پرونده سرقت ژنتیکی
به بانک‌های جهانی اطمینان نکنید!

امیر هاشمی‌نسب : پس از افشاگری «وطن امروز» و رسانه‌ها درخصوص مخاطرات «سرقت ژنتیکی» از جامعه ایرانی با همکاری بانک‌های جهانی ژن، تلاش‌ها برای شبهه‌افکنی با توسل به گمانه‌هایی علمی اما بی‌ربط به ماجرای افشا شده، آغاز شد. طبیعتا در این بین گروه‌هایی به صورت هدفمند و با انگیزه باز ماندن مسیر جمع‌آوری غیرقانونی نمونه‌های ژنتیکی و زیستی ایرانیان در حمایت از پروژه «بانک ژن» اسرائیل و آمریکا وارد میدان شده‌اند.
به‌طور مثال در رپرتاژ پخش شده از شبکه صهیونیستی «من و تو» با نمایش دختری خردسال به نام «اِما» تلاش شد موضوع اهدای سلول‌های بنیادی برای نجات بیماران سرطانی با پروژه اجرا شده در ایران یکسان جلوه داده شود. ماجرا از این قرار است که در کشورهای پیشرفته براساس قوانین سفت و سخت مبتنی بر مرزهای «اخلاق پزشکی»، اولا هر مرکزی حق «نمونه‌گیری» از شهروندان را ندارد، دوم مراکز ملی مجوزدار نیز حق ندارند با استفاده از نمونه دریافت شده به منظور «کمک به بیماران سرطانی»، کپی از DNA فرد دهنده تهیه کرده و نگهداری کنند.
اما در «سرقت ژنتیکی» در تناقضی اخلاقی، پروسه نمونه‌گیری از افراد سالم، با تحریک احساسات مردم به منظور «کمک به بیماران سرطانی» به نفع تهیه و تکمیل «بانک ذخایر ژنتیکی» سایر کشورها، بدون ارائه توضیحات قانونی به مردم درباره اهمیت نمونه‌های دریافت شده، عملیاتی می‌شود.
فضاسازی به نفع بیماران سرطانی توأم با توسل به ایده «جهان وطنی» در شرایطی صورت می‌گیرد که اولا مسیر دریافت نمونه از بانک‌های جهانی مغز استخوان مستلزم هزینه‌کرد 100 میلیون تومانی خانواده‌های بیماران ایرانی است! این در حالی است که در بسیاری از موارد پس از هماهنگی‌های انجام شده نیز «نمونه» از اروپا و آمریکا به ایران ارسال نمی‌شود! پس هدف اصلی نجات جان بیماران ایرانی نیست، چراکه در آن صورت تهیه بانک سلول‌های بنیادی «ملی» کفایت می‌کرد و اصولا کسی برای احتمال بسیار کوچک عدم تطابق خون یک بیمار با همه نمونه‌های جامعه متکثر ایرانی، هزینه به اشتراک‌گذاری «بانک اطلاعات شهروندان سالم» خود با آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها را به جان نمی‌خرد!
دوم در این کلیپ «ذخیره کم نمونه ایرانیان در بانک جهانی» مساله‌ای مهم عنوان می‌شود در حالی که قطعا موضوع اصلی این مراکز، دریافت کمک برای «درمان بیماران سرطانی اروپایی- آمریکایی» با نمونه‌های ایرانی نیست، چرا که در آن صورت جریان می‌توانست با تشکیل بانک فرامنطقه‌ای ذخایر سلول‌های بنیادی ایرانی و مراجعه بیماران و اعلام خصوصیات خونی آنها تعریف شود. اصل ماجرا این است که به اشتراک‌گذاری نمونه «بیماران نیازمند سلول‌های بنیادی» با بانک‌های جهانی دارای توجیه علمی است اما در مقابل به اشتراک‌گذاری «نمونه افراد سالم یک جامعه» بشدت رفتاری پرمخاطره و دارای عواقب متضاد با مولفه‌های امنیت ملی به شمار می‌رود.  در سال 1390 تلاش‌ها برای یافتن نمونه خونی مطابق خصوصیات ژنتیکی «امیرعلی» کودک 3 ساله دزفولی به رسانه‌ها نیز کشیده شد. پدر امیرعلی در حالی که برای فرزند معصوم در حال مرگش اشک می‌ریخت، گفت: «پزشک پسرم گفته کسی در آلمان خون مطابق با خصوصیت ژنتیکی امیرعلی را دارد اما نزدیک به ۵۰ میلیون تومان هزینه ارسال چنین خونی به ایران می‌شود!»
به محض انتشار این گزارش مردم نوع‌دوست ایرانی برای اهدای نمونه خون مقابل مراکز هلال احمر صف کشیدند و سرانجام چند مورد خونی با مطابقت قابل توجه در بانک خون بند ناف ایران یافت شد!
همین مثال ساده نشان می‌دهد جامعه ایرانی تا چه حد از عدم وجود یک بانک ملی ذخایر سلول‌های بنیادی قابل اعتماد در رنج است و شرکت‌های واسط تا چه میزان از فضای بی‌قانون و تجارت‌محور مذکور سود می‌برند. در حقیقت در کنار سارقان نمونه‌های ژنتیکی مردم، گروهی نیز در بخش خصوصی با راه‌اندازی مراکزی مجهول، دلالی بانک‌های ژن جهانی و نقش شرکت‌های واسط فروشنده نمونه‌های بنیادی را عهده‌دار شده‌اند! در میانه این بازی بزرگ، برخی «بازیگران ایرانی» به سطحی‌ترین شکل ممکن بدون اطلاع از اولویت‌هایی همچون نحوه نمونه‌گیری کشف تطابق خونی (HLA TYPING) اصرار دارند در شبکه‌های اجتماعی مردم را ترغیب به تماس با اینجا و آنجا کنند!
این در حالی است که فعلا در کشور بودجه لازم برای ثبت و ذخیره نمونه ژنتیکی مجرمان نیز وجود ندارد اما در حرکتی غیرقابل توجیه، برخی مراکز با کمک گرفتن از «خیرین»(!) پروژه جمع‌آوری نمونه‌های زیستی افراد سالم را با تاکید بر پربار کردن «ذخیره جهانی»(!) بدون تلاش برای قانونمند شدن فضا کماکان با سرعت پیش می‌برند!
 در حال حاضر در کشور سالانه 400 پیوند سلول‌های بنیادی انجام می‌شود و این حجم از تبلیغات نه با تعداد بیماران سرطانی نیازمند همخوانی دارد و نه با بودجه و تحقیقاتی که در کشور صورت می‌گیرد. علاوه بر آن مدعیان این جریان بدون توجه به جایگاه متزلزل قانونی خود با حمله به «رئیس مرکز ذخایر زیستی و ژنتیکی» کشور که موضوع «قانونمند شدن» این حوزه را پیش کشیده و در افشای توطئه بانک ژن اسرائیل و آمریکا نقش‌آفرین شده، در نقش «دایه مهربان‌تر از مادر» فرو رفته‌اند! هم اکنون دولت - کشورهایی همچون آمریکا، انگلیس، کانادا، روسیه و چین از بزرگ‌ترین ذخایر ژنتیکی برخوردارند. ذخایری که فقط برای درمان بیماری‌هایی همچون لوسمی و برخی سرطان‌ها به کار نمی‌روند. با استفاده از بی‌قانونی زیستی در چشم‌اندازی از آینده برخی مراکز می‌توانند جنگ‌افزارهای زیستی تهیه کنند که از قدرت ایجاد نقص ژنتیکی در سلول‌های یک جنس یا یک تیره از بشر برخوردار باشد. چنین جنگ خاموشی از چنان پتانسیلی برخوردار است که می‌تواند به یک کشور یا یک گروه، توانایی تضعیف بی‌سر و صدای دشمنان را ببخشد! با تسلط بر کدهای ژنتیکی جوامع مختلف می‌توان به ویروسی اندیشید که به طور مثال تنها دارندگان یک خصوصیت ژنتیکی رایج در میان ساکنان منطقه‌ای خاص از آفریقا یا آسیا را تحت تاثیر قرار دهد.
حال در فضایی که اتحاد استراتژیک جدی میان آمریکا، اسرائیل و اتحادیه اروپایی وجود دارد، چه میزان اعتماد به «بانک‌های جهانی ژن» مستقر در این کشورها عقلانی است؟ فراموش نکنیم کلیپ گلشیفته فراهانی به نام «کمک به بیماران سرطانی در جهان» زمانی از آمریکا پخش شد که به علت تحریم‌های ضدانسانی دولت این کشور ضد مردم، داروی بیماران سرطانی، هموفیلی و مبتلایان به ام‌اس در ایران نایاب شده بود. ما در دنیای خیرین نیکوکار زندگی نمی‌کنیم پس حق نداریم «کودکانه» ساز و کارهای جهانی را تحلیل کنیم! این حماقت است که برخلاف قوانین سفت و سخت «صیانت از کدهای ژنتیکی» جاری در همین کشورهای پیشرفته، حیاتی‌ترین دارایی بشری‌مان را با یک ثبت‌نام اینترنتی، در قالب چند «گوش پاک کن» به راننده تاکسی که مشخص نیست از کجا اعزام شده بسپاریم و در دل شادی فاجعه‌بار ناشی از انگیزشی دیگر ساخته مبنی بر «نجات بیماران سرطانی» را بپرورانیم! شک نداریم که باید به «امیرعلی»‌های ایرانی، بیماران مبتلا به سرطان و اختلالات خونی کمک رساند اما عقل حکم می‌کند تا زمانی که در کشورمان قوانین صیانت از «نمونه‌های ژنتیکی» به تصویب نرسیده، از همکاری با مراکزی که مستقیما به بانک‌های جهانی متصل هستند، حتی‌الامکان بپرهیزیم یا دست‌کم پیش از نمونه‌دهی تاکید کنیم اطلاعات‌مان محرمانه و بدون ثبت در بانک جهانی دریافت شود. مهم‌تر اینکه ما نیازمند «مرکز فرامنطقه‌ای» به منظور جذب نمونه‌های مردم خود و کشورهای همسایه به منظور تشکیل «بانکی امن و ملی» هستیم. شاید جالب باشد که بدانید «بانک جهانی سلول‌های بنیادی» مستقر در آمریکا پس از سال‌ها تلاش تنها موفق به ثبت نمونه 24 میلیون نفر در دنیا شده است. با احتساب این موضوع تلاش ایران برای تاسیس مرکزی فرامنطقه‌ای فارغ از میزان هزینه‌کرد دولت در این هدف‌گذاری پر سود، منطقی می‌نماید.  در حال حاضر بزرگ‌ترین جمع‌آوری‌کننده «نمونه زیستی و ژنتیکی» در منطقه ما، رژیم غاصب صهیونیستی است. این در حالی است که خود صهیونیست‌ها از کمترین ذخیره ژنتیکی در بانک‌های جهانی برخوردارند. علاوه بر آن بر خلاف جامعه ایرانی، ساکنان سرزمین‌های اشغالی و کشورهای پیشرفته، از آگاهی بسیار زیادی درباره میزان اهمیت «داده‌های ژنتیکی» خود برخوردارند و هرگز حاضر به اعطای نمونه به بانک‌های ایرانی به نام «کمک به بیماران سرطانی» یا «پیشرفت علم» نمی‌شوند.  امید است با ورود سریع دولت و مجلس به حوزه صیانت از ذخایر زیستی و ژنتیکی کشور، به اشتراک‌گذاری «بانک‌ها و ذخایر کشور» نیز قانونمند شده و دیگر مشابه شرایط فعلی شاهد عقد قراردادهای دانشگاه‌ها و مراکز علمی ایرانی «بدون طی ضوابط سخت ملی» با مراکز بین‌المللی نباشیم.