اگر قرار باشد در عصر پهلوی چند شخصیت پشت پرده و اصلی را نام ببریم که رفتار آنها در فضای سیاسی ایران تاثیرات عمیق گذاشته است، قطعا یکی از آنها «سیدضیاءالدین طباطبایی» است که اتفاقا کمتر در تاریخ از او صحبت به میان آمده است و جز یک عکس و چند خط در کتابهای تاریخ دوران دبیرستان درباره نقش او در به قدرت رسیدن رضاخان چیز بیشتری نیست؛ حال آنکه سیدضیاء همچون «محمدعلی فروغی» مرد پشت پرده تاریخ بوده است.
سیدضیاء در یک نگاه
سیدضیاءالدین طباطبایی در تابستان 1268 خورشیدی در شیراز متولد شد. پدرش سیدعلیآقا یزدی از خطبای مشهور عهد مظفری است. سیدعلیآقا زمان مشروطه تنها در چارچوب اقدامات مظفری با مشروطهخواهان موافق بود؛ اما بعدها در صف مخالفان مشروطهطلبان و همرزم شیخ فضلالله نوری قرار گرفت و حتی در دوران استبداد صغیر به ساری نیز تبعید شد. مادرش نیز دختری شیرازی بود که پدرش در سفری به شیراز با وی ازدواج کرد و سیدضیاء نیز نخستین فرزند وی بود. عدهای او را مظهر بیگانهپرستی در راستای منافع انگلستان میدانند که در مواقع لزوم از او بهعنوان یک مهره بیشترین استفاده را میبرد. بهعنوان نمونه در زمان عقد قرارداد 1919م در کابینه وثوقالدوله که انگلستان را شریک مسائل مالی و نظامی ایران و استقلال مملکت را دچار خدشه کرد، وی یکی از حامیان این قرارداد بود و آن را «رستاخیز نو ایران» خواند و این دقیقاً برخلاف موضعگیری دوران وزارتش بود که آن را هماهنگ با سیاست انگلستان میدانند. برخی دیگر او را بهعنوان فردی انقلابی و آزادیخواه که هر چند ممکن است دارای اشتباهاتی باشد، میستایند.
از پناهندگی در سفارت بلژیک تا رایزنی فرهنگی و سیاسی برای انگلیسها
سیدضیاء تحصیلات مقدماتی خود را توسط معلمان خصوصی در منزل فراگرفت سپس با ورود به مدرسه ثریای تبریز علاوه بر دروس جدید، زبان روسی را نیز فراگرفت. پس از آن به شیراز رفته، علاوه بر تحصیلات مذهبی به فراگیری زبانهای فرانسه و انگلیسی نیز پرداخت.
سیدضیاء از دوران بلوغ تعارضات رفتاری زیادی داشت. او گاه هیأت و شکل ظاهری خویش را تغییر میداد؛ لباس روحانی را از تن درمیآورد و با کت، شلوار و پاپیون و کلاه در ملأعام حاضر میشد و به تفریحاتی چون موسیقی، شکار و ... میپرداخت.
در 15 سالگی همزمان با مشروطهخواهی مردم، به شیراز رفت و فعالیت سیاسی خود را با حمایت از مشروطه با روزنامهنگاری آغاز کرد که البته هر چند یکبار به علت توقیف، به تأسیس روزنامهای دیگر اقدام کرد. وی در 17 سالگی با همکاری دایی خود در اسفند 1285، نشریات «اسلام» و کمی بعد «ندای اسلام» را در شیراز منتشر کرد و به حمایت از مشروطه پرداخت. با توقیف نشریه، سیدضیاء که جان خود را در خطر میدید، با تغییر لباس به همراه هیأت تحریریه خود به تهران آمد. وی که در مشروطه کمتر به جنبههای «مشروعه» آن توجه داشت، در هجرت بزرگ علما و تجار به شهر قم در مرداد 1285خود را در صف آنان قرار داد.
دیگر اقدام وی بمبگذاری توسط یکی از عواملش در مغازه حاجمحمداسماعیل، نماینده دوره اول مجلس و هوادار محمدعلی شاه بود که انفجار بمب کشته شدن بمبگذار را در پی داشت و منجر به فرار وی شد. او با پناهندگی به سفارت بلژیک راهی خارج شد. همچنین بار دیگر که به علت بمبگذاری در منزل «شعاعالسلطنه» برادر محمدعلی شاه تحت تعقیب قرار گرفته بود، به سفارت انگلیس و سپس عثمانی پناهنده شد که مورد قبول واقع نشد. سرانجام پس از 6 ماه پناهندگی در سفارت اتریش با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه از سفارت خارج شد و به همکاری با مشروطهخواهان تهران در تیرماه 1288پرداخت.
وی از مهر 1288به انتشار نشریه «ندای اسلام» دست زد. نشریه «شرق» هم که هزینه آن توسط زرتشتیان و ارامنه تأمین میشد، به دلیل اهانت به مجلس دوم توقیف شد. روزنامه برق نیز که پس از آن انتشار یافت با دلایلی مشابه توقیف شد و سیدضیاء که به زندان محکوم شده بود، با تلاش عدهای از مشروطهخواهان آزاد شد و به خارج از کشور رفت. او 2 سال در فرانسه و انگلیس ماند و به تحصیل زبان انگلیسی و فرانسه ادامه داد. این در حالی است که هزینه تحصیلات وی توسط «اتحادیه دوستی ایران و فرانسه» تأمین میشد.
در همین دوران که وی در خارج به سر میبرد، با شرکت در جشن تاجگذاری «ژرژ پنجم» بهعنوان نماینده مطبوعات ایران، از سوی دیپلماتهای انگلیسی بهعنوان مشاور، رایزن فرهنگی و سیاسی مورد توجه واقع شد.
سیدضیاء از موافقت بیچون و چرا با 1919 تا مخالفت تمامقد با آن
سیدضیاء در آستانه اولتیماتوم روس و انگلیس وارد ایران شد و پس از مدتی روزنامه «رعد» را با کمک مالی سفارت انگلیس منتشر کرد که ابتدا حامی روسها و سپس مدافع انگلستان شد. یکی از عوامل این تغییر موضع را در کمکهای مالی سفارت انگلیس به این روزنامه میتوان یافت. سیدضیاء در سال 1296ش جهت ارسال مشاهدات خود از آثار انقلاب بلشویکی روسیه به وزارت امور خارجه ایران، به این کشور سفر کرد اما پس از هرج و مرج ناشی از انقلاب اکتبر 1917م به ایران بازگشت.
در سراسر تابستان ۱۲۹۸ خورشیدی (برابر ماههای ژوئن، ژوئیه و آگوست ۱۹۱۹) گفتوگوهای مربوط به بستن پیمان 1919، بر اساس مواد تنظیمشده از لندن، در ییلاق «پسقلعه» تهران که نقطهای دنج و آرام بود، با وزیرمختار بریتانیا و مشاوران سیاسی وی در جریان بود. محارم ایرانی این جلسات علاوه بر شخص احمدشاه قاجار، عبارت بودند از: میرزاحسنخان وثوقالدوله (نخستوزیر)، صارمالدوله اکبرمیرزا قاجار (وزیر دارایی، پسر شاهزاده سلطان مسعودمیرزا ظلالسلطان)، نصرتالدوله فیروزمیرزا قاجار (وزیر دادگستری، پسر ارشد شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما) و میرزاعلیخان منصورالملک (رئیس اداره بریتانیا در وزارت امور خارجه [علی منصور که در قضایای سوم شهریور ۱۳۲۰ نخستوزیر ایران بود]). اما شخص وزیر امور خارجه (علیقلیخان انصاری مشاورالممالک) که باید در تمام گفتوگوهای مربوط به سیاست خارجی کشور شرکت داشته باشد، از همان آغاز کار به این جلسات دعوت نشده بود، در عوض روزنامهنگار؛ سیدضیاءالدین طباطبایی که مدیر روزنامه رعد و رابط اصلی سفارت بریتانیا و نخستوزیر بود، در تمام مراحل مذاکرات و در جلسات محرمانه شرکت داشت.
طی این روزها جسته و گریخته اخباری در روزنامههای رعد و ایران منتشر میشد که چندان مهم جلوه نمیکرد ولی پس از اعلام بستن قرارداد که مشخص شد تمام مذاکرات مربوط به آن در ییلاق پسقلعه صورت میگرفته است، اهمیت اینگونه خبرهای کوچک به ناگاه روشن شد.
مسیر مثبت نشان دادن این قرارداد ننگین در فضای رسانهای آن روز ایران را سیدضیاء و روزنامه «رعد»ش برعهده داشتند؛ چه وی در مطلبی 1919 را «رستاخیز نو ایران» خواند و این دقیقاً برخلاف موضعگیری دوران وزارتش بود که آن را هماهنگ با سیاست انگلستان میدانند.
سیدضیاء و دولت کودتا
ارتباط سیدضیاء با وثوقالدوله و خصوصیات وی که توجه انگلیسیها را به وی جلب کرده بود، باعث شد او به «کمیته آهن» که به کوشش سازمان جاسوسی انگلیس جهت حفظ منافع انگلیس در ایران و انجام کودتا تشکیل شده بود، راه یابد. وی در رأس این سازمان سری که متشکل از رجال مختلف ایرانی و انگلیسی بود، قرار گرفت و رابط جلسات آن با وزیرمختار انگلیس و دیگر عوامل اطلاعاتی انگلیس در تهران بود. با فراهم شدن شرایط، انگلستان با انتخاب سیدضیاء بهعنوان چهره سیاسی و رضاخان بهعنوان چهره نظامی، کودتای خود در ایران را عملی کرد. بدین صورت که با عزل فرمانده روس قزاقها توسط احمدشاه، مشیرالدوله استعفا کرد و ریاست قزاقها را انگلیسیها برعهده گرفته و فرماندهی آن را برعهده رضاخان گذاردند. طبق برنامه قبلی با همکاری رضاخان و سیدضیاء، نیروهای قزاق از قزوین به تهران آمده و کودتای سوم اسفند 1299شکل میگیرد. در ستاد مشترک «ضیاء- رضا» حکم دستگیری 60 نفر از افراد با گرایشهای مختلف از جمله سیدحسن مدرس تا صارمالدوله صادر میشود. روز چهارم کودتا، رضاخان با لقب سردارسپه، ریاست قزاق و سیدضیاء نیز حکم نخستوزیری خود را از احمدشاه قاجار دریافت میکنند.
سیدضیاء پس از تشکیل کابینه خود در اسفند 1299با اقداماتی همچون لغو قرارداد که خود از طرفداران آن بود، سعی کرد مقبولیتی بین مردم برای خود کسب کند، هر چند اقدامات و اسناد موجود بیانگر ارتباط مستقیم وی با انگلیس در جهت تأمین غیرعلنی و غیرمستقیم منافع آن کشور بوده است. وی که رضاخان را وزیر جنگ دولت خود کرده بود، سرانجام پس از حدود 90 روز فعالیت، 4 خرداد 1300 سقوط کرد. کابینه او بهعنوان یک دولت انقلابی، اصلاحات اقتصادی، فرهنگی، لغو قرارداد 1919م و تشکیل ارتشی نیرومند را در رأس برنامههای خود قرار داد اما به علت دستگیری بسیاری از مخالفان، کابینه وی به «کابینه سیاه» شهرت یافت. درباره علل سقوط دولت وی دلایلی قطعی نمیتوان ارائه داد اما جنگ قدرت بین رضاخان و سیدضیاء و ترجیح رضاخان توسط انگلستان به دلیل نوع عملکرد وی از جمله دلایلی است که توسط عدهای از صاحب نظران بیان شده است. برخی دیگر، دلایل سقوط کابینه وی را نداشتن حزب و جمعیت، نداشتن سابقه ملی، سوء انتخاب اشخاص و حبس کردن و زنده گذاشتن افراد مشهور و رنجانیدن رضاخان و نیز نارضایتی انگلستان از برخی اقدامات وی، همچون برقراری ارتباط با روسیه عنوان کردهاند. علاوه بر اینها با توجه به رابطه عمیق سیدضیاء با انگلیسیها یکی از اقوال مشهور آن است که نخستوزیری وی و پس از آن سقوط دولت و تحویل دولت به رضاخان همه برنامههایی بوده که سیدضیاء در پس پرده با انگلیسیها طراحی کرده و تنها او بازیگری قاهر برای این نقش بوده است.
سقوط کابینه پایان فعالیت سیدضیاء نبود
سیدضیاء پس از کنار گذاشته شدن از صحنه سیاست با دریافت مبلغی پول، در حالی که به خارج از ایران تبعید شده بود، ساکن ژنو شد و در حالی که روزگار را به سختی میگذراند، در سال 1310به دعوت «حاجالامین الحسینی» مفتی اعظم فلسطین که جهت برگزاری کنگرهای به منظور مقابله با افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین دعوتنامههایی برای بسیاری از رجال دولتی و غیردولتی جهان و از جمله سیدضیاء ارسال کرده بود، بدین سرزمین رفت. سیدضیاء توانست ریاست کنگره را عهدهدار شود، لذا پس از 2 هفته اقامت جهت ساماندهی امور خود به سوییس بازگشت و در بهار 1311دوباره به فلسطین رفت. در 8 ماه اقامت خود اقداماتی همچون تأسیس کمیتههای ملی کنگره و ایجاد شعب در برخی کشورهای عربی انجام داد و بار دیگر به اروپا بازگشت. وی دوباره در سال 1314به فلسطین بازگشت و تا سال 1322در آنجا اقامت گزید. وی متهم است در زمان سکونت در فلسطین بهعنوان یک فرد مسلمان در خرید زمینهای فلسطینیان و فروش آن به یهودیان صهیونیست نقش داشته است.
سیدضیاء در عصر پهلوی دوم
پس از وقایع شهریور 1320در پی اشغال ایران و سپس سقوط سلطنت رضاشاه پهلوی، انگلستان که به دلیل سیاست انگلوفیلی سیدضیاء همچنان به وی تمایل داشت، در مواقع لزوم از وی استفاده میکرد. سیدضیاء هفتم مهر 1322با هدایت سازمانهای انگلیسی به ایران وارد شد. گفته میشود یکی از اهداف انگلستان از بهکارگیری مجدد وی در صحنه سیاسی ایران استفاده از نفوذ وی در میان ایلات و شوراندن آنها علیه آلمانها در صورت اشغال ایران طی جنگ دوم جهانی بود. بدین ترتیب دور جدید فعالیتهای انگلوفیلی سیدضیاء با حضور وی بهعنوان نماینده مردم یزد در مجلس چهاردهم که با وجود مخالفتها رأی اعتماد را کسب میکند، آغاز شد. وی در مقطع نمایندگی مجلس اقدام به چاپ نشریه «کاروان» و سپس روزنامه «رعد» کرد که سیاست آن شدیداً ضد اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده بود. تأسیس حزب «وطن» و سپس حزب «اراده ملی» در بهمن 1323 از دیگر اقدامات او بود. ارگان حزب اراده ملی نیز روزنامه «رعد امروز» بود که در سال 1324جای خود را به نشریه روستا داد. روزنامه «اراده فارس» در شیراز نیز زیر نظر حزب اراده ملی منتشر میشد. تشکیل «اتحاد جراید ملی» واپسین اقدام سیدضیاء بود که شامل روزنامههایی چون وظیفه، کاروان، کانون، حور، کشور و اقدام، بود.
بازداشت سیدضیاء
پس از پایان دوره چهاردهم مجلس در اسفند 1324به بهانههای «اقدام علیه امنیت عمومی کشور» و «حیف و میل اعانات مربوط به زلزلهزدگان گرگان»، قوامالسلطنه که بهتازگی از روسیه بازگشته بود، موقتاً او را از صحنه سیاسی کشور خارج کرد اما واقعیت امر مخالفتهای وی با دولت روس و حزب توده بود، چرا که احمد قوام پس از نخستوزیری به دنبال بحران آذربایجان عدهای از عوامل مشهور انگلیسی را دستگیر و زندانی کرد. هرچند پس از مدتی در 27 اسفند 1325 به دلیل کسالت از زندان آزاد شد. همچنین گزارشهایی نیز از سازش بین این دو نفر به منظور جلب نظر انگلیس در سال 1327 ارائه شده است. سیدضیاء به دنبال ترور «رزمآرا» توسط «خلیل طهماسبی» در
16 اسفند 1329با جلب نظر شاه و انگلستان زمینه را برای نخستوزیری خود فراهم میدید؛ اما به دلیل مخالفت نمایندگان مجلس و نیز افکار عمومی نسبت به وی به دلیل سیاستهای «انگلیسدوستی» او فراهم نشد. سیدضیاء که همچنان صحنه را برای حضور خود فراهم میدید، تلاش مجدد خود را برای کسب مقام نخستوزیری آغاز کرد. پس از تصویب نهایی طرح ملی شدن صنعت نفت در مجلس ملی و مجلس سنا در 29 اسفند 1329که «حسین علا» نخستوزیر وقت در مقابل اوضاع متشنج دوام نیاورده بود، دربار پهلوی دوم و انگلستان درصدد بودند برای پیشبرد اهداف خود و به شکست کشاندن طرح ملی شدن صنعت نفت، سیدضیاءالدین طباطبایی را بر مسند نخستوزیری بنشانند اما از سوی دیگر محمد مصدق که مجلس او را بهعنوان نخستوزیر پیشنهاد داده بود، برخلاف دفعات پیشین، بدون هیچگونه شرطی، نخستوزیری را پذیرفت و طرح دربار و انگلستان که هرگز گمان نمیکردند مصدق پست نخستوزیری را در این شرایط حساس بپذیرد، با شکست مواجه شد. وی در سال 1340نیز تلاش فراوانی برای ساقط کردن دکتر علی امینی به عمل آورد که به موفقیتی دست نیافت.
مزرعهداری یا سیاست پنهان سیدضیاء
سیدضیاء که پس از آزادی از زندان در ائتلاف با دیگر احزاب و دستجات سیاسی از جمله حزب توده که خود از مخالفان آن به شمار میرفت، به علت مخالفت نمایندگان مجلس و افکار عمومی نتوانست به طور رسمی منصبی به دست آورد، مواضع سیاسی خود را از مداخله مستقیم به سیاست پنهان تغییر داد. او تا پایان عمر ارتباط خویش را با دربار و سیاست حفظ کرد. سیدضیاء پس از تغییر روش سیاسی خود در مزرعه بزرگ خود در بوئین زهرای قزوین و سعادتآباد تهران به کشاورزی و دامداری مشغول شد اما همواره منزل وی محل تجمع مقامات کشوری و وابستگان سیاسی و مطبوعاتی خارجی بود. هر هفته نیز به حضور شاه رفته، به وی مشاوره میداد. سیدضیاء که گفته میشود در سالهای پایانی عمر خود در روستای خود، اللهآباد قزوین با یکی از زنان محلی ازدواج کرده و از وی صاحب 2 پسر و یک دختر شده بود، سرانجام 7 شهریور 1348 در 80 سالگی مُرد و در شاه عبدالعظیم حسنی شهرری دفن شد.
خلاصهای از مقاله منیره شریعتجو، پژوهشگر و نویسنده تاریخ
سیدضیاءالدین طباطبایی، از کودتای 3 اسفند تا دلالی زمین برای صهیونیستها
مرد مرموز تاریخ معاصر