این بودجه پیشنهادی عنوان شده بود که مطابق آن باید از این مبلغ برای ارتقای جامعه مدنی، آزادی رسانهها و آزادی اطلاعات در ایران استفاده میشد.(5)
از سوی دیگر همزمان با اختصاص بودجههای کلان جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران، مؤسسهها و سازمانهای غیردولتی آمریکایی نیز فعالیتهای خود را علیه ایران گسترش دادند. در این راستا، 9 مارس 2004، همایشی تحت عنوان «آموزش مربیان» در واشنگتن برگزار شد که حکایت از برنامهریزی طولانی مدت آمریکا برای تغییر رژیم از طریق روشهای نرم داشت. در این همایش، تئوریسینهای «مبارزه غیر خشونتآمیز» و از جمله جین شارپ نیز حضور داشتند و به بررسی راهکارهای براندازی نرم در کشورهای حوزه پساکمونیستی، کوبا، ونزوئلا و ایران پرداختند.
پس از آن در اوایل سال 2005، کنفرانسی درباره حقوق بشر در دوبی برگزار شد. در این کنفرانس که افرادی از ایران نیز در آن حضور داشتند، جلسهای درباره انقلابهای مردمیموفقیتآمیز در کشورهایی همچون صربستان برگزار شد. در این کنفرانس برنامههایی برای ترجمه فارسی یک بازی رایانهای که توسط «مرکز منازعات غیرخشونتآمیز» طراحی شده است نیز طرح شد. در این بازی رایانهای، بازیگر قادر میشود سناریوهای مختلفی را جهت براندازی بدون خشونت نظام جمهوری اسلامی ایران، طراحی و آن را عملی کند.
فتنه سبز و براندازی؛ از توهم تا واقعیت
به دلیل پیچیده عمل کردن جریان برانداز، همچنان کسانی بوده و هستند که کودتای نرم یا مخملی را یک توهم میدانند که ساخته و پرداخته ذهن عدهای بدبین است. آنها حوادث پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری را صرفاً یک حادثه اجتماعی و سیاسی میدانند و نه یک حادثه همهجانبه برنامهریزی شده با بعد امنیتی.
در پاسخ به این افراد باید متذکر شد این موضوع نه تنها یک رخداد ساده و اتفاقی نبوده، بلکه یک برنامه از پیش طراحیشده است. فتنه اخیر موضوعی است که ابعاد مختلف و پیچیدهای دارد. ابعاد امنیتی، سیاسی و اجتماعی در این جریان نمودی آشکار دارد.
زیر سؤال بردن سلامت انتخابات و طرح گسترده شایعه تقلب
در انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران از چند ماه قبل زیر سؤال بردن سلامت انتخابات، یکی از محورهای اصلی مواضع گروههای تجدیدنظرطلب که حلقه مؤثر و کاندیدای اصلی این جریان را شکل میدادند، بود. سازمان مجاهدین طی بیانیهای در حمایت از میرحسین موسوی اظهار میکند: «سلامت انتخابات بشدت به مخاطره افتاده است به طوری که دیگر تقریباً اعتمادی به آمارهای انتخابات از جمعیت واجد حق رأی گرفته تا آرای شرکتکنندگان و تا آرای کاندیداها وجود ندارد».
عناصر تندروتر جریان تجدیدنظرطلب از این هم فراتر رفته و با قطعی دانستن تقلب در انتخابات از جریان اصلاحطلب میخواهند همپای ارائه برنامه برای انتخابات با ارائه راهکارهای مشخص، نگرانی افکار عمومی را درباره تقلب رفع کنند: «اگر برخی تنها استراتژیشان جهت جلوگیری از دستکاری در نتایج انتخابات همین است که «مردم خیلی بیایند» باید گفت، چنین رویهای چیزی نیست جز سپردن سرنوشت یک ملت به قضا و قدر و بدیهی است چنین رویهای به غایت غیرمسؤولانه خواهد بود. طرفه آنکه کاندیداهای اصلاحطلب برای جلب اعتماد عمومینه تنها باید صراحتاً برنامههای خود جهت اصلاح وضعیت نابسامان کشور و انجام تغییرات دموکراتیک را ارائه کنند، بلکه باید با ارائه راهکارهای مشخص برای حفظ آرای مردم و دفاع از سلامت انتخابات، نگرانی افکارعمومی را در این مورد رفع کنند».(6)
البته این فضاسازی آنچنان شدت میگیرد که رهبر حکیم انقلاب، بهرغم اینکه در سخنرانی نوروزی خود نسبت به این شائبهآفرینی تذکر داده بودند، مجددا در دیدار با پرستاران، کارگران و معلمان این مسأله را بازگو و گوشزد میکنند و خدشهکنندگان به سلامت انتخابات را تکرارکننده حرف دشمن که حرفی است علیه ملت ایران عنوان میفرمایند: «یکی از دشمنیها همین است که این پدیده با ارزش تأثیر حضور مردم و نقشآفرینی مردم در اداره کشور و مدیریت کشور را در تبلیغات خودشان نفی کنند یا ندیده بگیرند یا انکار کنند. بارها و بارها در اظهارات صریحشان، در اظهارات کنایه آمیزشان، در انتخابات کشورمان خدشه کردند. نه! انتخابات کشور ما از انتخابات اکثر این کشورهای مدعی دموکراسی، هم آزادتر است، هم پرشورتر است، هم انگیزه مردم در این انتخابات بیشتر است. انتخابات پرشور، انتخابات خوب، سالم. دشمن خدشه میکند. از دشمن انتظاری هم جز دشمنی نیست؛ چه انتظاری هست؟ بیتوقعی از دوستان است. بیتوقعی از کسانی است که جزو این ملتند؛ واقعیات را دارند میبینند؛ میبینند که این انتخابات چگونه سالم و متقن انجام میگیرد، در عین حال، همان حرفی را که دشمن میزند، اینها هم میزنند! من انتظارم این است: کسانی که با ملت ایرانند، جزو ملت ایرانند، توقع دارند ملت ایران به آنها توجه کنند، اینها دیگر علیه ملت ایران حرف نزنند و انتخابات ملت ایران را زیر سؤال نبرند. مرتب تکرار نکنند که آقا این انتخابات سالم نیست؛ انتخابات، انتخابات نیست. چرا دروغ میگویند؟ چرا بیانصافی میکنند؟ چرا خلاف واقع میگویند؟ چرا این همه زحماتی را که این ملت و مسؤولان در طول این سالهای متمادی متحمل شدند، ندیده میگیرند؟ چرا؟ چرا ناسپاسی میکنند؟»(7)
ناامن و غیرقابل اعتماد جلوه دادن فضای رأیگیری و انتخابات از طریق طرح این بحث که احتمال تقلب وسیع در انتخابات به نفع احمدینژاد جدی است، یکی از ارکان قوی و ثابت استراتژی انتخاباتی میرحسین موسوی و اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری دهم بود.
تشکیل «کمیته صیانت از آرا» به صورت مشترک از طرف 2 نامزد این جریان با عنوان کمیته هماهنگی شوراهای راهبردی انتخاباتی مهدی کروبی و میرحسین موسوی برای صیانت از آرا، زمینهسازی تبلیغاتی برای جا انداختن شائبه تقلب در افکار عمومیبه شمار میآمد. از تاکتیکهای انقلاب رنگی برای جا انداختن مسأله تقلب در انتخابات، پیروز و برنده انتخابات جلوه دادن کاندیدای مورد نظر؛ قبل از اعلام نتایج انتخابات است. غیر از اظهار نظرهای سیاسی پیش از روز انتخابات، جریان وابسته به موسوی در انتخابات و خود موسوی نیز قبل از شمارش آرا از پیروزی خود خبر میدادند؛ موضوعی که برای اولین بار در 30 سال انتخابات جمهوری اسلامی صورت گرفت. اصلاحطلبان از چند هفته قبل از انتخابات تعبیر کودتا را برای شرایطی که در آن کاندیدایشان شکستخورده باشد، ابداع کرده بودند. برخی افراطیون اصلاحطلب، حدود یک ماه قبل از انتخابات گفته بودند اگر نام احمدینژاد به عنوان طرف پیروز انتخابات اعلام شد باید بگوییم کودتا شده است و این دولت، دولت کودتاست. مهم این است که اصلاحطلبان بلافاصله پس از اعلام نتیجه انتخابات پای سپاه و بسیج به عنوان بازوهای رهبری را به میان کشیدند و گفتند کودتای مورد ادعای آنها را این نهادها با اطلاع و اشراف رهبری انجام دادهاند. حزب مشارکت و سازمان مجاهدین بویژه اصرار داشتند تأکید کنند یک کودتای نظامی در کشور رخ داده است. بلافاصله پس از متهم کردن نظام به تقلب، فتنهگران وارد مرحله بعد شدند و تأکید کردند مقصر اصلی را در تمام این ماجراها رهبری میدانند. فتنهگران با جعل نامه وزیر کشور به رهبری که در آن عدد آرای واقعی و تقلبی کاندیداها اعلام شده بود، سعی کردند مردم را متقاعد کنند تقلب با اطلاع رهبری و به دستور مستقیم شخص ایشان صورت گرفته و در نتیجه مردم باید نوک پیکان اعتراضات خود را به سمت رهبری نشانه بگیرند نه جای دیگر.
نماد سبز
در انتخابات دهم ریاست جمهوری در ایران رنگ سبز به عنوان نماد انتخاب شد. انتخاب رنگ سبز با توجه به موقعیت نمادینی که دارد، در واقع بومیکردن روشهای انقلابهای رنگی در ایران است. تمرکز بر نماد رنگی در این انتخابات و حوادث بعد از آن به حدی بود که مانند انقلابهای رنگی در جمهوریهای استقلال یافته شوروی که به نام رنگهای نماد شده معروف شدند، این جریان نیز به جای استفاده از عنوانهای گذشته خود مانند دوم خرداد و اصلاحطلبان، نام «جنبش سبز» را برای خود انتخاب کرد.
سازماندهی خیابانی
یکی از روشهای انقلاب رنگی، ایجاد سازماندهی خیابانی به عنوان ابزار اعتراض و اهرم فشار برای مجبور کردن نظام و دولت و نخبگان حاکم به تن دادن به خواستههای آنهاست. سازماندهی خیابانی از قبل از انتخابات آغاز میشود و بتدریج در جریان فعالیتهای انتخاباتی، سازماندهی و تشکلیافتگی اصلی خود را پیدا میکند و با فراخوان جریان رهبریکننده انقلاب رنگی در برابر نهادهای رسمی و دولتی تجمع اعتراضآمیز انجام میدهند و با متوقف کردن جریان عادی کشور یا تصرف مراکز دولتی، جریان حاکم را به پذیرش خواستههای خود مجبور میکنند.
تقریباً فردای روز اعلام نتیجه انتخابات حضور خیابانی هواداران موسوی آغاز و به سرعت تبدیل به آشوب، ناآرامی و درگیری خیابانی شد. خود موسوی نیز به تحریک برخی از هوادارانش که اهداف خاصی را تعقیب میکردند در این تجمعات حضور یافت. تصور اصلاحطلبان این بود که با توجه به 13 میلیون رأیی که موسوی دارد و باور بخش قابل توجهی از رأیدهندگان به او در تهران به اینکه تقلب شده است، برای اولین بار فرصتی به وجود آمده است که بتوان تعداد قابل ملاحظهای از مردم تهران را از معترض به آشوبگر تبدیل کرد و به خیابان آورد. هرچند حساب اعتراضات بخشی از مردم با مهاجمان هدایتشده کاملاً جداست، اما بنابر اعترافات متهمان و تصاویر متعددی که از این حادثه و عوامل فعال آن بهدست آمده است، برگزاری تجمع در مقابل وزارت کشور، صدا و سیما، مجلس شورای اسلامی و حمله به حوزه مقاومت بسیج با سلاحهای گرم و سرد و بمبهای آتشزا که پس از راهپیمایی غیرقانونی 25 خرداد در میدان آزادی اتفاق افتاد، همگی حکایت از سازمانیافتگی و از پیش طراحی شده بودن این حملات دارد. همچنین حمل کولهپشتیهای پر از سنگ و بمبهای آتشزا، حمل نارنجک و دیگر سلاحهای گرم در حمله به برخی مراکز نظامی، خود دلیل محکمی بر این ادعاست.
نقش رسانههای فراملی در رویدادهای پس از انتخابات
اجماع همهجانبه طیفهای معارض نظام و همدست شدن کشورهای آمریکایی، اروپایی و عربی برای استفاده از فرصت به وجود آمده پس از انتخابات ریاستجمهوری سبب شد تا جبهه واحد رسانهای دشمن نیز همه ظرفیت خود را برای سرعت بخشیدن به پروژه انقلاب رنگی در ایران به کار گیرد. برخی محورهای اساسی که در این عملیات رسانهای مشترک با هدف ایجاد چالشهای امنیتی برای نظام اسلامی دنبال شدهاند به شرح زیر است:
1- تلاش برای تضعیف وحدت ملی
تمرکز رسانههای مهاجم بر موضوعاتی همچون وجود اختلاف و دودستگی در ارکان حاکمیت، وجود شکاف میان علما و دولت جدید و وجود اختلاف و تفرقه میان مردم که هر روز با یافتن سوژههای تازه و مانور تبلیغاتی حول آن همراه بود، نتیجهای جز تضعیف ساختار یکپارچه ملی نداشته و در مقطعی منجر به بروز تشتت در صفوف یکپارچه امت انقلابی شد. تمسک به ابزارهای مرسوم و متداول در «عملیات روانی» کمکی شایان به رشد این شاخص در بازه زمانی پس از انتخابات داشت. در این راستا حجم انبوهی از شایعات و اخبار دروغ به همراه بزرگنمایی از واقعیات و سانسور بخشی دیگر از اخبار در فهرست عملکرد رسانههای حریف و دنبالههای داخلیشان در ایران قرار گرفته بود.
2- تلاش برای مشروعیتزدایی از نظام
از آنجا که انقلابهای مخملی در بستر ضعف رهبری جامعه تحقق خواهند یافت و بر اساس تجربه کشورهایی که آزمون انقلابهای رنگی در آنها با موفقیت همراه بوده است؛ در مقطع پس از انتخابات عمده رسانههای متعلق به جبهه مقابل نظام این خط را در پی گرفتند. نکته جالب توجه آنکه صراحت رسانههای برونمرزی و اپوزیسیون در تلاش برای تضعیف رهبری، در برخی سایتها و روزنامههای اصلاحطلب اندکی با تغییر و با پوشش اخبار کنایهآمیز و جهتدار دنبال شد.
در ماههای نخست فتنه پس از انتخابات، جبهه رسانهای دشمن با اتکا بر مواردی همچون وجود تقلب گسترده در انتخابات و تأکید رهبری بر صحت آن، تبریک زودهنگام رهبری به احمدینژاد، ربط دادن اعتراضات مردم به بیگانگان و فتنه خواندن حوادث پس از انتخابات از سوی رهبر معظم انقلاب، این موارد را نقض آشکار مقوله «عدالت» برشمرده و با بهرهگیری از اصول متعددی از قانون اساسی اصول 109، 57 و 111 درصدد اثبات فرضیه خروج رهبری از شرایط مندرج در قانون اساسی برآمدند. در این بین، فعالیتهای شاخص برخی از افراد و جریانهای سیاسی وابسته به جریان سبز در داخل کشور، خوراک عملیات روانی جبهه رسانهای مهاجم را مهیا میکرد.
3- شبههافکنی و تلاش برای اعتبارزدایی از حاکمیت
آرزوی دیرینه و تلاشهای چندینساله جبهه استکبار در راستای اعتبارزدایی از حاکمیت و بردن آبروی نظام در مقطع پس از انتخابات و با خیانت معدود افرادی که به آرمانهای انقلاب پشت کرده بودند، تحقق یافت. اصلیترین دستاویز جبهه رسانهای حریف در این راستا کوبیدن مداوم بر طبل «تقلب» بود. تداوم سیر اتهامهای بیاساس به نظام اسلامی نیز خوراک بعدی این رسانهها را مهیا میکرد. سخنان شبههافکنانه و تحریکآمیز، حاکمان جمهوری اسلامی را به «دروغگویی» و «مردمفریبی» متهم کرد.
مهرههای عملیاتی خارج از کشور این جریان، ضدانقلابهای فراری(8) طیف اپوزیسیون خارج از کشور بودند که بیشترین فعالیتها را در پروژه اعتبارزدایی بینالمللی از نظام اسلامی بر عهده داشتند.
در آن برهه، هماهنگی و پیوند این عناصر با عناصر گروهک منافقین و گروههای سلطنتطلب و جمهوریخواه خارج از کشور باعث ایجاد جبهه رسانهای منسجمی برای تسریع در روند این پروژه شد.
4- نشر اکاذیب و شایعات
در مقطع پس از انتخابات، عمده اخبار منتشره مربوط به تحولات ایران از سوی رسانههای اپوزیسیون با حواشی بیربط و گمانهزنیهایی همراه بود که در قالبی خاص و با هدف «تشویش اذهان عمومی» صورت گرفته بود. در این میان انتشار شایعاتی نظیر وجود اختلافنظر مقام معظم رهبری و آیتالله صادق لاریجانی به دلیل مطرح شدن پیششرطهایی از سوی او، علت تعویق معارفه ایشان عنوان شده بود. شایعه بروز التهاب در بازار تهران و بروز ناآرامی در نقاط مختلف شهر از جمله اخبار کذب دیگری بود که با ترفندهای زیرکانه رسانهای سعی در تشویش اذهان عمومی داشت. در این میان انتشار شایعه نارضایتی نخبگان و مسؤولان عالیرتبه نظام از عملکرد رهبری انقلاب مهمترین موضوع در این حوزه بوده است.
انتشار خبر کذب «تعطیلی دانشگاه در ترم آتی تحصیلی» نیز در زمره مواردی بود که با پوشش گسترده رسانهها همراه بوده است.
گستردگی این شایعه به حدی بود که دبیرخانه شورایعالی انقلاب فرهنگی را مجبور به موضعگیری صریح در این باره کرد. دبیرخانه شورا با صدور اعلامیهای اعلام کرد: «بررسی تعطیلی دانشگاه در ترم آینده در دستور کار شورای انقلاب فرهنگی قرار ندارد».(9) برخی سایتها و روزنامهها ادعا کرده بودند شورایعالی انقلاب فرهنگی طرحی در دستور کار دارد مبنی بر اینکه دانشگاههای کل کشور یا لااقل دانشگاه تهران برای یک ترم تحصیلی تعطیل شوند. در این اخبار ادعا شده بود که فشار بر دانشجویان دانشگاه تهران برای حذف ترم آتی بیشتر است چراکه در حوادث اخیر چند تن از دانشجویان این دانشگاه کشته شده و از همین رو زمینه اعتراضات در این دانشگاه به نسبت سایر دانشگاهها مهیاتر است. انتشار این شایعه از سوی رسانههای اپوزیسیون گستردگی بیشتری داشته و کاملاً محسوس بوده و زمینهسازی ذهنی برای «التهابآفرینی» در سال تحصیلی آینده را هدف قرار داده است.
5- تحریک برای اقدام علیه امنیت ملی
سلسله تحریکات جبهه متشکل از سیاسیون داخلی و خارجی در هفتههای پس از انتخابات به نسبت گسترده بوده و جایگاه این شاخص را در وضعیت بحرانی قرار داده بود. سخنان میرحسین موسوی در جمع اعضای جامعه پزشکی و تأکید بر «تداوم اعتراضات» اصلیترین مؤلفه تأثیرگذار بر این موضوع است. موسوی در این سخنان به ایجاد تشکیلاتی جدید با عنوان «راه سبز امید» اشاره داشته و با معرفی رنگ سبز به عنوان نماد این تشکل، پاسداری از قانون اساسی را عامل انگیزشی آن و «شبکههای اجتماعی خودجوش و خودمختار موجود در سطح جامعه» را به عنوان اجزای تشکیلاتی معرفی کرد.
6- فرهنگسازی و جهتدهی به افکارعمومی
«فرهنگسازی مبارزاتی» فعالیت شاخص دیگری بود که در دوره پس از انتخابات، در صدر فهرست فعالیتهای رسانهای جریان مخالف به چشم میخورد. این سیر هدفمند بر آن بود تا مفهومی تحت عنوان «جنبش سبز ایران» را به عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار و دائمی که در تقابل جدی با حاکمیت جمهوری اسلامی قرار دارد به افکارعمومی معرفی کند. همه سایتها و روزنامههای مخالف دولت در داخل و خارج از ایران در تولید و هدایت این پروژه سهم داشته و تأثیرگذار بودند.
به طور کلی یکی از اقدامات دولتهای غربی برای ایجاد فتنه در انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران بسیج همه رسانهها علیه ایران بود. این رسانهها از یک سال قبل از انتخابات تا چند ماه بعد از آن برنامههای خود را آغاز کرده و ادامه دادند. تحلیل محتواییای که اداره کل آموزش و پژوهش معاونت سیمای صدا و سیما روی رسانههای بیگانه انجام داده است این نتایج از جهتگیریها و القائات رسانههای خبری بیگانه را ارائه داده است.
الف) مهمترین محورهای جهتگیری و القائات رسانههای خبری بیگانه در 6ماه اول سال 2008 عبارت بود از:
ـ القای اختلاف بین اصولگرایان درباره چگونگی وارد شدن به صحنه انتخابات
ـ طرح تشکیل دولت وحدت ملی
ـ ایجاد اختلاف بین نهادهای انقلاب بویژه سپاه و بسیج و مردم
ـ القای ناکارآمدی دولت فعلی
ـ برجستهسازی نارضایتی اصولگرایان از سیاستهای دولت فعلی
ـ سخت شدن تعامل غرب با ایران در صورت انتخاب مجدد رئیس جمهور فعلی
ـ ادعای فراگیری انتقاد از دولت فعلی
ـ شورای نگهبان را مقصر اصلی جلوه دادن در نرسیدن اصلاحطلبان به نامزد واحد
ـ متهم کردن مجلس به زمینهسازی قانونی برای محکوم کردن فضای انتخاباتی
ـ طرح تردید در سلامت انتخابات(10)
ب) مهمترین محورهای جهتگیریها و القائات رسانههای خبری بیگانه در 6ماه دوم سال 2008 عبارت بود از:
ـ القای جابهجایی دولت نهم در وزارت کشور برای برگزاری انتخابات فرمایشی
ـ القای شکاف میان اصولگرایان در معرفی نامزد واحد
ـ القای اختلاف بین دولت و مجلس
ـ تلاش برای شبیهسازی انتخابات آمریکا و ایران مبنی بر اینکه همان طوری که مردم آمریکا برای تغییر به اوباما رأی دادند، انتخابات ایران هم زمینهای برای تغییر است.
ـ تلاش برای مشروعیتزدایی انتخابات با وزارت محصولی
ـ تلاش برای ترسیم چشمانداز تاریکی از اقتصاد ایران
ـ مخدوش کردن چهره اصولگرایان
ـ زیر سؤال بردن نحوه انتخابات
ـ تلاش برای چهرهسازی از شخصیتهای اصلاحطلب
ج) رویکرد رسانههای خبری بیگانه قبل از انتخابات سال 2009
ـ انتقاد از روند انتخابات ریاست جمهوری با انتشار بیانیههای اپوزیسیون سیاسی خارج از کشور
ـ تفسیر وارونه از وضع رسانهها در ایران
ـ نبود فضای آزاد برای فعالیت رسانهای در ایران
ـ تأکید بر تغییر قانون اساسی بر اساس مقتضیات زمانی
ـ بازنمایی فضای دوقطبی انتخابات بین میرحسین موسوی و احمدینژاد
ـ دامن زدن به اختلافات و ایجاد شکاف بین اصولگرایان
ـ ایجاد شبهه درباره آمار واجدان شرایط با پرداختن به نقش مجریان و ناظران انتخابات
ـ تأکید بر مشارکت گسترده برای تغییر وضع موجود
ـ زیر سؤال بردن آزادی و سلامت انتخابات با تأکید بر عدم بیطرفی نهادهای ذیربط با این رویداد ملی، یعنی شورای نگهبان و... به منظور زیر سؤال بردن مقبولیت و مشروعیت انتخابات
ـ مخدوش کردن عملکرد دولت نهم بویژه شخص رئیسجمهوری با سیاهنمایی عملکرد دولت نهم و بزرگنمایی ضعفها و کاستیهای آن، البته بدون سخن گفتن از قوتها و تواناییهای آن
ـ القای وجود تنش سیاسی با پیوند زدن موضوع انتخابات به نامه مقام معظم رهبری درباره سازمان حج و زیارت
د) رویکرد رسانههای خبری بیگانه حین برگزاری انتخابات
ـ اعتراف رسانههای خبری غربی در روز برگزاری انتخابات به مشارکت حداکثری مردم
ـ القای تردید به نتایج انتخابات
ـ القای حضور زنان در انتخابات به نفع فتنهگران
هـ) رویکرد رسانههای خبری بیگانه بعد از برگزاری انتخابات
ـ تقویمسازی نارضایتیهای انتخاباتی، در قالب طرح هر روز یک آشوب و یک بحران
ـ مشروعیتبخشی به آشوبهای خیابانی انتخابات دهم
ـ اپوزیسیونسازی طیف داخلی ناراضیان انتخابات دهم از طریق سازماندهی طیف مخالفان و معترضان به انتخابات دهم در قالب رهبری سیاسی و دینی، مرجعیت دینی، نخبگان سیاسی و بدنه اجتماعی اپوزیسیون داخلی
ـ کوشش برای همپیوندی میان طیف معترضان داخلی انتخابات دهم با جریان اپوزیسیون خارجی معاند نظام اسلامی
ـ ناکارآمد ساختن حوزههای قدرت ملی در ایران اسلامی، از طریق تحقیر و تخریب چهره نهادها و مراکز قدرت
ـ ناکارآمدسازی عناصر متولی حفظ و تأمین امنیت جمهوری اسلامی ایران در قالب سناریوهای متنوعی نظیر تحقیر و تضعیف جایگاه و روحیه نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی ایران اسلامی
ـ تلاش برای بازسازی، حفظ و تشدید شکافهای اجتماعی و درونحکومتی بهجامانده از گذشته یا حاصل از تحولات دهمین انتخابات ریاستجمهوری ایران اسلامی
ـ ایجاد اختلاف در سیستم مدیریت و روند فعالیتهای دستگاههای تصمیمگیری و اجرایی کشور
ـ ناکارآمد ساختن عناصر مواجهه با ناآرامیهای انتخاباتی
ـ بسیج منابع رسانهای موجود و ممکن در داخل و خارج از کشور
ـ پشتیبانی سیاسی و رسانهای از طرح، برنامه و فعالیتهای معارضان انتخابات دهم در داخل و خارج از ایران
ـ پشتیبانی خبری از طرحهای مدعی تشدید فشارهای سیاسی و رسانهای علیه دولت و نظام اسلامی ایران
ـ بازخوانی سناریوی تهاجم نظامی علیه ایران به بهانه فعالیتهای هستهای
ـ محکومیت جهانی اقدامات پیشگیرانه و بازدارنده تهران در مواجهه با ناآرامیها
ـ تشدید فشارهای بینالمللی علیه نظام اسلامی از جمله در پرونده هستهای، پروژه تحریمهای خارجی و اتهام همکاری تهران با گروههای تروریستی و دخالت در امور داخلی کشورها
ـ متشنج و ناامنسازی فضای داخلی و حوزههای مسائل خارجی ایران با هدف تعدیل و پراکندهسازی منابع ایرانی - اسلامی
ـ غافل ساختن تهران از پرداختن به مسائل و چالشهای به جامانده از انتخابات دهم
در میان رسانهها بعضی به فعالیت بیشتری پرداختند؛ از جمله شبکه CNN تمام توان خود را برای تحریک اغتشاشگران به کار برد. این شبکه با قطع پیدرپی برنامههای عادی خود به خبرهای واصله از ایران میپرداخت. این شبکه پا را از رسالت حرفهای خود فراتر گذاشت و کمکم به آموزش اغتشاشگران پرداخت و راههای هککردن سایتهای مدافع نظام ایران را تعلیم میداد(11).
رسانههای آمریکایی دیگر مانند: VOA، ABS، رادیو زمانه، رادیو آزادی و رادیو فردا نیز تمام تلاش خود را برای تحریک اغتشاشگران به کار گرفتند.
یکی دیگر از شبکههای فعال در جریان فتنه رادیو و تلویزیون فارسی دولتی BBC بود. نقش BBC در فتنه 88 چنان روشن بود که از دید رسانههای خارجی هم مغفول نماند. لسآنجلستایمز نوشت: «هدایت تاکتیکی بیبیسی فارسی در اغتشاشات پس از انتخابات کاملاً مشهود بوده است»(12).
مطابق یک تحلیل محتوا که توسط اداره کل اخبار خارجی واحد مرکزی خبر صورت گرفته، مهمترین راهبردهای تبلیغاتی این شبکه در رابطه با انتخابات به این شرح است:
- غیر دموکراتیک خواندن نظام اسلامی ایران به دلیل فقدان ساختار حزبی
- ایجاد هیجان انتخاباتی
- زیر سوال بردن انتخابات به بهانه ناقص دانستن قوانین انتخاباتی و القای شبهه تقلب
- تنزل دادن انتخابات از فراملی به قومی و نژادی
- التهابآفرینی مضاعف با دامن زدن به نامه آقایرفسنجانی به مقام معظم رهبری
- التهابسازی در پس لرزهنگاری و هزینههای داخلی و بینالمللی انتخاب احمدینژاد
- القای تعمیق شکاف سیاسی تا مرز فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران
- القای محرومشدن ایران از حضور در اجلاس ناباکو برای انتقال نفت از ایران از راه ترکیه به اروپا به عنوان یک مجازات سیاسی از سوی اروپا به دلیل انتخاب احمدینژاد
- مصادره به مطلوب کردن حضور پرشور مردم با عنوان کردن اینکه ناکامیها و سرکوبهای اجتماعی، عامل حضور گسترده مردم شده است(!)
- تطهیر گروههای ضدانقلاب و توجیه سوابق تروریستی آنها
- دامن زدن به فضای ابهام از جمله دامن زدن به پرونده قتلهای زنجیرهای در زمان انتخابات
- بعد از فروکش کردن آشوبها سعی بر القای اینکه این سکوت آتش زیرخاکستر است
- بزرگنمایی وقایع عادی منفی علیه نظام اسلامی ایران
- مظلومسازی چهرههای بازداشتشدگان و سران فتنه
- دامن زدن به اختلافات بین کارگزاران نظام
- زیر سوال بردن مشروعیت اصل ولایت فقیه
- تلاش برای جنبشسازی از آشوبگریها و اینکه فتنه سبز یک جنبش اجتماعی علیه کلیت نظام است
- پیوند زدن نتیجه انتخابات با حل مشکلات بینالمللی ایران مانند انرژی هستهای
- تشویق مخاطبان به استفاده از شبکههای اینترنتی مانند فیسبوک، توئیتر، اورکات و فریندفیلد
- سیاهنمایی از دستاوردهای دولت چهار ساله احمدینژاد
- تاریک جلوه دادن آینده کشور با حضور احمدینژاد
- شبههسازی از دادگاه فتنهگران و فاقد وجاهت قانونی نشان دادن اعترافات آنها
- نمادسازی از کشتهشدگان حوادث مانند ندا آقاسلطان
- بزرگ جلوه دادن مسائل فرعی بر اصل پر اهمیت خود وقایع مثل بزرگ کردن حضور فتنهگران سبز در نماز جمعه، روز قدس و 13 آبان و اینکه نمادهای جمهوری اسلامی در درون خود دچار تضاد شده و بزودی به نمادی دیگر تبدیل خواهد شد.
- شبکهسازی به وسیله گروههای اجتماعی که بتواند در مقابل احزاب و شبکههای رسمی قابل کنترل را نابود کرده و خود جانشین آن شود. به عبارت دیگر تشویق به تشکیل NGOهایی که بیگانگان بتوانند به وسیله آنها حاکمیت را ساقط کنند.
فضای اینترنت
فضای اینترنت یکی از ظرفیتهایی بود که دولتهای غربی و وابستگان به آنها میتوانستند در مسائل انتخاباتی دخالت کنند، به طوری که «محمد حسنینهیکل» نویسنده و اندیشمند بزرگ مصری در گفتوگو با «تلویزیون الجزیره» بر سوءاستفاده از اینترنت و شعلهورشدن آتش از آن در انتخابات دهم ریاستجمهوری ایران تأکید دارد: «بیایید یک مساله بسیار عجیب را با هم بررسی کنیم. آن پدیده «توئیتر» است. توئیتر یک شرکت اینترنتی جدید است که مانند گوگل، ابزار ارتباطات ایجاد میکند. خیلی عجیب بود. عملیات زیر سوال بردن نتیجه انتخابات حتی قبل از اینکه نتایج اعلام شود، شروع شد. به بنده بگویید تابلوهایی که یک دفعه به زبان انگلیسی در تهران پیدا شد علیه چه کسانی بود؟ (میدانم که جوانان زیادی در ایران وجود دارند که مجذوب عصر مدرن و ابزارهایش هستند و هیچ اطلاعی از تاریخ ندارند و با تاریخ اصلاً کاری ندارند. الگوی آمریکایی شاید برای آنها جذاب باشد، ولی آنچه رخ داده این بود که از همه این ابزارها سوءاستفاده شد) این بسیار توجهبرانگیز است که چند روز قبل از انتخابات در سایت توئیتر دهها هزار صفحه به وجود آمد که در روز رأیگیری فعال شدند. در روز انتخابات 18 هزار سایت توئیتر فعال شد. توئیتر یک ابزار تماس است ولی با ابزارهای دیگر متفاوت است. ابزار توئیتر، ایمیل نیست پیامی نیست که از طرف شخصی به شخصی ارسال میشود. این یک پیام باز است و هر که بخواهد آن را دریافت میکند. یک پیام کوتاه است. جوانان خیلی وقت است این شیوه را به کار میبرند و محدودیت آن این است که نمیتوانید بیش از تقریباً 100 کلمه برای کسی پیام بفرستید. مشکل آن این است که نمیتوانید کسی را که پیام فرستاده، شناسایی کنید. من میگویم اکثرشان از طرف اسرائیل است ولی نمیتوانید بدانید پیام از طرف چه کسی است: «به راهپیمایی بروید»، «ما الان در یک راهپیمایی هستیم»، «صد نفر کشته شدهاند». شما در برابر یک وضعیت سوءاستفاده از فضای اینترنت هستید. از موضعگیریها سوءاستفاده و آتشی شعلهور میشود».
«فهمیهویدی» اندیشمند و متفکر بزرگ جهان عرب نیز درباره دخالت غرب در مسائل انتخابات دهم از طریق رسانهها و خصوصاً اینترنت نظر مشابهی با حسنینهیکل دارد. وی در مقالهای در روزنامه الشروق چاپ قاهره دخالت غرب در رویدادهای بعد از انتخابات ایران را «نمونه جدید از دخالت به سبک اینترنتی» عنوان کرد.
برخی اقداماتی که غربیها و آمریکاییها با استفاده از فضای اینترنت انجام میدادند را میتوان به صورت زیر فهرست کرد:
ـ قرار دادن نرمافزار پیشرفته ترجمه انگلیسی به فارسی و بالعکس برای استفاده عمومیکاربران ایرانی از سوی شرکت گوگل به طوری که با استفاده از این نرمافزار کاربران میتوانند مطالب سایتهای انگلیسی را به فارسی برگردانده و مطالعه کنند.
ـ همچنین طرح ابتکاری ترجمه برای معترضان ایرانی با سرعتی قابل توجه که امکان ایجاد صفحات تازه و مسیریابی برای آنها را فراهم میکرد.
ـ گسترش اطلاعات درباره ایران شگفتآور بود و در برابر جستوجوی ترکیب iran election protests بیش از یک میلیون نتیجه بهدست میآمد.
ـ تشویق کاربران اینترنتی ایرانی داخل و خارج کشور برای حمله و از کار انداختن سایتهای خبررسانی دولتی از طریق افزایش تماس با آن سایتها و اشغال پهنای باند آنها و نهایتاً از کار انداختن آن سایتها
ـ در دسترس قرار دادن نرمافزارهای فیلترشکن که به طور مثال، یک مرکز کانادایی نوعی نرمافزار آنلاین مقابله با سانسور را طراحی کرد که ظرف تنها 10 روز اول ناآرامیها در ایران، بیش از 18 هزار ایرانی آن را دانلود کردند. البته کار مهمتر در اینترنت در زمان انتخابات بیشتر از طریق فعالیت شبکههای اجتماعی انجام میشد(13).
شبکههای اجتماعی الکترونیک
در چند سال گذشته سایتها و پایگاههای جدید اینترنتیای ابداع شدهاند تا خود مخاطبان، اطلاعات و اخبار و مطالب آن را فراهم کنند و با مشارکت خویش به آنها سامان و سوگیری سیاسی بخشند.
(web2) نامیاست که بر این سایتها نهاده شده است. سایتهایی که تولید محتوایش بر عهده کاربران است و مدیریت دموکراتیک یا تجربه تاریخی سطح مدیریت و دسترسی بیشتر مدیریتی به کاربر میدهد. این سایتها نیز از امواج انتخاباتی بینصیب نماند و رقابتهای انتخاباتی همانند خیابانها در آنها به راه افتاد.
الف) توئیتر(14)
توئیتر سایت جملات 140 حرفی است که کاربران از طریق موبایل، اخبار و مشاهدات و مکنونات ذهنیشان را برای دوستانشان به اشتراک میگذارند. سایت توئیتر در حکم یک سامانه اینترنتی برای تبادل پیامکوتاه در کمترین زمان است و جذابیت آن، در سیستم راحت و ساده آن است و به همین دلیل تبادل اطلاعات در آن بسیار سریع روی میدهد. به طوری که در ایام انتخابات و ناآرامیهای ایران، حدود 2500 پیام در دقیقه درباره اوضاع ایران در این سایت تولید و تبادل میشد. پس از انتخابات و روشنشدن آتش ناآرامیها برای جلوگیری از سوءاستفاده از این امکان، دسترسی کاربران اینترنتی به این سایت مسدود شد.
این سایت با 3 هدف اصلی فعالیت خود را آغاز کرد:
ـ ایجاد روشی ارزانتر و آسانتر برای فرستادن پیامک به تعداد زیادی از افراد به منظور استفاده در تبلیغات، ارتباطات اجتماعی و در کنار آن تشویق به استفاده بیشتر از سرویس پیامک و در نتیجه درآمدزایی برای شرکتهای ارتباطات
ـ استفاده از فرهنگ دنبال کردن دیوانهوار افراد معروف
(Celebrity Obsession) که در کشورهای غربی به صورت هدفمند تبلیغ میشود به منظور جلب توجه تبلیغاتچیهای هالیوودی
ـ در راستای فرهنگ عریانگری غربی که در چند سال اخیر موج جدید آن در ساختمانسازیهای با پنجرههای بلند و بدون پرده و مدهای لباس جدید غربی روز به روز افزون میشود، به منظور عادت دادن مردم به اینکه کارهای خود را لحظه به لحظه گزارش داده و چیزهایی که توسط سایر سایتهای ارتباطات اجتماعی غیرقابل اکتشاف بوده بدین وسیله از مردم استخراج کرده و در اختیار سازمانهای اطلاعاتی غربی قرار دهند.
اگرچه توئیتر یک سرویس بینالمللی است و تمام افراد از سراسر جهان به این ابزار دسترسی دارند اما پس از انتخابات ریاستجمهوری ایران به یکی از ابزارهای جنگنرم علیه نظام تبدیل شد. توئیتر نقش بیسیم و شبکه ارتباطی نیروهای اپوزیسیون را بازی میکرد، بهطوری که هیلاری کلینتون وزیر وقت خارجه ایالات متحده از مدیران این سایت خواست تغییرات در سایت توئیتر را به تعویق انداخته و آن را انجام ندهند تا کاربران ایرانی، حتی لحظهای با قطع ارتباط مواجه نشوند. در این باره، معاون دادستان تهران سایت شبکه اجتماعی توئیتر را متهم کرد که بهروزرسانی سایت خود را که مستلزم قطع چند روزه بود با هدف حمایت و سرویسدهی به آشوبگران به تأخیر انداخت(15).
پررنگسازی شبهه تقلب در انتخابات و طراحی و انتشار بسیاری از شعارهای رادیکال توسط این شبکه اجتماعی انجام میشد. نقش این شبکه اجتماعی در حوادث پس از انتخابات به گونهای بود که وزیر وقت خارجه آمریکا از تلاشهای کشورش برای اطمینان از دسترسی معترضان ایرانی به شبکه اجتماعی توئیتر دفاع کرد.
به گزارش روزنامه لسآنجلس تایمز، در شرایطی که مقامات ایرانی واشنگتن را به مداخله در امور انتخاباتی این کشور متهم کردهاند، هیلاری کلینتون از تلاشهای آمریکا برای اطمینان از اینکه توئیتر همچنان در دسترس معترضان ایرانی قرار دارد، حمایت کرد.
کلینتون در دیداری با وزیر خارجه رژیم صهیونیستی گفت: «توئیتر ابزاری مهم است که به معترضان ایرانی به ویژه جوانان اجازه میدهد در جریان حوادث اخیر انتخابات ریاستجمهوری با یکدیگر در تماس باشند». این اظهارات کلینتون پس از آن عنوان شد که روزنامه نیویورکتایمز گزارش داد: «وزارت خارجه آمریکا با ارسال ایمیلی از شبکه اجتماعی توئیتر درخواست کرده به خاطر کاربران ایرانی، قطعی شبکه خود را به تعویق بیندازد». همچنین کلینتون گفت: «ظاهراً توئیتر بسیار مهم است و در زمانی که منابع اطلاعاتی دیگری وجود ندارد، این شبکه نقشی مهم در حفظ خطوط ارتباطی برعهده دارد و به افراد امکان میدهد اطلاعات را مبادله کنند... این حق اساسی مردم است که بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند(16)».
به گزارش مؤسسه سیسموس(17) که در زمینه رسانههای اجتماعی تحقیق میکند، 5 درصد کاربران توئیتر 75 درصد از فعالیتهای این شبکه را پوشش میدهند. همچنین 65 درصد از کاربران توئیتر زیر 25 سال و 81 درصد آنها کمتر از 30 سال سن دارند. به نقل از سیسموس کاربران ایرانی توئیتر از اواخر اردیبهشت تا اواسط خرداد 1388 از 8654 نفر به 19235 نفر افزایش یافتند و 93 درصد از این کاربران ساکن تهران بودند. افراد از نقاط مختلف جهان تنظیمات منطقه جغرافیایی توئیتر را براساس تهران تنظیم کرده بودند و با نشان دادن علایم و تصاویر، همراهی خود را با گروههای مخالف ایران ابراز میکردند. به هر حال، با وجود افزایش چشمگیر کاربران ایرانی توئیتر این افراد تنها درصد بسیار اندکی از کل جمعیت ایران را تشکیل میدهند.
همچنین براساس آمارگیری مرکز افکارعمومی(18) و بنیاد نوین آمریکا (19) که هر دو سازمانهایی غیرانتفاعی هستند، یکسوم ایرانیان به اینترنت دسترسی دارند، به این معنا که درصد بسیار اندکی از کاربران اینترنتی جزو کاربران توئیتر هستند. در نتیجه میتوان گفت کاربران ایرانی توئیتر نهتنها نماینده جمعیت ایران نیستند بلکه نماینده کاربران اینترنتی نیز نیستند، با این حال، تأثیرهای ناشی از همین تعداد اندک کاربر توئیتر بر اغتشاشات پس از انتخابات به حد کافی برای وزارت خارجه آمریکا وسوسهانگیز بود تا از شریک اصلی توئیتر(20) بخواهد تعمیرات سالانه خود را به تعویق اندازد.
صرفنظر از تأثیر واقعی توئیتر بر تشدید اغتشاشات پس از انتخابات در ایران، میتوان تا حدی ادعای زیر درباره اهمیت توئیتر را جدی تلقی کرد:
1- توئیتر با ایجاد انسجام نسبی رسانهای و خبری حوادث پس از انتخابات تا حدی جهتگیری رسانههای سنتی را تحت تأثیر خود قرار داد.
2- ماهیت غیرتمرکزی توئیتر سبب شد بیش از دیگر رسانهها از محدودیت و سانسور در امان بماند به نحوی که با وجود فیلتر شدن، همچنان از سوی کاربران خود مورد مراجعه قرار میگرفت.
3 - حجم انبوه مطالب مربوط به ایران باعث شد موضوع انتخابات ایران به عنوان یک موضوع پربیننده توجه دیگر کاربران جهانی توئیتر را به خود جلب کند.(21)
ب - فیسبوک(22)
فیسبوک یا فضای موجود در اینترنت که با نام یک شبکه اجتماعی از 11 سال پیش به طور جدی کارش را آغاز کرده امروز به شبکهای نامآشنا و تأثیرگذار در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... تبدیل شده است. این شبکه اجتماعی توسط یک یهودی، در فوریه 2004 راهاندازی شد. شعبه مرکزی فیسبوک، در کالیفرنیا قرار دارد و از قوانین دولت آمریکا پیروی میکند. میلیونها نفر در همان چند ماه اول، به عضویت آن درآمدند و یک شبکه اجتماعی بسیار گسترده، وسیع و با نفوذ بنیان نهاده شد. اکنون فیسبوک تشکیلات اداری مجهزی شامل هفت ساختمان و صدها کارمند دارد. نکته مهم درباره فیسبوک در مسائل انتخابات دهم در ایران این است که برای اولین بار نسخه فارسی خود را به صورت آزمایشی در زمان انتخابات دهم ریاستجمهوری فعال کرد و در حوادث بعد از انتخابات اعلام کرد با درک اهمیت موضوعاتی که در ایران رخ میدهد، برای اینکه کاربران ایرانی بتوانند اقدامات و اخبار خودشان را بدون وقفه منتشر کنند، اقدامات تعمیر و رفع مشکل خود را به گونهای تنظیم میکند که با ساعات فعالیت در ایران تداخل پیدا نکند.
یوتیوب (23)
این روزها کمتر کاربر اینترنتی را میتوانید پیدا کنید که نام سایت «یوتیوب» را نشنیده و از آن استفاده نکرده باشد. یوتیوب در حال حاضر به عنوان پرطرفدارترین سایت آنلاین برای اشتراکگذاری برنامههای ویدئویی است. این سایت هماکنون 46 درصد سهم بازار اشتراک ویدئویی آمریکا را در اختیار دارد. یوتیوب تاکنون بیش از 100 میلیون کلیپ رایگان در اختیار کاربران این سایت قرار داده است.
محبوبیت یوتیوب باعث شد در اکتبر 2006 گوگل این سایت را به مبلغ یک میلیارد و 65 میلیون دلار خریداری کند.
پس از حوادث انتخابات ایران، مسؤولان یوتیوب خبر از راهاندازی سرویس جدیدی به نام Youtube Direct دادند که هدف از آن تقویت روزنامهنگاری شهروندی اعلام شده است.
Youtube Direct به آژانسهای خبری این امکان را میدهد تا از کاربران تقاضای ارسال تصاویر ویدئویی جذاب بکنند و پس از بررسی صحت آنها، مجدداً این تصاویر را روی سایتهای خود یا در برنامههای خبریشان منتشر کنند.(24)
سرویسهای مخابراتی
یکی از رسانههای جدید در عصر حاضر، تلفن همراه است که دارای کارآییهای متنوع ارتباطی بویژه کاربرد پیامرسانی و پیامگیری است که به طور معمول با عنوان اساماس یا پیامک از آن یاد میشود. پیامک، همزمان از ویژگیهای یک ابزار «ارتباطی» و ابزار «رسانهای» برخوردار است. از ویژگیهای ارتباطی پیامک، میتوان به سرعت بالا، همزمانی ارتباط گوینده و مخاطب، ارتباط کوتاه، قابلیت فرستادن همزمان برای همه افراد، ارزان بودن، نوشتار تصویری و قابلیت ذخیرهسازی برای مدت طولانی اشاره کرد که این ویژگیها از آن یک ابزار ارتباطی متمایز ساخته است.(25)
پیامک همچنین دارای ویژگیهای رسانهای و شامل مصادیق زیر است:
1- سرعت عمل
2- دسترسی دائم
3- فراگیری مخاطبان در میان تمام اقشار و لایههای اجتماعی
4- خصوصی (غیردولتی) بودن
5- فردی بودن (عمومینبودن)
این ویژگیها پیامک را به یک رسانه دلخواه تبدیل کرده است. از ویژگیهای قابل تأمل کاربردی پیامک در ایران، میتوان به جایگزینی بسیاری از تعاملات درون گروهی و دستاویز قرار دادن این سیستم مخابراتی، به جای مراودات رو در رو و چهره به چهره اشاره کرد. فضای آزاد پیامک، برای مخاطبان نوعی قدرتنمایی شخصی را به وجود آورده که باعث علاقهمندی هرچه بیشتر مردم به این پدیده شده است.
عمدهترین مصرفکنندگان سامانه پیام کوتاه در ایران، جوانان هستند که با توجه به جذابیتهای فنی آن و نیز نبود یا کمبود بسیاری از امکانات اولیه برای پر کردن اوقات فراغت، ترجیح میدهند با فرستادن و دریافت تازهترین شوخیها، لطیفهها و قصههای کوتاه که گاه رنگ و بوی سیاسی نیز به خود میگیرد، اوقات فراغت خود را بگذرانند.
در جریان انتخابات ریاستجمهوری در ایران پیامک به عنوان یکی از ابزارهای اساسی و مهم در دست اغتشاشگران قرار گرفت که به وسیله آن میتوانستند زمینه تجمعات را فراهم کنند.
شبکههای ماهوارهای
شبکههای تلویزیونی ماهوارهای در راستای اهداف جنگ نرم در 2 سطح بینالمللی و داخلی به تهیه و پخش برنامههایی علیه جمهوری اسلامی ایران مبادرت میورزند. هماکنون هزاران شبکه ماهوارهای در ایران قابل دریافت است. تذکر این نکته ضروری است که همه شبکههای یادشده معطوف جمهوری اسلامی ایران نیستند، اما حتی در دورترین شبکهها نیز تفاوتهای فرهنگی باعث میشود در عمل برنامههای آن شبکه ناخواسته در جهت تخریب هنجارهای اخلاقی و اعتقادی جامعه ایران قرار گیرد. گوناگونی فرهنگها باعث شده تا هنجارهای پذیرفته شده در سایر جوامع به پدیدهای ضد هنجار در کشور ما تبدیل شود و حتی صبغه امنیتی پیدا کند. بیشتر شبکهها کارکرد اقتصادی دارند و براساس نیازهای مشتریان یا سفارش تولیدکنندگان اقدام به پخش برنامههای تبلیغاتی میکنند. گروهی دیگر از شبکهها نیز برنامههای هنری، نمایش فیلمهای سینمایی، برنامههای علمی، گردشگری، تفریحی و... را در دستور کار خود دارند. در این حال، شبکههایی وجود دارند که بیشتر با حمایت مستقیم یا غیرمستقیم دولتهای غربی، به طور خاص جمهوری اسلامی ایران را هدف برنامههای خود قرار دادهاند. این گروه از شبکهها بیشتر کارکرد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارند. این شبکهها اجرای عملیات روانی و اعمال جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی را برعهده دارند. جمهوری اسلامی ایران به دلیل شعارهای ضد غربی و حرکت به سوی خودکفایی در طول 3 دهه گذشته آماج حملات بیشائبه و سنگین دشمن بویژه ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است. از حمله نظامیتا تحریم اقتصادی و در عصر معاصر حمله فرهنگی - رسانهای، اقدامات ضداسلامی و ضدایرانی دشمنان بوده است. در این میان ماهوارههای فارسی زبان بیشترین سهم را در این جنگ نرم فرهنگی داشتهاند. ماهوارههایی که از نیمه دهه 1990 به عنوان یک ابزار کارآمد، در اختیار غرب و آمریکا قرار گرفتند تا سلطه رسانهای خود را بر جهان تحمیل کنند. پخش برنامههای زنده جهانی با زبانهای مختلف در سراسر دنیا، برنامه سلطه رسانهای آمریکا و غرب را در مناطق مختلف عملیتر کرد و ماهواره، این فناوری جدید رسانهای به عنوان سلاح پیشرفته و نوین وارد عرصه جنگ نرم شد. یکی از اقدامات اساسی این شبکهها، پخش با زبانهای مختلف دنیاست تا به وسیله زبان، فرهنگ مورد نظرشان را انتقال دهند. شبکههای پارسی زبان ماهوارهای نیز در جهت انتقال فرهنگ لیبرال - دموکراسی با زبان فارسی و فرهنگ فارسی تأسیس شدهاند. این شبکهها جهت پوشش در کشورهای اسلامی(26) راهاندازی شدند تا با جمع کردن اپوزیسیون و مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی که یک نظام ارزشی شیعه در منطقه است، بلندگوی آنان در این رسانه تصویری باشند. استفاده از سلطنتطلبهای دوران پهلوی، مجاهدین خلق، لائیکها و سکولارهای ملی - مذهبی و نهضت آزادی، جنبش سبز، جامعه ضاله بهائیت در ایران و... در این شبکهها، ابزاری در اختیار غرب و آمریکا قرار داد تا از آنان علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده کنند. ترویج بی بند و باری و اختلاط دختران و پسران، موسیقی حرام، توهین به مقدسات اسلام، شیعه و ولایت فقیه، ناکارآمد جلوه دادن جمهوری اسلامی، بزرگنمایی فرهنگ لیبرال - دموکراسی و زندگی آمریکایی و ترویج آن، بدعتسازی در دین و اندیشه اسلامی و.... اقداماتی بوده که شبکههای پارسی زبان آمریکایی علیه جمهوری اسلامی ایران در طول 2 دهه اخیر انجام دادهاند.
در جریان انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری در ایران محور مرکزی تبلیغات آنان علیه نظام اسلامی ایران و ولایت فقیه بوده است به طوری که در اذهان و افکار مخاطبان طوری القا شود که این نوع نظام سبب بروز چالشهای جدی در جامعه میشود و آن را به افراطگرایی و بنیادگرایی اسلامی منسوب میکنند. آنها جهت القای این مطالب به مخاطبان از تکثر شبکههای پارسی زبان نیز استقبال میکنند و آنها را گسترش دادهاند.
فرهنگسازی، آموزش، اطلاعرسانی، تحلیل اطلاعات و تشویق به مشارکت اجتماعی وظیفه عمده شبکههای ماهوارهای پارسی زبان است و در نهایت ارزشی کردن فرهنگ لیبرال - دموکراسی غرب و آمریکا را در اذهان مخاطبان دنبال میکنند.(27)
پیادهسازی آموزههای نافرمانی مدنی جینشارپ در جمهوری اسلامی ایران
کتاب معروف «از دیکتاتوری تا دموکراسی» جین شارپ که در آن به 198 روش نافرمانی مدنی اشاره شده است، از سال 1992 بهعنوان مانیفست استراتژیک مؤسسه «آلبرت اینشتین» انتخاب و دستورالعمل فروپاشی نظامهای سیاسی و حکومتهای ناسازگار با ایالات متحده شد.
این کتاب توسط مؤسسه مذکور، به زبانهای مختلف از جمله اتیوپیایی، عربی، آذری، بلاروس، برمه، چینی، انگلیسی، فارسی، اندونزیایی، خمری، قرقیز، پشتو، روسی، صربی، اسپانیولی، اوکراینی، تبتی، تیگویگنا و ویتنامی ترجمه شده است.
در واقع جزوه 198 روش نافرمانی مدنی فهرستی است از هر گونه اقدام ضروری و ممکن برای سازماندهی یک جنبش عدماطاعت مؤثر و کارآمد در مقابل نهادهای دولتی و کمک برای تسخیر دولت. این روشها در همه جای دنیا و در هر زمان لازم و قابل استفاده هستند. در عین حال امروز بسیاری از تودهها تحت تأثیر این روشها قرار دارند. بویژه این روشها در جایی کارآیی کامل و خوب دارند که در آنجا دموکراسی وجود داشته باشد؛ جایی که امکان انجام هر اقدام هدفمند در مطبوعات، انجام آزمایشهای لازم برای برگزاری انتخابات قابل کنترل، ایجاد آشوب و بیثبات کردن نهادهای دولتی از طریق تبلیغ جامعه مدنی فراهم باشد. در واقع امروز این روشها به واقعیت زندگی روزمره تبدیل شدهاند.
مرور برخی از تعالیم جینشارپ با نگاهی به تقلیدهای عناصر داخلی آن در جریان فتنه 88 در ایران میتواند قابل تأمل باشد(28).
1- سخنرانیهای عمومی(سخنرانیهای موسوی در خیابانها)
2- نامههای اعلام مخالفت یا اعلام حمایت (بیانیههای پیدرپی موسوی)
3- بیانیههای سازمانها و مؤسسات (بیانیههای احزاب اصلاحطلب نظیر سازمان مجاهدین و جبهه مشارکت)
4- بیانیههای امضاشده گروهی (بیانیههای گروهی هنرمندان، خانوادهها و...)
5- اعلامیههای کیفرخواست (دادخواست)
6- تهیه تومارهای امضا شده گروهی و همگانی
7- استفاده از شعارها،کاریکاتورها و نمادها (یک یا حسین تا میرحسین و...)
8- پرچمها، پوسترها و ارتباطات بصری (تیراژ میلیونی از یک تصویر خاص موسوی در سراسر کشور)
9- جزوهها و رسالههای چاپی کتابی
10- روزنامهها و مجلهها (حمایت دهها روزنامه و مجله از میرحسین موسوی)
11- نوارهای صوتی، رادیو و تلویزیون
12- دیوارنویسی، آسمان نویسی با هواپیما، زمین نویسی (دیوارنویسی سطح شهر با اسپری سبز و با خطوط رپ)
13- اعزام هیأتهای نمایندگی
14- اعطای جایزههای غیرواقعی و ظاهری (جایزه صلح نوبل به «شیرین عبادی» و جوایز سینمایی به سینمای مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران)
15- انجام لابیهای گروهی (اصلاحطلبان موجود در دستگاه حاکمیت)
16- تشویق کارگران و کارمندان به اعتصاب و دست کشیدن از کار (که موفق نشدند)
17- استفاده از پرچمها و رنگهای نمادین (رنگ سبز با واژه موج سبز)
18- پوششهای نمادین (لباسهای سبزرنگ)
19- اجرای نماز و دعا (توسط هواداران موسوی در مقابل سازمان ملل)
20- حمل اشیای نمادین (حمل علامت دست ویکتوری در تظاهرات)
21- درآوردن لباس و لخت شدن به نشانه اعتراض (در میدان هفتحوض مشاهده شد)
22- تخریب اموال شخصی و عمومی
23- استفاده از نورهای نمادین(روشن کردن چراغ ماشینها)
24- نمایش تصاویر افراد و شخصیتها (عکس خاتمی، مصدق و...)
25- استفاده از شکلکهای نقاشی شده {افراد و شخصیتها} به نشانه اعتراض (کاریکاتور احمدینژاد و شخصیتهای سیاسی انقلابی به وفور تهیه و منتشر شد)
26- استفاده از علامتها و نامهای جدید (موج سبز، راه سبز و...)
27- ایجاد صداهای نمادین (بوق ممتد حامیان موسوی در شهر تهران)
28- راهپیمایی و تظاهرات مذهبی (اعلام مراسم و دستههای عزاداری روز پنجشنبه پس از انتخابات)
29- استفاده از تظاهرات غیرمستقیم با استفاده از رنگها، نمادها و اشکال متنوع (مچ بند، سربند، نقاب سبز برای افراد و روبان سبز برای خودروها)
30- سکوت (تجمع غیر قانونی حامیان موسوی در میدان فردوسی و میدان امامخمینی(ره) پس از انتخابات)
31- طرد و تکفیر شخصیتها (آیتالله جنتی و احمدینژاد)
..........................................................................................................................
پینوشت:
1- کودتای نوژه، جنگ تحمیلی 8 ساله، انهدام هواپیمای مسافری ایران بر فراز خلیج فارس، جنگهای قومی کردستان، خوزستان، ترکمن صحرا، سیستان و بلوچستان و...
2- بابک اسماعیلی، سراب (نبرد نرم در بستر دموکراسی)؛ واکاوی و بررسی چگونگی و چرایی کودتای ناکام مخملی در ایران، تهران، درک نو، 1388، ص 4847
3- معاهده الجزایر که در دیماه 1359 در الجزیره، پایتخت الجزایر امضا شد، به آزادی 52 گروگان آمریکایی پس از 444 روز اسارت در ایران منجر شد و دولت آمریکا متقابلاً تعهد کرد که از دخالت مستقیم یا غیرمستقیم سیاسی یا نظامی در امور داخلی ایران خودداری کند.
4- کمک آمریکا به پیشبرد دموکراسی در آسیای میانه، خبرگزاری بیبیسی، 7 آوریل 2007
5- بودجه آمریکا برای پیشبرد دموکراسی در ایران، خبرگزاری بیبیسی، 7 فوریه 2007
6- پرویز امینی، جامعهشناسی 22 خرداد، دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در آینه واقعیت، تهران، نشر ساقی، 1389، ص 165
7- رهبر معظم انقلاب در دیدار با معلمان و پرستاران، 9/2/88
8- افرادی نظیر محسن کدیور، عطا مهاجرانی، محسن مخملباف، محسن سازگارا، فاطمه حقیقتجو، سعید رضویفقیه، عبدالکریم سروش و اکبر گنجی
9- پایگاه اطلاعرسانی دولت:
24/5/88، www.dolat.ir/Nsit/Fullstory/?id
10- روحالله حسینیان، نظریه فتنه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1389، ص 130128
11 - خبرگزاری فارس، 3/4/88
12- محمدسعید کاوه، شنبه پس از انتخابات، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، ص 57
13- پرویز امینی، جامعه شناسی 22 خرداد، تهران، نشر ساقی، 1389، ص 185ـ187
14- twitter
15- امیر هوشنگ طهماسبیپور، ابزارهای جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران، تهران، نشر ساقی، 1390، ص 101
16- http: www.Modiryar.com
17- sysomos
18- center for public opinion
19- New America Foundation
20- جک دورسی
21- امیر هوشنگ طهماسبیپور، ابزارهای جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران، تهران، نشر ساقی، ص 103ـ109
22- Face book
23- Youtube
24- پرویز امینی، جامعه شناسی 22 خرداد، تهران، نشر ساقی،
ص 190ـ 191
25- www.aftab.ir/news
26-تاجیکستان، افغانستان، آذربایجان بویژه ایران
27- زینب بهاروندی، ماهوارههای فارسی زبان و رویکرد جدید جنگ نرم آمریکا علیه ایران، ماهنامه پیام انقلاب، شماره5، 1390، ص 60ـ61
28- خبرگزاری فارس، شنبه 24 مرداد 1388، شماره: 8804090000 و مرکز اسناد انقلاب اسلامی
غرب و طراحی «نبرد نرم» در ایران
مبانی کودتای رنگی 88