نگاهی به تاریخچه رویارویی عربستان و ایران در یمن

اِمِل عالم : روابط ایران و عربستان از دیرباز نوسانات زیادی را شاهد بود تا جایی که در دوران رضا پهلوی روابط دو کشور قطع شد. آن زمان روی گذرنامه‌های ایرانی این مطلب درج شده بود که دارنده این گذرنامه می‌تواند به همه کشورها جز حجاز سفر کند اما سطح روابط میان دو کشور در دوران محمدرضا پهلوی بهبود یافت و حتی در این دوره دو کشور برای مقابله با طرح‌های «جمال عبدالناصر» در یمن با هم همکاری داشتند و از دولت پادشاهی زیدی در یمن حمایت می‌کردند.
رقابت و رویارویی ایران و عربستان از زمان عقب‌نشینی انگلیس از منطقه خلیج‌فارس یعنی در سال 1968 آغاز شد و دلیل این رویارویی نیز رقابت بر سر منافع منطقه‌ای و تلاش برای پر کردن خلائی بود که با عقب‌نشینی انگلیس در منطقه به وجود آمده بود.
وقتی انگلیس اعلام کرد از بحرین عقب‌نشینی می‌کند شاه ایران خواستار انضمام بحرین به ایران شد و این کشور را بخشی از خاک ایران خواند اما عربستان در این قضیه در کنار شیخ وقت بحرین قرار گرفت و به او در رسیدن به استقلال کمک کرد تا آنکه بحرین در سال 1971 استقلال یافت اما به طور غیرمستقیم به منطقه تحت نفوذ عربستان تبدیل شد.
با سقوط شاه و روی کار آمدن جمهوری اسلامی که نظامی با هویت شیعی است ماهیت رویارویی ایران و عربستان نیز عوض شد و رقابت به رقابت شیعه- سنی تبدیل شد.
هر چند در دوره ریاست «محمد خاتمی» رئیس‌جمهور اسبق ایران در دهه 90 روابط دو کشور بهبود یافت اما نوسانات در روابط میان دو کشور همچنان وجود داشت تا آنکه زمان انقلاب‌های عربی موسوم به بهار عربی فرا رسید، انقلاب‌هایی که برای هر یک از دو کشور هم فرصت‌ها و هم خطراتی را به دنبال داشت.  یکی از ابعاد این رویارویی در یمن بود. تحولات یمن ادامه یافت تا آنکه حوثی‌ها در یمن موفق شدند صنعا را به تصرف خود درآورند. این اتفاق منجر به تحولاتی شد که امنیت ملی عربستان و امنیت نفوذ منطقه‌ای عربستان را تهدید می‌کرد به همین منظور این اتفاق حتی در داخل یمن نیز مباحث جدیدی را شکل داد و سناریوهای متفاوتی را پیش روی این کشور قرار داد.
با آغاز بهار عربی در مصر، بحرین و یمن، مقامات ایران از این تحولات استقبال کردند و آن را الهام‌گرفته از انقلاب ایران دانستند اما وقتی اعتراضات در سوریه آغاز شد این کشور عقیده دیگری را بیان کرد و آن را توطئه‌ای برای براندازی محور مقاومت خواند زیرا انقلاب‌ها در یمن و بحرین موافق با سیاست‌های ایران برای نفوذ در منطقه بود چرا که در یمن انقلاب داخلی سبب افزایش جایگاه سیاسی حوثی‌ها شده بود در شرایطی که این گروه قبل از انقلاب فوریه 2011 در غارهای استان صعده ماوا داشت.  در بحرین نیز شرایط مشابه بود زیرا به نتیجه رسیدن تحولات بحرین می‌توانست منجر به روی کار آمدن شیعیان هوادار ایران در این کشور شود اما این قضیه در سوریه بر عکس بود زیرا اعتراضات برای براندازی نظام بشار اسد بود، نظامی که همپیمان راهبردی ایران به شمار می‌آید. ضمن اینکه کشور سوریه برای ایران از نظر جغرافیای سیاسی منطقه‌ای راهبردی است چرا که سوریه حلقه وصل نفوذ ایران به عراق، فلسطین و لبنان است در نتیجه اگر انقلاب در این کشور پیروز می‌شد معادلات سیاسی در منطقه به زیان ایران رقم می‌خورد و به همین دلیل ایران با تمام قدرت به حمایت از بشار اسد بپا خاست و عربستان نیز در صف مخالفان بشار اسد جای گرفت.
دو کشوری در حد و اندازه ایران و عربستان که دو قدرت منطقه‌ای به شمار می‌آیند درباره تحولات منطقه‌ای دیدگاه مشترک ندارند همین امر سبب شده شاهد باشیم منطقه به میدان رقابت و رویارویی دو کشور تبدیل شده است و هر کشور سعی می‌کند با رویکرد مناسب با منافع خود با تحولات منطقه‌ای برخورد و در صورت ضرورت با سیاست کشور مقابل رویارویی کند.
عربستان از دهه 60 قرن گذشته تا زمان سقوط صنعا به دست حوثی‌ها به نوعی حاکمیت در یمن را در چنگال خود داشت و قدرتی به شمار می‌آمد که می‌توانست در تصمیم‌گیری‌های یمن موثر باشد. این امر به دلیل نفوذ این کشور در موسسات و ائتلاف‌های قبایلی و جایگاهش نزد شخصیت‌های موثر یمنی بود چنانکه یمن نیز نیازمند کمک‌های مالی عربستان بود. عربستان در طول سال‌های گذشته بیش از 50 میلیارد دلار به این کشور کمک کرده است.
اهمیت یمن برای عربستان دلایل مختلفی دارد و یکی از مهم‌ترین دلایل این است که این کشور حیاط خلوت عربستان به شمار می‌آید. در نتیجه طبیعی است عربستان به حوادث داخلی یمن و ناآرامی‌های این کشور هم‌مرز حساس باشد البته یمن برای عربستان اهمیت راهبردی نیز دارد و این امر دلایلی دارد که اصلی‌ترین آن استقرار یمن در مسیر 3 گذرگاه اساسی است.
اهمیت باب‌المندب بر بازرگانی بین‌المللی بر کسی پوشیده نیست تا جایی که عربستان حدود
65 درصد نفت خود را از بندر ینبع در سواحل دریای سرخ و از طریق باب‌المندب صادر می‌کند در نتیجه تسلط ایران بر چنین گذرگاهی به معنی تسلط بر یکی از 3 گلوگاه آبی موثر بر تجارت نفت است.
تسلط بر باب‌المندب زمینه را برای کنترل کانال سوئز نیز فراهم می‌کند در نتیجه کنترل بر باب‌المندب به این معناست که ایران بر 3 گذرگاه مهم یعنی تنگه هرمز، باب‌المندب و کانال سوئز مسلط است.  افزایش نفوذ ایران در یمن یکی از دلایل اصلی نگرانی‌های عربستان است زیرا عربستان چنین اتفاقی را تهدید برای امنیت ملی و چالش برای نفوذ منطقه‌ای خود می‌داند و این امر دو دلیل دارد.
1- نفوذ ایران بر یمن سبب افزایش جایگاه و نفوذ حوثی‌هایی می‌شود که از اقلیت زیدی در یمن تشکیل می‌شوند و زیدی‌ها نیز شاخه‌ای از شیعیان هستند. این اتفاق می‌تواند شیعیان داخل عربستان را نیز به تحرکات مشابه با حوثی‌های یمن تشویق کند.
2- گذرگاه‌های مرزی میان یمن و عربستان به همراه نوار مرزی میان دو کشور وقتی در کنار واقعیتی چون وجود گسترده سلاح در یمن قرار می‌گیرد حجم خطر را برای عربستان مشخص می‌کند البته این خطر در شرایطی است که خطر نیروی کار گسترده یمنی برای عربستان را فاکتورگیری کنیم.  در واقع رویارویی ایران و عربستان در یمن تا زمان تسلط حوثی‌ها بر صنعا رویارویی نیابتی بود اما با تسلط حوثی‌ها بر پایتخت و برکناری دولت در این کشور، شرایط عوض شد زیرا این اتفاقات به طور غیرمستقیم گویای این مطلب بود که دوران نفوذ عربستان بر یمن پایان یافته و دوران جدیدی در این کشور آغاز شده است که ایران در آن نقش اساسی ایفا می‌کند.
گروه‌های داخلی یمن در افزایش رویارویی عربستان و ایران در این کشور بی‌نقش نبوده‌اند. پیش‌بینی‌های غلط «عبدربه منصور هادی» رئیس‌جمهوری مستعفی زمینه را برای صعود سیاسی و نظامی حوثی‌ها در یمن هموار و آنان را قادر کرد پایتخت را تصرف کنند و قلمرو خود را گسترش دهند.  البته هنوز معمای ناکامی ارتش یمن در رویارویی با حوثی‌ها و تسلیم پیاپی پادگان‌ها و تسلیحات و مهمات به حوثی‌ها حل نشده است. برخی می‌گویند منصور هادی می‌خواست از شر حزب اصلاح (شاخه اخوان‌المسلمین در یمن) و نفوذ این حزب در پادگان‌ها خلاص شود در نتیجه وقتی حوثی‌ها به استان عمران حمله کردند ارتش کار خاصی انجام نداد تا حوثی‌ها عمران را تصرف کنند اما با تصرف این استان موازین قدرت در یمن به سود حوثی‌ها عوض شد تا پس از آن، منصور هادی توان مقابله با سرکشی‌های حوثی‌ها را نداشته باشد.
حوثی‌ها در شکل‌گیری این باور در ریاض که اتفاقات یمن به زیان امنیت ملی عربستان است نقش اساسی ایفا کردند زیرا از همان آغاز فتوحات در داخل کشور، از زبان رهبران حوثی تهدیداتی چون تصرف شهرهای جیزان، عسیر و نجران در عربستان مطرح شد تا عربستان مجبور شود رزمایشی نظامی را در مرزهای جنوبی خود ترتیب دهد و در آن از گلوله‌های جنگی و تسلیحات سنگین و نیمه‌سنگین بهره بگیرد.  پس از حوادث 11 سپتامبر سال 2001 آمریکا سیاست جنگ پیشگیرانه را آغاز کرد اما تغییراتی که این سیاست در برخی کشورهای منطقه به وجود آورد به سود ایران بود زیرا تهران را از دو دشمن کینه‌توز یعنی رژیم طالبان و رژیم صدام خلاص کرد ضمن اینکه در عراق دولتی همگام با ایران به وجود آمد تا همین تحولات معادلات منطقه‌ای را به سود ایران تغییر دهد. با این حساب برای ایران دشوار بود که اجازه دهد این شرایط به سود عربستانی عوض شود که با ایران بر سر رهبری جهان اسلام و نفوذ در منطقه رقابت تنگاتنگ دارد.
تبدیل شدن جنگ در سوریه به جنگی فرسایشی، مداخله حزب‌الله در جنگ سوریه و وارد آمدن خسارات و تلفات قابل توجه به این حزب و از سوی دیگر افزایش انتقادات داخلی در لبنان از حزب‌الله در کنار کاهش شدید قیمت نفت از اتفاقاتی بود که ایران را به این باور رساند که جنگی علیه تهران از طرف کشورهای عرب خلیج‌فارس و در راس آنها عربستان آغاز شده است. حتی حسن روحانی در سخنانی گفت کشورهایی که در کاهش قیمت نفت نقش دارند پشیمان خواهند شد.
واکنش ایران به چنین اتفاقاتی ضربه زدن به عربستان در یمن بود در نتیجه با کمک حوثی‌ها به منافع عربستان در یمن حمله کرد.  ایران از زمان انقلاب سال 2011 در یمن همواره در پی تقویت حوثی‌ها بود تا آنان را برای رسیدن به قدرت آماده کند، تبلیغات رسانه‌های ایرانی برای حوثی‌ها به‌عنوان رهبران انقلابی و اکثریت قدرتمند و در مقابل معرفی مخالفان حوثی‌ها به‌عنوان اقلیت دنباله‌روی آمریکا و عربستان، کمک به آنان برای راه‌اندازی شبکه المسیره در لبنان، ارسال شبکه‌های جاسوسی به یمن، تجهیز حوثی‌ها به سلاح و اعزام مستشارانی از سپاه و حزب‌الله به یمن و حتی ایجاد پادگان‌های آموزشی برای حوثی‌ها در یکی از جزایر اریتره از جمله کمک‌های ایران به حوثی‌ها بوده است.  ایران برای حمایت از حوثی‌ها کانال‌هایی را برای ارتباط با حزب علی عبدالله صالح و همراه کردن این حزب با حوثی‌ها نیز برقرار کرد.
از زمانی که حسن روحانی به ریاست‌جمهوری ایران رسید سعی کرد با ایجاد تغییراتی در سیاست خارجی کشور، تهران را به کشورهای دیگر نزدیک کند و همین امر در نزدیک شدن تهران به واشنگتن موثر بوده است. او اعتقاد دارد راه‌حل مقابله با تنگناهای اقتصادی کشور لغو تحریم‌هاست اما تحقق این هدف بدون نزدیک شدن به آمریکا بسیار دشوار است.
تغییر در روابط ایران و آمریکا به کلیدی برای حل معمای مذاکرات هسته‌ای ایران و 6 کشور دیگر تبدیل شد و از طرفی این تحولات ایران را به اروپا نیز نزدیک کرد. البته تغییر رویکرد آمریکا به ایران و نگرش به این کشور به‌عنوان شریکی در مبارزه با تروریسم نیز در بهبود شرایط ایران بی‌تاثیر نبود البته ایران نیز در مقابل نرمش‌هایی نشان داد که بیانگر آمادگی این کشور برای تغییر در سیاست‌های سابق بوده است مثلا «جواد ظریف» وزیر امور خارجه ایران از پذیرش شرایطی در فلسطین خبر داد که مورد توافق گروه‌های فلسطینی باشد یا آنکه هولوکاست را فاجعه‌ای وحشیانه خواند و حتی برخلاف گذشته که ایران پیوسته حضور آمریکا در منطقه را خطری برای امنیت منطقه می‌خواند این بار مقامات ایرانی از همکاری امنیتی با آمریکا سخن گفتند.
این شواهد نیز در ادامه به مایه نگرانی کشورهای عرب منطقه بویژه عربستان تبدیل شد.
کشورهای عربی با لحاظ کردن این اتفاقات و اقدامات نظامی حوثی‌های هوادار ایران در یمن این سوال را مطرح کردند که آیا سرکشی‌های ایران در مرزهای یمن باقی خواهد ماند یا آنکه به مرزهای دیگر کشورها نیز خواهد رسید؟
ایران در ادامه کار به ارسال سلاح و مستشاران به یمن ادامه داد و حتی با ایجاد پل هوایی میان تهران- صنعا روزانه دو پرواز میان این دو شهر را تنظیم کرد.
واکنش عربستان به این تحرکات تشکیل ائتلاف عربی با مشارکت 10 کشور و در ادامه آغاز عملیات نظامی با عنوان «عاصفه.. الحزم» [توفان قاطعیت] در یمن بود.
اهداف عربستان از این اقدامات را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد.
1- پایان دادن به نفوذ ایران در منطقه و بویژه یمن
2- ارسال این پیام که کشورهای عضو ائتلاف عربی در برابر توسعه نفوذ ایران دست‌بسته عمل نخواهند کرد.
3- تاثیر بر مذاکرات هسته‌ای
4- اظهار نگرانی از نزدیک شدن ایران و آمریکا، زیرا کشورهای عربی نزدیک شدن دو کشور را به زیان خود می‌دانستند و در مقابل معتقد بودند این امر سبب تقویت ایران می‌شود.
5- بیان این نکته که کشورهای منطقه توان دفاع از خود را دارند و در صورتی که لازم باشد تصمیم مقتضی را اتخاذ خواهند کرد.
ایران نیز در مقابل در دو جهت به تکاپو افتاد، از یک‌سو با ایجاد جنگ روانی و تهدید و حتی تلاش برای ماهیت مذهبی دادن به عملیات عاصفه.. الحزم سعی کرد اوضاع را کنترل کند از سوی دیگر به حوثی‌ها القا کرد تهران در کنار آنهاست و حتی در این مدت سعی کرد با ارسال کمک‌هایی از طریق هواپیما و کشتی خود را جدی نشان دهد اما نه هواپیمای ایرانی موفق شد در فرودگاه صنعا به زمین بنشیند و نه برخلاف وعده‌های ایران مبنی بر پهلو گرفتن کشتی ایرانی حامل کمک در بندری در یمن، این کشتی توانست وارد یمن شود بلکه در جیبوتی پهلو گرفت.
خبرگزاری سمای فلسطین