محمدرضا کردلو: این روزها تغییر در نقشهای جدید در دستور کار قرار گرفته است. نقشه گسترده نفوذ از طریق توافق، توافق از طریق مذاکره و مذاکره از طریق دستیابی به شیوههای نوینی از تسلط که با عنوان «قدرت هوشمند» در راس برنامههای هیات حاکمه ایالات متحده قرار گرفته است، با روی کار آمدن جناح غربگرا در ایران مسیر تندتری را طی کرد. مسیری که اوباما آن را نتیجه دهها سال برنامهریزی و تهدید نظامی اثربخش تلقی میکند.
فارغ از اینکه آیا جمهوری اسلامی ایران در فرآیند نقشه نفوذ، با آن همراهی خواهد کرد یا در برابر آن منفعل خواهد بود یا به مقابله با آن خواهد پرداخت، شرایط و زمینههایی که طی سالهای اخیر برای شکلگیری این نفوذ و تسلط فراهم شده است، همه حکایت از هماهنگیهای گسترده و سازماندهی جبهه استکبار در این موضوع دارد.
دیگر قرار نیست با تحریک توئیتر و شبکههای ضدانقلاب و به پشتوانه یک دروغ کسی در خیابان تظاهرات کند، سطل زباله را به آتش بکشد یا شیشههای مغازهای را پایین بیاورد. تئوریهای انقلاب رنگی و مخملی هم در ایران کارساز نبوده است. اندیشکدههای آمریکایی، نفوذ از طریق برجام را مسیر نهایی به انزوا کشاندن جمهوری اسلامی تلقی میکنند. این روزها اما در داخل ایران مساله محتوای توافق آنچنان حتی منتقدان آن را مشغول کرده است که جز رهبری انقلاب، شخصیتهای سیاسی و خواص و علما و اساتید درباره نفوذ، تذکر و هشدار نمیدهند.
«رابرت لیتواک» در گزارشی در اندیشکده ویلسون میآورد: «هرچند این توافق وجهه معامله را دارد اما در بحث موضوع وسیعتری به نام تکامل اجتماعی ایران قرار میگیرد. اوباما و رهبر عالی ایران، هر کدام نگاه خود به توافق را دارند. اوباما، عملکردش در توافق را به لحاظ جنبههای مثبت معامله با ایران توجیه میکند و معتقد است این توافق موجب تقویت جناح میانهرو داخل ایران شده و ایران را در مسیر اجتماعی مطلوب آمریکا قرار میدهد».
چندی پیش اندیشکده «امریکن اینترپرایز» در گزارشی تصریح کرد: «امروز ایالات متحده با هیچ تهدید وجودی روبهرو نیست. دیگر هیچ کشوری وجود ندارد که بتواند آسیب مرگباری به آمریکا وارد کند یا فعالانه برای تغییر اصول نظام سیاسی-اقتصادی آن تلاش کند. آمریکا تا حد زیادی، حداقل میان دولتها، به جایگاه قدرت بزرگ جهان بازگشته است اما ایران یک استثناست».
کلنل «لارنس ویکرسون» درباره مولفههای اقتدار جمهوری اسلامی ایران و اهمیت آن بهعنوان یک استثنا معتقد است: «چه کشوری باثباتترین کشور در غرب آسیاست؟ ایران! چه کشوری بیشترین یکپارچگی اجتماعی را دارد؟ ایران! چه کشوری بالاترین پتانسیل را برای آینده دارد؟ ایران! نه اسرائیل! نه افغانستان! نه عراق! نه عربستانسعودی! ایران! پس اگر شما میخواهید رابطهای با کشوری داشته باشید که باقی خواهد ماند، تاب خواهد آورد و در طول زمان بر قدرت و منافع شما اضافه خواهد کرد، باید دوباره به تهران نزدیک شوید، بدون توجه به اینکه چه حکومتی ممکن است در آنجا روی کار باشد. چیزی که دارد اتفاق میافتد این است که بعضی افراد، یعنی آنهایی که واقعاً دینامیک دنیا را میفهمند، و بیشک بعضی از آنها در کاخ سفید هم هستند... آنها دارند متوجه میشوند [این ماجراها] درباره «سلاح هستهای» نیست، درباره «قدرت هستهای ایران» نیز نیست، بلکه در مورد قدرت است. درباره این است که چه کسی هژمونی را در خلیجفارس به دست خواهد آورد».
یکی از برنامههای راهبردی که بدون استثنا توسط همه رؤسای جمهوری ایالات متحده پیگیری شده است و برای آن تاکنون میلیاردها دلار هزینه شده است، براندازی نظام جمهوری اسلامی بوده است. باراک اوباما رئیسجمهوری فعلی آمریکا هم در همین راستا، این روزها امیدوار است در دوران پساتوافق با ایجاد تغییرات ارزشی در ایران پروژه «تغییر بزرگ» را در ایران عملی کند.
«نشنال اینترست» درباره تغییر جهت ایران بعد از توافق مینویسد: حرکت جدی به سمت مذاکره دوجانبه آمریکا و ایران، اساساً به صورت بالقوه راهی برای پل زدن بر شکاف میان ۲ طرف بود. در اصل توافق هستهای تلاشی برای تغییر جهت نظام ایران است.
«توماس فریدمن» ستوننویس نیویورک تایمز هم درباره این تغییر معتقد است: در شرایط امروز، توافق اخیر هستهای بین ایران و آمریکا را باید یک تغییر بزرگ دانست. این توافق به تحریمهای اقتصادی علیه ایران پایان خواهد داد و میتواند مانند یک توربو شارژ برای تغییر در ساختار به وجود آمده از سال ۱۹۷۹ عمل کند. اثر این توافق حتی به حدی خواهد بود که شاید بتواند اساساً به این ساختار پایان دهد. اما چه کسی «شرایط امروز» را برای ایالات متحده فراهم کرد؟ «سوزان مالونی» پژوهشگر ارشد مرکز سیاستگذاری خاورمیانه «سابان» در اندیشکده «بروکینگز» است. او اندکی پس از روی کار آمدن حسن روحانی درباره ارتباط ایران و آمریکا به خبرنگار روزنامه اصلاحطلب «بهار» میگوید: «به گمان من، اصلیترین مانع در مسیر روابط دیپلماتیک مستقیم میان ایالات متحده و ایران بیمیلی دولت ایران برای از اولویت خارج کردن مواضع ضدآمریکایی بهعنوان اصل اساسی انقلاب و موجودیت نظام سیاسی این کشور است. همچنین مسؤولیتپذیری از جمله موارد مهمی است که 2 طرف باید آن را لحاظ کنند. باید توجه داشت دولتهای مختلف در ایالات متحده در زمانهای گوناگون فرصتهای لازم برای اعتمادسازی با تهران را از دست دادهاند و در برهههای مختلف تاریخی، واشنگتن سبب شده پیشرفت به سوی رابطهای سازندهتر صورت نگیرد. با این حال ظرف مدت 34 سال گذشته تمام رؤسای جمهوری ایالات متحده از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه درصدد بودهاند به بهبود روابط با جمهوری اسلامی ایران بپردازند. تاکتیکهای به کار گرفته شده از سوی آنان همواره هماهنگ با مقاصد سیاسی ایرانیان نبوده است. امیدوارم شرایط به وجودآمده تغییر کند. امروز برای نخستین بار وضعیتی ایجاد شده که به نظر میرسد واشنگتن و تهران به تعامل و بهبود روابط و کنار گذاشتن بعضی اختلافاتشان تمایل پیدا کردهاند و دستکم مایلند به مذاکره بپردازند. این شرایط میتواند برای هر یک از طرفین مفید باشد... دلایل بسیاری درباره ایجاد فرصتهای معدود برای مذاکره مستقیم میان ایالات متحده و ایران وجود دارد. هر زمانی که یکی از طرفین خواستار مذاکره بوده است طرف دیگر در این مورد ابراز تردید کرده یا عدم تمایل خود را نشان داده است. گمان میکنم بیاعتمادی شدیدی درباره یکدیگر در هر دو طرف ایرانی و آمریکایی وجود دارد. واشنگتن به ایران بهعنوان یک تهدید مینگرد اما در کل ایران را یک فرصت نیز میداند. به گمانم بسیار زود است که درباره مشارکت ایران و آمریکا صحبت کنیم، اگرچه امیدوارم روزی فرارسد که به چنین شرایطی دست یابیم».
چندی پیش اندیشکده «امریکن اینترپرایز» در گزارشی به قلم «متیو مککینس» درباره هدف پساتوافق «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا نوشت: «باراک اوباما» امیدوار است توافق هستهای با ایران به تغییر سیاستهای تهران و در نهایت تغییر ماهوی جمهوری اسلامی منجر شود. نویسنده گزارش «امریکن اینترپرایز» در بخش دیگری از گزارش خود ضمن اعلام این مطلب که ایرانیها از مجموعه پروژه نفوذ، آگاهی دارند، مینویسد: رئیسجمهور اوباما امیدوار است وارد کردن ایران به جامعه جهانی، دولت ایران را به تعدیل رفتار و تبدیل شدن به
«قدرتی مسؤول»-بخوانید قدرتی که منافع استکباری آمریکا را تهدید نکند- در منطقه وادار کرده و نهایتا ماهیت خود رژیم را هم دستخوش تغییر کند اما آیتالله خامنهای و سران امنیتی و نظامی ایران کاملا از این هدف آگاه هستند.
باراک اوباما بعد از بیانیه لوزان درباره اهداف کلان ایالات متحده در دوران پساتوافق حرفهای مهمی زده بود. او در مصاحبه با توماس فریدمن، ستوننویس نیویورکتایمز با اشاره به پیشینه ذهنی تاریخی کاملا منفی نخبگان و مردم ایران نسبت به آمریکا بویژه در موضوعاتی از قبیل «سرنگونی مصدق، حمایت از شاه خائن، حمایت از صدام در 8 سال جنگ تحمیلی علیه ایران و...» رسماً تاکید میکند یکی از مشکلات او برای تعامل با ایران، «ذهنیت ایرانیان نسبت به سیاستهای ایالات متحده» است.
اوباما چندی پیش صریحترین حرفهایش درباره «تغییر در ذهنیت ایرانیان» را در مصاحبه با وبسایت خبری میک (MIC) و در پاسخ به سوالات چند نفر از ایران و سرزمینهای اشغالی مطرح کرد.
«غزل حکمی» از ایران از اوباما پرسید چرا با تحریمهای سنگین تا این حد به مردم ایران فشار آورده و آیا راه دیگری برای رسیدگی به مشکل برنامه اتمی ایران نیافت؟
اوباما در پاسخ گفت: «متاسفانه راه بهتری برای انجام این کار نداشتیم. کاری که مجبور بودیم انجام دهیم این بود که تحریمهای شدیدتری اعمال کنیم تا ایران انگیزه بیشتری برای آمدن پای میز مذاکره داشته باشد. جوانها باید در ایران تغییر ایجاد کنند».
اوباما در ادامه، بخشهای دیگری از سناریوی «تغییر رژیم در ایران» را مطرح کرد: «باید تحولی، حتی تدریجی، در داخل ایران روی دهد تا به این نتیجه برسند که شعار مرگ بر آمریکا یا انکار هولوکاست در میان رهبران این کشور یا تهدید به نابودی اسرائیل یا رساندن سلاح به حزبالله که در لیست گروههای تروریستی[!] است باعث میشود ایران در چشم بخش بزرگی از جهان منزوی شود و به شما تضمین میدهم در لحظهای که حکومت ایران دست از این شعارها و رفتارها بکشد، به لطف اندازه، استعدادها و منابعش فورا شاهد بالا گرفتن نفوذ و قدرتش در جهان خواهد بود».
برنامههای اوباما برای دوران پساتوافق آنقدر گسترده است که پولیتیکو چندی پیش در گزارشی اعلام کرد: مقامات دولت اوباما و دیگر حامیان توافق هستهای با ایران در تلاش برای کسب رأی تایید کنگره در ماه آتی، خطاب به قانونگذاران آمریکایی گفتند اگر خواهان بمباران ایران هستید، از توافق هستهای حمایت کنید. طی نشستی در کنگره آمریکا و با حضور تحلیلگران مؤثر، مقامات دولتی این مطلب را بیان کردند که بازرسیها از تأسیسات هستهای ایران براساس این توافق، جزئیات مهمی را آشکار خواهد کرد که اگر ایالات متحده تصمیم بگیرد به ایران حمله کند، میتوانند برای هدفگیری بهتر به کار برده شوند.
«آستین لانگ» استاد دانشکده امور بینالملل و عمومی دانشگاه کلمبیا گفته بود: اگر میخواهید ایران را بمباران کنید، باید از این توافق بسیار هیجانزده شوید. هرچه درباره برنامه هستهای ایران و زیرساختهایی که مبنای این برنامه هستند بیشتر بدانید، بهتر میتوانید آن را هدف بگیرید. در نتیجه شما تنها توان غنیسازی اورانیوم آنها را فلج نمیکنید بلکه توان ایران برای جایگزینی برنامه غنیسازیاش را هم از بین میبرید. چیزی که آمریکا میخواهد به آن دست یابد شکستن ساختار سیاسی ایران است، جایی که نخبگان اقتصادی ایران با نفوذ زیاد خود در جامعه ایرانی علاقهای به افزایش تنشها با طرف غربی ندارند و بیشتر خواهان آن هستند که ایران به صورت بالقوه شریک هژمونی به رهبری غرب باشد. اگر حاکمیت سیاسی ایران به لطف فشارهای داخلی از جانب منافع سیاسی و تجاری در سطح منطقه و بینالمللی کمتر حالت تخاصم داشته باشد، بیشتر به سود برنامههای آمریکا و البته برنامههای واشنگتن در عربستان، قطر، ترکیه و رژیم صهیونیستی است.
به نظر میرسد نشانههایی از تغییر رویکرد برخی مسؤولان ایرانی در مواجهه با آمریکا، توانسته است آنان را به این نتیجه برساند که میتوانند به پروژه «تغییر رژیم در ایران» با رویکرد جدید امیدوار باشند. پروژهای که امروز برخلاف تبلیغات صورت گرفته با استقبال سیستم اطلاعاتی رژیم صهیونیستی نیز همراه شده است.
چندی پیش روزنامه هاآرتص نوشت: کارشناسانی در بخش مربوط به ایران در دستگاه اطلاعات نظامی اسرائیل معتقدند توافق هستهای که قدرتهای بزرگ با ایران به آن دست یافتند، دارای نکات مثبت زیادی است. این کارشناسان معتقدند توافق به دست آمده با ایران دارای نکات مثبت زیادی است که باید به اطلاع افکار عمومی اسرائیل رسانده شود.
یکی از مقامات ارشد ارتش اسرائیل نیز چندی پیش در نشستی گفته بود: رویدادی چشمگیر در ایران در جریان است و تحولات ایران، تاریخی به نظر میرسد. تشکیلات دفاعی اسرائیل با استفاده از تجهیزات جاسوسی پیشرفته به دقت ایران را تحت نظر داشتهاند و شرایط این کشور را با توجه به آشنایی نزدیک با پیشینه، شرایط و تاریخ آن تجزیه و تحلیل میکنند. هنوز کسی در ارتش اسرائیل، اطلاعات ارتش، موساد یا وزارت دفاع فعلاً به رقص در خیابان نخواهد پرداخت. آنچه از تهران دیده و شنیده میشود، موجب به وجود آمدن امید زیادی در میان مقامات دفاعی اسرائیل شده است.
از همه این گزارشها و بازخوردهایی که از توافق صورت گرفته است، میتوان نتیجه گرفت هیچ چیزی در سیاست کلان آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی تغییر نکرده است، بلکه روش و رویکرد متفاوتی برای دستیابی به همان خواستههای پیشین توسط اوباما در دوره اخیر اتخاذ شده است. به همین دلیل است که دلسوزان کشور بویژه رهبر حکیم انقلاب مکرر خطر نفوذ را هشدار دادهاند. با تاملی در گفتارهای پس از توافق حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، میتوان به جدی بودن این مساله پی برد. ایشان در همه گفتارهای پساتوافق، دشمنی همیشگی آمریکا و خوی استکباری این دولت جهانخوار و خیانتهای آمریکا و همپیمانانش را یادآوری کردهاند.
رهبر انقلاب مذاکره با آمریکا را ممنوع اعلام کردند چرا که به اعتقاد ایشان ضررهای فراوانی دارد و اصلا منفعتی ندارد. این فرمایش رهبری که به تجربه تاریخی نیز قابل اثبات است، بازتابهای فراوانی داشت. ایشان در دیداری که پیش از این با فرماندهان سپاه داشتند نیز با اشاره به دشمنشناسی سپاه پاسداران، فرمودند: یک بُعد دیگر از پاسداشت انقلاب و پاسداری انقلاب، شناخت دشمن است، دشمن را بشناسیم البته شماها دشمن را میشناسید. دشمن استکبار جهانی است که مظهر کاملش هم، آمریکاست و عواملش هم رژیمهای مرتجع و آدمهای خودفروخته و آدمهای ضعیفالنفس و مانند اینها هستند، دشمن برای شما شناختهشده است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار با اقشار مختلف مردم در روز 18 شهریور سال جاری نیز با استفاده از صفت «فرعونیت» برای آمریکای زمان شاه خاطرات اظلام آمریکا را یادآور شدند و گفتند: امام بزرگوار فرمودند: آمریکا شیطان بزرگ است، این «شیطان بزرگ» خیلی حرف پرمغزی است. رئیس همه شیطانهای عالم، ابلیس است اما ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کاری که میتواند بکند این است که انسانها را اغوا میکند، بیشتر از اغوا، کاری نمیتواند بکند. انسانها را اغوا میکند، فریب میدهد، وسوسه میکند اما آمریکا، هم اغوا میکند، هم کشتار میکند، هم تحریم میکند، هم فریب میدهد، هم ریاکاری میکند، پرچم حقوق بشر را بلند میکند، ادعای طرفداری از حقوق بشر میکند [اما] هر چند روز یک بار در خیابانهای شهرهای آمریکا یک بیگناهی، یک بیسلاحی به دست پلیس آمریکا به خاکوخون میغلتد، غیر از بقیه جنایات و فجایعشان. این هم رفتارشان در ایران در دوران رژیم طاغوت و جنگآفرینیهایشان، جنگافروزیهایشان، به راه انداختن جریانهای جنگافروز از قبیل همینهایی که حالا در عراق و سوریه و بقیه جاها مشغول خرابکاری هستند، اینها کارهای آمریکاست.
مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری نیز با تعریف و تبیین شاخصههای استکبار درباره آمریکا گفتند: امروز البته دشمن، استکبار جهانی است. استکبار جهانی هم یک امر موهوم نیست، یک امر واقعی است و دارای مصادیق روشنی است، آمریکا بزرگترین مصداقش است و پشت سرِ هیات حاکمه آمریکا، کمپانیها، تراستها، کارتلها و سرمایهداران جهانخوار غالباً صهیونیست هستند که در همه جا هم گستردهاند، مخصوص آمریکا هم نیست، در اروپا هم اینها بشدت نفوذ دارند، در بعضی جاهای دیگر هم همینجور، این معنای استکبار است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای هیات دولت [به مناسبت هفته دولت] درباره دشمنیهای آمریکا تاکید کردند: اعتقاد ما این است که دشمنی رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی یا دولت ایالات متحده آمریکا با ما از اول تا حالا هیچ کم نشده، البته هر کدام به یک دلیل، رژیم صهیونیستی به یک دلیل با ما دشمنی دارد، آمریکاییها به یک دلیل دیگری است، منتها همان اندازه که آنها با ما بدند، آنها هم با ما دشمنند و این دشمنی کاسته نشده، همان کارهایی که از روز اول انقلاب میکردند، امروز هم میکنند منتها خب کارها تطور پیدا کرده، شیوههای کاری آنها تحول پیدا کرده، پیشرفت پیدا کرده، یکوقت یکجور دشمنی میکردند، ضربه میزدند، حالا با ابزار دیگری، با وسیله دیگری، این را نباید از نظر دور داشت. ایشان در دیدار اقشار مختلف مردم در روز 18 شهریور سال جاری با اشاره به ظلمهای آمریکا به ملت ایران گفتند: حالا بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیات-که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین بهکنار، انقلابیگری بهکنار، وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشته نجات انتخاب بکند؟ این[گونه] هستند، حقیقت امر این است. بله! خودشان را میآرایند، با ظاهر اتوکشیده، با کراوات، با ادکلن، با ظواهر به ظاهر چشمگیر، خودشان را در چشم افراد سادهلوح جور دیگری جلوه میدهند، حقیقت رژیم آمریکا اینهاست. این در مورد ما است، در مورد کشورهای دیگر هم همین جور است. ملت بزرگ ایران این شیطان بزرگ را از کشور بیرون کرد، نباید بگذاریم دوباره برگردد، نباید بگذاریم از در رفت، از پنجره برگردد، نباید اجازه بدهیم نفوذ پیدا کند، دشمنی اینها تمام نمیشود.
اوباما و راهبرد «تغییر بزرگ»
به جای انقلاب رنگی