کبری آسوپار: در این روزهای سپری شده از وقایع خونبار پاسداران که به دست دراویش گنابادی و مریدان نورعلی تابنده رقم خورد، بسیاری از مطالبی که درباره نورعلی تابنده و توسط مخالفان او منتشر میشود، به نوعی طنز درباره او است. زیاد هم نمیشود خرده گرفت. قلدری مریدان او و اوباشگری به سبک گندهلاتهای قدیمی که مست میکردند و در کوچهها عربده میکشیدند و با یک تیزی! راه مردم را میبستند، در کنار عقاید خرافی این فرقه راه را برای طنز و هجو باز میگذارد اما تأملی در مشی نورعلی تابنده نشان میدهد او بهرغم این بروز بیرونی که هویتی گوشهنشین و دور از سیاست برای خود تعریف کرده ، از قضا آدم رندی است و با سیاست هم آشناست. برخی سیاسیون ایران نظر مثبت و حتی بعضاً تعاملات خوبی هم با او داشتند. از جمله میتوان به ابوالحسن بنیصدر و نیروهای ملی - مذهبی و نهضت آزادی اشاره کرد. مریدان او در انتخاباتهای مختلف موضعگیری سیاسی روشن داشتهاند و به عنوان مثال در آخرین انتخابات ریاستجمهوری از حامیان حسن روحانی محسوب میشدند و سال 88 هم نورعلی تابنده رسماً از مهدی کروبی حمایت کرد و آنقدر حمایت آنان برای کروبی مهم بود که حتی در برنامههای تلویزیونی از مظلومیت(!) دراویش گفت.
دلیل نگارش این مطلب اما این مسائل سیاسی نیست، بلکه محتوای بیانیه و نوع رویکرد او پس از جنایت مریدانش در پاسداران میگوید نباید فریب ظاهر غلطاندازش را خورد. او به طور کامل خود را مبرا از حوادثی معرفی کرد که مقابل منزل او رخ داد. تابنده در بیانیهاش حادثه پاسداران را «بر خلاف اصول شرعی و عرفانی» دانسته و دلیل پیشامد آن را دستگیری یکی از دراویش و «بهانه واهی» مینامد. خشونت مریدانش را محکوم کرده، آن را ناشی از غلبه احساسات، نادانی و نیز «عدم رعایت دستورات موکد او توسط چند تن از دراویش» توصیف میکند. به عزاداران تسلیت میگوید، از ایجاد مزاحمت برای همسایهها عذرخواهی میکند و حتی از سایت مجذوبان نور در اوج ناباوری اعلام برائت میکند، میگوید با تشکیل تجمعات موافق نیست، کلاسهای همیشگیاش را تعطیل میکند و در پایان خواهان برخورد با عوامل حادثه میشود. گویی نه حوادث پاسداران و نیز درگیری چند هفته قبل مقابل منزل او و یکی از دلایل اصلیاش خود نورعلی تابنده بوده است. گویی نه اینکه حدود یک ماه همین عناصری که او امروز آنها را نه درویش، بلکه منسوب به دراویش مینامد، مقابل محل زندگی تابنده رفتوآمد داشتند و برای حفاظت از او تجمع کرده بودند. گویی نه اینکه قلدری مریدانش مقابل کلانتری پاسداران با بنری از عکس او و درگیری نیمه بهمنماه مریدانش مقابل منزل او با ماموران حافظ امنیت پایتخت، برای آن چیزی بود که حفاظت از حریم نورعلی تابنده نامیدند. ساماندهی سلاح و مکان و غذا و هماهنگی برای اغتشاش چیزی نیست که مقابل منزل تابنده روی دهد و او از آن بیاطلاع باشد و حالا پس از آنکه آوازه توحش مریدانش در گلستان همه ایران را علیه آنان بسیج کرده، یادش بیفتد باید محکوم کند و بازی «کی بود، کی بود، من نبودم» دربیاورد!
تابنده اما میرحسین موسوی نیست که در اوج بلاهت سیاسی حتی وقتی به نام او به مقدسترین و فراگیرترین روز عزای شیعیان یعنی عاشورای امام حسین علیهالسلام بیحرمتی شد، در یک موضعگیری سادهلوحانه و فخری عجیب، آشوبگران را مردم خداجویی بنامد که یا حسینگویان به خیابان آمدهاند! موسوی پس از عاشورای 88 تمام شد؛ چه آنکه اصرار داشت سیاستورزی را از مسیر اوهام و از اطلاعات کانالیزه و تحلیلهای یکسویه و در نهایت فتنهانگیزی طی کند. در حالی که راه برای او باز بود که از آشوبگران عاشورا اعلام برائت کند، چه آنکه رسانههای حامی نظام اصراری بر الحاق هتککنندگان عاشورای 88 به او نداشتند و بارها اعلام کردند توهینکنندگان به عزای حسینی قریب به اتفاق بهایی و سلطنتطلب و اعضای گروهک تروریستی مجاهدین خلق [منافقین] هستند که اصلاً در انتخابات شرکت نکردهاند. موسوی در عاشورای 88 خود را به کسانی چسباند که از او نبودند (اگرچه خیانتهای ماههای قبل او زمینه را برای غائله عاشورای 88 فراهم کرد) و نورعلی تابنده اسفند 96 از کسانی اعلام برائت کرد که همه چیزشان از نورعلی تابنده است و در این هفتههای التهاب در گلستان هفتم، یک اشاره او کافی بود تا عقب بنشینند. نورعلی تابنده مریدانش را که اکنون در بازداشت و بعضاً در انتظار احکام سنگین هستند رها کرد تا همه فرقهشان نابود نشود. آیا باید فریب اعلام برائت تابنده را بخوریم؟
همان طور که سیستم قضایی ایران بعد از عاشورای 88 به دفاع موسوی از هتککنندگان عاشورا و کسانی که جوان مردم را زنده آتش زدند، اعتنایی نکرد و هیچگونه برخوردی با او انجام نشد (حتی اقدام تامینی حصر هم مربوط به یک سال و اندی بعد و پس از آشوب بهمن 89 است) حال هم لازم است به بیانیه نورعلی تابنده چندان اعتنا نشود؛ چه آنکه شواهد ادعاهای او را رد میکند. بیانیه تابنده یک حیله سیاسی است تا قدرت و جایگاه تابنده را حفظ کند؛ تا همچون میرحسین موسوی تمام نشود و خود را به قعر چاه نیندازد. فریب ظاهر ساده او را نباید خورد، حتی همین ظاهر مثلاً بیاطلاع او، با اداهای صلحطلبانه را میتوان جزئی از همین رندی سیاسیاش دانست. ساماندهی امور و پیشبرد نقشهها و مظلومنمایی پس از برخورد، از قضا به کمک همین ظاهر ساده است. حکایت دزدی که همراه مردم فریاد دزد ـ دزد سر میداد و میدوید!
رندی تابنده در عین سادگی ظاهری